باب اصناف مردم

پ‏1- از حمزة بن طيّار، گويد: امام صادق (ع) به من فرمود:

 

مردم بر شش صنف باشند، گويد: گفتم: به من اجازه مى‏دهيد كه بنويسم؟ فرمود: آرى، گفتم: چه بنويسم؟ فرمود:

بنويس:

1- اهل و عيد (يعنى مكلفان مسئول) از اهل بهشت و دوزخ- بنويس (102 سوره توبه):

2- «ديگرانى كه به گناهانشان اعتراف دارند، كردار خوب را با كردار بد در آميخته‏اند» گويد: گفتم: اينان كيانند؟ فرمود: وحشى از اينها است- گويد: فرمود: بنويس (106 سوره توبه):

3- «و ديگرانى كه در عاقبت خود به امر خدايند يا آنها را عذاب كند و يا آنكه از آنها درگذرد و به آنها ببخشد»، گويد: فرمود:

بنويس (98 سوره نساء):

4- «جز مستضعفان از مردان و زنان و كودكان كه نه چاره‏اى توانند و نه به راهى پى برند، چاره‏اى ندارند كه به كفر گرايند و راهى هم به ايمان ندارند» (99 سوره نساء):

5- «آنهايند كه بسا باشد خدا ازشان درگذرد» فرمود: بنويس:

6- اصحاب اعراف را، گويد: گفتم: اصحاب اعراف چيستند؟ فرمود: مردمى كه حسنات و سيئات آنها برابر باشد، و اگر آنها را به دوزخ برد، به كيفر گناهان آنها است و اگر آنها را به بهشت برد از رحمت و مهربانى او است.پ 2- از حمزة بن طيّار كه امام صادق (ع) فرمود:

مردم شش دسته‏اند و هر شش به سه دسته بر گردند: ايمان و كفر و گمراهى، و ايشان اهل دو وعدند، آن كسانى كه خدا به آنها وعده بهشت و دوزخ داده است: مؤمنان و كافران و مستضعفان و آنان‏

 

كه كارشان با خدا است يا عذابشان مى‏كند و يا توبه آنها را مى‏پذيرد و آنان كه اعتراف كنند به گناهان خود، در هم آميخته‏اند كردار خوب را با كردار ديگرى بد، و ديگر اعراف هستند.پ 3- از زراره كه گويد: من با حمران- يا من با بكير- نزد امام باقر (ع) رفتيم، گويد: من گفتم به آن حضرت كه: ما اندازه خود را دراز كنيم و بسنجيم، فرمود: اندازه چيست؟ گفتيم: ريسمان كار است، و هر كه با ما موافق باشد در عقيده چه از علويان باشد و چه از ديگران، با او دوستى كنيم و در آميزيم و هر كه مخالف ما باشد علوى باشد يا ديگرى، از او بيزارى جوئيم، در پاسخ فرمود: اى زراره! گفته خدا درست‏تر است از گفته تو پس كجايند آنها كه خدا عز و جل فرمايد (98 سوره نساء): «جز مستضعفين از مردان و زنان و كودكان كه نه چاره توانند و نه به رأيى پى برند».

حماد در حديث افزوده است، گويد: آواز امام باقر (ع) بلند شد و آواز من هم تا آنجا كه هر كه بر در خانه بود آن را شنيد.

 

جميل از قول زراره در آن افزوده كه: چون سخن ميان من و او بسيار شد، به من گفت: اى زراره! بر خدا بايست است كه به بهشت نبرد گمراهان را.