پ- 1- سالم حنّاط گويد: به امام باقر (ع) گفتم: به من خبر بده از قول خدا تبارك و تعالى (193 و 194 سوره شعراء): «فرود آورد آن را روح الامين بر دل تو تا از بيم دهندهها باشى 195 با زبان عربى روشن» فرمود:
آن ولايت امير المؤمنين است (ع).پ 2- امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (72 سوره سباء): «به راستى ما عرضه كرديم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها و از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند و انسان آن را تحمل كرد براى آن كه بسيار ستم كار و نادان است» فرمود: مقصود از امانت، ولايت امير المؤمنين (ع) است.پ 3- امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (81 سوره انعام): «آن كسانى كه گرويدند و ايمان خود را به ستم نيندودند» (دنبالش: هم آنان آسودهاند و هم آنان رهبرى شدند) فرمود:
مقصود ايمان به آن است كه محمد آورده است از ولايت و نياميخته باشند آن را بپذيرش ولايت فلان و فلان، (و گر نه) او است كه ايمان خود را به ظلم و ستم اندوه و تيره كرده است.
پ4- حسين بن نعيم صحاف گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (آيه در سوره تغابن چنين است كه: هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ الآية) «برخى شما مؤمن باشيد و برخى كافر» فرمود: خدا ايمان آنها را به ولايت و دوستى و كفر آنها را هم به محك ولايت ما شناخته است از روزى كه ميثاق از آنها بر گرفت و آنها ذرهاى بودند در پشت آدم ابو البشر.پ 5- محمد بن فضيل از ابى الحسن (ع) در قول خدا عز و جل (6 سوره انسان): «وفا مىكنند به نذر» فرمود: وفا مىكنند بنذر و پيمانى كه از آنها گرفته شده در ولايت ماها.پ 6- امام باقر (ع) در قول خدا عز و جل (66 سوره مائده): «و اگر به راستى آنها تورات و انجيل و آنچه براى آنها از طرف پروردگارشان فرود آمده بود بر پا مىداشتند» فرمود: مقصود، ولايت است.پ 7- امام باقر (ع) در تفسير قول خدا تعالى (23 سوره شورى): «بگو (اى محمد) از شماها مزدى نخواهم جز دوستى با ذوى القربى» فرمود: مقصود از آنها ائمه هستند.پ 8- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (71 سوره احزاب): «و هر كه خدا را اطاعت كند و رسولش را (در باره ولايت
على و ولايت امامان پس از او) پس هر آينه به تحقيق به فوز بزرگى رسيده» چنين نازل شده است.پ 9- محمد بن مروان از معصومين علَيهِمُ السَّلامُ در قول خدا عز و جل (53 سوره احزاب): «شما را نرسد كه رسول خدا را آزار كنيد» فرمود: يعنى در باره على (ع) و ائمه (ع) مانند آيه (69 سوره احزاب) كه مىفرمايد: «چون كسانى نباشيد كه موسى (ع) را آزردند و خدا او را از آنچه به وى نسبت دادند تبرئه كرد».پ 10- على بن عبد الله گويد: مردى از او پرسيد از قول خدا تعالى (123 سوره طه): «هر كه پيروى از هدايت من كند گمراه نشود و بدبخت نگردد» فرمود: مقصود اين است كه هر كه معتقد به ائمه باشد و از آنها پيروى كند و از اطاعت آنها بيرون نرود.پ 11- در تفسير قول خدا تعالى: «نه سوگند به اين شهر، و توئى وارد در اين شهر، و سوگند به پدر و فرزند» فرمود: مقصود از والد و ولد امير المؤمنين (ع) است و ائمهاى كه فرزندانش بودند.پ 12- امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (40 سوره انفال):
«و بدانيد كه آنچه بهره و غنيمت برگرفتيد، خُمس آن از آن خدا است و از رسول و از خويشان رسول» فرمود: خويشان رسول امير المؤمنين و ائمهاند (ع).
پ13- عبد الله بن سنان گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (180 سوره اعراف): «و از آنها كه آفريديم امتى باشند كه به حق رهبرى كنند و به حق داد ورزند و عدالت كنند» فرمود:
آنان ائمه (ع) هستند.پ 14- عبد الرحمن بن كثير از امام صادق (ع) در قول خدا تعالى: «او است كه نازل كرده بر تو كتاب را از آن است آياتى محكمه كه آنها أمّ الكتابند» فرمود: مقصود، امير المؤمنين و ائمه (ع) هستند «و آيات ديگرى متشابهه» فرمود: مقصود فلان و فلان هستند «اما كسانى كه در دل كجى دارند» پيروان آن فلان و فلان و دوستداران آنها «پيروى كنند آنچه را كه از آن متشابه باشد فتنهجوئى جوئى و جستجوى از تأويل آن» يعنى به اميد سود آينده پيروى آنان «و نمىداند تأويلش را جز خدا و راسخان در علم» امير المؤمنين و ائمه (ع).پ 15- امام باقر (ع) در تفسير قول خدا تعالى: (17 سوره توبه): «بلكه گمان كرديد دست از شما بدارند و خدا نداند آنها را كه از ميان شما جهاد كردند و ديگرى را جز خدا و رسولش و مؤمنان پناهگاه خود نگرفتند» فرمود: مقصود او از مؤمنان همان ائمه هستند، يعنى آنها كه جز ائمه (ع) پناهگاه و دوستى در نهان ندارند.پ 16- حلبى از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (64 سوره انفال): «اگر ميل به صلح و آشتى كردند، تو هم
بدان ميل كن» گويد: گفتم: سلم و صلح و آشتى چيست؟ فرمود:
دخول در امر ما است.پ 17- زراره از امام باقر (ع) در تفسير قول خدا تعالى (20 سوره انشقاق): «برهم برآئيد طبقهاى پس از طبقهاى» فرمود: آيا بر هم نيامدند اين امت پس از پيغمبر (ص) خود طبقه بعد از طبقه در كار فلان و فلان و فلان.پ 18- عبد الله بن جندب گويد: از ابو الحسن (ع) پرسيدم از تفسير قول خدا عز و جل (52 سوره قصص): «هر آينه به تحقيق پيوستيم گفتار حق را براى آنان شايد ياد آور شوند» فرمود: يعنى پيوستيم امامى را به امامى و دنبال يك ديگر قيام به امامت كردند براى ارشاد و هدايت مردم- مقصود اين است كه در امر امامت فترتى نيست و زمين بىحجت نماند.پ 19- سلام، از امام باقر (ع) در قول خدا تعالى: (131 سوره بقره): «بگوئيد ايمان آورديم به خدا و آنچه نازل شده است به سوى ما» كه فرمود: همانا مقصود از اين خطاب على است و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام و پس از ايشان اين خطاب جارى است در باره ائمه (ع) سپس گفتار از طرف خدا بر مىگردد به وضع حال مردم كه فرموده: «اگر ايمان آورند» يعنى مردم «به مانند آنچه شما بدان ايمان آورديد» مقصود: على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه عليهم السلام هستند:
«پس محققاً هدايت يافتند و اگر رو بر تافتند پس همانا آنان در خلافِ راهِ حقّند».
