باب مقصود از اهل ذكر در قرآن كه خدا مردم را به پرسش از آنها فرمان داده، ائمه (ع) هستند

پ‏1- امام باقر (ع) در تفسير قول خداى عز و جل (43 سوره نحل): «اگر تا حال نمى‏دانستيد از اهل ذكر بپرسيد» فرمود كه: رسول خدا (ص) فرمود: ذكر منم و ائمه اهل ذكرند. و در تفسير قول خداى عز و جل (44 سوره زخرف): «و به راستى آن ذكر است براى تو و تبار تو و آنها در آينده مسئولند» امام باقر (ع) فرمود: ما تبار اوئيم و ما مسئوليم.

 

پ‏2- عبد الرحمن بن كثير گويد: به امام صادق (ع) گفتم:

 «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (چه معنى دارد؟) فرمود: ذكر، محمد (ص) است و ما خاندان او هم مسئول‏ها هستيم، گويد: گفتم:

قول خدا: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» (يعنى چه؟) فرمود:

مقصود، ما هستيم، ما هستيم اهل ذكر و ما هستيم مسئول.پ 3- وشاء گويد: از امام رضا (ع) پرسيدم، به او گفتم:

قربانت، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (يعنى چه؟) فرمود:

يعنى ما اهل ذكريم و ما مسئوليم، عرض كردم: شما مسئول هستيد و ما سائل؟ فرمود: آرى، عرض كردم: بر عهده ما است كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى، عرض كردم: بر عهده شما است كه پاسخ ما را بدهيد؟ فرمود: نه، اين با ما است، اگر خواستيم مى كنيم و اگر نخواستيم نمى‏كنيم، مگر نشنيدى گفته خداى تبارك و تعالى را (39 سوره ص): «اين است عطاى ما ببخش يا دريغ كن (اختيار با تو است، حساب و مسئوليتى در ميان نيست) يا اينكه ببخش بى‏حساب، دريغ كن بى‏حساب» (نه در اندازه بخشش محدودى و نه در اندازه دريغ).پ 4- امام صادق (ع) در تفسير قول خداى عز و جل: «و به راستى آن ياد آورى براى تو و تبار تو است و در آينده پرسش خواهيد شد» فرمود:

رسول خدا (ص) ذكر است و خاندانش مسئولند و هم آنها

 

اهل ذكرند.پ 5- در تفسير همين آيه فرموده است: ذكر قرآن است و ما قوم آنيم و ما مسئوليم.پ 6- ابى بكر حضر مى‏گويد: حضور امام باقر (ع) شرفياب بودم كه ورد برادر كميت در آمد و عرض كرد: خدا مرا قربانت كند، هفتاد مسأله آماده كرده بودم كه از شما بپرسم و اكنون يكى هم در ياد نمانده است.

امام (ع) فرمود: اى ورد، يكى هم در يادت نمانده؟ عرض كرد: چرا، يكى از آنها به يادم آمد، فرمود: آن چيست؟ عرض كرد: قول خداى تبارك و تعالى: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اهل ذكر كيانند؟

فرمود: ما هستيم، من گفتم: به عهده ما است كه از شما بپرسيم؟

فرمود: آرى، گفتم: بر عهده شما است كه به ما پاسخ دهيد؟ فرمود:

اختيار پاسخ با ما است.پ 7- محمد بن مسلم گويد: امام باقر (ع) فرمود: كسانى نزد ما هستند (از ملّا نماهاى مسلمان) كه گمان برند قول خداى عز و جل: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» مقصود، يهود و نصارى است، فرمود: در اين صورت شما را به دين خود دعوت كنند. راوى گويد: امام (با دست به سينه خود اشاره كرد) و فرمود: ما هستيم‏

 

 

اهل ذكر و ما هستيم مسئولها.پ 8- وشاء گويد: از امام رضا (ع) شنيدم مى‏فرمود: على بن الحسين (ع) فرموده است كه بر ائمه يك وظيفه لازمى است كه بر شيعه آنها نيست و بر شيعه هم يك وظيفه لازمى است كه بر عهده ما نيست، خداى عز و جل به آنها فرمان داده كه از ما بپرسند، خدا فرموده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» به آنها دستور داده كه از ما بپرسند ولى پاسخ بر ما واجب نيست، اگر خواهيم پاسخ دهيم و اگر خواهيم دم بنديم.پ 9- احمد بن محمد بن ابى نصر گويد: من نامه‏اى به امام رضا (ع) نوشتم و در ضمن نوشتم: خدا عز و جل فرموده (43 سوره نحل): «از اهل ذكر بپرسيد اگر تاكنون ندانسته‏ايد» و خداى عز و جل فرموده (122 سوره توبه): «شيوه مؤمنان نيست كه همه و همه بسيج كنند و بكوچند ولى بايد از هر تيره‏اى يك دسته بكوچند تا در دين بينا شوند و چون به تيره خود برگردند آنها را بيم دهند تا شايد بفهمند و در حذر شوند» (به حكم اين دو آيه) بر مردم پرسش واجب شده ولى بر شما پاسخ واجب نشده؟ در پاسخ فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمايد (50 سوره قصص): «اگر اى پيغمبر از تو نپذيرفتند بدان كه همانا پيرو هوس خويشند و چه كسى گمراه‏تر است از آنكه پيرو هوس خود باشد»؟