باب نادر جامع در فضل امامت و صفات آن

پ‏1- عبد العزيز بن مسلم گويد: ما در ايام على بن موسى الرضا (ع) در مرو بوديم، در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمديم و در موضوع امر امامت كه مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو كرديم و من شرفياب حضور سيد خود امام رضا (ع) شدم و بررسيهاى مردم را در امر امامت به عرض او رسانيدم، تبسمى كرد و فرمود: اى عبد العزيز، اين مردم نادانند و از رأى و دين خود فريب خورده‏اند، به راستى خدا عز و جل جان‏

 

پ‏پيغمبر خود را نگرفت تا دين را براى او كامل كرد و قرآنى به او فرستاد كه شرح هر چيز در آن است، حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند همه را در آن بيان كرده و فرموده (38 سوره انعام): «ما در اين كتاب چيزى را فرو گذار نكرديم» در سفر حجة الوداع كه آخر عمر پيغمبر بود نازل فرمود (3 سوره مائده): «امروز دين را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما پسنديدم، تا دين شما باشد» امر امامت از (كمال دين خ ل) تمام نعمت است.

پيغمبر از دنيا نرفت تا براى مردم همه معالم دين آنها را بيان كرد و راه آنان را بر ايشان روشن ساخت و آنها را بر جاده حق واداشت و على (ع) را براى آنها رهبر و پيشوا ساخت و از چيزى كه مورد نياز امت باشد صرف نظر نكرد تا آن را بيان نمود، هر كه گمان برد كه خدا دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد كرده است و هر كه كتاب خدا را رد كند كافر است بدان، آيا مى‏دانند قدر و موقعيت امامت را در ميان امت تا اختيار و انتخاب آنان در آن روا باشد، به راستى امامت اندازه‏اى فراتر و مقامى والاتر و موقعى بالاتر و آستانى منيع‏تر و عمقى فروتر از آن دارد كه مردم با عقل خود بدان رسند يا با رأى و نظر خود آن را درك كنند يا به انتخاب خود امامى بگمارند.

امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم (ع) پس از آنكه مقام نبوت و خلت را پا بر جا كرد بدان رسيد، اين امامت سومين درجه و فضيلتى بود كه خدايش بدان مشرف كرد و نامش را بوسيله آن بلند نمود و فرمود (124 سوره بقره): «بدرستى كه من تو را براى مردم امام نمودم» خليل از شادمانى بدان عرض كرد: «و از ذريه و نژاد من هم»؟

 

پ‏خدا تبارك و تعالى فرمود: «عهد و فرمان من بدست ظالمان نخواهد رسيد» اين آيه امامت هر ظالمى را تا روز قيامت باطل كرد و آن را مخصوص برگزيدگان پاك ساخت.

سپس خداى عز و جل او را گرامى داشت و امامت را در ذريه و نژاد برگزيده او نهاد و فرمود (72 سوره انبياء): «اسحق و يعقوب را به او غنيمت بخشيديم و همه را شايسته نموديم و آنها را رهبرانى ساختيم كه به دستور ما هدايت مى‏كردند و كارهاى خير را به آنها وحى كرديم و بر پا داشتن نماز و پرداخت زكاة را و براى ما عابدان بودند» اين امامت هميشه در ذريه او بود و از هم ارث مى‏بردند قرن به قرن تا پيغمبر (ص) رسيد و خدا فرمود (68 سوره آل عمران): «به راستى سزاوارتر مردم به ابراهيم پيروان اويند و همين پيغمبر و كسانى كه گرويدند و خدا ولى مؤمنان است» اين مقام امامت به آن حضرت اختصاص داشت و به دستور خدا آن را به على (ع) واگذارد آنچنان كه خداى تعالى آن را واجب كرده بود سپس به ذريه برگزيده او منتقل گرديد كه خدا به آنها علم و ايمان داده طبق گفته خداى عز و جل (56 سوره روم):

 «گفتند آن كسانى كه به آنها علم و ايمان داده شد هر آينه در كتاب خدا مانديد تا روز قيامت و اين روز قيامت است ولى شما ندانيد» آنها فرزندان على (ع) هستند تا قيامت زيرا پس از محمد (ص) پيغمبرى نيست، اين نفهمها چطور براى خود امام مى‏تراشند با آنكه امامت مقام انبياء و ارث اوصياء است، امامت خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امير المؤمنين است و ميراث حسن و حسين است.

به راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنين است امامت بنياد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، بوسيله امامت نماز و روزه و زكاة و حج و جهاد درست مى‏شوند، غنيمت و

 

پ‏صدقات بسيار مى‏گردند، حدود و احكام اجرا مى‏شوند، مرزها و نواحى كشور مصون مى‏شوند، امام حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و حدود خدا را بر پا مى‏دارد و از دين خدا دفاع مى‏كند و با حكمت و پند نيك و دليل رسا به راه خدا دعوت مى‏نمايد، امام مانند آفتاب در عالم طلوع كند و بر افق قرار گيرد كه دست و ديده مردم بدان نرسد، امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور بر افروخته و ستاره رهنما در تاريكى شبها و بيابانهاى تنها و گرداب درياها است، امام آب گوارائى است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودى است، امام چون آتشى است بر تيه براى سرمازدگان و دليلى است در تاريكى‏ها كه هر كه از آن جدا شود هلاك است.

امام ابرى است بارنده، بارانى است سيل آسا، آفتابى است فروزان و آسمانى است سايه بخش و زمينى است گسترده و چشمه‏اى است جوشنده و غدير و باغى است، امام امينى است يار و پدرى است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خدا است در موقع ترس و پيشآمدهاى بد، امام امين خداى عز و جل است در ميان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خليفه او است در بلادش و دعوت‏كننده به سوى خداى عز و جل است و دفاع‏كننده از حقوق خداى جل جلاله است.

امام كسى است كه از گناهان پاك است و از عيوب بر كنار است، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم، نظام دين است و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار، امام يگانه روزگار خود است، كسى با او برابر نيست و دانشمندى با او همسر نيست، جايگزين ندارد، مانند و نظير ندارد، بدون تحصيل مخصوص به فضل و از طرف مفضل بدان اختصاص يافته، كيست كه‏

 

پ‏بحق شناسائى امام برسد يا تواند او را انتخاب كند؟ هيهات هيهات، خردها در باره‏اش گمراهند و خاطرها در گمگاه، عقلها سرگردان و چشمها بى‏ديد، بزرگان در اينجا كوچكند و حكيمان در حيرت و بردباران كوته‏نظر و هوشمندان گيج و نادان و شعراء لال و گنگ و ادباء درمانده و سخندانان بى‏زبان، شرح يك مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش ندانند، همه به عجز معترفند، چگونه توان كنهش را وصف كرد و اسرارش فهميد؟ چطور كسى به جاى او ايستد و حاجت مربوط به او برآورد؟ نه، چطور؟ از كجا؟ او در مقام خود اخترى است كه بر افروزد و از دسترس دست‏يازان و وصف واصفان فراتر است، انتخاب بشر كجا به اين پايه رسد، عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود گمان برند كه در غير خاندان رسول (ص) امامى يافت شود؟ خودشان تكذيب خود كنند، بيهوده آرزو برند و به گردنه بلند لغزاننده‏اى گام نهند كه آنها را به نشيب پرتاب كند، خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراه‏كننده خود پيشوائى پردازند، جز دورى از مقصود حق بهره نبرند، خدا آنها را بكشد تا كى دروغ گويند به پرتگاه در آمدند و دروغ بافتند و سخت به گمراهى افتادند و به سرگردانى گرفتار شدند، دانسته و فهميده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند (28 سوره عنكبوت):

 «شيطان كارشان را برابرشان آرايش داد و آنها را از راه بگردانيد با آنكه حق جلوى چشم آنها بود» از انتخاب خداى جل جلاله و رسول خدا (ص) روى برتافتند و به انتخاب باطل خويش گرائيدند با اينكه قرآن بدانها مى‏گويد: «پروردگار تو بيافريند آنچه خواهد و انتخاب كند آنها اختيارى در كار خود ندارند منزه است خدا و برتر است از آنچه شريك‏

 

پ‏او شمارند» خدا فرموده است (36 سوره احزاب): «براى هيچ مرد و زن با ايمان اختيارى در برابر حكم خدا و رسولش در امرى از امورش نيست» و فرموده است (36 سوره قلم): «چيست براى شما، چگونه قضاوت مى كنيد (37) يا بلكه كتابى داريد كه از آن درس مى‏خوانيد (38) كه حق داريد چه اختيار كنيد (39) يا بر ما قسمتى داريد كه امضاء شده و تا قيامت حق قضاوت داريد (40) بپرس كدامشان در اين موضوع پيشوا است (41) يا براى آنها شريكانى است بياورند شركاى خود را اگر راست گويند».

