باب شصت و هفتم در كليات مناهى پيغمبر (ص) و متفرقاتش

اخبار باب‏

پ‏1- امالى صدوق: تا امير المؤمنان (ع) كه فرمود: رسول خدا (ص) بازداشته از خوردن با جنابت و فرمود: كه آن فقر آورد و بازداشت از گرفتن ناخنها با دندانها و از مسواك كردن در حمام، و بينى گرفتن و سلفيدن در مساجد، و بازداشت از خوردن دمزده موش، و فرمود: مسجد را راه خود نسازيد تا در آن دو ركعت نماز بخوانيد، و بازداشت از اينكه كسى بشاشد زير درخت ميوه‏دار يا ميانه راه، و بازداشت از اينكه آدمى با دست چپش غذا بخورد يا تكيه داده بخورد، و بازداشت از گچ‏كارى گورها و نماز خواندن در آنها، و فرمود: كسى كه در فضاء باز زمين تن شويد و غسل كند بر عورت خود حذر كند (كه آن را نبينند) و كسى از طرف دسته ظرف ننوشد زيرا كه آن مجمع چركها باشد، و بازداشت از اينكه كسى در آب ايستاده بشاشد كه از آنست رفتن خرد.

و بازداشت از اينكه كسى در يكتا كفش راه رود يا ايستاده نعلين بپوشد، و بازداشت از اينكه كسى بشاشد و آلتش رو بروى خورشيد يا ماه باشد، و فرمود: چون بخلاء در آمديد رو بقبله نباشد، و بازداشت از جيغ در مصيبت و از نوحه‏گرى و شنيدنش، و بازداشت كه زنان دنبال جنازه روند، و بازداشت كه چيزى از قرآن را با آب دهان پاك كنند يا بنويسند.

و بازداشت از اينكه بعمد خواب دروغ نقل كند از خودش و فرمود: روز قيامت وادارش كنند كه دو دانه جو را با هم گره زند و نتواند، و نهى كرد از صورتكشى و فرمود: هر كه صورتى بكشد خدا روز قيامت او را وادارد كه در آن روح بدمد و نتواند، و بازداشت از اينكه جاندارى را بآتش بسوزانند، و بازداشت از دشنام بخروس و فرمود: كه آن براى نماز بيدار ميكند، و بازداشت از اينكه كسى در معامله برادر مسلمانش وارد شود، و بازداشت از بسيار گوئى نزد جماع كردن و فرمود: از آنست كه فرزند لال شود، و فرمود: خاكروبه را شب در خانه واننهيد

 

پ‏و روز آن را بيرون بريد زيرا نشيمن شيطانست، و فرمود: كسى شب را نگذراند با دست آلوده بخوراك و اگر چنين كند و آزار شيطان باو رسد جز خود را ملامت نكند، و بازداشت از اينكه كسى با طپاله خود را پاك كند و بازداشت از اينكه زن بى‏اجازه شوهرش از خانه بدر آيد و اگر بدر آيد هر فرشته در آسمان و هر چه بدان گذر كند از پرى و آدمى او را لعن كنند تا بخانه‏اش برگردد، و بازداشت از اينكه زن براى جز شوهرش آرايش كند و اگر كرد بر خدا است كه او را بآتش بسوزاند.

و بازداشت از اينكه زن نزد جز شوهرش و محرمش بيش از پنج كلمه كه اجازه است سخن گويد و بازداشت از اينكه دو زن بى‏جامه بهم بچسبند، و بازداشت از اينكه زنى سخن خلوتگاه شوهرش را بزن ديگر بازگويد، و بازداشت از اينكه مردى با اهل خود برابر قبله جماع كند و يا بر سر راه آباد كه رفت و آمد شود و هر كه چنان كند بر او باد لعنت خدا و فرشته‏ها و همه مردم، و بازداشت از اينكه مردى بمردى گويد خواهرت را بزنى من بده تا خواهرم را بزنى تو دهم، و بازداشت از مراجعه بعراف (يعنى اخترشناس و غيب‏گو و بقول جاحظ او كمتر از كاهن است و بهر حال كسى است كه دزد را نشان دهد و گمشده را و مانندش يا كسى كه از گذشته و آينده خبر دهد (از پاورقى صفحه 230) و فرموده هر كه نزد او رود و او را باور دارد بيزار شده از آنچه خدا فرو فرستاده بر محمد (ص) و بازداشت از بازى با نرد و شطرنج و كوبه و عرطبه كه طنبور است و با عود يعنى طبل و بازداشت از غيبت و از گوش دادن بآن و نهى كرد از سخن چينى و گوش دادن بآن و فرمود: سخن‏چين به بهشت نرود و بازداشت از پذيرا شدن بخوراك فاسقان و از سوگند دروغ و فرمود: كه آن خانه‏مانها را ويران گذارد و فرمود: كسى كه بدروغ سوگند خورد تا مال مسلمانى را ببرد خدا عز و جل را ملاقات كند كه بروى خشمناك است جز كه توبه كند و برگردد.

