باب شصت و دوم در باره تهمت و بهتان و بدگمانى به برادران و نكوهش دهن نگرى از مردمان

قرآن مجيد

پ‏1- النساء (آيه 112) هر كس خطا يا گناه كند و بيگناهى را بدان وابندد البته بار بهتان و گناهى روشن بدوش كشد.پ 2- اسرى (آيه 36) بدنبال چيزى كه ندانى مرو راستى گوش و چشم و دل هر كدام از آنها بازپرسى شوند.پ 3- النور: آيه 12- اگر نبود كه چونش شنيديد مرد و زن با ايمان بخود گمان خوبى‏

 

بردند و گفتند اين دروغ روشنى است تا فرمايد: چون كه زبانزدش گرديد و دهان آلوديد بدان چه ندانستيد و پنداشتيد آسانست و آن نزد خدا ناهموار است، چرا آن را شنيديد، نگفتيد ما را نرسد در باره آن سخن كنيم منزهى تو اى خدا اين بهتان بزرگيست.پ 4- الحجرات (آيه 12) ايا كسانى كه گرويديد كناره كنيد از بسيارى گمانها زيرا پاره‏اى گمانها گناه است و جاسوسى نكنيد.

اخبار باب‏

:پ 1- قرب الاسناد: بسندش از امام صادق (ع) كه تو نبايد امين كنى كسى را كه بتو دغلى كرده و نه متهم كنى كسيرا كه امينش كردى.پ 2- همان: بسندى تا رسول خدا (ص) (نزديك بهمين مضمون شماره 1).پ 3- خصال: از امام صادق (ع) بنقل از حكيمى كه بهتان بر بيگناه از كوههاى بلند سنگين‏تر است.پ 4- همان از اربعمائه امير مؤمنان فرمود: مؤمن ببرادرش نه دغلى كند و نه خيانت و نه او را وانهد و نه متهم كند و نه باو گويد: من از تو بيزارم، فرمود: براى برادرت عذرى بجو و اگر نجستى عذرى بتراش، و فرمود: بهم بدبين نباشيد كه خدا عز و جل از آن نهى كرده.پ 5- عيون: بسندش تا رسول خدا (ص) كه هر كه بمرد يا زن با ايمان بهتان زند يا در باره او چيزى گويد كه در او نيست خداى تعالى روز قيامت او را بر تلى از آتش وادارد تا آنچه گفته از سرش بدر آيد.

در صحيفه الرضا مانندش آمده.پ 6- معانى الاخبار: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كه وابندد بمرد يا زن مؤمن آنچه در او نباشد (از بديها) خدا عز و جل روز قيامت او را بر طينه خبال وادارد تا بدر آيد از آنچه گفته، گويد: گفتم طينه خبال چيست؟ فرمود: چركى كه از فرج مومسات يعنى زنان زناكار بدر آيد.

ثواب الاعمال مانندش را آورده محاسن مانندش را آورده.پ گويم: برخى اخبار هم در باب غيبت است.پ 7- احتجاج: بسندى تا امام عسكرى (ع) كه فرمود: يكى از خواص شيعه بامام كاظم‏

 

 (ع) با ترس و لرز در خلوت گفت:پ يا ابن رسول الله چه بسيار نگرانم از اينكه فلان بن فلان با تو دو دل باشد در اظهار امامتت و اعتقاد بوصايتت؟ آن حضرت فرمود: چگونه؟

گفت من با او امروز در مجلس فلان مرد از بزرگان بغداد همراه بودم و صاحب مجلس باو گفت: عقيده دارى كه موسى بن جعفر امام است نه اين خليفه كه بر كرسى آن نشسته؟ و اين يارت در جواب گفت: من انيرا نگويم بلكه معتقدم موسى بن جعفر غير امام است و اگر بدين عقيده نباشم بر من و بر هر كه بدان معتقد است لعنت خدا و فرشته‏ها و همه مردم باد، صاحب مجلس گفت خدا جزاى خير بتو دهد و من لعن كنم هر كه از تو سخن چينى كرد.

