باب بيست و سوم در خوراك دادن بمؤمن و نوشانيدن او، و پوشاندن او و پرداخت وام او

آيات قرآن مجيد:

1- آيه 33- سوره الحاقه: راستش اينكه او ايمان نياورده بخداى بزرگ 34 و وادار نميكند بخوراك دادن مستمند 35 پس ندارد امروز در اينجا غمخوارى 36 و ندارد خوراكى جز از غسلين (چرك و خون دوزخيان).

2- آيه 44 سوره المدثر: نبوديم كه خوراك دهيم بمستمند.

3- آيه 8 سوره الدهر: و ميخورانند طعام را با اينكه دوستش دارند به مسكين و يتيم و اسير. 9- همانا بخورانيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداش و نه شكرگزارى.

4- آيه 18- سوره الفجر: واندارند همدگر را بخوراك دادن مستمند.

5- سوره البلد، آيه 14 يا اطعام در روز تنگى 15 به يتيم خويشاوند 16 يا مستمند خاكسار.

6- سوره الماعون: آيه 102 آنست كه بسختى ميراند يتيم را. 3- و واندارد بخوراك دادن بر مستمند.

اخبار باب:

پ‏1- كامل الزياره: بسندش تا امام ششم (ع) كه فرمود: چهارند كه هر كس يكى از آنها را

 

هم آورد به بهشت رود، هر كه جاندار تشنه‏اى را سيراب كند، يا شكم گرسنه‏اى را سير كند، يا تن لختى را بپوشاند، يا بنده در رنجى را آزاد كند.پ 2- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه دوستتر اعمال بدرگاه خدا سه باشند: سير كردن مسلمان گرسنه، و پرداختن وام او و رفع گرفتارى او.پ 3- محاسن: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: نجات بخشها خوراك دادن و فاش سلام كردن و نماز خواندن در شب است با اينكه مردم در خوابند.پ 4- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه بهتر شما كسى باشد كه خوراك دهد و سلام را فاش ادا كند و نماز بخواند با اينكه مردم در خوابند.پ 5- همان: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: رسول خدا همه اولاد عبد المطلب را گرد آورد و فرمود: اى اولاد عبد المطلب سلام را فاش ادا كنيد، و صله رحم كنيد و شب كه مردم خوابند عبادت كنيد، و خوراك بدهيد، و سخن خوب بگوئيد تا سلامت ببهشت برويد.پ 6- همان: بسندش تا اينكه على (ع) ميفرمود: ما خاندانى هستيم كه ماموريم خوراك بخورانيم، و در پيشامدهاى سخت به دادرسى خوانده شويم، و نماز بخوانيم چون مردم به خواب رفتند.پ 7- همان: بسندش تا ابى المنكدر كه گفت: مردى دهنه پاكش پيغمبر (ص) را گرفت و گفت: يا رسول الله چه عملى بهتر است؟ فرمود: خوراك دادن و خوش گفتن.پ 8- همان: تا امام پنجم (ع) كه ميفرمود: راستى خدا دوست دارد خوراندن را و خون ريختن را (يعنى ذبح براى پخش گوشت).پ 9- همان: بسندش تا اينكه امام پنجم (ع) ميفرمود: راستى خدا دوست دارد خوراندن را و فاش سلام كردن را.پ 10- همان: بسندش تا اينكه امام پنجم كه خدا دوست دارد ريختن خون را و خوراندن طعام را.پ 11- همان: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: هر كه مسلمانى را خوراك دهد تا سيرش كند كسى از خلق خدا ثواب اخروى او را نداند نه فرشته مقرب و نه پيغمبر مرسل جز خداى پروردگار جهانيان سپس فرمود: از موجبات بهشت رفتن و آمرزش خوردن غذاست بگرسنه‏ها و آنگاه خواند كلام خداى تعالى را: سوره البلد آيه 14 خوراندن در روز گرسنگى 15 يتيم خويشاوند 16 مستمند خاكسار 17 سپس باشد از كسانى كه گرويدند. 12- همان: بسندش از امام هفتم (ع) كه رسول خدا (ص) مى‏فرمود: از اسباب آمرزش‏

 

پروردگار خورانيدن طعام است.پ 13- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه فرمود: از اسباب آمرزش خوراندن گرسنه است.پ 14- همان: بسندش از امام ششم (ع) كه هر كس شكم گرسنه‏اى را سير كند بهشت او را بايست شود.پ 15- همان: بهمين سند كه فرمود: هر كه گرسنه‏اى را سير كند نهرى در بهشت برايش روان شود.

16- همان: بسند ديگر مانندش را آورده.پ 17- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: روزى شتابانتر است بسوى كسى كه اطعام ميكند از كارد كه در كوهان شتر فرو ميرود.پ 18- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: خير شتابانتر است بخانه‏اى كه در آن خوراك داده مى‏شود از تيغ دلاكى بكوهان شتر.پ 19- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: خانه‏اى كه از آن خوراك برند خير و بركت بدان شتابانتر است از تيغ دلاكى بكوهان شتر.پ 20- همان: بسندش از حسين بن نعيم صحاف كه امام ششم (ع) بمن فرمود: اى حسين برادرانت را دوست دارى؟ گفتم: آرى، فرمود بمستمندانشان سود ميرسانى؟ گفتم: آرى، فرمود: آگاه باش كه بگردن تو است كه دوست دارى كسى را كه خدا دوست ميدارد، بخدا كه كسى از آنها را سود نرسانى تا او را دوست بدارى، و آنها را بخانه خود بخوانى گفتم: من غذا نميخورم جز كه دو تا سه تا، كمتر و بيشتر بهمراه من باشند و آن حضرت فرمود: منت آنها بر تو است از فضل و پذيرائى تو از آنها، گفتم: از آنها بخانه‏ام دعوت كنم و از خوراكم بآنها بخورانم، و آنها را بنوشانم و فرشم را زير پاشان بيندازم و باز هم منت آنها بر من برتر است فرمود: آرى زيرا آنها چون بخانه‏ى تو در آيند آمرزش و آمرزش عيالت را بارمغان آرند و چون از خانه تو برون روند گناهان تو و گناهان عيالت را بدر برند.پ 21- همان: بسندش از معمر بن خلاد كه امام هشتم (ع) را ديدم ميخورد و اين آيه را خواند (11 سوره البلد) درگير نشده در گردنه 12 و چه دانى كه گردنه چيست؟ 13 آزاد كردن بنده است، تا آخر آيه (ظاهر اينكه تا آخر سوره) سپس فرمود: خدا ميدانست كه همه خلقش نتوانند بنده آزاد كنند و برايشان راهى به بهشت گشود با اطعام طعام (يعنى ثواب آزاد كردن بنده را دارد).