و خداى عز و جل فرموده است (24 سوره محمد): «آيا در قرآن تدبر نكنند يا قفل بر دل دارند يا خدا دلشان را مهر كرده و نمى‏فهمند» يا (20- 23 سوره انفال): «گويند مى‏شنويم و شنوائى ندارند* به راستى بدتر جانوران نزد خدا كَرها و گنگهائى‏اند كه عقل ندارند* اگر خدا در آنها خيرى مى‏دانست به آنها شنوائى مى‏داد و اگر هم مى‏شنيدند پشت مى‏كردند و رو بر مى‏گردانيدند يا گويند شنيديم و عمداً مخالفت كرديم بلكه آن فضلى است كه خدا به هر كه خواهد دهد خدا صاحب فضل بزرگ است» چگونه مى‏توانند امام اختيار كنند با آنكه بايد امام شخصيتى باشد كه:

1- دانا باشد و نادانى نداشته باشد.

2- راعى و سرپرستى باشد كه شانه خالى نكند و نكول ننمايد.

3- معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد.

4- مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معين شود.

5- از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد.

 

پ‏6- در نسب او تيرگى و گفتگو نباشد و از بالاترين خاندان در قبيله قريش و كنَگره رفيع بنى هاشم و عترت رسول اكرم و پسند خداى عز و جل باشد.

7- شرف اشراف و زاده عبد مناف باشد.

8- شكافنده حقائق علم و داراى مقام كامل بردبارى و حلم باشد.

9- مملو از معنويات امامت و داناى به تدبير و سياست باشد.

10- واجب الاطاعه باشد و به امر خدا قيام كند.

11- ناصح بندگان خدا و حافظ دين خداى عز و جل باشد.

به راستى پيغمبران و امامان (ع) را خدا توفيق دهد و از مخزون علم و حكمت خود به آنها چيزها عطا كند كه به ديگران ندهد و دانش آنها برتر از دانش همه اهل زمانهاى آنها است چنانچه خداى عز و جل فرمايد (35 سوره يونس): «آيا كسى كه رهبرى كند شايسته پيروى است يا كسى كه نيازمند هدايت است، چه شده؟ شما چگونه قضاوت مى‏كنيد» و (369 سوره بقره): «به هر كه حكمت داده شد خير بسيار داده شده و جز خردمندان ياد آور آن نباشند» و (247 سوره بقره) در باره طالوت فرمايد: «براستى خدا او را بر شما برگزيد و افزونى در علم و جسم داد، خدا به هر كه خواهد ملكش را بدهد، خدا واسع و دانا است» و در باره پيغمبر خود فرموده (113 سوره نساء): «كتاب و حكمت را بر تو فرو فرستاد و آنچه نمى‏دانستى تعليمت داد و فضل خدا بر تو بزرگ است» و در باره خاندانش كه از آل ابراهيم هستند فرمود (54 سوره نساء): «آيا حسد برند به مردم در آنچه خدا از فضل خود به آنها داده محققاً عطا كرديم به آل ابراهيم كتاب و حكمت را و به آنها بزرگى داديم (55) برخى بدان ايمان داشته و برخى نداشته، دوزخ آتشى افروخته به قدر

 

پ‏كفايت دارد».

به راستى چون خدا بنده‏اى را براى اصلاح كار بندگان خود انتخاب كند به او شرح صدر عطا كند و در دلش چشمه‏هاى حكمت و فرزانگى بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد كه در پاسخ هيچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقيقت سرگردان نشود، زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تأييد او است از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است، خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند، اين فضل الهى است كه به هر كه خواهد عطا كند، و خدا صاحب فضل بزرگى است، آيا بشر قادر است كه چنين امامى انتخاب كند يا منتخب آنها داراى چنين صفاتى بوده كه آن را پيش انداخته‏اند بحق خانه خدا كه تعدى كردند و قرآن را پشت سر انداختند، مثل اينكه مطلب را نمى‏دانند، هدايت و شفا در كتاب خدا است كه پشت بدان دادند و پيرو هواى خود شدند و خدا آنها را نكوهيد و دشمن داشت و بدبخت ساخت و فرمود (50 سوره قصص): «كيست گمراه‏تر از آنكه پيرو هوس خويش است، بى‏رهبرى از جانب خدا، به راستى خدا مردم ستمكار را هدايت نمى كند» فرمود (35 سوره غافر): «بزرگ است در دشمنى نزد خدا و آنها كه كه گرويدند، همچنان خدا بر دل هر متكبر جبارى مهر زند» و صلى الله على محمد و آله و سلم تسليما كثيراً.پ 2- امام صادق (ع) در يكى از خطبه‏هاى خود حال و صفات را ياد آور شده و فرموده:

به راستى خدا عز و جل بوسيله امامان بر حق از خاندان پيغمبر (ص)، دين خود را روشن كرده و بدانها راه و روش خود را

 

پ‏آشكار ساخته و درون چشمه دانش خود را بوسيله آنها شكافته، هر كه از امت محمد حق واجب امامش را بفهمد مزه شيرين ايمان را بيابد و فضل خرمى اسلام را بداند، زيرا خدا تبارك و تعالى امام را رهبر خلق خود بر پا داشته و او را حجت بر اهل مواد وجهان خود ساخته و تاج و قار بر سر او نهاده و نور جبروت، او را فرا گرفته، با رشته‏اى نامرئى تا آسمان پيوسته و فيوضاتش از او قطع نشود و آنچه پيش خدا است جز به وسائل او درك نگردد خدا كردار بندگان را نپذيرد جز به معرفت او.

