باب تقيّه

پ‏1- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (54 سوره‏

 

قصص): «آنانند كه دو بار مزد گيرند براى صبرى كه كردند (فرمود:

براى صبر تقيّه كه نمودند) و دفع كردند به خوش كردارى بد كردارى را» فرمود:

خوش كردارى تقيّه است و بدكارى فاش نمودن.پ 2- از ابى عمر اعجمى كه امام صادق (ع) به من فرمود:

اى أبا عمر، راستى كه نُه دهم دين در تقيّه است و كسى كه تقيّه ندارد، دين ندارد، و تقيّه در هر چيز هست جز در نوشيدن نبيذ و مسح بر روى كفش (به جاى روى پا).پ 3- از ابو بصير كه امام صادق (ع) فرمود: تقيّه از دين خدا است.

گفتم: از دين خدا؟ فرمود: آرى، به خدا هر آينه يوسف فرمود (70 يوسف): «أيا كاروان راستى شما دزد هستيد» به خدا كه چيزى ندزديده بودند و ابراهيم فرمود (89 سوره صافات): «راستى من بيمارم» به خدا بيمار نبود.پ 4- از حبيب بن بشر كه فرمود (ع): از پدرم شنيدم مى‏فرمود:

 

نه به خدا در روى زمين چيزى نيست كه نزد من محبوب‏تر از تقيّه باشد.

اى حبيب، راستش اين است كه هر كه تقيّه كند، خدا او را بالا برد، اى حبيب، هر كه تقيّه نكند، خدا او را پست كند.

 

اى حبيب، راستى كه مردم همانا در حال صلح و سازشند و اگر آن باشد اين هم هست (يعنى اگر امام قائم ظهور كند و فرمان جهاد دهد با مخالفان، ترك تقيّه هم كه آرمان شما است عملى شود- از مجلسى ره).پ 5- از عبد اللَّه بن ابى يعفور، از امام صادق (ع) فرمود:

براى حفظ دين خودتان تقيّه كنيد، آن را زير پرده تقيّه بداريد زيرا هر كه تقيّه ندارد، ايمان ندارد، همانا شما در ميان مردم چون زنبور عسل باشيد ميان پرندگان، اگر پرنده‏ها مى‏دانستند درون زنبور عسل چيست؟ چيزى از آن نمى‏ماند كه آن را نخورند و اگر مردم بدانند كه در درون دل شما چيست و بفهمند كه شما ما خاندان را دوست مى‏داريد، شما را با همان زبان خود بخورند و تمام كنند و شما را در نهان و عيان بد گويند، خدا رحمت كند بنده‏اى را كه از شماها بر دوستى و ولايت ما باشد.پ 6- از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (34 سوره فصلت): «برابر نيست خوبى و بدى» فرمود:

خوبى تقيّه است، و بدى فاش كردن است، «دفاع كن بدان چه كه آن بهتر است، از بدى» فرمود:

آنچه كه بهتر است: تقيّه است، «در اين گاه ميان تو و او كه دشمنى است گويا دوستى است مهربان».پ 7- از ابى عمرو كنانى، گويد: امام صادق (ع) فرمود:

اى ابا عمرو، بگو بدانم، اگر برايت حديثى باز گفتم يا فتوائى‏

 

دادم سپس باز آمدى و از آن پرسيدى و به تو خبرى بر خلاف خبر اوّل دادم يا فتوائى مخالف فتواى اوّل دادم، به كدام، عمل مى‏كنى؟

گفتم:

به آنكه تازه‏تر است و آن ديگرى را رها كنم، فرمود: درست گفتى اى ابا عمرو، خدا نخواسته عبادت شود، جز نهانى، هلا به خدا كه اگر شما چنين كنيد، راستى كه براى شما و براى من بهتر است و خدا براى ما و شما در دين خود نخواسته است جز تقيّه.پ 8- امام صادق (ع) فرمود:

تقيّه احدى به تقيّه اصحاب كهف نرسد، راستى كه در جشن عيد (بت‏پرستها) شركت مى‏كردند و زنار به كمر مى‏بستند و خدا دو مزد به آنها داد.پ 9- از حمّاد بن واقد لحّام، گويد: در راهى روبروى امام صادق (ع) شدم و از آن حضرت رو گرداندم و در گذشتم و پس از آن خدمتش رسيدم و گفتم: قربانت، به راستى به شما بر مى‏خورم و رو مى‏گردانم كه مبادا بر شما ناگوار نباشد، به من فرمود:

خدا تو را رحمت كند ولى ديروز مردى در فلان موضع به من برخورد، گفت: بر تو درود اى ابا عبد الله، نه كار خوبى و نه كار شايسته‏اى.

 

پ‏10- از مسعدة بن صدقه، گويد: به امام صادق (ع) گفته شد: مردم روايت كنند كه على (ع) بر منبر كوفه فرموده است:

أيا مردم، به راستى شما به زودى دعوت شويد كه مرا دشنام دهيد، و مرا دشنام دهيد، سپس دعوت شويد كه از من بيزارى جوئيد، از من بى‏زارى مجوئيد، در پاسخ فرمود: مردم چه اندازه به على (ع) دروغ مى‏بندند، سپس فرمود: همانا على (ع) فرموده است:

راستى شما به دشنام بر من دعوت شويد، مرا دشنام دهيد، سپس به بى‏زارى از من دعوت شويد، و به راستى كه من بر كيش محمدم، نفرمود: از من بى‏زارى مجوئيد، سائل گفت: بفرمائيد اگر كشته شدن را بر بى‏زارى جستن برگزيد؟ فرمود: كه به خدا اين وظيفه را ندارد، و وظيفه او همان است كه عمار بن ياسر بدان عمل كرد كه اهل مكه او را به زور وادار كردند (كفر گويد) ولى دلش به ايمان، مطمئن بود، و خدا عز و جل در باره او فرو فرستاد (106 سوره نحل):