پ20- امام باقر (ع) در تفسير قول خدا تعالى: (62 سوره آل عمران): «به راستى چسبندهترين مردم به ابراهيم هر آينه آن كسانىاند كه پيرو او بودند و اين پيغمبر است و آن كسانى كه گرويدند» فرمود:
مقصود: ائمه (ع) هستند و كسانى كه پيرو آنهايند.پ 21- مالك جهنى گويد: به امام صادق (ع) گفتم: قول خدا عز و جل (20 سوره انعام): «به من وحى شده است اين قرآن تا شما را با آن انذار كنم و هر كه بدو برسد» فرمود: به هر كه نوبت رسد كه امامى از آل محمد (ص) باشد او به قرآن بيم دهد چنانچه رسول خدا (ص) بدان بيم داده است.پ 22- امام باقر (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (115 سوره طه): «و هر آينه پيش از اين با آدم سفارشى كرديم و آن را فراموش كرد و تصميمى در او نديديم» فرمود: به او سفارش كرديم در باره محمد (ص) و امامان پس از وى و آن را ترك كرد و تصميمى نداشت كه آنان چنين باشند و همانا اولو العزم را اولو العزم ناميدند براى آنكه به آنها در باره محمد (ص) و اوصياء پس از وى و خصوص در باره مهدى (ع) و روش او سفارش داده شده و آنها تصميم يافتند كه مطلب همين است و بدان اقرار كردهاند.پ 23- امام صادق (ع) در اين آيه فرموده است: «و هر آينه به تحقيق پيش از اين به آدم سفارش كرديم» سخنانى در باره محمد (ص) و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه عليهم السلام از ذريّه آنان «پس
فراموش كرد» به خدا همچنين بر محمد (ص) نازل شده.پ 24- ثمالى از امام باقر (ع) كه خدا به پيغمبرش وحى كرد (43 سوره زخرف): «بچسب بدان چه به تو وحى شده است زيرا تو به راه راست هستى» فرمود: يعنى تو به ولايت على هستى و على همان راه راست است.پ 25- جابر، از امام باقر (ع) فرمود: اين آيه را جبريل بر محمد (ص) چنين نازل فرمود (90 سوره بقره): «چه بد است آنچه خود را بدان فروختند كه كفر ورزند از راه ستم بدان چه خدا (در باره على (ع) نازل كرده است».پ 26- از جابر كه گفت: اين آيه را (23 سوره بقره):
جبرئيل چنين نازل نموده است بر محمد كه: «اگر شما در ترديد باشيد نسبت بدان چه ما فرو فرستاديم، بر بنده خود (در باره على) بياوريد يك سوره از مانند آن» (سورهاى مانند آن خ ل).پ 27- از امام صادق (ع) كه فرمود: جبرئيل اين آيه را (صدر آن در آيه 47 سوره نساء است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا
مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ» يعنى: «اى اهل كتاب بگرويد بدان چه فرستاديم كه مصدق همانى است كه با شما است». و نوراً مبيناً، در آخر آيه 174 سوره نساء است كه: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً» بر محمد چنين نازل كرده است: «ايا كسانى كه كتاب به شما دادهاند بگرويد بدان چه فرو فرستاديم ما (در باره على) نور آشكار».پ 28- جابر از امام باقر (ع) در (66 سوره نساء): «و اگر به راستى آنها عمل كنند بدان چه پند داده شوند بدان (در باره على) هر آينه بهتر باشد برايشان».پ 29- از امام باقر (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (208 سوره بقره): «أيا كسانى كه گرويديد همه و همه وارد صلح و سازش شويد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، زيرا او براى شما دشمن آشكارى است» فرمود: مقصود ورود در ولايت و دوستى ما است.پ 30- مفضل بن عمر گويد: به امام صادق (ع) گفتم: قول خدا عز و جل: (16 سوره اعلى): «بلكه برگزينيد زندگى دنيا را» فرمود: مقصود، ولايت و دوستدارى آنها است (يعنى حاكمان جور) (17) «و آخرت بهتر و پايندهتر است» فرمود: مقصود، ولايت و دوستدارى امير المؤمنين (ع) است (18 و 19) «به راستى كه اين در صحف نخستين ثبت است، صحف ابراهيم و موسى».پ 31- جابر از امام باقر (ع) فرمود كه: مىفرمايد (87 سوره
بقره): «آيا پس هر آنگاه بياورد (محمد (ص) براى شما آنچه دلخواه شما نيست (از مولات و دوستى على (ع) شما سر بزرگى كنيد و يك دسته (از آل محمد) را تكذيب كنيد و يك دسته را بكشيد.پ 32- امام رضا (ع) در بيان قول خدا عز و جل فرمود (13 سوره شورى): «گران آيد بر مشركين (به ولايت و دوستى على) آنچه بخوانى آنها را بدان (اى محمد از ولايت على (ع) در كتاب چنين رقم شده است».پ 33- ابى بصير از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (43 سوره اعراف): «سپاس از آن خدا است كه ما را به اين رهنمود و ما راه نمىبرديم اگر خدا ما را راه نمىنمود» فرمود: چون روز قيامت شود پيغمبر (ص) را خوانند به همراه امير المؤمنين و ائمه (ع) از فرزندانش و آنها را براى مردم بر پاى دارند و چون شيعيان آنها به بينندشان گويند: «سپاس از آن خدا است كه ما را به اين رهنمود و ما راه نمىبرديم اگر خدا به ما راه نمىنمود» يعنى ما را راهنمائى كرد به ولايت امير المؤمنين و فرزندان او كه امام بودند.پ 34- عبد الله بن كثير از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى: «از چه يك ديگر را پرسند، از خبرى بزرگ» فرمود: خبر بزرگ ولايت است و پرسيدم از آن حضرت از قول خدا (44 سوره كهف): «در آنجا است ولايت براى خدا بر حق» فرمود: ولايت
امير المؤمنين (ع).پ 35- امام باقر (ع) در تفسير قول خدا تعالى (30 سوره روم): «روى خود را به سوى دين بدار در حالى كه خدا را يگانه دانى و بر آن ثابت بمانى» فرمود: مقصود از آن، ولايت است.پ 36- امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (47 سوره انبياء): «ترازوهاى عدل را در روز قيامت در ميان مىگذاريم» فرمود:
مقصود از ترازوهاى عدل پيغمبران و اوصياء هستند.پ 37- مفضل بن عمر گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا تعالى (15 سوره يونس): «بياور قرآنى جز اين يا آن را عوض كن» فرمود:
گفتند: يا على را عوض كن.پ 38- از ادريس بن عبد الله، گويد: از امام صادق (ع) تفسير اين آيه را پرسيدم (42 سوره مدثر): «چه چيز شما را به دوزخ برد؟» (43) «گفتند: نبوديم ما از نمازگزاران».