او هر آنچه از امور مشتبه و تيره و سنت‏هاى پيچيده و فتنه‏هاى در هم بر روى عرضه شود دانا است، هميشه خدا تبارك آنان را براى خلق خود برگزيند از فرزندان حسين (ع) و از نسل هر امامى، براى همين امر امامت آنان را برگزيند و پاك سازد و براى خلق خود بپسندد و مورد پسند سازد هر گاه يك امامى از آنها درگذرد براى خلق خود از نسل او امامى آورد كه رهبر و مبين و هادى و درخشان و سرپرست و حجت و عالم است، امامانى از طرف خدا كه به حق رهبرى كنند و بدان دادگسترى نمايند، حجتهاى خدا و داعيان و راعيان خلق او كه به رهبرى آنها بندگان هدايت شوند و به نورشان كشورها آباد شود و به بركتشان ثروتهاى كهن افزوده گردد، خدا آنها را وسيله زندگى مردم نموده و چراغهاى تاريكى بر افروخته و كليد سخن و ستونهاى اسلام ساخته، تقدير حتمى خدا بر اين جارى است، امام همان شخصى است كه منتخب است و پسنديده و رهبر و محرم اسرار، خدايش او را برگزيد براى آن و در عالم ذر او را ديده و شناخته، براى همين ساخته و در ميان آفريده‏ها چنينش پرداخته، پيش از آفرينش بشر شبحى بوده‏

 

پ‏است در سمت عرش او كه در علم غيب حكمت آموخته بوده است خدايش به دانش خويش برگزيد و براى پاكى او انتخابش كرد.

امام يادگارى است از آدم (ع) و بهترين نژاد نوح است، برگزيده خاندان ابراهيم و سلاله اسماعيل و زبده از عترت محمد (ص) است، هميشه منظور خدا است و او را نگه مى‏دارد و به حمايت خود دارد، دامهاى شيطان و لشكرش را از او دور مى‏كند و حوادث شب هنگام و افسون جادوگران را از او دفع مى‏نمايد، چنگال بدى را از او مى‏گرداند و او را از عاهات بر كنار مى‏دارد و از آفات بر حذر مى‏دارد، از گناه معصوم است و از هر گونه هرزگى مصون، هر جا باشد به بردبارى و نيكو كارى معروف است و به عفاف و علم و فضل بى‏نهايت موصوف، مسندنشين پدر باشد و تا پدرش هست دم به گفتار نزند، چون دوره پدرش گذشت و تقدير و خواست حق در باره او به پايان رسيد و اراده خدا او را به سوى دار محبت خود كشيد و نهايت عمر پدر خود را دريافت و پدر او در گذشت، او پس از وى بر مسند امر خدا نشست و خداوند دين خود را به عهده او سپرد و او را حجت بر بندگان خويش ساخت و سرپرست بلادش نمود و به فرشته روحش تأييد كرد و علم خود را به وى بخشيد و به حق گوئى خود آگاهش نمود و راز خود را به وى سپرد و براى كارهاى بزرگش او را نماينده ساخت و فضيلت بيان دانش خود را به او پرداخت، رهبر خلقش نمود و حجت اهل عالمش گردانيد و چراغ فروزان اهل دينش كرد و والى بر بندگانش، او را امام آنان پسنديد كه راز خود را به او سپرد و او را نگهبان دانش خويش ساخت و حكمتش را در وجود او نهفت و دينش را به رعايت او سپرد و او را براى انجام كار بزرگى نماينده خود نمود و روشهاى دين و فرائض و

 

 

پ‏حدود خود را به او زنده داشت، آن امام بحق هم هنگام سرگردانى نادانها و به گمگاه كشيدن جدالچيان عدل و راستى را با نور درخشان و درمان سودمند بر پا داشت بوسيله نسخه‏هاى مؤثر و پيروزمند و بيان روشن از هر سو به همان روشى كه پدران راستگوى وى (ع) رفته بودند كسى حق چنين عالمى را ناديده نگيرد جز بدبخت و منكر او نشود جز گمراه سر سخت و به روى كارشكنى نكند جز دلير بر خدا جل و علا.