باب نهى از سخن در كيفيت

1- امام باقر (ع) فرمود: در باره خلق خدا سخن گوئيد و در

 

باره ذات او سخن نكنيد، زيرا گفتگو در باره خدا جز سرگردانى سخنگو نيفزايد. در روايت ديگر از حريز است كه: در باره هر چيزى سخن گوئيد و در باره ذات خدا سخن نگوئيد. 2- امام صادق (ع) فرمود: به راستى خداى عز و جل مى فرمايد (43 سوره 53): «و به راستى به درگاه پروردگارت كار تمام است» هر گاه سخن به خدا رسد دم ببنديد. 3- محمد بن مسلم گويد: امام صادق (ع) فرمود: اى محمد، مردم هميشه پريشان و نفهميده سخن گويند تا رشته سخن را به خدا كشانند چون شما آن را شنيديد بگوئيد: نيست شايسته پرستش جز خداى يگانه‏اى كه بمانندش چيزى نيست. 4- ابى عبيده حذاء گويد: امام باقر (ع) فرمود:

اى زياد، مبادا گرد خصومت و ستيزه بگردى كه شك آرد و عمل را بى‏اجر كند و صاحب خود را نابود سازد و بسا سخنى گويد كه از او گذشت نشود، به راستى داستان اين است كه در روزگار گذشته مردمى بودند كه دانستند آنچه بر آن گمارده بودند وانهادند و دنبال دانستن چيزى رفتند كه از آن معاف بودند تا رشته سخن را به خدا رسانيدند و سرگردان شدند، و گيج شدند تا آنجا

 

كه مردمى بودند از پيش رو مى‏خواندندش و او به طرف پشت سرش پاسخ مى‏گفت و از پشت سر او را مى‏خواندند و او از طرف پيش رو پاسخ مى‏گفت. در روايت ديگر است كه تا در زمين گم شدند (و در فهم محسوسات درماندند تا چه رسد به فهم امور نهان و معقولات). 5- امام صادق (ع) مى‏فرمود: هر كه در خدا بينديشد كه چگونه است هلاك گردد. 6- فرمود: پادشاه عظيم الشأنى در انجمن خود نسبت به پروردگار تبارك و تعالى بد زبانى كرد و گم شد و كس ندانست در كجا است. 7- امام باقر (ع) فرمود: مبادا در باره خدا انديشه كنيد ولى هر گاه بخواهيد در بزرگى او انديشه كنيد در عظمت خلق او نظر كنيد. 8- امام صادق (ع) فرمود: اى پسر آدم، اگر پرنده‏اى دل تو را بخورد سير نگردد و اگر سر سوزنى بر ديده‏ات نهند آن را بپوشاند و كور كند و تو مى‏خواهى با اين دو ملكوت و باطن آسمانها و زمين را بدانى، اگر راست مى‏گوئى همين خورشيد يك آفريده خدا است، اگر مى‏توانى كه چشم خود را بدان بدوزى و

 

 

خوب آن را نگاه كنى پس چنان است كه تو مى‏گوئى. 9- فرمود: يك يهودى به نام سبخت خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: يا رسول الله آمدم نزد شما تا از پروردگارت پرسش كنم، اگر شما لطف فرمائيد به من پاسخ گوئيد از آنچه بپرسم و گر نه برگردم، فرمود: بپرس هر چه خواهى، عرض كرد: پروردگارت كجا است؟ فرمود: او در همه جا است و در هيچ جا محدود نيست، گفت: او چگونه است؟ فرمود: چطور پروردگار خود را به كيفيت وصف كنم با اينكه اصل كيفيت و چگونگى مخلوق او است و خدا متصف به خلقت خود نگردد، گفت: از كجا دانسته شود كه تو پيغمبر خدائى؟ فرمود: هيچ سنگ و چيز ديگرى كه گرد آن حضرت بود نماند جز اينكه به زبان عربى گويا سخن كردند و گفتند: اى سبخت، به راستى او رسول خدا است، سبخت گفت: من تا امروز مطلبى روشن‏تر از اين نديدم و سپس گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انك رسول الله. 10- عبد الرحمن بن عتيك قصير گويد: راجع به چيزى از صفت از امام باقر (ع) پرسش كردم دست به سوى آسمان برداشت و سپس فرمود: برتر است جبار، برتر است جبار، هر كه در مقام فهم و دريافت آنچه براى او در آنجا درست آمده است بر آيد هلاك گردد.