فرمود: مقصود اين است كه از پيروان آن امامانى نبوديم كه خدا در باره آنها گفته (10- 11 سوره واقعه): «و پيشروان پيشرو، آنانند مقربان» تو نبينى مردم را كه در مسابقه، آن كه دنبال اسبى است كه مسابقه را برده مصلّى مىنامند. در اينجا هم از مصلّى همان معنى مقصود است كه فرموده: «نبوديم از مصلّين» يعنى نبوديم دنبال
پيش روان از ائمه (ع).پ 39- از امام باقر (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (16 سوره جن): «و حقيقت مطلب اين است كه اگر بر روش حق استوار و پا بر جا بودند هر آينه آب گوارا به آنها مىنوشانيديم» فرمود كه مىفرمايد دل آنها را از ايمان سرشار مىكرديم و آن روش حق ولايت و دوستى على بن ابى طالب (ع) و اوصياء است.پ 40- از محمد بن مسلم گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از تفسير قول خدا عز و جل (30 سوره فصلت): «آن كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت كردند» امام صادق فرمود: يعنى استقامت كردند به پيروى ائمه يكى بعد از ديگرى: «فرود شوند بر آنها فرشتهها كه نترسيد و اندوه نكنيد و مژده گيريد به بهشتى كه به شما وعده دادند».پ 41- از ابى حمزه گويد: پرسيدم از امام باقر (ع) از قول خدا تعالى (46 سوره سبأ): «بگو (اى محمد) همانا يگانه پند را به شما مى دهم» فرمود: همانا به شما پند مىدهم به ولايت على (ع) اين است همان پند يگانه كه خدا تبارك و تعالى فرمايد: «همانا يگانه پند را به شما مىدهيم».پ 42- از امام صادق (ع) در قول خدا عز و جل (137 سوره نساء): «به راستى كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند، سپس ايمان
آوردند و باز هم كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند، خدا توبه پذير آنها نيست و آنها را نيامرزد» فرمود: در باره فلان و فلان و فلان نازل شده كه در آغاز كار اسلام به پيغمبر ايمان آوردند و چون ولايت على بر آنها پيشنهاد شد و پيغمبر فرمود: هر كه را من آقا و مولايم اين على آقا و مولا است كافر شدند و سپس به بيعت با على (ع) ايمان آوردند و چون پيغمبر (ص) وفات كرد باز هم بدان بيعت كافر شدند و به وسيله اخذ بيعت براى خود از كسانى كه با على (ع) بيعت كرده بودند به كفر خود افزودند، آنانند كه هيچ چيزى از ايمان در آنها نماند.پ 43- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (25 سوره محمد): «به راستى كسانى كه به عقب برگشتند پس از آن كه راه حق بر ايشان روشن شد» يعنى فلان و فلان و فلان از ايمان برگشتند از نظر ترك ولايت و پيروى از على (ع) (راوى گويد) گفتم قول خدا تعالى (بعد از آن) كه مىفرمايد: «اين براى آنست كه گفتند به آنها كه بد داشتند آنچه را خدا فرو فرستاده محققاً ما شما را در پارهاى امور فرمان بريم» يعنى چه؟ فرمود: به خدا در باره همان دو كس و پيروانشان نازل شده و آن گفتار خدا است عز و جل كه جبرئيل بر محمد فرود آورده است: «اين براى آنست كه گفتند به آنها كه بد دارند آنچه را (در باره على (ع) نازل شده محققاً ما شما را در باره امور فرمان بريم» فرمود: بنى اميه را در پيمان خود دعوت كردند كه نگذارند امر امامت پس از پيغمبر (ص) در ما خاندان باشد و چيزى از خمس را به ما ندهند و گفتند اگر خمس را به آنها بدهيم نياز به چيزى ندارند و باكى ندارند كه امامت در آنها نباشد بنى اميه گفتند
ما در بعضى از امور كه ندادن خمس به آل محمد باشد با شما همراه هستيم و از شما اطاعت مىكنيم و اين كه فرموده: بد داشتند آنچه را خدا نازل كرده مقصود از آنچه خدا نازل كرده همان فرض ولايت امير المؤمنين است بر خلقش، ابو عبيده با آنها بود و نويسنده آنها بود و خدا اين آيهها را فرستاد (79 و 80 سوره زخرف):
«بلكه كارى را محكم و قطعى كردند، ما هم محكم و قطعى كنيم، يا بلكه گمان بردند ما نهان و رازشان را نمىشنويم، آرى رسولان ما نزد آنها است و خواهند نوشت».پ 44- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (25 سوره حج): «و هر كه وارد شود در آن به الحاد، به ستم».
فرمود: در حق آنان نازل شده چون در خانه كعبه رفتند و پيمان و عهد بستند بر كفر خود و انكار آنچه را خدا در باره امير المؤمنين نازل كرده و در خانه خدا ملحد شدند به ستم كردن به رسول و وليّش، دور باشند مردم ستمكار.پ 45- از ابى بصير از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (29 سوره ملك): «به زودى مىدانيد كه كيست در گمراهى آشكار» فرمود: مقصود اين است كه خطاب كرده و گفته: اى گروه مكذبان در خبرى كه از طرف پروردگارم به شما دادم در باره ولايت و امامت على (ع) و امامان پس از او به زودى مىدانيد كيست در گمراهى آشكار، همچنين نازل شده است.
و در تفسير قول خداى تعالى (135 سوره نساء): «و اگر دهن كجى كنيد يا رو برگردانيد» فرمود: مقصود اين است كه اگر كج
كنيد كار امت را و رو گردانيد از آنچه بدان دستور داريد: «به راستى خدا بدان چه مىكنيد آگاه است».
و در تفسير قول خدا (27 سوره فصلت): «هر آينه بچشانيم به آن كسانى كه كافر شدند (به سبب ترك ولايت امير المؤمنين (ع) عذاب سختى (در دنيا) و هر آينه به آنها سزا دهيم به بدترين كردارى كه از آنها سر زده».پ 46- وليد بن صبيح از امام صادق (ع): «آن به اين است كه چون خدا يگانه خوانده مىشد (و اهل ولايت نامبرده مىشدند) شما كفر مىورزيديد».پ 47- از امام صادق (ع) در قول خدا تعالى (1 سوره معارج):
«پرسيد سائلى از عذاب واقع (2) بر كفّار (به ولايت على ع) كه دفاع ندارند» سپس فرمود: به خدا چنين نازل كرده است آن را جبرئيل بر محمد (ص).پ 48- امام باقر (ع) در قول خدا تعالى (8 سوره ذاريات):
«به راستى شما گفتار مختلفى داريد (در امر ولايت و امامت) منصرف شود از او هر كه بايد منصرف شود» فرمود: هر كه از ولايت منصرف شد از بهشت منصرف شده است.
پ49- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (11- 13 سوره بلد):
خود را به گردنه نينداخته، چه مىدانى گردنه چيست؟
آزاد كردن بنده است» مقصود از «آزاد كردن بنده» ولايت امير المؤمنين (ع) است، زيرا آن است آزاد كردن بنده.پ 50- امام صادق (ع) در تفسير قول خدا (2 سوره يونس):
«مژده بده كسانى را كه گرويدند كه پايگاه درستى نزد پروردگار خود دارند» فرمود: مقصود ولايت امير المؤمنين (ع) است.پ 51- از امام باقر (ع) در قول (ع) خدا تعالى (19 سوره حج): «اين دو خصم باشند كه در باره پروردگار خود ستيزه كردند پس آن كسانى كه كافر شدند (به ولايت على (ع) جامههائى از آتش به اندامشان بريده شود».پ 52- عبد الرحمن بن كثير گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از تفسير قول خدا تعالى (44 سوره كهف): «در آنجا ولايت و پيوند از آن خدا است بر حق».
فرمود: مقصود ولايت امير المؤمنين (ع) است.پ 53- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (138 سوره بقره): «رنگ آميزى خدا را باش، كيست بهتر از خدا رنگ آميزى كند» فرمود:
مقصود رنگ آميزى مؤمنان است با ولايت در ميثاق.پ 54- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (28 سوره نوح): «پروردگار بيامرزد مرا و پدر و مادرم را و هر كه در خانه من در آيد با ايمان» فرمود: مقصود، ولايت است، هر كه در ولايت در آيد، در خانه پيمبران در آمده است، و قول خدا (23 سوره احزاب): «همانا خدا مىخواهد ببرد از شما پليدى را كه اهل بيت هستيد و شما را به خوبى پاكيزه كند» مقصود، ائمه هستند (ع) و ولايت آنان، هر كه در آن در آيد در خانه پيغمبر (ص) در آمده است.پ 55- از محمد بن فضيل، گويد: به امام رضا (ع) گفتم:
(58 سوره يونس): «بگو (اى محمد) به فضل و رحمت او بايد شاد باشند آن بهتر از آن است كه جمع مىكنند».
فرمود: مقصود به ولايت محمد و آل محمد است كه بهتر است از اين دنيا كه اينان جمع مىكنند.پ 56- زيد شحام گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: ما با هم در راه بوديم و شب جمعه بود كه فرمود: قدرى قرآن بخوان، من خواندم (40 سوره دخان): «به راستى روز قيامت ميقات همه است (41) روزى كه دوست به حال دوست هيچ فائده ندارد و آنان يارى نشوند (42) جز آنكه خدايش ترحم كند». امام فرمود: به خدا ما هستيم كه خدا به ما ترحم كند و به خدا ما هستيم كه خدا استثناء كرد ولى ما فائده به حال آن دوستان خود داريم.