و بازداشت از نشستن بر سفره‏اى كه مى در آن نوشيده شود. و بازداشت از اينكه مردى حلال خود را بحمام در آورد. و فرمود كسى از شما بى‏لنگ بحمام نرود، و بازداشت از گفتگوئى كه دعوت بغير خدا باشد، و بازداشت از كوبيدن بر چهره، و بازداشت از نوشيدن در ظرف طلا و نقره و بازداشت از پوشيدن جامه حرير و ديبا و ابريشم براى مردها و زنها باكى نيست و بازداشت از فروش ميوه‏ها تا برسند يعنى زرد يا سرخ شوند، و بازداشت از محاقله يعنى فروش خرما با رطب و انگور يا كشمش و آنچه بدان ماند.

و بازداشت از فروش دستگاه نرد و شطرنج و فرمود هر كه كند چون خورنده گوشت خوك است، و نهى كرد از فروش و خريد مى و از نوشاندن آن و فرمود: لعنت كند خدا مى را و

 

فشارده انگورش راپ و آنكه آن را كشته و نوشنده آن را و نوشاننده و فروشنده و خريدارش را و آن كه بهايش را بخورد و آن را ببرد و آنكه برايش ببرند و فرمود: هر كه آن را نوشد تا چهل روز نمازش قبول نشود و اگر مرد در شكمش چيزى از آن باشد بر خداست كه او را از گل دوزخ بنوشاند كه چرك دوزخيانست و آنچه از فرج زنان زناكار در آيد و در ديگهاى دوزخ گرد آيد و دوزخيان آن را بنوشند و آنچه در شكمهاى آنها است و پوست تن آنها را تافته و سرخ كند و بازداشت از خوردن ربا و گواهى دروغ و نوشتن قرارداد ربا و فرمود: خدا لعن كرده خورنده ربا و وكيل بر آن و نويسنده آن و دو گواهش را.

و بازداشت از بيع و سلف در يك معامله و از دو بيع در يك بيع و از بيع آنچه در دست تو نيست و از بيع آنچه در عهده نباشد.

و بازداشت از دست دادن با كافر ذمى، و بازداشت از خواندن شعر و جستن گمشده در مسجد و از كشيدن شمشير در مسجد، و نهى كرد از زدن بر روى چهارپايان و بازداشت از نگاه كردن بعورت برادر مسلمان و فرمود: هر كه در عورت برادر مسلمانش تامل كند هفتاد هزار فرشته او را لعن كنند، و بازداشت زن را از نگاه بعورت زن، و بازداشت از فوت كردن در خوراك يا نوشاك يا فوت كردن در جاى سجده، و بازداشت از اينكه كسى در گورستان نماز بخواند يا بر سر راه يا در آسياها يا دره‏ها و رودخانه‏ها يا در ميان شتر خوابها و يا بر بام كعبه.

و بازداشت از كشتن زنبور عسل و از وسمه كشيدن بر روى چهارپايان.

و بازداشت از سوگند بر جز خدا و فرمود: هر كه بجز خدا سوگند خورد در درگاه خدا چيزى نباشد و بازداشت از سوگند بيك سوره قرآن و فرمود: هر كه بيك سوره از قرآن خدا سوگند بخورد بهر آيه از آن قسمى بعهده‏اش آيد هر كه خواهد وفا كند و هر كه خواهد نابكار شود و نهى كرد از اينكه كسى بديگرى گويد: نه بجان تو و جان فلانى، و نهى كرد از اينكه جنب در مسجد نشيند، و نهى كرد از برهنه بودن در شب و روز، و نهى كرد از حجامت در روز چهارشنبه و جمعه، و نهى كرد از سخن گفتن در روز جمعه با اينكه امام جمعه خطبه ميخواند هر كه چنين كند لغو گفته و هر كه لغو گويد جمعه ندارد، و نهى كرد از بدست كردن انگشتر زرد يا آهن، و نهى كرد از نگار صورت حيوان بر انگشتر.