 

پ‏22- همان: بسندش تا ابى المقدام كه امام باقر (ع) بمن فرمود: اى ابى مقدام بخدا كه اگر من بمردى از شيعيانم خوراكى دهم دوستتر دارم از اينكه افقى از مردم را خوراك دهم من گفتم: افق چه اندازه است؟ فرمود: صد هزار.پ 23- همان: بسندش از امام باقر (ع) كه فرمود: اگر من مسلمانى را خوراك دهم دوستتر دارم از اينكه افقى از مردم را آزاد كنم، راوى گويد: گفتم: افق چه اندازه است؟ فرمود: ده هزار.پ 24- همان: بسندش تا امام باقر (ع) كه فرمود: خوراك دادن به مسلمانى برابر آزاد كردن بنده‏ايست.پ 25- همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: اگر بيكى از يارانم خوراكى دهم تا سير شود دوستتر دارم از اينكه ببازار روم و بنده‏اى بخرم و آزادش كنم، و اگر بيكى از يارانم درهمى بدهم دوستتر دارم از اينكه ده درهم صدقه بدهم، و اگر ده درهم باو دهم دوستتر دارم از صدقه دادن صد درهم.پ 26- همان: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: اگر لقمه‏اى به برادر دينى خود بخورانم دوستتر دارم از اينكه مستمندى را سير بخورانم و اگر برادر دينى خود را سير بخورانم دوستتر دارم از اينكه ده مسكين را سير بخورانم، و اگر ده درهم باو دهم دوستتر دارم از اينكه صد درهم بمساكين و گداها بدهم.پ 27- همان: بسندش از امام باقر (ع) فرمود: اگر بيك برادر دينى يك خوراكى يا لقمه‏اى بخورانم دوستتر دارم از اينكه گدائى را سير كنم و اگر يك برادر دينى كه در راه خدا با او برادرم سير كنم دوستتر دارم از اينكه ده گدا را سير كنم.پ 28- همان: بسندش تا سدير كه امام باقر (ع) بمن فرمود: اى سدير هر روز بنده‏اى آزاد ميكنى؟ گفتم: نه فرمود: هر ماه چطور؟ گفتم: نه، فرمود: هر سال چطور؟ گفتم: نه فرمود:

سبحان الله تو دست يكى از شيعيان ما را نگيرى و بخانه‏ات ببرى و او را سير بخورانى؟ كه به خدا اين برتر است از آزاد كردن يك بنده از فرزندان اسماعيل.پ 29- همان: از سدير صيرفى كه امام ششم بمن فرمود: چه بازداردت از اينكه هر روز بنده‏اى آزاد كنى؟ گفتم: مال من تاب آن را ندارد، فرمود: در هر روز مرد مسلمانى را خوراك بده، گفتم: دارا باشد يا ندار؟ فرمود: آدم دارا هم بسا كه خواهش خوراك دارد.پ 30- همان: بسندش از نعيم احول كه وارد بر امام ششم (ع) شدم و بمن فرمود: بنشين از اين خوراك برگير تا حديثى كه از پدرم شنيدم بتو باز گويم، پدرم بارها ميفرمود: اگر ده‏

 

مسلمان را خوراك دهم دوستتر دارم از اينكه ده بنده را آزاد كنم.پ 31- همان: بسندش تا ثابت ثمالى كه امام باقر (ع) بمن فرمود: اى ثابت نميتوانى هر روز يك بنده را آزاد كنى؟ گفتم: نه بخدا قربانت بر آن قدرت ندارم، فرمود: نميتوانى شام يا نهار به چهار مسلمان بخورانى؟ گفتم: اين را ميتوانم، فرمود: بخدا همين كار برابر است نزد خدا با آزاد كردن بنده.پ 32- همان: بسندش تا صفوان جمال كه امام ششم (ع) فرمود: اگر ده كس از برادرانم را سير بخورانم دوستتر باشد نزد من از اينكه به بازار شما در آيم و از آن يك سر بنده بخرم و آزادش كنم.پ 33- همان: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: خدا دوست دارد خوراك دادن و خون قربانى ريختن در منى را.پ 34- همان: بسندش تا امام باقر (ع) كه خدا دوست دارد ريختن خون (قربانى) و اطعام خوراك و بفرياد بيچاره رسيدن را.35- همان: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: راستى دوستتر كارها بدرگاه خدا شاد كردن مؤمن است سير كردن مسلمان يا پرداختن وام او است.پ 36- همان: بسندش از امام باقر (ع) كه ميفرمود: سه خصلت است كه از همه اعمال محبوبترند: بدرگاه خدا: خوراك دادن مسلمانى بمسلمانى در گرسنگى، و گشودن گره گرفتارى از او، و پرداختن وام از او.پ 37- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: دوستترين كارها بدرگاه خدا سير كردن شكم گرسنه مؤمن است يا گشودن گره گرفتارى او يا پرداخت وام او.پ 38- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: از ايمانست خوشخوئى و اطعام.پ 39- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: ايمان خوشخوئى و اطعام خوراك و قربانى است.پ 40- همان: از حسين بن نعيم كه بامام ششم گفتم: برادرى دارم او را به خانه‏ام ميبرم و خانواده و خادمم باو خدمت ميكنند كدام ما منت بيشترى بهم داريم؟ فرمود: منت او بر تو بيشتر است، گفتم، قربانت منش بخانه‏ام بردم و خوراك دادم و خودم باو خدمت كردم و خانواده و خدمتكارم هم باو خدمت كردند و او باز هم بر من منت بيشترى دارد؟ فرمود: آرى زيرا او روزى بسوى تو آورد و گناهان تو را برد.