 «جز كسى كه وادارش كند و دلش مطمئن است به ايمان» در اين وقت، پيغمبر (ص) به او فرمود: اگر برگشتند به كار خود، تو هم برگرد بدان چه كردى، خدا عز و جل عذر تو را پذيرفت و نازل كرد و به تو فرمان داد كه برگردى اگر برگشتند.پ 11- از هشام كندى، گويد: مى‏فرمود:

مبادا كارى كنيد كه ما را بدان سرزنش مى‏نمايند، زيرا فرزند بد پدر خود را در كارى كه كرده مورد سرزنش قرار مى‏دهد، شما براى كسى كه خود را به او بسته و از ديگران به خاطر او گسسته‏ايد آبرو و زينت باشيد و براى او مايه بدنامى و زشتى نباشيد، در ميان عشائر و تيره‏هاى مخالفان، نماز بخوانيد (يعنى در نماز جماعت‏

 

آنها شركت كنيد)، بيماران آنها را عيادت كنيد، و سر جنازه مرده‏هاى آنها حاضر شويد، و مبادا آنها به كار خيرى بر شما سبقت جويند، شما به كار خير از آنها سزاوارتر هستيد، به خدا كه خداوند به چيزى مانند خب‏ء (يعنى نهانى و زير پرده بودن) عبادت نشده است، گفتم: خب‏ء چيست؟ فرمود: تقيّه است.پ 12- از معمَّر بن خلاد كه از ابو الحسن (ع) (ظاهراً منظور:

امام كاظم است) پرسيدم از قيام به كار واليان، در پاسخ فرمود:

امام باقر (ع) فرموده است: تقيّه از دين من است و دين پدران من است و كسى كه تقيّه نكند، ايمان ندارد.پ 13- از امام صادق (ع) فرمود:

تقيّه در هر بى‏چارگى است و خود گرفتار بدان داناتر است به آن هنگامى كه براى او رخ دهد.پ 14- از امام صادق (ع) فرمود كه پدرم مى‏فرمود:

كدام چيز چشمم را از تقيّه روشن‏تر مى‏كند، به راستى تقيّه سپر مؤمن است.پ 15- از محمد بن مروان، گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: چه چيزى ميثم رحمه اللَّه را بازداشت از تقيّه (ميثم ره از تقيّه نبود خ ل) به خدا سوگند كه او مى‏دانستد اين آيه در باره عمّار و اصحابش نازل شده (106 سوره نحل): «جز كسى كه در فشار است و دلش مطمئن است به ايمان».پ 16- از امام باقر (ع) كه فرمود:

 

همانا تقيّه براى اين مقرر شده كه خون و جان با آن نگهدارى شود و اگر تقيّه به خون ريزى كشد، ديگر تقيّه‏اى نيست (و در ريختن خونِ ديگران تقيّه روا نيست).پ 17- از محمد بن مسلم كه امام صادق (ع) فرمود:

هر آنچه اين امر (يعنى ظهور امام قائم (ع) نزديكتر شود، تقيّه سخت‏تر گردد.پ 18- از امام باقر (ع) كه مى‏فرمود:

تقيّه در هر چيزى است كه آدمى‏زاده بدان ناچار مى‏گردد و محققاً خدا آن را برايش حلال كرده است.پ 19- از امام صادق (ع) كه فرمود:

تقيّه سپر خدا است ميان او و ميان خلق او (يعنى مانع عذاب خدا و نزول بلا است- از مجلسى ره).پ 20- امام باقر (ع) فرمود:

با آنها آشكارا درآميزيد و در نهان از آنها بگريزيد، هر گاه فرمان روائى كودكانه باشد.پ 21- از عبد اللَّه بن عطاء، گويد:

به امام باقر (ع) گفتم: دو مرد از اهل كوفه را گرفتند و به‏

 

آنها گفته شد از امير المؤمنين (ع) بيزارى جوئيد، يكى بى‏زارى جست و او را آزاد كردند و يكى امتناع كرد و او را كشتند؟ فرمود:

آنكه بى‏زارى جسته (از روى تقيّه) مردى است كه در ديانتِ خود مسأله مى‏دانسته (و به تكليف تقيّه عمل كرده) و اما آنكه بيزارى نجسته، مردى است كه به بهشت شتافته (يعنى از مصلحان بزرگ و جانبازان راه حق بوده است).پ 22- امام صادق (ع) فرمود:

از عاقبت لغزشها حذر كنيد.پ 23- از عبد اللَّه بن ابى يعفور، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

 

تقيّه سپر مؤمن است، تقيّه نگهدار مؤمن است، ايمان ندارد كسى كه تقيّه ندارد، به راستى بنده‏اى است كه حديثى از ما به دست او مى‏رسد و ميان خود و خدا عز و جل بدان دين‏دارى مى‏كند پس وسيله عزت او است در دنيا و نور است در ديگر سراى، و بنده‏اى است كه حديثى از ما به دستش مى‏افتد و آن را فاش و آشكار مى‏سازد و در دنيا خوار مى‏شود و خدا عز و جل آن نور را از او بازپس مى‏گيرد (يعنى براى ترك تقيّه عبادتش باطل و بى‏اثر است و در آخرت از آن بهره‏اى ندارد- از مجلسى ره).