و نهى كرد از نماز در سه هنگام. بر آمدن خورشيد و در نزد غروبش و نزد نيمه روزش، و نهى كرد از روزه در شش روز: روز عيد فطر و روز شك در ورود ماه رمضان و روز عيد قربان و سه روز تشريق (11- 13) ماه ذيحجه، و نهى كرد از اينكه آدمى چون چهارپا پوز بآب نهد

 

و بنوشد،پ و فرمود: با دستهاى خود آب نوشيد كه بهتر ظرفهاى شما است، و نهى كرد از آب دهن انداختن در چاهى كه آبش را نوشند، و نهى كرد از بكار گماشتن كار مزد تا مزدش را بداند و نهى كرد از قهر كردن از ديگران و هر گاه بناچار پيش آيد از سه روز بيش نباشد كه هر كه بيش از آن با برادر مسلمانش قهر كند دوزخ بدو سزاوارتر باشد.

و نهى كرد از اينكه طلا و نقره را نسيه فروشند، و از اينكه طلا را با طلا فروشند با فزونى جز اينكه بايد هر دو در وزن برابر باشند، و نهى كرد از ستودن و فرمود: بروى ستايش‏كننده‏ها خاك بپاشيد و فرمود: هر كه وكيل ستمكار شود يا بدان كمك كند، و ملك الموت بر او فرود آيد باو گويد مژده گير بلعنت خدا و بآتش دوزخ و چه بد برگشت گاهى است، و فرمود هر كه سلطان جائرى را مدح و ستايش كند و خود را برابر او سبك گيرد و كوچكى كند در برابرش بطمع آنچه او دارد بهمراه او باشد كه بدوزخ رود، و فرمود: كه خدا عز و جل فرموده (113، سوره هود) و اعتماد نكنيد بكسانى كه ستم كنند تا برسد بشما آتش، و فرمود: هر كه رهنمائى كند ستمكارى را بر ستم همراه آن باشد در جهنم.

و هر كه ساختمانى بسازد براى خودنمائى و شهرت روز قيامت آن را تا طبقه هفتم زمين بدوش دارد و آتشى باشد شعله‏ور سپس طوق گردنش گردد و بدوزخ افكنده شود و تا بتك دوزخ چيزى او را نگه ندارد جز كه توبه كند گفته شد يا رسول الله چگونه براى خودنمائى و شهرت بسازد؟ فرمود: فزون بر آنچه او را بس باشد بسازد براى سرافرازى بر همسايگانش و باليدن بر برادرانش، و فرمود: هر كه از كار مزدى كم گذارد و باو ستم كند خدا عملش نابود سازد و بوى بهشت را بر او حرام كند با اينكه بويش از پانصد سال مسافت شنيده شود، و هر كه به اندازه يك وجب زمين بهمسايه‏اش خيانت كند خدا آن را از مرز طبقه هفتم زمين طوق گردنش كند تا روز قيامت با همان گردن‏بند خدا را ملاقات كند جز كه توبه كند و برگردد (يعنى آن را بصاحبش وانهد يا او را راضى كند).

آگاه باش هر كه قرآن را ياد گيرد و بعمد آن را فراموش كند ملاقات كند خدا را روز قيامت با دست بسته بگردن با اينكه خدا عز و جل بر او مسلط كرده در برابر هر آيه مارى كه همراه او است تا دوزخ جز كه او را بيامرزد و فرمود: هر كه قرآن را بخواند و بر سر آن حرامى نوشد يا دوستى دنيا و زينتش را بر آن گزيند مستحق خشم خدا گردد جز اينكه توبه كند آگاه كه اگر بى‏توبه بميرد قرآن روز قيامت با او محاكمه كند و از او جدا نشود جز كه محكومش كرده آگاه باش كه هر كه زنا كند با زنى مسلمان يا يهودى يا ترسا يا گبر آزاد باشد آن زن يا كنيز و بى‏توبه بميرد با اصرار بر آن كار خدا در گورش سيصد در باز كند كه از آن مارها و كژدمها

 

و اژدهاى آتشين بدر آيدپ و او تا روز قيامت بسوزد و چون از گورش بدر آيد همه مردم از بوى گندش آزار كشته و بدان شناخته شود و هم بدان چه در دنيا ميكرده شناسائى شود، تا فرمان دوزخ برايش داده شود.

آگاه باش كه البته خدا هر حرامى را حرام كرده و حدود را مرزبندى كرده و كسى غيرتمندتر از خدا نباشد، و از غيرت خود همه هرزگيها را حرام و غدقن كرده، و نهى كرده از اينكه كسى سر كشد در خانه همسايه خود، و فرموده: هر كه نگاه كند بعورت برادر مسلمانش يا عورت جز خانواده‏اش بعمد خدايش او را در زمره منافقانى در آورد كه بررسى ميكردند از عورتها و ويژگيهاى مسلمانان، و از دنيا نرود تا خدا او را رسوا كند جز اينكه توبه كند و باز گردد.

