باب قهر كردن از برادر دينى و ترك او

پ‏1- در وصيّت مفضل است كه شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

دو مرد به طور قهر كردن از هم جدا نشوند جز اينكه يكى از آنها مستحق بيزارى و لعنت است و بسا كه هر دو مستحقّ آن باشند، معتب به آن حضرت عرض كرد: خدا مرا قربانت كند، اين جزاى ظالم است، مظلوم چه تقصيرى دارد؟ فرمود: براى آنكه برادر خود را به پيوست و آتشى با خويش دعوت نمى‏كند و از گفته او صرف نظر نمى‏كند، شنيدم پدرم مى‏فرمود: هر گاه دو تن با هم ستيزه كردند و يكى بر ديگرى غلبه كرد، آن كه ستمديده نزد طرف ستمگرِ خود رود تا آنكه به او بگويد: اى برادر! من به تو ستم كردم، تا اينكه قهر و متاركه ميان او و رفيق او برطرف شود، زيرا خدا حكيم و عادل است، از ظالم داد مظلوم را مى‏ستاند.پ 2- از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: بيش از

 

سه روز قهر كردن و متاركه روا نيست.پ 3- از ابى بصير، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم مردى كه با خويشِ خود قطع مراوده مى‏كند براى آنكه به مذهب شيعه نيستند؟ فرمود: شايسته نيست كه از آنها ببرد و قطع مراوده كند.پ 4- از مرازم بن حكيم، گويد: يكى از اصحاب ما كه او را شلقان مى‏گفتند، خدمت امام صادق (ع) بود، آن حضرت خرج او را مى‏داد (او را ناظر بر خرج خانه خود كرده بود خ ل) و مردى بود بد اخلاق (و مرازم با او قهر كرده بود) يك روز امام به من گفت: اى مرازم! آيا با عيسى سخن مى‏گوئى؟ (يعنى با هم صلح كرديد) من در پاسخ گفتم: آرى، فرمود: بسيار خوب كردى، در قهر و متاركه خيرى نيست.پ 5- از داود بن كثير، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: پدرم فرمود كه: رسول خدا (ص) فرموده است:

هر دو نفر مسلمانى كه از هم قهر كنند و سه روز بر آن حال بمانند و صلح نكنند، هر دو از اسلام خارج باشند و ميان آنها پيوست دينى نباشد و هر كدام پيشى گيرد به سخن گفتن با برادر مسلمان خود، او است كه روز حساب پيشى گيرد به رفتن در بهشت.

 

پ‏6- از زراره كه امام باقر (ع) فرمود:

راستى شيطان ميان دو مؤمن آشوب‏گرى مى‏كند تا يكى از آنها از دين خود برنگشته باشد و چون چنين كنند به پشت خوابد و استراحت كند و سپس گويد: كامياب شدم، پس خدا رحمت كند مردى كه ميان دو تن از دوستانِ ما الفت اندازد و آنها را صلح دهد، اى گروه مؤمنان! با هم الفت گيريد و مهرورزى كنيد.پ 7- از ابى بصير، از امام صادق (ع) فرمود:

 

پيوسته تا دو مسلمان با هم قهرند، ابليس شاد است و چون آشتى كنند، زانوهايش بلرزد و بهم بخورد و بندهايش از هم بگسلد و فرياد كشد: اى واى بر من از آنچه به هلاكت رسد.