 

پ‏41- همان: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: هر كه گرسنه را خوراك دهد خدا از ميوه‏هاى بهشت باو خوراند.پ 42- همان: بسندش تا امام چهارم فرمود: هر كه مؤمنى را بخوراند خدا از ميوه‏هاى بهشت باو خوراند.پ 43- همان: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: مؤمنى نباشد كه خوراك سيرى به مؤمن دهد جز كه خدا باو از طعام بهشتى بخوراند و مؤمنى را سيراب نكند جز كه خدا از شراب سر بمهر بهشت باو نوشاند.پ 44- همان: بسندش از امام ششم (ع) كه از امام پنجم پرسيدند چه باشد برابر آزاد كردن بنده‏اى؟ فرمود: خوراك دادن بشخص مؤمن.پ 45- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: يك خوراكى كه مسلمانى نزدم بخورد دوستتر دارم از آزاد كردن بنده‏اى.پ 46- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: مؤمنى نباشد كه خوراكى به مؤمنى دهد دارا باشد آن خورنده يا ندار جز كه ثواب آزاد كردن بنده‏اى را دارد از فرزندان اسماعيل.پ 47- همان: بسندش تا صالح بن ميثم كه مردى از امام پنجم (ع) پرسيد كه بمن بگو عملى را كه برابر آزاد كردن بنده است آن حضرت فرمود: اگر سه مسلمان را دعوت كنم و خوراك سير بدانها دهم و آنها را سيراب كنم دوستتر دارم از آزاد كردن بنده‏اى و بنده‏اى تا آنكه هفت يا بيشتر را شمرد.پ 48- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: هر كه سه مسلمان را خوراك دهد خدا او را بيامرزد.پ 49- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه دو مؤمن را خوراك سير دهد بهتر است از آزاد كردن بنده‏اى.پ 50- همان: بسندش تا امام ششم (ع) ميفرمود: هر كه ده مسلمان را خوراك دهد خدا بهشت را بر او واجب كند.پ 51- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: اگر پنج درهم برگيرم و آنگاه باين بازار شما بروم و خوراكى بخرم و چند تن مسلمان را بر آن مهمان كنم دوستتر دارم از آزاد كردن بنده‏اى.

 

پ‏52- همان: بسندش تا امام رضا (ع) در تفسير قول خدا (8 سوره الدهر) و ميخورانند خوراك را با اينكه دوستش دارند بمسكين (و يتيم و اسير) مقصود اينست كه دوست دارند خدا را يا دوست دارند آن خوراك را؟ فرمود: دوست دارند آن خوراك را (يعنى نياز بخوردن آن دارند مترجم).پ (53) تفسير عياشى: بسندش از مردى كه گفت: از امام ششم (ع) پرسيدم بمرد سائلى كه نميدانم مسلمان است خوراك بدهم؟ فرمود: آرى باو خوراك بده تا عقيده او را در ولايت و عداوت ندانى زيرا خدا ميفرمايد: (و بگوئيد در باره مردم بخوبى)، و خوراك نده بكسى كه دشمن چيزى از حق است يا دعوت كند بچيز باطلى.پ 54- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: همانا گرفتار شد يعقوب پيغمبر (ع) به واسطه يوسف كه از او جدا شد براى اينكه گوسفند فربهى سر بريد و يكى از ياران او بنام بيوم (بقوم نسخه بدل و يا بنوم مركب از بن با ووم باحتمال در پاورقى ص 368) نيازمند بود و چيزى نداشت بدان افطار كند و يعقوب از او غفلت كرد و باو خوراك نداد و گرفتار بفراق يوسف شد و از آن پس چنان شد كه هر بامداد جارچى او جار ميزد هر كه روزه نيست بر سر چاشت يعقوب حاضر شود و چون شب ميشد جار ميزد هر كه روزه هست بر سر سفره شام يعقوب آيد.پ 55- مكارم الاخلاق: از امام صادق (ع) فرمود براستى كه خدا عز و جل دوست دارد اطعام در راه خدا را و دوست دارد كسى كه براى خدا اطعام كند، و بركت در خانه او شتابانتر است از فرو رفتن تيغ دلاكى در كوهان شتر.پ 56- امالى طوسى: بسندش تا پيغمبر (ص) كه خدا عز و جل فرمايد: اى آدميزاده بيمار شدم و از من ديدار نكردى، گويد: پروردگارا چگونه از تو ديدار كنم با آنكه پروردگار جهانيانى؟ فرمايد: فلان بنده‏ام بيمار شد و اگرش ديدار ميكردى مرا نزد او يافتى، فرمايد:

از تو آب خواستم و مرا سيراب نكردى؟ گويد: چگونه با آنكه تو پروردگار جهانيانى؟

فرمايد: بنده‏ام از تو آب خواست و اگرش سيراب كرده بودى مرا در آن يافتى، فرمايد از تو خوراك خواستم و بمن نخوراندى؟ گويد: چگونه شود با اينكه تو پروردگار جهانيانى؟

فرمايد فلان بنده من از تو خوراك خواست و اگرش خورانده بودى آن را نزد من يافتى.پ 57- نوادر راوندى: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: سبكبارترين عذاب‏شونده مردم دوزخ ابن جذعان است، گفتند: يا رسول الله چه شده كه عذاب ابن جذعان سبكتر است؟

فرمود: او بمردم خوراك ميداده «1».