پ57- از امام صادق (ع) كه فرمود: چون نازل شد (12 سوره حاقه): «و حفظ كند آن را گوش شنوا» رسول خدا (ص) فرمود:
اى على اين گوش تو است.پ 58- از امام باقر (ع) فرمود: جبرئيل اين آيه را (59 سوره بقره) بر محمد چنين نازل كرده است: «دگرگون ساختند ستمكاران (بر آل محمد (ص) گفتارى را جز آن كه به آنها گفته شده بود و ما فرو فرستاديم بر آنها كه ستم كردند (بر آل محمد (ص) عذابى از آسمان بدان چه بودند كه فسق مىكردند».پ 59- امام باقر (ع) فرمود: اين آيه را جبرئيل چنين آورده (168 سوره نساء): «به راستى آن كسانى كه (كفر ورزيدند و) ستم كردند (بر آل محمد حق آنها را) نباشد خدا كه بيامرزدشان و نه اين كه رهنمايدشان به راهى جز دوزخ، جاويدان تا هميشه در آن به مانند و اين بر خدا آسان باشد».
و پس از آن فرموده (169): «أيا مردم آمده است براى شما آن فرستاده بر حق از سوى پروردگارتان (در باره ولايت على (ع) به او بگرويد، خوب است براى شما و اگر نگرويد (به ولايت على) به راستى از آن خدا است هر چه در آسمانها و زمين».پ 60- از جابر از امام باقر (ع) فرمود: اين آيه (66 سوره نساء) چنين نازل شده است: «و اگر آنها عمل كنند بدان چه پند داده شوند بدان (در باره على) براى آنها بهتر است».
پ61- مالك جهنى گويد: به امام صادق (ع) گفتم: (20 سوره انعام): «اين قرآن به من وحى شده تا من بدان بيم دهم و هر كه برسد» فرمود: هر كه را نوبت رسد كه امام باشد از آل محمد (ص) با قرآن بيم دهد چنانچه رسول خدا (ص) بيم مىداد.پ 62- راوى گويد: مردى نزد امام صادق (ع) خواند (105 سوره توبه): «بگو (اى محمد) كار كنيد محققاً مىبيند خدا كار شما را و رسولش و مؤمنان» آن حضرت فرمود: اين آيه چنين نيست، همانا آيه و المَأمونون است، و مائيم آن مأمونان.پ 63- از امام صادق (ع) فرمود كه (41 سوره حجر): اين راه على (ع) است راست مىباشد.پ 64- از امام باقر (ع) كه جبرئيل اين آيه (89 سوره اسراء) را چنين آورده است: «ابا كردند بيشتر مردم نسبت به ولايت على (ع) جز كفران و ناسپاسى» و جبرئيل اين آيه را (29 سوره كهف) چنين نازل كرده است: «و بگو اى محمد حق از پروردگار شما است در باره ولايت على (ع) پس هر كه خواهد ايمان آورد و هر كه خواهد كافر شود به راستى ما براى ستمكاران بر آل محمد دوزخ آماده كرديم».پ 65- ابو الحسن (ع) در قول خدا تعالى (18 سوره جن):
«و به راستى مساجد از آن خدا است پس نخوانيد با خدا أحدى را» فرمود:
آنها ائمه هستند.
پ66- از امام باقر (ع) در قول خدا تعالى (108 سوره يوسف):
بگو (اى محمد) اين راه من است مىخوانم به سوى خدا از روى بصيرت و بينائى، من خودم و هر كه پيرو من است فرمود: اين رسول خدا (ص) و امير المؤمنين و اوصياء بعد از آنها است (ع).پ 67- از سالم حناط گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (34 و 35 سوره ذاريات): «بيرون كرديم هر كه از مؤمنان در آن بود و نيافتيم در آن جز يك خاندان مسلمان».
امام باقر در پاسخ فرمود: مقصود آل محمد است كه جز آنها در آن نماند.پ 68- از زراره از امام باقر (ع) در تفسير قول خدا تعالى (27 سوره ملك): «چون او را مقرَّب ديدند، سياه و زشت شد روى آن كسانى كه كافر شدند، و گفته شد اين است آنچه شما بوديد كه آن را مىخواستيد» فرمود: اين آيه در باره امير المؤمنين و اصحابش نازل شده، آنها كه كردند آنچه كردند (از غصب خلافت و ستم) و امير المؤمنين را در رشك آورترين جايگاهها بينند و رويشان سياه شود و به آنها گفته شود اين است كه شما بدان ادعا داشتيد يا آن كه نام او را بر خود به ناروا گذاشتيد.پ 69- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (3 سوره
بروج): «و شاهد و مشهود» فرمود: مقصود پيغمبر است و امير المؤمنين (ع).پ 70- احمد بن عمر حلال گويد: از ابو الحسن (ع) پرسيدم از تفسير قول خدا تعالى (44 سوره اعراف): «پس جار كشد جارچى ميان آنها كه لعنت خدا بر ستمكاران» فرمود: اين جارچى امير المؤمنين (ع) است.پ 71- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (24 سوره حج): «و رهنمائى شدند به گفتار خوش و رهنمائى شدند به راه پسنديده» فرمود: اينان حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابو ذر و مقداد بن اسود و عمّارند كه رهنمائى شدند به امير المؤمنين (ع). و در تفسير قول خدا (7 سوره حجرات): «دوست داشتنى كرد براى شما ايمان را و آن را در دل شما آراست (مقصود امير المؤمنين است) و بد داشت به نظر شما كفر و فسق و نافرمانى را» مقصود أولى و دومى و سومى است.پ 72- از ابى عبيده كه از امام باقر (ع) پرسيدم از تفسير قول خدا تعالى (4 سوره احقاف): «براى من بياوريد كتابى پيش از اين يا باقيمانده از علم اگر شما راست مىگوئيد» فرمود: مقصود از كتاب تورات و انجيل است و مقصود از باقيمانده علم همانا علم اوصياء و انبياء است.
پ73- از على بن جعفر، گويد: شنيدم از ابو الحسن (ع) مىفرمود: چون رسول خدا (ص) در خواب ديد كه: تيم (ابو بكر) و عدى (عمر) و بنو اميه به منبر او بر مىآيند، غمنده شد، پس خدا تبارك و تعالى قرآنى به او فرو فرستاد تا بدان تسليت جويد (116 سوره طه): «و گاهى كه به فرشتهها گفتيم براى آدم سجده كنيد، پس همه سجده كردند جز ابليس كه سرباز زد» سپس خدا به او وحى كرد اى محمد من فرمان دادم و فرمانم نبردند، تو بيتابى مكن كه فرمان دهى و فرمانت نبردند در باره وصيت.پ 74- از حسين بن نعيم صحاف گويد: پرسيدم از امام صادق (ع) از تفسير قول خدا (2 سوره تغابن): «برخى از شما كافر باشند و برخى از شما مؤمن باشند» فرمود: خدا ايمان آنها را به موالات و دوستى ما شناخت و كفر آنها را با آن هم سنجيد، روزى كه از آنها پيمان گرفت و آنها ذرهاى بودند در پشت آدم و از آن حضرت پرسيدم از تفسير قول خدا عز و جل (12 سوره تغابن): «فرمان بريد خدا را و فرمان بريد رسول خدا را، اگر رو گردانيد پس همانا آنچه به عهده رسول ما است ابلاغ هويدا است».