هر كه بس نكند بدان چه خدا بدو روزى كرده و گله و شكايت خود را منتشر سازد و صبر نكند و خوددارى ننمايد حسنه‏اى از او بالا نرود و خدا را ملاقات كند و بر او خشمگين باشد جز كه توبه كند.

و بازداشت از اينكه كسى در راه رفتن خود بزرگى فروشد و فرمود: هر كه جامه‏اى پوشد و در آن بخود ببالد فروكشد خدايش از لبه دوزخ و همراه قارون باشد كه نخستين كسى بود كه بخود باليد و خدايش با هر چه داشت بزمين فرو برد و هر كه بزرگى فروشد با خدا در جبروتش ستيزه كند.

و فرمود: هر كه بزنى در مهرش ستم كند و كمش گذارد نزد خدا زناكار است و خدا عز و جل روز قيامت باو فرمايد: اى بنده من كنيزم بزنيت بتو دادم و به پيمانم نپائيدى و به كنيزم ستم كردى و از ثوابهاى او گرفته شود باندازه حقش بآن زن داده شود، و اگر ثوابى برايش نماند فرمان دهندش بدوزخ براى عهدشكنى او زيرا عهد مسئوليت دارد 34 سوره اسرى.

و نهى كرد (ص) از كتمان شهادت و فرمود: هر كه كتمانش كند خدا در پيش مردم گوشش را بخوردش دهد و آنست كه فرموده (283 سوره البقره) و نهان نداريد گواهى را و هر كه نهانش دارد دلش گنهكار است و رسول خدا (ص) فرمود: هر كه همسايه‏اش را آزارد خدا بوى بهشت را از او دريغ دارد و جايش دوزخ باشد و چه بد سرانجامى است و هر كه حق همسايه خود را ضايع كند از ما نباشد و پيوسته جبرئيل سفارش همسايه را بمن ميكرد تا گمان بردم كه او را وارث خواهد كرد، و پيوسته سفارش مملوكان را بمن كرد، گمان بردم براشان وقت آزادى خواهد مقرر كرد كه چون بدان رسند آزاد باشند، و پيوسته مرا بمسواك كردن سفارش كرد

 

پ‏تا گمان بردم كه آن را واجب خواهد كرد، و پيوسته بشب‏زنده‏دارى سفارش كرد تا گمان بردم خوبان امتم هرگز نميخوابند.

آگاه باش هر كه فقير مسلمانى را كم گيرد حق خدا را كم گرفته و خدا روز قيامت او را كم گيرد جز كه توبه كند، و فرمود: (ص) هر كه فقير مسلمانى را احترام كند روز قيامت خدا را ملاقات كند و خدا از او خشنود باشد.

و فرمود: هر كه دچار هرزه يا شهوت شد و از آن دورى كرد از ترس خدا عز و جل خدا بر او دوزخ را حرام كند و از هراس بزرگش آسوده دارد و آنچه در قرآن (آيه 46- الرحمن) باو نويد داده انجام دهد كه فرموده: و براى كسى كه از مقام پروردگارش ترسيده دو بهشت باشد آگاه باش كه هر كه بر سر دو راهى دنيا و آخرت دچار شد و دنيا را برگزيد بر آخرت روز قيامت خدا را ملاقات كند، و حسنه‏اى ندارد كه بدان از دوزخ پناه گيرد و اگر آخرت را بدنيا برگزيد و ترك دنيا كرد خدا از او خشنود است و هر بدكارى او را بيامرزد، و هر كه چشمش را از حرام پر كرد خدا روز قيامت چشمش را از آتش پر كند جز كه توبه كند و بر گردد.

و فرمود: هر كه دست دهد با زنى كه بر او حرام است دچار خشم خدا شده و هر كه بچسبد بزنى كه حرام است همراه باشد با شيطان از زنجير آتشين و هر دو بدوزخ افكنده شوند، و هر كه دغلى كند با مسلمانى در خريد يا فروش از ما نيست و روز قيامت با يهود مشحور گردد زيرا دغلكارتر مردمند با مسلمانان.

و نهى كرد رسول خدا از دريغ كردن با بزار زندگى و فرمود: هر كه آن را از همسايه خود دريغ كند خدا روز قيامت خيرش را از او دريغ كند و او را بخود وانهد و هر كه را خدا بخود وانهد چه بدحالى دارد.