امام كاظم باو فرمود: چنان نيست كه گمان كردى اين يار تو از تو داناتر است همانا او گفته: موسى غير امامست يعنى آنكه غير امام است موسى غير او است پس او در اين صورت امام است، و بدين گفته خود امامت مرا اثبات كرده و امامت جز مرا نفى كرده، اى بنده خدا كى نابود شود از دل تو اين گمان بد ببرادرت؟ اين خود نفاق است بدرگاه خدا توبه كن و آن مرد مقصود او را فهميد و غمناك شد و گفت: يا ابن رسول الله من مال ندارم كه رضايت او را بدست آرم ولى نيمى از عمل خير خود را باو بخشيدم از عبادت و طلب رحمتم براى شما خانواده و لعنت بر دشمنانتان آن حضرت فرمود: اكنون از دوزخ بدر آمدى.پ 8- قرب الاسناد: بسندش تا پيغمبر (ص) كه بپرهيزيد از گمان كه گمان دروغتر دروغها است.پ 9- خصال: بسندش تا امام باقر (ع) كه از امير مؤمنان (ع) پرسيده شد ميان حق و باطل چند است؟ فرمود: چهار انگشت و دستش را بر گوش و چشمش نهاد و فرمود: هر چه را چشمانت ديدند حق است و آنچه را گوشهات شنيدند بيشترش باطل است.پ 10- خصال: بسندش از امام باقر (ع) (مضمون شماره 9 را با اندك تغييرى آورده).پ 11- امالى صدوق: بسندش تا امير مؤمنان (ع) فرمود: امر برادرت را بوجه احسن بنه تا خلاف آن بر تو روشن، شود، و يك كلمه برادرت را بگمان بد تفسير مكن تا توجيه خوبى برايش يابى الخبر.پ 12- مصباح الشريعه: امام صادق (ع) فرمود: خوشبينى از خوش ايمانى و خوش قلبى است، و نشانش اينكه هر چيزى را بچشم پاكى و فضيلت بنگرد براى آنچه در وجود او آميخته است از حياء و امانت دارى و خوددارى و راستى،پ و پيغمبر فرمود (ص) خوشبين باشيد به برادران خود و پاكدلى و خوش‏بينى را غنيمت شماريد.پ و ابى بن كعب گفت: چون از يكى برادران خود خصلت ناپسندى ديديد تا هفتاد

 

توجيه برايش بجوئيد و اگر يكى در دل شما نشست چه بهتر و گر نه خود را ملامت كنيد در اينكه او را معذور نداريد در خصلتى كه هفتاد پرده توجيه دارد، شما سزاوارتريد در انكار بر خود از او.پ 13- تفسير عياشى: بسندش از امام ششم (ع) كه خواستم مال التجاره به يمن بفرستم و نزد پدرم آمدم و گفتم: ميخواهم سرمايه‏اى با فلانى بفرستم فرمود: نمى‏دانى كه او ميخوار است؟ گفتم: از مؤمنان بمن چنين خبرى رسيده فرمود باورشان كن زيرا خدا ميفرمايد (61 سوره برائه) ايمان دارد بخدا و ايمان آرد بمؤمنان يعنى باور ميدارد خدا را و باور ميدارد گفته مؤمنان را زيرا كه او دلسوز و مهربانست بمؤمنان.پ 14- غوالى اللئالي: از امام عسكرى (ع) كه ميفرمود: خوش‏بين و گرچه بسنگ باشد راوى گفت: و گرچه بسنگ يا ابن رسول الله، فرمود: توجه ندارى بحجر الاسود.پ 15- قضاء الحقوق: پيغمبر (ص) فرمود: براى برادرت عذرى بجو و اگر نيافتى برايش عذرى بخواه.پ 16- نهج البلاغه: از سخن آن حضرتست (ع) فرمود: اى مردم هر كس برادر خود را ديندار و راست كردار داند گفته‏هاى مردم را در باره او نشنود، آگاه كه بسا تير اندازد و تير خطا كند و به نشانه نخورد، و سخن پراكند و باطل آن نابود است، و خدا شنوا و حاضر است، هلاكه ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست و از معنى آن پرسيدند و چهار انگشت بهم پيوست و ميان گوش و چشم نهاد سپس فرمود: باطل اينكه گوئى شنيدم و حق اينكه گوئى ديدم.پ 17- الدره الباهره: امام دهم (ع) فرمود: در زمانى كه عدالت بر ستم غالب است بدبينى بهر كس حرام است مگر كه بداند بدى او را و اگر جور و ناحق بر عدالت غالب است نبايد بكسى خوشبين بود تا آن را پديدار كند.پ 18- نهج البلاغه: امير مؤمنان (ع) فرمود: در زمانى كه خوبى بر آن و اهلش تسلط دارد بدگمانى بكسى كه رسوائى او پيدا نيست ستم است و اگر بدى بر زمان و اهلش تسلط دارد و كسى بديگرى خوشبين گردد خود را فريب داده‏پ و فرمود: (ع) از گمان مؤمنان بپرهيزيد كه خدا حق را بزبانشان نهاده.پ و فرمود: سخنى كه از كسى درآيد بدان بد گمان مباش تا توجيه خوبى برايش دريابى.پ 19- كافى: بسندش از امام ششم (ع) كه فرمود: چون مؤمن ببرادرش تهمت زند ايمان در دلش آب شود چنانى كه نمك در آب.

 

پ‏بيان: (بعد از شرح گويد:) گويا مقصود از تهمت در اينجا اينست كه باو وابندد عيبى كه ندارد تا زشتش كند و بسا كه بدبينى را هم شامل شود و آب شدن ايمان اشاره به فساد دل است تا جايى كه مخالف ايمان باشد.پ 20- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: هر كه تهمت زند ببرادرش در دينش حرمتى ميانشان نماند و هر كس با برادرش چون ديگر مردم معامله كند از كسى كه خود را باو بسته بيزار است.پ بيان: در دينش يعنى برادر دينى را تهمت زند بترك واجبى يا انجام حرامى چون انجام هر واجب و ترك هر حرام از دين است چنانى كه گفتار حق و قبول حق از دين است.

