باب در كسى كه مانع مؤمنى شود از چيز خود يا ديگرى

پ‏1- از امام صادق (ع)، فرمود:

هر مؤمنى چيزى را از مؤمنى ديگر دريغ دارد كه بدان نياز دارد و او هم بر آن توانا است كه از خود يا ديگرى براى او بدهد، خدا او را روز قيامت با روى سياه و چشم كبود برپا دارد و دو دستش به گردنش بسته باشد پس گفته شود: اين است آن خيانت كارى كه به خدا و رسولش خيانت كرده و سپس فرمان دهند كه او را به دوزخ برند.پ 2- از يونس بن ظبيان كه امام صادق (ع) فرمود:

اى يونس! هر كه حق مؤمنى را حبس كند، خدا روز رستاخيز

 

او را پانصد سال روى دو پايش نگه دارد تا عرق او بلكه خون او روان شود و يك جارچى از سوى خدا جار كشد: اين است ستمكارى كه حق خدا را از او حبس كرده است، فرمود: چهل روز سرزنش شود و سپس فرمان شود او را به دوزخ برند.پ 3- امام صادق (ع) فرمود:

هر كه خانه‏اى دارد و مؤمنى به نشستن در آن نياز دارد و آن را از وى دريغ كند، خدا عز و جل فرمايد: اى فرشته‏هاى من! بنده من به بنده من از نشستن در خانه دنيا دريغ ورزيد، به عزت و جلال خودم سوگند، او هرگز ساكن بهشت من نگردد.پ 4- از على بن جعفر، گويد: شنيدم أبو الحسن (ع) مى‏فرمود:

 

هر كه نزد برادر مؤمن خود براى حاجتى آمد، همانا او رحمتى است از طرف خدا عز و جل كه به سوى او روانه كرده است، اگر آن رحمت را بپذيرد محققاً آن را به ولايت و دوستى ما پيوسته است و آن به ولايت خدا عز و جل پيوست باشد و اگر او را از حاجت خود باز گردانيد و آن را بر نياورد با اينكه به برآوردنش توانا است، خدا بر او يك مار آتشين چيره كند كه در گورش او را بگزد تا به روز رستاخيز چه آمرزيده باشد و چه عذاب كشد و اگر حاجتخواه او را معذور داند بدحال‏تر باشد، گويد: شنيدمش مى‏فرمود: هر كه يكى از برادران و هم مذهبانش به سوى او رود كه بدو پناهنده شود در يك وضعى از خودش كه بى‏چاره است و او وى را پناه ندهد با اينكه مى‏تواند، پيوست خود را از خدا عز و جل بريده است.