و فرمود: هر زنى شوهر خود را با زبان آزرد خدا از او هيچ كم و بيشى نپذيرد و نه حسنه‏اى كه از كردگارش باشد تا او را راضى كند و گرچه همه روز روزه دارد و شب را زنده دارد و بنده‏ها آزاد كند و بر اسبها مجاهدان را در راه خدا سوار كند و او نخست كس است كه بدوزخ رود و چنين است شوهر كه ستمكار باو باشد.

آگاه باش و هر كه سيلى بگونه يا روى مسلمانى زند خدا روز قيامت استخوانهايش را بگسلد و او را دست بسته محشور كند تا بدوزخ رود جز كه توبه كند، و هر كه شب گذراند و در دلش دغلى بمسلمانى باشد كه برادر او است در خشم خدا شب گذرانده و در آن صبح كرده تا توبه كند.

 

پ‏و نهى فرمود از غيبت و فرمود: هر كه مسلمانى را غيبت كند روزه‏اش باطل است و وضويش شكسته و روز قيامت كه آيد از دهانش گندى پراكند كه از گند مردار بدبوتر است، اهل محشر همه از او در آزار باشند و اگر بى‏توبه بميرد چون حلال شمرنده حرام خدا است.

و فرمود: هر كه خشمش را فرو كشد با اينكه ميتواند انتقام گيرد و بردبارى كند از آن خدايش ثواب شهيد بدهد آگاه باش و هر كه تفضل كند ببرادرش و در مجلسى كه غيبتش را شنيد از او دفاع كند خدا هزار باب بدى را در دنيا و آخرت بر او بندد و اگر با توانائى از آن دفاع نكند هفتاد بار گناه غيبت‏كننده را دارد و بصاحبش و بازداشت رسول خدا (ص) از خيانت و فرمود هر كه امانتى را در دنيا خيانت كند. برنگرداند و مرگش رسد بر جز كيش من بميرد و خدا را ملاقات كند و خدا باو خشمگين است.

و فرمود: هر كه گواه ناحقى دهد بر يكى از مردم بزبانش آويخته شود بهمراه منافقان در درك اسفل دوزخ، و هر كه خيانت شده را بخرد و ميداند چون همان خيانت‏كننده است، و هر كه چيزى از حق برادر مسلمانش حبس كند خدا بركت روزى را بر او حرام كند جز كه توبه كند.

آگاه باش و هر كه يك هرزگى را بشنود و آن را فاش كند چون آورنده‏اش باشد، و هر كه برادر مسلمانش نياز باو دارد براى وامى و بر آن تواناست و باو وام ندهد خدا بوى بهشت را بر او حرام كند.

آگاه باش و هر كه با همسر بد خويش بسازد و ثواب بر آن خواهد خدا ثواب شاكرانش در آخرت بدهد آگاه و هر زنى كه نسازد با شوهرش و او را بدان چه نتواند و طاقت ندارد وادارد حسنه‏اى از او پذيرفته نشود و خدا را خشمناك ملاقات كند، آگاه كه هر كه برادر مسلمانش را احترام كند همانا خداى عز و جل را احترام كرده و نهى كرد رسول خدا از اينكه كسى بر مردمى امامت كند جز باجازه آنها، و فرمود: هر كه امامت كند بر مردمى باجازه آنها و باو راضى باشند و در حضور با آنان رفتار عادلانه داشته باشد و نماز خوبى بخواند با قيام و قرائت و ركوع و سجود و نشست مناسب ثواب همه آنها را دارد و از ثواب آنها كم نشود، و هر كه بر مردمى بخواست آنها امامت كند و نماز درست براشان نخواند و ركوع و سجود و خشوع و قرائت خوب در نماز با آنها انجام ندهد و گفتش از گلويش بدلش برسد چون امام جائر باشد كه تجاوز كند و كار رعيت را اصلاح نكند و حق را ميان آنها استوار نسازد و كارى براى آنها نكند.

و فرمود: هر كه نزد خويشاوندى رود با مالش تا صله رحم كند خدا عز و جل باو ثواب‏

 

صد شهيد دهدپ و بهر گامى چهل هزار حسنه دارد، و چهل هزار سيئه از او محو شود و بمانند آن درجه برايش بالا رود، و گويا خدا را صد سال شكيبا و خدا جو پرستيده، و هر كه از نابينا يك نيازى را كفايت كند از نيازهاى دنيا و در انجام آن روانه شود تا خدا آن را برآورد برايش خدا برات آزادى از نفاق باو دهد و برائت از دوزخ و برآورد برايش هفتاد حاجت در دنيا و پيوسته اندر رحمت خدا عز و جل باشد تا برگردد.

