باب در حقى كه براى وابسته به ايمان و ناقض آن ثابت است

پ‏1- از مسعدة بن صدقه، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

از او سؤال شده بود از ايمان كسى كه حق او و برادرى او بر ما لازم است كه آن چگونه است و به چه دليل ثابت شود و به چه دليل باطل گردد؟ در پاسخ فرمود: به راستى ايمان از دو راه به دست آيد: اما راه اول اين است كه: از طرف رفيق تو به تو آشكار گردد و از او بفهمى آن عقيده و ايمان را كه تو خوددارى كه دوستى و برادرى با او بر تو ثابت شود مگر آنكه اظهار و كردارى كند كه بر خلاف آنى باشد كه خود را بدان وصف كرده و به تو اظهار كرده و اگر از او وضعى به ظهور آمد كه براى تو دليل باشد بر نقض آنچه به تو اظهار كرده از آنچه براى تو از ايمان خود وصف كرده و اظهار داشته بيرون رود و ناقض اظهار اولى خود باشد مگر اين كه مدعى شود كه اين عمل خلاف را از روى تقيه انجام داده است و با اين دعوى هم بايد در حال او تأمل و انديشه كرد اگر از كسانى باشد كه تقيّه در باره او و امثال او زمينه ندارد، دعوى تقيّه او پذيرفته نشود، زيرا براى تقيّه موارد مخصوصى است، هر كه از محل خود آن را زائل كند، براى او درست نباشد و تفسير آنچه در آن تقيّه روا بود مثل اين است كه مردم بدى بر حكمرانى مسلط شدند و كار آنها بر خلاف حق است و بر خلاف كردار به حق، پس هر كارى شخص مؤمن در ميان آنها از روى تقيّه به جا آورد از آنچه كه به‏ پ‏فساد و تباهى در دين نكشاند به راستى كه روا بود.