باب صد و يكم- در اصلاح ميان مردم

قرآن مجيد

پ‏1- النساء (آيه 87) هر كه ميان دارى خوبى كند نصيبى از آن برد: هر كه ميان دارى بدى كند بهره‏اى از آن دارد و خدا بهر چيز توانا و حسابگر است‏پ 115 بسيارى از در گوشيها خوبى ندارند مگر كسى كه به صدقه يا نيكى وادارد يا باصلاح ميان مردم، و هر كه براى رضاى خدا اين كار كند اجر بزرگى باو خواهيم داد.پ 2- الانفال (آيه- 1) پس بترسيد از خدا و اصلاح كنيد ميان خودتان.پ 3- الحجرات: (آيه- 10) همانا مؤمنان برادرند پس اصلاح كنيد ميان برادرانتان و بترسيد از خدا شايد رحم شود بشما.

اخبار باب‏

پ‏1- امالى طوسى: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: كسى كارى نكند پس از برپا داشتن فرائض كه بهتر باشد از اصلاح و آشتى دادن ميان مردم، خوب بگويد و خوب برداشت كند.پ 2- همان: بهمين سند از پيغمبر (ص) كه اصلاح ميان مردم بهتر است از همه نماز و روزه‏پ شيخ ره گفته: گويم: مقصود نماز و روزه استحبابى است.پ 3- ثواب الاعمال: بسندى تا امير مؤمنان (ع) كه ميفرمود: اگر ميان دو كس آشتى دهم دوستتر دارم از اينكه دو دينار صدقه بدهم (دينار يك اشرفى 18 نخودى طلا است). 4- مجالس مفيد: تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: صدقه‏اى كه خدايش دوست دارد اصلاح‏

 

ميان مردم است كه ميانشان بهم خورده و نزديك كردن آنها است بهم چون از هم دورى گزيدند.پ 5- عده الداعى: رسول خدا (ص) فرمود: بهتر صدقه صدقه زبانست، گفته شد يا رسول الله صدقه زبان چيست؟ فرمود: ميانجى‏گرى كه بدان اسيرى را رها كنى، خونى را حفظ كنى و خيرى ببرادرت برسانى و بدى از او بگردانى.پ 6- كافى (مضمون شماره 4 را آورده) و بدنبال بيانيست در تفسير تقارب.پ 7- كافى: بسندى (مضمون شماره 3 را از امام ششم (ع) آورده).پ 8- كافى: بسندى تا مفضل كه امام ششم (ع) فرمود: چون ميان دو كس از شيعه ما نزاعى ديدى از مال من آن را عوض ده.پ بيان: عوض بده تا نزاع برود چنانچه ديد خونخواهى را دفع ميكند و يا اسير با عوض آزاد مى‏شود و اين دو هم بوسيله مال از شرهم آزاد ميشوند (با شرحى در اعراب حديث و لغت آن).پ 9- كافى: تا ابى حنيفه رهبر حاجيان گفت: مفضل بما گذر كرد، من و دامادم بر سر ارثى ستيزه داشتيم، و ساعتى ايست كرد و سپس گفت: بيائيد بخانه و نزد او رفتيم و با چهار صد درهم ميان ما آشتى داد و از خودش آن را بما پرداخت و چون مطمئن شد از قطع ادامه نزاع ما با هم گفت بدانيد كه اين پول مال خود من نيست ولى امام صادق (ع) به من فرموده چون دو شيعه با هم نزاع دارند در چيزى ميان آنان آشتى دهم و از مال او عوض دهم، و اين از مال آن حضرتست.پ روشنگرى: ابو حنيفه بنام سعيد بن بيان پيشتاز حاج يا راننده حاج بوده و در نه روز يا 14 روز حاج كوفه را بمكه ميرسانده و از اين رو در اخبار از او بد گفته شده ولى نجاشى او را ثقه دانسته و در روايت فقيه بسندى آمده كه وليد بن صبيح بامام ششم (ع) مى‏گفت: ابو حنيفه ماه نو ذيحجه را در قادسيه ديده و با ما در عرفه حاضر شده، فرموده نماز ندارد، نماز ندارد- تا گويد ميگويم: دلالت دارد چون روايت پيش بمدح مفضل و بر اينكه امين آن حضرت بوده و بر استحباب بذل مال براى رفع نزاع ميان مؤمنان و بر اينكه ابى حنيفه از شيعه است.پ 10- كافى: تا امام ششم (ع) فرمود: مصلح دروغگو نيست.پ بيان: يعنى چون سخنى از يكى بديگرى رساند كه آن را نگفته ولى بدان راضى است يا كارى را نقل كند كه آن را نكرده براى آشتى دادن آنان دروغ حرام نباشد بلكه خوب است، و

 

بقولى آن را كذب و دروغ نخوانند گرچه خلاف واقع است زيرا دروغ زشت نزد شارع آنست كه گوينده‏اش مذمت شود.پ 11- كافى: تا امام ششم در تفسير قول خدا (224 سوره البقره) و خدا را در معرض قسمهاى خود نسازيد تا نيكى كنيد و تقوى داشته باشيد و اصلاح كنيد ميان مردم يعنى چون دو تا را دعوت بصلح و آشتى كردى مگو بر من قسمى باشد اگر نكنم (كارى را كه باو وعده ميدهد).پ روشنگرى: بتفسير بيضاوى يعنى خدا را مانع كار خير نسازيد و قسم نخوريد به كارى كه خلاف كار خير است چنانچه آن حضرت بابن سمره فرمود: اگر قسم بر كارى خوردى و ديدى كار ديگرى بهتر از آنست همان را بياور و براى قسمت كفاره بده و يا مقصود اينست كه براى هر كارى قسم بخدا نخوريد و خدا را بى‏آبرو نكنيد و احترامش را نبريد تا اينكه نيكوكار و با تقوى و مصلح مردم باشيد زيرا كسى كه پر قسم خورد بخدا بر او گستاخى كرده و گستاخ بر خدا نه نيك است و نه با تقوى و نه مورد اعتماد براى اصلاح ميان مردم.

 

 (و از طبرسى هم در ضمن اعراب آيه چند معنا نقل كرده كه بيش از كلام بيضاوى نيست).پ 12- كافى: بسندش از معاويه بن وهب يا عمار كه امام ششم (ع) بمن فرمود: برسان از قول من چنين و چنان را در باره چند چيز كه بدانها امر فرمود من گفتم: از قول شما اينها را برسانم و از خودم هم آنچه را بمن فرمودى و جز آن را (در تائيد آن) بگويم؟ فرمود: زيرا اصلاح‏كننده در آنچه گويد دروغگو نباشد همانا براى صلح و آشتى است و دروغ نيست.پ بيان: برخى اصحاب گفته‏اند در اين گونه موارد توريه واجب است تا دروغ نباشد مانند اينكه چون گويد: چنين گفته (با اينكه نگفته) قصد كند كه راضى است باين گفته و مانند آن و آن احوط است.