 

پ‏58- امالى طوسى: بسندش تا پيغمبر (ص) فرمود: از بهترين اعمال نزد خدا خنك كردن جگرهاى تشنه و سير كردن شكمهاى گرسنه است، و بدان كه جان محمد بدست او است ايمان ندارد بمن بنده‏اى كه سير بخوابد برادرش يا فرمود همسايه‏اش كه مسلمانست گرسنه باشد.پ 59- اعلام الدين: از پيغمبر (ص) كه فرمود: پنجند كه هر كه همه را يا يكى را بدرگاه خدا آورد بهشت بر او واجب گردد: هر كه سيراب كند جانور تشنه‏اى را، يا سوار كند پاى پياده‏اى را يا خوراك دهد شكم گرسنه‏اى را، يا بپوشاندش برهنه‏اى را يا آزاد كند بنده رنج ديده‏اى را.پ 60- كتاب الغايات: پيغمبر (ص) فرمود: بهتر صدقه آنست كه بدهند به اسيرى كه چشمانش از گرسنگى تار شده است‏پ و فرمود (ص) بهترين صدقه نوشاندن آبست و بهتر صدقه صدقه دادن آبست.پ و از امام ششم است (ع) كه بهترين صدقه خنك كردن جگر تشنه است،پ و از آن حضرتست كه از قول پيغمبر فرموده: برترين اعمال خنك كردن جگر تشنه است يعنى نوشاندن آب.پ 61- و از همان: از ابى علقمه آزاد كرده بنى هاشم كه پيغمبر (ص) نماز بامداد را براى ما خواند، سپس بما رو كرد و فرمود: اى همه گروههاى اصحابم شب گذشته عمويم حمزه ابن عبد المطلب و برادرم جعفر بن ابى طالب را در خواب ديدم و در پيش آنها طبقى بود از ميوه درخت سدر و ساعتى از آن خوردند، و آن ميوه انگور شد و ساعتى از آن خوردند و آن انگور رطب شد (خرماى تازه) و من نزديك آنها رفتم و گفتم: پدرم قربان شما كدام اعمال برتر است؟ گفتند ما برتر اعمال را يافتيم صلوات بر تو و نوشاندن آب و دوستى على بن ابى طالب عليه السلام.پ 62- و از همان بسندش تا كسى كه شنيده امام ششم (ع) ميفرمايد: پرسش شد از رسول خدا (ص) كه كدام عمل بدرگاه خدا عز و جل دوستتر است؟ فرمود: از دوستترين اعمال به درگاه خدا عز و جل شاد كردن مؤمن است باينكه گرسنگى را از او دور كنى و گرفتارى او را رفع كنى.پ و از امام ششم است (ع) كه فرمود: دوستتر اعمال بدرگاه خدا سير كردن شكم مسلمانى است و پرداختن وام او و رفع گرفتارى او.

 

پ‏و از ابى عبيده حذاء از امام پنجم (ع) كه فرمود دوستتر اعمال بدرگاه خداى تعالى سير كردن مؤمن و گرهگشائى از گرفتارى او و پرداخت وام او است و راستى كسى كه اين كارها را بكند كم است.پ 63- كافى: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: هر كه سير كند مؤمنى را بهشت بر او واجب شود، و هر كه سير كند كافرى را بر خداست كه درونش را پر از زقوم كند مؤمن باشد يا كافر.

روشنگرى: هر كه سير كند الخ فرقى نيست ميان بيابان و آبادى براى عموم اخبار بر خلاف برخى عامه كه آن را به بيابانى تفسير كرده براى اينكه در آبادى وسيله زندگى و بازار هست و اين تفسير سست است.

مؤمن باشد خوراك دهنده يا كافر، و زقوم درختى است كه از اصل دوزخ برآيد و گلى دارد چون رؤس شياطين و جاى روئيدنش ته دوزخ است و شاخه‏هايش در همه دركات آن كشيده شده و ميوه دارد در پايان زشتى و تلخى و گلوگيرى.

و ظاهر حديث حرمت اطعام كافر است چه حربى چه ذمى، خويش باشد يا بيگانه، توانگر باشد يا بينوا و گر چه در دم مرگ باشد، و مسأله بى‏اشكال نيست و اصحاب را در آن چند قول است.

 (مورد حديث سير كردن كافر است و اطعام بكمتر از آن و براى حفظ جان را فرا نگيرد مترجم).

و بدان كه مشهور عدم جواز وقف كردن مسلمانست بر كافر حربى و اگر چه خويشاوند باشد براى قول خداى تعالى (آيه 22 سوره المجادله) نيابى مردمى كه ايمان دارند بخدا و روز جزا كه دوستى كنند با كسى كه دشمنى و مبارزه كند با خدا و رسولش و اگر چه پدران و پسران آنها باشند، و بسا بقولى جائز است براى عموم قول پيغمبر (ص) و براى هر جگر سوخته ثوابى است (كه مثلا چاه آب را وقف كافر حربى نمايد مترجم).

و اما وقف بر كافر ذمى (در پناه اسلام است) چند قول دارد يكى منع مطلقا كه قول سلار و ابن براج است.

دوم: جواز مطلقا كه اختيار محقق و جمعى ديگر است.

سوم: جواز بشرط اينكه موقوف عليه خويشاوند باشد نه بيگانه و اين مختار شيخين است و گروه ديگر.

چهارم: جواز براى خصوص پدر و مادر نه ديگران و اين مختار ابن ادريس است.