در پاسخ فرمود: هلا، به خدا كسانى كه پيش از شما بودند هلاك نشدند و هيچ هالكى به هلاكت نرسيده پيش از قيام قائم ما (ع) جز براى ترك ولايت ما و انكار حق او، رسول خدا (ص) از اين دنيا بيرون نرفت تا حق ما را به گردن اين مردم بار كرد و ثابت نمود و خدا هر كه را خواهد به راه راست رهنمايد.پ 75- از على بن جعفر از برادر خود موسى (ع) در تفسير قول
خدا تعالى (45 سوره حج): «و چاه تعطيل شده و كاخ برافراشته» فرمود:
چاه تعطيل شده امام خاموش (در حال) تقيه است و كاخ افراشته امام گويا (مبسوط اليد) است.پ 76- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (65 سوره زمر): «محققاً به تو و آنها كه پيش از تو بودند وحى شده كه اگر شرك آورى عملت سرنگون شود» فرمود: يعنى اگر در ولايت شريك بياورى جز او را (على ع) «بلكه خدا را بپرست و باش از شاكران» يعنى خدا را اطاعت كن و از شاكران باش كه تو را به برادرت و پسر عمت كمك دادم.پ 77- احمد بن عيسى گويد: امام صادق (ع) از پدرش از جدش برايم نقل كرد در تفسير قول خدا عز و جل (83 سوره نحل): «مىشناسند نعمت خدا را سپس آن را انكار مىكنند» فرمود:
چون آيه (55 سوره مائده): «همانا ولى و سرپرست شما خدا است و رسولش و آن كسانى كه گرويدند، آنها كه نماز را بر پا دارند و زكاة را بپردازند در حالى كه در ركوعند» جمعى از اصحاب رسول خدا (ص) در مسجد مدينه گرد آمدند و به يك ديگر گفتند: شما در باره اين آيه چه مىگوئيد؟ يكى گفت: اگر به اين آيه كافر شويم به آيات ديگر هم كافر شديم و اگر بدان ايمان آورديم و بپذيريم خوار شويم،
چون كه پسر ابى طالب بر ما مسلط گردد، همه گفتند ما مىدانيم محمد در هر چه گويد راست گويد ولى ما از او پيروى كنيم و در باره على دستور او را اطاعت نكنيم.
فرمود: پس از آن اين آيه نازل شد كه: «مىشناسند نعمت خدا را و سپس آن را انكار مىكنند (يعنى ولايت على بن ابى طالب را مىشناسند) و بيشتر آنها كافر به ولايتند».پ 78- سلام گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم از تفسير قول خدا تعالى (63 سوره فرقان): «آن كسانى كه روى زمين آرام و آهسته و با وقار راه مىروند» فرمود: آنها اوصياء هستند كه براى ترس از دشمن آهسته راه مىروند.پ 79- از اصبغ بن نباته كه از امير المؤمنين (ع) پرسيد: از قول خدا تعالى (14 سوره لقمان): «كه شكر كن براى من و براى پدر و مادرت، سر انجام به سوى من است».
در پاسخ فرمود: آن والدينى كه خدا شكر آنان را واجب كرده است آنهايند كه دانش را زايند و حكومت را به ارث برند و مردم به طاعتشان دستور دارند، سپس خدا فرموده: «سرانجام به سوى من است» سر انجام بندهها به آستان خدا است و دليل بر آن همين دو والدند و سپس خدا روى سخن را با زاده حنتمه (نام مادر عمر بن خطاب و دختر ذى الرمحين) كرده و با رفيق او و فرموده است به مقصد خاص و لفظ عام «اگر آن دو (عمر و ابى بكر) با تو ستيزه كردند كه به من شرك آورى» و در وصيت افتراء بندى و از آن كه به تو دستور اطاعتش را دادم عدول كنى «فرمانش را مبر و
گفتارشان را مشنو» سپس باز روى سخن را به والدين كرده و فرموده:
«در دنيا با آنها به خوشى مصاحبت كن» مىفرمايد: فضل آنها را به مردم معرفى كن و به روش آنها دعوت كن و اين قول او است كه:
«و پيروى كن روش كسى را كه به من باز گردد و سپس برگشت شما همه به من باشد». پس امام فرمود: در درجه اول به سوى خدا و سپس به سوى ما است، از خدا بپرهيزيد و نافرمانى والدين نكنيد، زيرا خشنوديشان خشنودى خدا و خشمشان خشم خدا است.پ 80- از عمرو بن حريث گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا (24 سوره ابراهيم): «مانند درخت خوبى كه ريشهاش بر جا است و شاخهاش در سما است» گويد: در پاسخ فرمود: رسول خدا (ص) اصل آن است و امير المؤمنين (ع) شاخه و فرعش امامان از نژادشان شاخههايش و جوانههايش و دانش ائمه ميوهاش و شيعيان با ايمان برگهايش، آيا در اين درخت چيز زيادى هست؟
گويد: گفتم: نه، به خدا، فرمود: به راستى چون مؤمنى متولد شود برگى در آن درخت برويد و چون مؤمنى بميرد برگى از آن بيفتد.پ 81- هشام بن حكم از امام صادق (ع) در قول خدا عز و جل (158 سوره انعام): «سود ندهد كسى را ايمانش در صورتى كه پيش از آن ايمان نداشته (يعنى در ميثاق) يا در دوران ايمانش كار خير نكرده است».
فرمود: مقصود اقرار به انبياء و اوصياء است و امير المؤمنين بالخصوص، فرمود: ايمانش سود ندهد براى آن كه سلب شود
و بىايمان از دنيا برود.پ 82- در تفسير قول خدا جل و عز (81 سوره بقره): «آرى هر كه بد كردارى كند و گناهش او را فرا گيرد» فرمود: وقتى انكار كند امامت امير المؤمنين (ع) را «پس آنان اصحاب دوزخند و هم در آن جاويد بمانند».پ 83- ابو عبيده حذاء گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم از استطاعت و گفتار مردم در باره آن شروع به پاسخ كرد و اين آيه را خواند (118 سوره هود) «هميشه اختلاف دارند جز آنكه خدايش ترحم كند و براى آن، آنها را آفريده» اى ابا عبيده، مردم در رسيدن به حق مختلفند و همه هلاكند، گويد: گفتم: قول او: «جز آنكه ترحم كند».
فرمود: آنان شيعههاى ما باشند كه براى رحمت خود آفريده و همين معنى قول او است كه: «براى آن، آنها را آفريدستشان» مى فرمايد: آنها را آفريد براى فرمانبرى از امام رحمت كه مىفرمايد (156 سوره اعراف): «و رحمت من فرا گرفته هر چيزى را» مىفرمايد:
علم امام است كه چون از علم او است هر چيزى را فرا گرفته است كه آنان شيعه ما هستند.
سپس خدا فرموده است: «محققاً بنويسيم آن رحمت خود را براى آن كسانى كه پرهيز كنند» يعنى از ولايت و پيروى غير امام حق و از طاعت او سپس فرموده است (157 سوره اعراف): «دريابند او را نوشته در نزد خودشان در كتاب تورات و انجيل (مقصود پيغمبر (ص) است و وصى او و قائم (ع) فرمان دهد آنها را به معروف (وقتى ظهور كرد) و نهى كند آنها را از منكر (منكر انكار فضل امام است و دانسته آن را رد كردن) و حلال كند بر ايشان طيبات را (يعنى فرا گرفتن علم را
پاز اهلش) و حرام كند بر آنها خبائث را (گفته مخالف را) و بنهد از دوش آنها بار سنگين را كه به دوش دارند (و اين بار سنگين گناهانى است كه قبل از معرفت فضل امام مرتكب بودند) و زنجيرهاى گرانى كه بر دوش داشتند (و آن همان گفتارشان بود نسبت به ترك فضل امام كه مأمور بدان نبودند، و چون فضل امام را شناختند و فهميدند خداوند بار سنگين را از دوش آنها بنهاد كه همان گناهانشان بود، سپس نسبت آنها را بيان كرده و آنها را معرفى نموده و فرموده): «آن كسانى كه ايمان آوردند (يعنى به امام) و او را تأييد كردند و يارى نمودند و پيروى كردند نورى را كه همراه او فرود آمده است، آنان همان رستگارانند».