و هر كه يك شبانه روز بيمار باشد و شكايت نكند بعيادت‏كننده‏هايش خدا روز قيامت او را با خليل خود حضرت ابراهيم (ع) كه خليل الرحمن است محشور سازد تا چون برق درخشان از صراط بگذرد، و هر كه بكوشد براى انجام حاجت بيمارى برآورده كند يا نكند از گناهانش بدر آيد چون روزى كه مادرش او را زاده يك مرد انصارى گفت: پدر و مادرم بقربانت يا رسول الله اگر بيمار از خاندانش باشد ثواب بيشترى نبرد در كوشش براى نياز خاندانش؟

فرمود: چرا.

آگاه كه هر كه گره از كار مؤمنى گشايد در دنيا خدا از او هفتاد و دو گره گشايد از گرفتاريهاى آخرت و هفتاد و دو از گرفتاريهاى دنيا كه آسانترشان گلوگيرى است.

فرمود (ص): هر كه حق بستانكار را پس اندازد با اينكه تواند بپردازد هر روز گناه گمركچى دارد.

آگاه باش كه هر كه پيش سلطان زوردار و ناحق تازيانه بدوش اندازد خدا آن تازيانه را در روز قيامت اژدهائى سازد بدرازى هفتاد ذراع كه در دوزخ بر او مسلط باشد و چه بد سر انجامى است.

و هر كه احسانى ببرادرش كند و بر سر او منت نهد خدا عملش را بر باد دهد و گناهش پابرجا شود و كوشش تقدير نشود.

سپس فرمود (ص): خدا عز و جل فرمايد: حرام كردم بهشت را بر منت‏گذار و بخيل و سخن‏چين كه قتات باشد آگاه كه هر كه صدقه‏اى دهد بوزن هر درهمش چون كوه احد از نعمت بهشت را دارد، و هر كه صدقه از كسى به نيازمندى برد چون ثواب صاحبش را دارد بى‏آنكه از ثواب او كم شود، و كسى كه بر مرده نماز بخواند هفتاد هزار فرشته برايش رحمت خواهند و خدا گناه گذشته او را آمرزد و اگر بماند تا بخاك رود و بر گورش خاك افشاند بهر گامى كه جا بجا كند يك قيراط اجر دارد و قيراط بمانند كوه احد است.

آگاه كه هر كه چشمش از ترس خدا اشكبار شود بهر قطره اشكش كاخى در بهشت دارد با كنگره‏هاى در و گوهر كه در آنست آنچه چشمى نديده و گوشى نشنيده و بدل بشرى نگذشته.

 

پ‏آگاه كه هر كه بمسجدى براى نماز جماعت رود بهر گامى هفتاد هزار حسنه دارد و بمانند آن درجه‏اش بالا رود و اگر بر اين كار بميرد خدا هفتاد هزار فرشته گمارد كه در گورش از او ديدن كنند، و در تنهائى با او همدم شوند و برايش آمرزش خواهند تا زنده شود، آگاه كه هر كه براى خدا اذان گويد خدايش ثواب چهل شهيد و چهل هزار صديق دهد و چهل هزار گنهكار امتم در شفاعت او درآيند و بهشت روند، آگاه كه چون اذان گو بگويد:

اشهد ان لا اله الا الله‏

نود هزار فرشته بر او رحمت فرستند و برايش آمرزشخواهند و روز قيامت در سايه عرش باشد تا خدا از حساب مردم فارغ شود، و ثواب گفته او

اشهد ان محمدا رسول الله‏

چهل هزار فرشته بنويسند و هر كه ملازم صف يكم نماز جماعت باشد و تكبير يكم را دريابد و مسلمانى را آزار ندهد خدا باو ثواب اذان‏گوها را در دنيا و آخرت بدهد.