سپس مشهورتر ميان اصحاب فقهاء جواز صدقه دادن بكافر ذمى است و گر چه بيگانه باشد

 

براى خبر گذشته و بدليل قول خداى تعالى (آيه 8 سوره ممتحنه) خدا باز نميدارد شما را از آنان كه نجنگيدند با شما براى دين و بيرون نكردند شما را از خانه‏هاتان كه بآنها نيكى كنيد الخ.پ و در دروس از ابن ابى عقيل نقل كرده منع از صدقه دادن بغير مؤمن را مطلقا و روايت است از سدير كه بامام ششم (ع) گفتم: خوراك بدهم به سائلى كه اسلام او را نميدانم؟ فرمود: آرى عطا كن بكسى كه نميدانى دوست حق است يا دشمن زيرا خدا عز و جل فرمايد (آيه 83 سوره البقره) و بگوئيد بمردم با خوشى و مخوران بكسى كه دشمن حقى است يا دعوت به باطلى ميكند (اين حديث در شماره 53 گذشت) و روايت است جواز صدقه به يهود و نصارى و گبر، و بيايد حديث جواز سيراب كردن نصرانى، و شهيد ثانى، ره اخبار منع را حمل بر كراهت كرده ولى اين خبر را نميشود بر آن حمل كرد (زيرا وعيد عذاب شديد دارد) آرى مى‏شود آن را تفسير كرد بكسى كه بقصد دوستى با او باشد يا بخاطر كفرش باشد، يا چون سبب جنگيدن آنها با مسلمانان شود و زيان زدن به آنها، و مى‏شود اخبار جواز را حمل بر مستضعفان كم خرد كرد يا حمل بر تقيه كرد.پ 64- كافى: بسندش از امام ششم (ع)، فرمود: اگر مسلمانى را خوراك دهم دوست‏تر دارم از اينكه افقى از مردم را خوراك دهم (راوى گويد) گفتم: افق چه باشد؟ فرمود: صد هزار يا بيشتر.

بيان: افق بدين معنى در لغت نيامده بلكه به ضم همزه تنها يا بدو ضمه همزه وفاء به معنى ناحيه است و مى‏شود مقصود از آن مردم يك ناحيه باشد و تفسيرش بصد هزار و بيشتر يعنى كمترش صد هزار است يا مقصود از آن شمار بسيار است كه گويند صد هزار يا بيشتر است چنانچه يك وجه تفسيريست براى قول خداى تعالى (آيه 147 سوره الصافات) و فرستاديم او را (يونس بوده) بسوى صد هزار يا بيشتر).

و گويا مقصود به مسلمانان در اينجا مؤمنان كامل است يا كسانى كه در معاشرت تمام تو بايد كه دوست دارى كسى را كه خدا را دوست دارد، آگاه باش كه به هيچ كدام سود نرسانى تا او را دوست بدارى،پ آيا آنها را بخانه‏ات دعوت ميكنى؟ گفتم: آرى من چيزى نخورم جز كه دو تا سه تا از آنها يا كمتر يا بيشتر همراه من باشند، و آن حضرت (ع) فرمود: آگاه كه فضل آنها بر تو بزرگتر است از فضل تو بر آنها، گفتم، قربانت من بآنها خوراك دهم و آنها را بر سر فرشم بنشانم و باز هم فضل آنها بر من بزرگتر باشد؟ فرمود: آرى راستش چون بخانه تو در آيند آمرزش تو را به خانه‏ات آرند و آمرزش خانواده‏ات را و چون از خانه‏ات بيرون روند گناهان تو و خانواده‏ات را بيرون برند.

 

پ‏بيان: بر تو بايد يعنى واجب و لازم است، اينكه فرمود: سود نرسانى تا دوستش دارى يعنى دعوى دوستى كه سودى ندارد دروغ است- تا گويد در اخبار ديگر آمده كه روزى تو و روزى خانواده‏ات را آوردند، و اين درست است تا جمله بعد معناى تازه‏اى بدهد.پ 71- كافى: بسندش از ابى محمد وابشى كه نزد امام ششم گفتگوى ياران ما شد و من گفتم چاشت و شامى نخورم جز كه از آنها دو و سه و كمتر و بيشتر بهمراه من باشند، آن حضرت فرمود: فضل آنها بر تو بزرگتر است از فضل تو بر آنها، گفتم: قربانت چگونه با اينكه من از خوراكم بآنها بخورانم و از مال خود خرجشان كنم و خانواده‏ام بآنها خدمت كنند؟ فرمود:

راستش اينست كه چون بتو وارد شوند روزى بسيارى از خدا عز و جل برايت وارد كنند و چون بدر آيند با آمرزش تو بدر آيند.

بيان: ... چاشت در آغاز روز است و شام در آخر روز و آغاز شب، خدمت خانواده به آماده كردن وسائل مهمانيست و در روايات ديگر است كه خدمتكارم بآنها خدمت ميكند، روزى بسيار آرند يعنى بيش از آنچه خرج آنها مى‏شود ...پ 72- كافى: بسندش از امام باقر (ع) فرمود: اگر يك مسلمانى را خوراك دهم دوستتر دارم از اينكه افقى از مردم را آزاد كنم، راوى گويد، گفتم: افق چه اندازه است؟ فرمود: ده هزار.

بيان: منافاتى با آنچه در روايت ابى بصير گذشت كه افق صد هزار است ندارد چون در آنجا اطعام صد هزار بود و در اينجا آزاد كردن ده هزار است و مقصود از افق شمار بسيار است و با هر دو تفسير سازگار است يا مقصود اهل يك ناحيه است كه آنهم كم و بيش دارد ... و اشاره دارد كه عتق و آزاد كردن ده برابر اطعام است و مقصود از مردم يا مؤمن غير كامل است و يا مصتضعف چنانچه گذشت.پ 73- كافى: بسندش تا ربعى كه امام ششم (ع) فرمود: هر كه بخوراند برادرش را در راه خدا ثواب كسى دارد كه فئامى از مردم را بخوراند گفتم: فئام چه باشد؟ فرمود: صد هزار از مردم بيان: (در تفسير لفظ فئام از قول جوهرى صاحب صحاح).پ 74- كافى: بسندش تا سدير صيرفى كه امام ششم (ع) بمن فرمود: چه بازت دارد از اينكه هر روزى يك بنده را آزاد كنى گفتم: مال من بدان رسا نيست، فرمود: هر روزى يك مسلمانى را خوراك بده، گفتم: دارا باشد يا ندار؟ فرمود: دارا هم بسا كه خواستار خوراك است.