يعنى آن كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت اجتناب كردند، جبت و طاغوت فلان است و فلان و فلان و عبادت پيروى مردم است نسبت به آنها، باز خدا فرموده است (54 سوره زمر):
«باز گرديد به سوى پروردگار خود و تسليم او شويد» و سپس به آنها پاداش داده و فرموده است (64 سوره يونس): «براى آنها است مژده در زندگى دنيا و آخرت» و امام به آنها مژده دهد به قيام قائم و ظهور او و كشتن دشمنانشان و به نجات در آخرت و ورود بر محمد (ص) و خاندان راست گويش بر سر حوض.پ 84- از عمار ساباطى گويد: پرسيدم از امام صادق (ع) از قول خدا عز و جل (162 سوره آل عمران): «آيا پس كسى كه پيروى كرد از رضوان خدا چون كسى كه به خشم خدا گرفتار شد و جايش دوزخ است و چه بد سر انجامى است (163) آنان درجاتى دارند نزد خدا» فرمود:
آنها كه پيرو رضوان خدايند همان ائمهاند و هم آنها ميزان
درجات مؤمنانند، و به وسيله ولايت و شناسائى آنها از ما خدا اعمالشان را مضاعف كند و درجات بلندى براى آنها بالا برد.پ 85- عمار اسدى از امام صادق (ع) فرمود در تفسير قول خدا عز و جل (10 سوره فاطر): «به سوى او بالا مىرود سخن خوب و كردار شايسته كه آن را بالا برد» ولايت ما اهل بيت است، و به دست خود اشاره به سينهاش نموده و فرمود: هر كه ما را دوست ندارد خدا عملى از او بالا نبرد.پ 86- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (28 سوره حديد): «به شما دهد دو بهره از رحمت خود» فرمود: حسن و حسين باشد «و نورى براى شما مقرر سازد كه در پرتو آن راه برويد» فرمود:
امام و رهبرى كه بدو اقتداء كنيد.پ 87- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى (53 سوره يونس): «از تو آگاهى خواهند كه آيا او حق است يعنى آنچه در باره على (ع) مىگوئى بگو آرى سوگند به پروردگارم به راستى كه او حق است و شما درماندهكننده نيستيد به هيچ وجه».پ 88- از ابان بن تغلب گويد: به امام صادق (ع) گفتم:
قربانت قول خدا (11 سوره بلد): «خود را بر گردنه نيفكنده است» يعنى چه؟ فرمود: هر كه را خدا به ولايت و دوستى ما گرامى دارد
او از گردنه گذشته است، ما هستيم آن گردنهاى كه هر كه خود را از آن كشاند، نجات يابد، گويد: پس خموشى گرفت (گرفتم) پس از آن فرمود به من: آيا سخنى افاده نكنم كه بهتر از دنيا و ما فيها است؟ گفتم: چرا، قربانت بفرمائيد، فرمود: قول خدا (13 سوره بلد): «فك رقبه- آزاد كردن بنده» سپس فرمود: همه مردم بندگان دوزخند، جز تو و ياران و هم مذهبانت كه خدا به بركت ولايت ما، شما را از دوزخ آزاد كرده است.
تذكر: در حديث چهل و نهمِ اين باب شرح و تفسير اين آيه گذشت.پ 89- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا جل و عز (40 سوره بقره): «به عهد من وفا كنيد» فرمود: يعنى به ولايت امير المؤمنين (ع) «تا من به عهد شما وفا كنم» يعنى بهشت را به شما بپردازم.پ 90- از ابى بصير از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (73 سوره مريم): «وقتى خوانده شود بر آنها آيات ما روشن و صريح بگويند كفار به كسانى كه مؤمن شدند كدام از دو دسته ما و شما مقام بهترى دارد و محفل آراستهترى» فرمود: رسول خدا (ص) قريش را به ولايت و امامت خواند و رميدند و منكر شدند و آن كسانى از قريش كه كافر شدند به ولايت به آنان كه ايمان به امير المؤمنين آوردند- و اقرار به ولايت او كردند و هم به ولايت ما خاندان- گفتند: كدام دسته از ما و شما مقام بهتر و محفل آراستهترى دارد؟
براى سرزنش به آنها، خدا در جواب آنها فرمود (74 سوره مريم):
«چه بسيار قرنها پيش از آنها بود كه هلاك كرديم از امّتهاى گذشته كه
پآنها اثاث و نمود بهترى در زندگى خود داشتند».
من گفتم قول خدا (75): «هر كه در گمراهى باشد خداى بخشاينده به او مدد خوبى در زندگى مىدهد» يعنى چه؟ فرمود: همه آنها در گمراهى بودند، ايمان به ولايت امير المؤمنين و ولايت ما نداشتند و گمراه و گمراهكننده بودند و به اين ضلالت و سركشى آنها مىرسيد تا مىمردند و خدا «آنها را به بدترين جايگاه و سستترين وضع قشون مىكشانيد» گويد: گفتم قول خدا (76): «تا آنگاه كه ببينند آنچه به آنها وعده شده است به خوبى بدانند كيست آن كه جايگاه بدتر و لشكر ناتوان ترى دارد» (يعنى چه؟) فرمود: اما اين كه مىفرمايد تا ببينند آنچه به آنها وعده شده است، مقصود خروج و ظهور امام قائم است كه به ساعت از آن تعبير شده به خوبى آن روز را بدانند و بفهمند آنچه را از طرف خدا به دست امام قائم بر آنها فرود آيد و اين است قول خدا كه: «كيست كه جايگاه بدترى دارد يعنى نزد امام قائم و لشكر ناتوانترى دارد» گفتم: قول خدا (76): «و بيفزايد خدا به راهنمائى هدايت يافتگان» فرمود: خدا در آن روز رهنمائى به رهنمائى آنها بيفزايد براى پيروى از امام قائم چون او را رد نكند و منكر نشوند. گفتم قول خدا (87): «اختيار شفاعت ندارد مگر كسى كه نزد خداى رحمان عهدى بسته» فرمود: يعنى مگر آن كسى كه به وسيله ولايت امير المؤمنين (ع) و ائمه (ع) براى خدا دين دارى كرده است، اين عهد معتبر نزد خدا، گويد: گفتم قول خدا (96): «به راستى كسانى كه گرويدند و كار شايسته كردند خدا به زودى بر ايشان دوستى مقرر سازد» فرمود: ولايت امير المؤمنين است آن (ودّى) كه خدا تعالى فرموده است، گفتم قول خدا (97): «پس همانا آن را به زبانت آسان كرديم تا بدان مژده بدهى پرهيزكاران را و بيم دهى مردمى لجباز و سرسخت
پرا» فرمود: همانا آن را به زبان وى آسان كرد وقتى امير المؤمنين را به امامت نصب كرد و مؤمنان را بدان مژده داد و كافران را بدان بيم داد و آنهايند كه خدايشان در كتاب خود قرآن لجباز و سرسخت خوانده است يعنى كفارند.
گويد: پرسيدم او را از قول خدا (6 سوره يس): «تا بيم دهى مردمى را كه بيم داده نشده است پدرانشان و آنان غافلند» فرمود: تا بيم دهى مردمى را كه تو در ميان آنها هستى چنانچه بيم داده شدند پدرانشان و آنان در غفلت به سر بردند از خدا و رسول خدا و از تهديد خدا.
(7 سوره يس): «هر آينه ثابت شد آن گفته (كه فرمود: هر آينه دوزخ را از آنها پُر كنم) بر بيشتر آنان (از كسانى كه اعتراف نكنند به ولايت امير المؤمنين (ع) و ائمه بعد از او) پس آنها ايمان ندارند (به امامت امير المؤمنين و اوصياء بعد از او چون اقرار نكردند به ولايت كيفر آنها همان است كه خدا ياد كرده است)».
(8 سوره يس): «به راستى بگذاريم در گردنشان غُلهائى كه تا بزنخ آنها برسد (و نتوانند سر خود را به زير اندازند) و آنان سر به هوا و چشم بسته بمانند (در آتش دوزخ)» سپس خدا فرمود (9): «و بسازيم جلوى آنها سدّى و در پشت سر آنها سدّ ديگر (بلند) و آنان را در ميان (دو سد) فرو گيريم كه جايى را نبينند» براى كيفرشان در مجازات اينكه انكار كردند ولايت امير المؤمنين (ع) و امامان بعد از او را، اين در دنيا است و آخرت در آتش دوزخ سر به هوا و چشم بسته باشند».
سپس فرمود: اى محمد (10) «برابر است براى آنها كه بيمشان بدهى يا بيمشان ندهى، آنها ايمان نياورند (به خدا و به ولايت على و امامانى كه بعد از او خواهند بود)».