حرمتى ميانشان نماند يعنى حرمت ايمان كه سلب شود و رابطه برادرى هم بر باد رود و بقول قاموس حرمت آنچه دريدنش روا نباشد و خدا هم فرموده (30 سوره الحج) و هر كه بزرگ شمارد حرمتهاى خدا را يعنى آنچه را بر او واجب است انجام دهد و حرام است تقصير در باره آن.

ديگر مردم كه مخالفند يا شيعه فاسق هم و كسى كه برادرى با او ندارد به اينكه از هر برابر سود معامله گيرد و برادر را به ترك سود يا تخفيف آن رعايت نكند، و در نصيحت و حفظ حرمت او در حضور و غياب نكوشد و با او همدردى نكند، در آنچه لازمه برادريست و در اخبار بسيارى بيان شده و كسى كه خود را باو بسته خدا و پيغمبر و امام است و تشيع و برادرى با شيعه و اشاره دارد باينكه از دين بدر است.پ 21- كافى: بسندش تا امير مؤمنان (ع) كه در سخن خود فرمود: امر برادرت را به بهتر وجهش بنه تا خلاف آن بر تو روشن شود و به سخن برادرت بدبين مباش تا برايش توجيه خوبى توانى يافت.پ بيان: وضع برادرت را از گفتار و كردارش به بهترين وجهى توجيه كن و گرچه كمترين احتمال آن باشد و از آن وارسى نكن تا ازو چيزى بينى كه توجيه خوبى ندارد زيرا گمان بد بسا خطاء باشد و وارسى و جاسوسى هم ممنوع است چنانچه خدا فرموده (12- الحجرات) راستى كه پاره‏اى گمانها گناه است و هم فرموده تجسس نكنيد.

تا گويد: بسخنى كه از او برآيد گمان بد مبر تاكيد است براى پاره‏اى از گفته پيش يا مقصود از آن كردار است ... و حاصل اينست كه اگر سخن دو پهلو گفت بر آنچه خير است تفسيرش كن و گرچه مجاز گوئى باشد بى‏قرينه و گواه خصوص اگر گوينده دعوى كند كه‏

 

مقصودش آنست.پ و از اين باب است آنچه اديبان عرب آن را اسلوب حكيم نام كرده‏اند- تا گويد:

شهيد ثانى ره گفته و هم ديگرى پيش از او كه چنانچه حرام است بدگوئى از مؤمن نزد ديگران حرام است بدگمانى باو كه در دل خود بد او را گويد و جويد و بر آن دل نهد و او را بد شمارد ندانسته و اما خطور بدگمانى بدل و بى‏اختيار از آن صرف نظر شده بمانند شك در بدى يا بدكارى مؤمن خداى تعالى فرموده (13- سوره الحجرات) و دورى كنيد بسيارى گمانها را كه پاره‏اى گمانها گناه است و تو را نرسد كه در باره ديگرى معتقد بدى باشى مگر كه بر تو بخوبى آشكار شود و قابل توجيه نباشد، و آنچه ندانى و بدلت افتد كار شيطانست و سزاست او را دروغ شمارى چون او فاسقتر فاسقانست و خدا فرموده (7- الحجرات) ايا كسانى كه گرويديد اگر فاسق بشما خبرى داد آن را روشن كنيد مبادا بمردمى آسيب رسانيد ندانسته و تصديق ابليس روا نيست از اين رو در شرع آمده كه اگر از دهان كسى بوى مى‏شنيدى نبايد او را ميخوار شمارى و باو حد بزنى چون در دهن گردانده باشد و بيرون ريخته باشد يا او را بزور بر آن واداشته باشند و چون اين ممكن است روا نيست بدگمانى بمسلمان و رسول خدا (ص) فرموده: راستى خداى تعالى حرام كرده از مسلمان خونش و مالش و بدگمانى باو را و بايد اين خيال بد را از دل دور كنى و او را وادارى كه حالش مستور است و بوضوح پيش است چون آنچه در او بينى احتمال خير و شر هر دو دارد.

 

اگر گوئى از كجا دل نهادن به بدگمانى فهم شود با اينكه ترديد در دل درآيند و حديث نفس باشد من گويم نشانه دل دادن به بدگمانى اينست كه نفرت كند از طرف به وضعى كه سابقه نداشته و او را گران شمارد و از رعايت و احترامش بكاهد و در روايتى از پيغمبر (ص) آمده كه راه خروج از بدگمانى اينست كه دل بدان ندهد و كارى بر اثر آن نكند تا گويد و اما اگر عادلى بدى او را بتو خبر دهد و گمانت تو را به تصديق او كشاند تو معذورى زيرا تكذيب عادل هم بدگمانى باو است و نبايد خوشبين باشى به يكى و بدبين بديگرى ولى بايد وارسى كنى كه ميان آنها دشمنى و حسد و بدخواهى نباشد كه پايه تهمت بميان آيد و در شرع گواهى دشمن بر دشمن مردود است بخاطر تهمت ...