آگاه كه هر كه كدخدائى بر مردمى را پذيرد خدا عز و جل او را بر لب دوزخ بدارد بجاى هر روزى هزار سال و دست بسته بگردن روز قيامت محشور شود و اگر ميان آنها بامر خدا بر پا بوده خدايش رها كند و اگر ستمگر بوده بآتش دوزخ افكنده شود و چه بد سرانجامى است و فرمود: هيچ بدى را گرچه در چشمتان كم آيد حقير نشماريد و هيچ خوبى را گرچه در چشم شما بيش است فزون ندانيد زيرا با آمرزشخواهى گناه بزرگى نماند و با اصرار گناه كوچكى نباشد، بسندى آورده كه امام صادق (ع) فرموده: اين حديث طولانى را از كتابى فراهم آورده كه ديكته رسول خدا (ص) بود و خط على بن ابى طالب (ع).پ 2- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: راستى خدا تبارك و تعالى با امتم بد داشته بر آنان بيست و چهار خصلت را و شما را از آن نهى كرده: بد داشته بر آنان بيهوده‏گرى در نماز را، و بد داشته منت در صدقه را، و بد داشته خنديدن ميان گورها را، و بد داشته سركشى بخانه‏ها را، و بد داشته نگاه بفرج زنان را و فرمود كورى آورد و بد داشته سخن نزد جماع را و فرمود: لالى آورد، و بد داشته خواب پيش از نماز عشاء را و بد داشته گفتگوى پس از آن را، و بد داشته غسل زير آسمان را بى‏لنگ، و بد داشته جماع زير آسمان را، و بد داشته اندر شدن نهرها را بى‏لنگ و فرموده در نهرها عامران و ساكنانى از فرشته‏ها باشند، و بد داشته رفتن در حمامها را مگر با لنگ و بد داشته سخن ميان اذان و اقامه را در نماز بامداد تا پايان نماز، و بد داشته سفر دريا را در كولاك آن، و بد داشته خوابيدن بر بام بى‏ديواره را و فرموده هر كه بر آن بخوابد مسئوليتى براى او نباشد و در امان نيست، و بد داشته كسى تنها در خانه بخوابد، و بد داشته كه مردى جماع كند با زن خود كه حائض است، و اگر كرد و فرزند دچار خوره يا پيسى درآمد جز خود را ملامت نكند، و بد داشت مرديكه محتلم شده‏

 

با زنش درآيدپ تا از احتلامش غسل كند كه آن را ديده و اگر كرد و فرزند ديوانه درآمد جز خود را ملامت نكند، و بد داشت كسى با گرفتار خوره سخن گويد جز ميانشان چهار گز فاصله باشد، و فرمود: از خوره‏دار بگريز چنانچه از شير و بد داشت شاشيدن بر شط نهر روان را، و بد داشت كسى بيالايد زير درختى كه ميوه‏اش رسيده يا زير نخل خرما كه خرماى رسيده دارد، و بد داشت كه كسى نعلين پوشد ايستاده، و بد داشت كه بخانه تاريك درآيد جز كه پيش او چراغى يا آتشى باشد، و بد داشت فوت كردن در جاى نماز را.

خصال: مانندش را آورده.پ 3- قرب الاسناد: تا رسول خدا (ص) كه فرمانداد آنها را بهفت و بازداشت از هفت، فرماندادشان: بعيادت بيماران، و تشييع جنازه‏ها، و انجام سوگند، و خبر باش عطسه‏زنها، و يارى ستمديده و فاش كردن سلام، و پذيرش دعوت، و بازداشتشان از بدست كردن انگشتر طلا، و نوشيدن در ظرف طلا و نقره، و از زينهاى سرخ، و از جامه ابريشم و ديبا و حرير و سرخ زننده.پ 4- اربعين شهيد: تا ابن صدقه مانندش را آورده و گفته: برخى از اين امرها براى وجوب نيست و كسى كه امر را براى وجوب داند بدليل ديگر آن را تفسير باستحباب كرده و چنانست برخى از اين نهيها كه معنى حرمت ندارد (و پس از تفسير خبر باش عطسه زن به اينكه باو يرحمك الله و مانندش گفته شود گويد) افشاء سلام نشر آنست و استبرق ديباى ضخيم است ...پ 5- همان: تا ابن زياد كه شنيدم امام باقر (ع) كه از كشتن مورچه و مار و كرم آزار كن پرسش شده بود فرمود: كشتن و سوزاندن آنها باكى ندارد اگر آزار كنند، ولى مارهاى خانگى را نكشيد سپس فرمود: يك جوان انصارى در روز جنگ احد بهمراه رسول خدا بيرون شد و همسر زيبائى داشت، و چون پس از غيبت برگشت بناگاه همسرش از در خانه بدر آمد و او با نيزه بدو حمله و رشد و همسرش گفت: مكن ولى بخانه درآى و ببين در خانه‏ات چيست و او درآمد و بناگاه مارى گرد بسترش چنبره‏زده بود، و آن زن بشوهرش گفت: آنست كه مرا بيرون كرده و نيزه بسر آن مار فرو كرد و آن را آويزان نمود و باو نگاه ميكرد كه چگونه به خود مى‏پيچد و در اين ميان افتاد و گردنش شكست و آن را برسول خدا (ص) گزارش داد و آن روز بود كه نهى كرد از كشتن آنها و همانا فرمود: هر كه آنها را از ترس زيان آنها بكشد از ما نباشد و اين براى جز آنهاست و اما مارهاى خانگى را آن روز رسول خدا (ص) از كشتنشان نهى كرد.پ 6- همان: تا پيغمبر (ص) كه بعلى (ع) فرمود: مبادا انگشتر طلا بدست كنى كه آن‏