پسپس فرمود (11): «همانا تو بيم مؤثر دهى كسانى را كه پيروى كنند از ذكر (يعنى امير المؤمنين) و بترسند از خداى رحمان در نهانى، مژده ده به آنها (اى محمد) به آمرزش و مزد گرامى و ارجمند».پ 91- محمد بن فضل گويد: از ابو الحسن الماضى (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (8 سوره صف): «مىخواهند نور خدا را با پف دهان خود خاموش كنند» در جواب فرمود: يعنى مىخواهند ولايت امير المؤمنين را با پف دهان خود خاموش كنند، گفتم: «و خدا اتمامكننده نور خود است» فرمود: خدا امامت را به اتمام رساند.
براى قول او عز و جل (8 سوره تغابن): «آن كسانى كه گرويدند به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاديم» نور، همان امام است، (9 سوره تغابن): «او است آن كه فرستاده رسول خود را به رهبرى و كيش درست» فرمود: يعنى او است كه به رسول خود فرمان داده براى ولايت و امامت وصى او، و ولايت همان كيش حق است، گفتم: «تا او را بر همه دينها پيروز كند» فرمود: در وقت ظهور امام قائم او را بر همه دينها پيروز كند، فرمود: خدا مىفرمايد: «و خدا اتمامكننده نورِ خود است (كه ولايت امام قائم باشد) و گر چه كافران را بد آيد (از ولايت على ع)» گفتم: اين نازل شده است؟ فرمود:
آرى، اين حرف نازل است و امّا آن ديگرى تأويل است.
من گفتم (3 سوره منافقون): «اين براى آن است كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند» فرمود: خدا تبارك و تعالى هر كس را كه در ولايت وصى از پيغمبرش پيروى نكرده منافق ناميده و هر كه امامت وصى او را انكار كرده چون منكر خود محمد مقرر كرده و در باره آن قرآن نازل كرده و فرموده: اى محمد «وقتى منافقان
پ (نسبت به ولايت وصيت) نزد تو آمدند و گفتند (ما گواهيم كه تو به راستى رسول خدائى) و خدا مىداند تو محققاً رسول اوئى و هم خدا گواه است كه منافقان (به ولايت على هر آينه دروغگويند)»- آيه 2:
«برگرفتند سوگند دروغين خود را (روپوش بر نفاق خود) و جلوگيرى كردند از راه خدا، (راه خدا همان وصى بود) به راستى كه آنان بدرفتارى كردند در آنچه به عمل مىآوردند»- آيه 3: «اين براى آن است كه آنها گرويدند (به رسالت تو) و كافر شدند (به ولايت وصيت و خدا) مهر نهاد بر دلشان و آنها نمىفهمند» گفتم: معنى لا يفقهون چيست؟ فرمود:
يعنى حقيقت نبوت تو را تعقُّل نمىكنند، گفتم (5 سوره منافقون):
«و چون به آنها گفته شود بيائيد تا رسول خدا براى شما آمرزش خواهد (فرمود: يعنى وقتى به آنها گفته شود بر گرديد به اعتراف به ولايت على (ع) تا پيغمبر براى شما آمرزش خواهد از گناهانتان) سر برگردانند خدا فرموده و باز بينى كه جلوگيرى مىكنند (از ولايت على) و آنان سر بزرگى كنند» بر آن حضرت، سپس خدا رشته سخن را به معرفى آنان كشانده و فرموده- آيه 6: «براى آنها برابر است كه تو (اى پيغمبر) آمرزش خواهى بر ايشان يا آمرزش نخواهى برايشان، هرگز خدا آنها را نيامرزد زيرا خدا مردم فاسق را رهنمائى نكند» مىفرمايد: آنها كه به وصيت ستم كردند.
من گفتم (22 سوره ملك): «آيا پس كسى كه به رو در افتاده راه مىرود برتر است يا كسى كه درست بر سر پا راه مىرود و در راه راست است» فرمود: خدا در اينجا مَثَل زده است براى هر كه از ولايت على روگردان است به كسى كه به رو در افتاده و به كار خود گم است، و قرار داده هر كه پيروى على كند چون كسى است كه بر پا ايستاده و در راه راست است، راه راست همان امير المؤمنين است.
پگويد: گفتم (40 سوره حاقه): «به راستى كه آن گفتار رسول ارجمندى است» فرمود: يعنى گفته جبرئيل است از طرف خدا در باره ولايت على (ع).
گويد: گفتم (41): «نيست آن گفته شاعر چه بسيار كم از شما ايمان مىآوريد» در پاسخ فرمود كه: گفتند محمد دروغ بندد به پروردگارش، خدا او را بدين حكم در باره على دستور نداده است و خدا در اين باره قرآنى فرستاد و فرمود: به راستى ولايت على (43): «نزول حكمى است از طرف پروردگار عالميان» (44): «اگر به ما بندد (محمد) يكى از گفتهها را» (45): «هر آينه دست راستش را محكم بگيريم» (46): «به راستى (ولايت على) هر آينه يادگارى است براى متقيان» (براى جهانيان- دانشمندان خ ل) (48): «به راستى ما مىدانيم كه از شما است مكذّبان پيغمبر» (49): «و به راستى كه (على ع) مايه افسوس است بر كافران» (50): «و به راستى كه (ولايت او) هر آينه حق اليقين است» (51): «پس تسبيح بگو (اى محمد) به نام پروردگارت كه بزرگ است» مىفرمايد: شكر كن براى پروردگارت كه اين فضل را به تو داده.
گفتم: قول خدا (13 سوره جن): «چون فرياد رهنمائى را شنيديم بدان گرويديم» فرمود: رهنمائى همان ولايت است، يعنى ايمان آورديم به مولاى خود و هر كه به مولاى خود ايمان آرد «پس نترسد از كاستى و زبونى» (ميان دو جمله مذكوره از آيه «فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ» در قرآن وارد است كه امام آن را به ولايت تفسير كرده با تغيير عبارت براى آنكه هر كه به ولايت معتقد نيست به خدا معتقد نيست چون ولايت شرط ايمان است و ممكن است منظور از كلمه رب اعم از خدا
پو رسول و امام باشد چون همه مراتب پرورنده بشرند) من گفتم: اين عبارت نازل شده؟ فرمود: نه، اين تأويل است.
گفتم: قول خدا (21 سوره جن): «در اختيار ندارم براى شما نه زيان را و نه رهبرى را» فرمود: رسول خدا (ص) مردم را به ولايت على (ع) دعوت كرد، قريش گرد او فراهم شدند و گفتند: يا محمد، ما را از آن معاف دار، رسول خدا (ص) فرمود: اين كار با خدا است، با من نيست، او را متهم ساختند و بيرون تاختند و خدا اين آيه را نازل كرد كه:
«به راستى من براى شما نه اختيار زيان و نه رهبرى به دلخواه ندارم» (22): «بگو به راستى هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نتواند داد (اگر نافرمانى او كنم) و هرگز در برابر او ملجئى نيابم جز اين كه بايد برسانم از طرف او و پيغامهايش را بگويم» در باره على (ع)، گفتم: اين نازل شده؟ فرمود: آرى، سپس براى تأكيد، خدا فرمود: «هر كه نافرمانى كند خدا و رسول را (در باره ولايت على) به راستى از آن او است دوزخ كه در آن جاويد بمانند تا هميشه».
گفتم (24): «تا وقتى ببينند آنچه را وعده شده است به خوبى بدانند كيست كه ياورش ناتوانتر است و شماره لشكرش كمتر» فرمود:
مقصود از آن امام قائم است و انصارش.
گفتم (9 سوره مزمل): «شكيبا باش بر آنچه مىگويند (فرمود:
يعنى آنچه در باره تو مىگويند) و به خوبى آنها را ترك كن و از آنها جدا شو».
آيه 10: «و واگذار مرا (اى محمد) با مكذّبان (به وصيت) كه نعمت بارهاند و اندكى به آنها فرصت بده» گفتم: اين نازل شده؟ فرمود:
آرى.