بيان: دارا هم بسا خواستار خوراك است بيان فراگيريست بذكر علت آن زيرا علت‏

 

پ‏فضل اطعام شاد كردن مؤمن و گرامى داشتن او و برآوردن نياز او است و همه اينها در دارا هم هست و گذشت كه گونه گونگى فضيلت بگونه گونه بودن خوراك دهان و خوراك خوران و نيتها و احوال است و شرائط ديگر قبول عمل ... و مى‏شود كه كم گفتن مقدار ثواب در برخى اخبار براى ضعف خرد شنونده‏ها يا مصالح ديگر باشد.پ 75- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه فرمود: خوراكى كه برادر مسلمانم نزد من بخورد دوستتر دارم از آزاد كردن يك بنده.

بيان (در اعراب لفظ حديث).پ 76- كافى: بسندش تا امام ششم كه به صفوان جمال فرمود: اگر يكى از برادرانم را سير كنم دوستتر دارم از اينكه وارد اين بازار شما شوم و يك سر آدمى را بخرم و آزادش كنم.

بيان: يعنى چه بنده باشد و چه كنيز.پ 77- كافى: بسندش از امام ششم (ع) فرمود اگر پنج درهم بردارم و باين بازار شما بروم و خوراكى با آن بخرم و چند نفر از مسلمانها را جمع كنم (تا آن را بخورند) دوستتر دارم از اينكه يك بنده آزاد كنم.پ 78- كافى: بسندش از امام ششم (ع) كه از محمد بن على (امام باقر ع) پرسيدند چه عملى برابر است با آزاد كردن بنده؟ فرمود: خوراك دادن بمسلمانى.

بيان: بقولى برابرى شامل برترى هم مى‏شود.پ 79- كافى: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: من چيزى را ندانم كه با ديدار مؤمن برابر باشد جز اطعام مؤمن و بر خداست كه هر كه مؤمنى را خوراك دهد باو از خوراك بهشت بخوراند.پ 80- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: اگر مؤمن نيازمندى را خوراك دهم دوستتر دارم از اينكه او را ديدن كنم و اگرش ديدن كنم دوستتر دارم از اينكه ده بنده آزاد كنم.پ 81- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كس مؤمن توانگرى را خوراك دهد برابر است برايش با اينكه بنده‏اى از فرزندان اسماعيل را از كشته شدن برهاند و هر كه مؤمن نيازمندى را خوراك دهد برابر است با اينكه صد تا از اولاد اسماعيل را آزاد كند و از كشته شدن برهاند.

بيان: (در باره اعراب و اختلاف نسخه‏ها در الفاظ حديث كه ترجمه‏اش براى عموم سودى ندارد مترجم).

 

پ‏82- كافى: بسندش تا نصر بن قابوس كه امام ششم (ع) فرمود: البته خوراك دادن به مؤمن را دوستتر دارم از آزاد كردن ده بنده و از ده بار حج- راوى گويد: گفتم: ده بنده و ده بار حج؟؟ فرمود: اى نصر اگر باو خوراك ندهيد بميرد يا خوار شود و بدشمن اهل بيت رو آورد و از او گدائى كند و مرگ براى او بهتر است از گدائى بدر خانه دشمن، اى نصر هر كه مؤمنى را زنده سازد و زنده دارد گويا همه مردم را زنده داشته و اگر باو خوراك ندهيد او را بمرگ انداخته‏ايد و اگرش خوراك دهيد البته كه او را زنده داشتيد.

روشنگرى: پرسش راوى از روى شگفتى بوده باين ثواب بزرگ و آن حضرت شگفتى او را از ميان برده كه فرموده اگر باو خوراك ندهيد يا از گرسنگى بميرد و نزد ناصب دشمن اهل بيت بگدائى رود و خوار شود كه چون مرگ باشد براى او بلكه سخت‏تر از آن و خوراك دادن باو سبب زندگى صورى و جسمانى و زندگى روحى و معنوى او باشد و خداى تعالى فرموده (32 سوره المائده) هر كه زنده دارد نفسى را گويا زنده داشته همه مردم را و مقصود نفس با ايمانست و زنده داشتن زندگى معنوى و اعتقادى را هم فرا گيرد چه در اخبار بسيارى آمده كه تاويل شايان‏تر احياء هدايت و راهنمائى است تا گويد و خلاصه اينكه چون امام فرمود: بدنبال خوراك ندادن مردنست جاى پرسشى دارد و آن اينكه مى‏شود از دشمن گدائى كند و نميرد و امام فرمايد اگر ميخواهيد او را بگدائى از دشمن بكشانيد او زير اين بار نرود زيرا مردن نزد او بهتر است از اين گدائى و ناچار خواهد مرد و شما او را بمرگ خواهيد كشانيد چه مرگ معنوى كه گمراه كردن او است و يا مرگ جسمانى كه جاندادن او است ...پ 83- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه بپوشاند به برادرش جامه زمستانى يا تابستانى بر خدا يا بر جا است كه باو از جامه‏هاى بهشتى پوشاند و سكرات و سختيهاى مردن را بر او آسان كند و گورش را گشاده سازد و چون از گورش برآيد فرشته‏ها را با مژده‏بخشى آنها برخورد كند و آنست تفسير قول خدا عز و جل در قرآنش (آيه 102 سوره الأنبياء) و برخورند بآنان فرشته‏ها باين مژده‏بخشى كه اينست روز خوش شما كه بدان نويد داده شديد.

روشنگرى: سكرات موت بمعنى سختيهاى آنست- و پس از بيان اعراب لفظ حديث گويد آيه در سوره الأنبياء است و پيش از آن چنين است: آيه 100 راستى كسانى كه سرنوشت خوبى از طرف ما دارند آنان از آن (دوزخ) بدورند، 101 تا آنجا كه نفس آن را هم نشنوند و خودشان در آنچه خواهند جاويدان باشند 102 هراس بزرگ آنها را اندوهگين نسازد و بر خورند فرشته‏ها بدانها (يعنى پيشواز آنها آيند و تهنيت‏گو باشند اينست روز شما يعنى روز ثواب و فرو گرفتن شما يعنى بآنها چنين گفته شود كه بدان نويد داده شديد، يعنى در دنيا.

 

پ‏84- كافى: بسندش از امام ششم (ع)، فرمود: هر كه يك مسلمان ندار لختى را جامه پوشد يا باو براى قوت زندگانيش كمك دهد، خدا عز و جل هفت هزار فرشته بر او گمارد كه براى آمرزش گناهانش كه انجام داده آمرزشخواهند تا اينكه در صور دميده شود.پ 85- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص) مانندش را آورده جز اينكه در آن هفتاد هزار فرشته آمده است.

بيان: (پس از شرح الفاظ حديث گويد مى‏شود مقصود اين باشد كه كسى از قوت و زندگى خود به فقير برهنه كمك دهد) و در نسخه‏اى يقويه آمده يعنى از آنچه مايه قوت او است بفقير كمك دهد.پ 86- كافى: بسندش تا امام چهارم (ع) فرمود: هر كه بپوشاند مؤمنى را خدا او را از جامه‏هاى سبز بپوشاند، و در حديث ديگر است كه تا نخى از آن جامه بر تن آن مؤمن است در ضمانت خداست.

بيان: جامه‏هاى سبز: گويا اشاره است بقول خداى تعالى (آيه 21- سوره الدهر) بر تن آنها است جامه‏هاى حرير سبز از نازك و كلفت و اشاره دارد كه سبز بهترين رنگ است.

تا نخى از آن بر تن اوست يا تا نخى بر آن جامه باشد گر چه پوشيدنى نباشد و معنى يكم روشنتر است و اگر چه دومى رساتر است و روايت قرب الاسناد مؤيد اول است و روايت مجالس شيخ مؤيد دوم.پ 87- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه مى‏فرمود: هر كه بپوشاند تن مؤمن برهنه را خدا باو پوشاند جامه از استبرق بهشت و هر كه بپوشاند مؤمن توانگر را پيوسته در پوشش الهى باشد تا از آن جامه پاره‏اى بر جا باشد.

بيان: بقول قاموس استبرق ديباى كلفت است و معرب استروه است يا ديباى بافته با نخ طلا است يا جامه ابريشم پر نخ است ...

در پوشش خداست يعنى خدا او را بپوشاند از گناهان يا از عقوبت يا از هر بدآمد، يا از رسوائى در دنيا و ديگر سرا.پ 88- امالى صدوق: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: هر كه مؤمن گرسنه‏اى را خوراك دهد خدا از ميوه‏هاى بهشت باو بخوراند، و هر كس مؤمن برهنه‏اى را بپوشاند خدا او را از جامه استبرق و حرير بپوشاند، و هر كس او را در تشنگى سيراب كند خدا از شراب سربسته باو بنوشاند، و هر كس باو كمك كند يا گرفتاريش را رفع كند خدا او را سايه دهد زير عرش خود روزى كه جز سايه او سايه‏اى نباشد.

 

پ‏89- همان: بسندش از امام دهم (ع) فرمود: چون خدا با موسى بن عمران (ع) سخن گفت موسى گفت: معبودا چيست سزاى كسى كه براى تو مسكينى را خوراك دهد؟ فرمود: اى موسى جارچى خود را وادارم روز قيامت در برابر همه خلائق جار زند كه فلان پسر فلان از آزادشدگان از دوزخ است.پ 90- قرب الاسناد: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: هر كه مؤمن گرسنه‏اى را خوراك دهد خدا از ميوه‏هاى بهشت باو خوراند و هر كه تشنه او را سيراب كند خدا از شراب سربسته بهشت باو نوشاند و هر كس جامه بر او پوشد پيوسته در ضمانت خدا عز و جل است تا در آن جامه ريشه يا نخى باشد، بخدا كه برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از روزه يك ماه با اعتكاف در آن (كه بايد در مسجد با شرائطى انجام شود و آن مسجد جامع باشد مترجم).پ 91- خصال: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: سه تا از درجه‏هاى باشند (يعنى درجه‏هاى بهشت) فاش سلام كردن، و اطعام، و نماز در شب كه مردم در خوابند الخ.

گويم: با چند سند در باب منجيات و مهلكات گذشته است.پ خصال: در سفارشهاى پيغمبر (ص) بعلى (ع) مانند آن آمده و در آن است كه سه تا از كفارات باشند.پ 92- همان: تا رسول خدا (ص) فرمود: بهترين شما آنكه اطعام كند و سلام را فاش بگويد و در شب كه مردم خوابند نماز بخواند.پ 93- عيون: بسندش تا پيغمبر (ص) فرمود: بهتر شما آنكه خوش سخن كند، و اطعام كند و نماز كند در شب و مردم در خوابند.پ 94- امالى طوسى: بسندش تا رسول خدا (ص) كه هر كه يك لقمه بمؤمن بخوراند خدا از ميوه‏هاى بهشت باو بخوراند، و هر كه شربتى آب باو نوشاند خدا او را از شراب سربسته بهشت بنوشاند، و هر كه جامه‏اى باو پوشاند خدا باو از جامه استبرق و ابريشم بپوشاند، و فرشته‏ها باو دعا كنند تا از آن جامه نخى باشد.پ 95- علل: بسندش تا جابر انصارى كه شنيدم رسول خدا (ص) ميفرمود: خدا ابراهيم (ع) را خليل خود بر نگرفت جز براى اطعام طعام و نمازش در شب با اينكه مردم در خواب بودند.پ 96- معانى الاخبار: بسندش تا سعيد بن وليد كه بهمراه ابان بن تغلب نزد امام ششم (ع) رفتيم، فرمود: البته اگر مسلمانى را سير بخورانم دوستتر دارم از اينكه افقى از مردم را خوراك دهم، گفتم: افق چه اندازه است؟ فرمود: صد هزار.