پمن گفتم (31 سوره مدثر): «تا يقين جويند آن كسانى كه به آنها كتاب داده شده» فرمود: يعنى يقين كنند كه خدا و رسولش و وصىّ او حق است.
گفتم: «و بيفزايد آن كسانى كه ايمان دارند به ايمان خودشان» فرمود: ايمانشان به ولايت وصى بيفزايد.
گفتم: «و ترديد به خود راه ندهند آن كسانى كه اهل كتابند و مؤمنين» فرمود: يعنى نسبت به ولايت على (ع).
گفتم: اين ترديد و شك چيست؟
فرمود: مقصود از آن اهل كتاب و مؤمنان است كه خدا آنها را ياد كرده، پس فرمود: براى آن كه در ولايت شك نكنند.
گفتم: «و نيست (آن دوزخ يا شماره خازنان آن يا اين سوره- از بيضاوى) جز ياد آورى براى بشر».
فرمود: آرى مقصود از آن ولايت على (ع) است.
گفتم (35): «به راستى آن يكى از گرفتارىهاى بزرگ است».
فرمود: مقصود ولايت است (كه بزرگترين مشكل و گرفتارى در اسلام بوده و تا كنون هم هست).
گفتم (37): «براى هر كدام از شماها كه بخواهد پيش آيد يا پس رود» فرمود: يعنى هر كه به سوى ولايت ما پيش آمد از دوزخ پس افتاد و هر كه از ولايت ما پس افتاد به دوزخ پيش افتاد.
گفتم (39): «جز اصحاب يمين» فرمود: به خدا سوگند آنان شيعيان ما هستند.
گفتم (43): «نبوديم ما از نمازگزاران» فرمود: يعنى ما دوستدار وصى محمد نبوديم و نه اوصياء بعد از او و به آنها صلوات نمىفرستادند.
پگفتم (49): «چه شده است كه آنها از ياد آورى به حق روگردانند» فرمود: يعنى از ولايت روگردانند.
گفتم (54): «نه، هرگز، به راستى آن ياد آورى است» فرمود:
يعنى ولايت.
گفتم (7 سوره انسان): «به نذر وفا مىكنند» فرمود: يعنى وفا مىكنند براى خدا به پيمانى كه در ميثاق از آنها در باره ولايت ما گرفته است.
گفتم (23 سوره انسان): «به راستى ما فرو فرستاديم بر تو قرآن را فرو فرستادنى» فرمود: يعنى فرو فرستادنى نسبت به ولايت على (ع).
گفتم: اين نازل شده است؟ فرمود: آرى از روى تأويل و علم به باطن قرآن.
گفتم (29): «به راستى اين ياد آورى است» فرمود: مقصود ولايت است.
گفتم (31): «در آورد هر كه را خواهد در رحمت خود» فرمود:
يعنى در آورد او را در ولايت ما (كه وسيله دريافت همه رحمتهاى ظاهره و باطنه است) فرمود: «و براى ستمكاران عذاب دردناكى آماده سازد» ندانى كه خدا مىفرمايد (54 سوره بقره): «به ما ستم نكردند ولى به خودشان ستم كردند» فرمود: خدا عزيزتر و منيعتر است از اينكه ستم شود يا به خود ستم نسبت دهد ولى خدا ما را به خود آويخت و ستم بر ما را ستم به خود دانست و ولايت ما را ولايت خود شناخت و سپس در اين باره به پيغمبرش قرآنى هم فرو فرستاد و فرمود (118 سوره نحل): «و ما بدانها ستم نكرديم ولى خودشان بودند كه به خودشان ستم
پكردند» گفتم: اين نازل شده است؟ فرمود: آرى.
گفتم (15 سوره مرسلات): «واى در آن روز بر مكذّبان» فرمود: خدا فرمايد واى بر مكذبان اى محمد نسبت بدان چه به تو وحى كردم از ولايت على بن ابى طالب.
آيه 16: «آيا هلاك نكرديم اولين را»- آيه 17: «سپس به دنبال آنها آورديم آخرين را» فرمود: اولين آن كسانيند كه تكذيب كردند رسولان را در باره طاعت از اوصياء.
آيه 18: «همچنين عمل كنيم با مجرمان» فرمود: كسى كه جرمى مرتكب شود نسبت به آل محمد و نسبت به وصىّ او مرتكب شود آنچه را مرتكب شد.
گفتم (آيه 41): «به راستى پرهيزكاران» (در زير سايه و كنار چشمهها باشند)، فرمود: مقصود ما هستيم و شيعيان ما، جز ما كسى بر كيش ابراهيم نباشد، و مردم ديگر از آن بيزارند.
گفتم (38 سوره نبأ): «روزى كه بپاخيزد روح و فرشتهها در يك صف و دم نزنند» (جز كسى كه خدا به او اجازه دهد و او هم سخن درست بگويد) فرمود: ما هستيم كه در روز قيامت به آنان اجازه سخن گفتن داده شود و ما درست گوئيم.
گفتم: چون لب به سخن گشائيد چه مىفرمائيد؟ فرمود:
پروردگار خود را تمجيد كنيم و بر پيغمبر خود صلوات فرستيم و براى شيعيان خود شفاعت كنيم و خدا ما را رد نكند.
گفتم (7 سوره مطففين): «نه هرگز، به راستى كتاب فاجران در سجين است» فرمود: مقصود آن كسانى باشند كه در حق ائمه نابكارى كردند و به آنان تجاوز نمودند.
من گفتم (16 سوره مطففين): «سپس به آنها گفته شود اين است
پكه شما نسبت بدان تكذيب كرديد» فرمود: يعنى امير المؤمنين (ع)، گفتم: اين نازل شده است؟ فرمود: آرىپ 92- از أبى بصير از امام صادق (ع) در قول خدا عز و جل (124 سوره طه): «و هر كه رو بر گرداند از ذكر من پس به راستى از آن او است تنگى معيشت» فرمود: مقصود از ذكر ولايت امير المؤمنين (ع) است.
گفتم (124): «و محشور كنيم او را در روز قيامت كور».
فرمود: يعنى در آخرت نابينا است و در دنيا كور دل و نفهم است نسبت به ولايت امير المؤمنين، فرمود: او در قيامت سر گردان است و مىگويد (125): «چرا مرا نابينا محشور كردى با اين كه من بينا بودم» در جواب فرمايد (126): «همچنين آيات ما براى تو آمدند و آنها را به دست فراموشى سپردى» فرمود: مقصود از آيات ائمه (ع) هستند، «آنها را فراموش كردى و همچنان امروز تو فراموش شدى» يعنى تو آيات را ترك گفتى و امروز در دوزخ واگذار شوى چنانچه واگذاردى ائمه (ع) را و فرمان آنها را نبردى و به گفتارشان گوش نكردى.
گفتم (127): «و همچنين به سزا رسانيم كسى را كه از حد به در شده و نگرويده است به آيات پروردگارش و هر آينه عذاب آخرت سختتر و پايندهتر است» فرمود: يعنى هر كه ديگرى را در ولايت به امير المؤمنين (ع) شريك كرده است و نگرويده به آيات پروردگارش، و ائمه (ع) را از راه عناد ترك كرده و از آثار و اخبارشان پيروى نكرده و آنها را دوست نداشته است.
گفتم (19 سوره شورى): «خدا لطف دارد به بندگانش، روزى دهد هر كه را خواهد» فرمود: مقصود ولايت امير المؤمنين است.
پگفتم (20): «هر كه خواهد كشت و كار آخرت را (فرمود:
يعنى امير المؤمنين (ع) و ائمه بعد از او را) بيفزائيم برايش در كشت او (فرمود: در معرفت او بيفزائيم، و فرمود: بهره خود را از دولت ائمه دريافت كند) و هر كه كشت و كار دنيا را خواهد به او از آن بدهيم و براى او در آخرت بهرهاى نيست» فرمود: يعنى براى او در دولت حق با امام قائم (ع) بهرهاى نيست.