 

پ‏محاسن: بسندى مانندش را آورده و در آخرش آمده: صد هزار آدمى از جز شماها.پ 97- امالى صدوق: بسندش تا ابى محمد وابشى كه امام ششم (ع) اصحاب ما را ياد كرد و فرمود: چگونه است كردار تو با آنها؟ گفتم: بخدا چاشت و شامى نخورم جز كه دو تا يا سه تا يا بيش و كم از آنها با من باشند فرمود: تفضل آنها بر تو بيش از تفضل تو است بر آنها، گفتم: قربانت چطور با اينكه من از طعام خودم بآنها بخورانم و از مال خودم خرج آنها كنم و خدمتكارم بآنها خدمت كند؟ فرمود: چون نزد تو آيند روزى بسيارى با خود آورند و چون بيرون روند با آمرزش تو بيرون روند.

محاسن: بسندش مانندش را آورده:پ 98- ثواب الاعمال: بسندش تا امام چهارم (ع)، فرمود: هر كه مؤمن گرسنه‏اى را خوراك دهد خدا از ميوه‏هاى بهشت باو خوراند، و هر كه مؤمن تشنه‏اى را سيراب كند خدا از شراب سربسته (بهشت) باو نوشاند و هر كه مؤمنى را پوشاك دهد خدا او را از جامه‏هاى سبز بپوشاند.پ 99- مجالس مفيد: بسندش مانندش را آورده و بآخرش افزوده و پيوسته در ضمان خدا عز و جل است تا نخى از آن بر او باشد.پ 100- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه بخوراند برادرش را در راه خدا ثواب كسى دارد كه بخوراند فئامى از مردم را، گفتم، فئام چه باشد؟ فرمود: صد هزار از مردم.

محاسن: بسندش مانندش را آورده.پ 101- ثواب الاعمال: بسندش از امام ششم (ع) كه هر كه سه مؤمن را اطعام كند خدا از سه بهشت ملكوت آسمان او را اطعام كند، فردوس و بهشت عدن و طوبى و آن درختى است از بهشت عدن كه پروردگارم بدست خودش آن را كاشته.

در محاسن: بسندش مانندش آمده.پ 102- ثواب الاعمال: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: اطعام چهار مسلمان برابر است با آزاد كردن فرزندانى از اسماعيل.

در محاسن: بسندش مانندش آمده.پ 103- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه مؤمن گرسنه‏اى را سير كند خدا براى او خوانى در بهشت گسترد كه همه دو تيره آدمى و پرى از آن سير بيرون شوند.پ 104- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه مسلمانى را سير بخوراند كسى از

 

خلق خدا نداند كه چه ثوابى دارد در آخرت نه فرشته‏ى مقربى و نه پيغمبر مرسلى جز خدا پروردگار جهانيان، سپس فرمود: از موجبات آمرزش اطعام مسلمان گرسنه است و خواند قول خدا عز و جل را (11 سوره البلد) يا اطعام در روز تنگى 12 به يتيم خويشاوند 13- يا مسكين خاكسار.

گويم: برخى اخبار هم در باب قضاء حاجت مؤمن گذشت.پ 105- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: هر كه گره گرفتارى مؤمنى گشايد خدا از او گرفتاريهاى ديگر سرا را زدايد و از گورش با دل خوش برآيد، و هر كه او را در گرسنگى بخوراند خدا از ميوه‏هاى بهشت باو خوراند و هر كه شربتى باو نوشاند خدا از شراب سربسته باو نوشاند.پ 106- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: اگر باندازه يك خوراك سير به مسلمانى صدقه دهم دوستتر دارم از اينكه يك افقى از مردم را سير كنم- راوى گويد گفتم: افق چه باشد؟ فرمود: صد هزار يا بيشتر.پ 107- همان: بسندش تا داود رقى كه از قول همسرش ريان گفته كه حلوائى ساختم و نزد امام ششم (ع) بردم و آن حضرت داشت غذا ميخورد و حلوا را جلوش گذاشتم و آن حضرت به يارانش از آن لقمه ميداد و شنيدم ميفرمود: هر كه يك لقمه از حلوا به مؤمنى دهد خدا براى آن تلخى روز قيامت را از او بگرداند.پ 108- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه گرسنه‏اى سير كند خدا نهرى برايش در بهشت روان سازد.پ 109- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه شكم گرسنه‏اى را سير كند بهشت بر او واجب شود.پ 110- همان: بسندش از امام چهارم (ع)، فرمود: هر كه جامه زيادى دارد و داند كه در دسترس او مؤمنى است كه بدان نياز دارد و آن جامه را باو ندهد خدا عز و جل او را بر دو سوراخ بينى بدوزخ وارونه افكند.

در محاسن مانندش آمده.پ 111- ثواب الاعمال: بسندش تا امام چهارم (ع) فرمود: هر كه شب را سير گذراند و در كنار او مؤمن گرسنه و شكم تهى باشد خدا عز و جل فرمايد: اى فرشته‏هايم شما را گواه گيرم بر اين بنده، باو فرمان دادم و مرا نافرمانى كرد، و فرمان ديگرى را برد او را بكردارش وانهادم، بعزت و جلال خودم سوگند كه هرگز او را نيامرزم.

 

 

پ‏و در روايت حريز است تا رسول خدا (ص) كه فرمود: خدا عز و جل فرموده: بمن ايمان ندارد كسى كه شب را بسيرى گذراند و برادر مسلمانش گرسنه باشد در محاسن هم بسندش مانند آن آمده.پ 112- همان: بسندش تا امام باقر (ع) كه خداى تعالى فرموده: ايمان بمن ندارد كسى كه شب را سير باشد و همسايه‏اش شب را گرسنه باشد.پ 113- همان: بسندش تا آنجا كه گويد: مردى دهنه پاكش رسول خدا (ص) را گرفت و و گفت: يا رسول الله كدام عمل بهتر است؟ و آن حضرت فرمود: اطعام خوراك و خوشى كلام.