 

زيور تو است در بهشت، و بپرهيز از جامه قسى (بافته يك شهر مصر) و بپرهيز از سوار شدن بزين غاشيه سرخ كه آن از زينهاى ابليس است.پ 7- خصال: تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: سه تا روز قيامت عذاب كشند: كسى كه صورتى سازد از جاندار عذاب شود تا در آن جان بدمد و نتواند، و آنكه خواب دروغ براى خود گويد عذاب شود تا ميان دو دانه جو گره زند و نتواند، و آنكه گوش ايستد براى شنيدن گفتگوى مردمى كه نخواهند بدانها گوش دهد كه در گوش او سرب گداخته ريخته شود.پ 8- خصال: تا رسول خدا (ص) (همين مضمون را با اختلاف در تعبير آورده).پ 9- همان: تا رسول خدا (ص) (مضمون شماره 3 را آورده جز كه موارد نهى را مقدم داشته و گفته) هر كه در دنيا از ظرف طلا و نقره بنوشد در آخرت از آن ننوشد.پ 10- همان: تا على (ع) كه ميفرمود: ششند كه نشايد بدانها سلام كرد و ششند كه نشايد امام شوند و شش كار در اين امت از اخلاق قوم لوطند، اما شش اول: يهود و ترسا، و نرد و شطرنج باز، و ميخوار، و تار و طنبورنواز، و آنان كه بدشنام بر مادرها خوشند، و شاعران و اما آن شش دوم مردم: زنازاده، و مرتد، و بيابان‏نشينى پس از هجرت، و ميخوار، و آنكه حد شرعى خورده، و دول نبريده، و آن شش كه از اخلاق قوم لوطند تلنگر زنى، و سنگ پرانى و جويدن كالوك، و دامن كشانى از روى تكبر، و باز گذاشتن از ار از روى قباء و پيراهن.

سرائر: بسندى مانندش را آورده ولى قباء و پيراهن در آن نيست.پ 11- خصال: تا رسول خدا (ص) كه لعن كرد مردان زن مانند و زنان مردمانند را.پ گويم: اين خبر با همه طول خود و آنچه از مناهى دارد كه بزنان مربوطند در كتاب نكاح خواهد آمد ان شاء الله.پ 12- معانى الاخبار: تا پيغمبر (ص) كه نهى كرد از محاقله و مزابنه و محاقله فروش زراعت است در خوشه‏اش بگندم (پس از شرح ماده محاقله گويد) مزابنه فروش خرماى نچيده سر نخله خرما است بخرماى چيده و حاضر.

و پيغمبر (ص) رخصت داد در اين گونه فروش نسبت به عرايا كه يكى را عريه گويند و آن خرمائيست كه صاحبش آن را بمحتاجى واگذارده براى ثاره يك سال و صاحب نخله ميتواند آن را بخرماى موجود بخرد تا نياز او را برآورد از آن نخله.

گويد: چون پيغمبر (ص) ديد زنان را ميفرستاد ميفرمود: در ديد خود كم بگذاريد زيرا در نخلستان نخله‏هاى عاريه و وصيت شده وجود دارد.

گويد: پيغمبر (ص) نهى كرد از مخابره و آن قرارداد مزارعه است به نيم يا يك سوم يا

 

يك چهارم از درآمد مزرعه يا كمتر و يا بيشتر (تفسيرى از لغت مخابره آورده).پ و نهى كرده از مخاطره و آن فروش مسيره است پيش از رسيدنش كه هنوز سبز است، و فروش رطب رما و سبزيها و مانند آن هم در حكم مخاضره است.

و بازداشت از فروش ميوه پيش از نمودارشدنش به اينكه رنگش سرخ شود يا زرد و رسيده شود و بتعبير ديگر پيش از آنكه از آفت مصون گردد.

و نهى فرمود: از منابذه و ملامسه و فروش بوسيله سنگريزه پرانى و در تفسير هر كدام از اينها دو قول است، بقولى منابذه اينست كه كسى بطرف خود گويد: جامه يا كالاى ديگر را بمن بپران يا من بتو مى‏پرانم و بهمين كار بيع لازم باشد ببهاى چنين و چنان، و بقولى اين است كه كسى بگويد چون سنگريزه براندم بهر چه برخورد بيع آن لازم شود و همين است معنى بيع با سنگريزه كه از آن نهى كرده، و ملامسه اينست كه بگويد چون دست بجامه‏ام زدى يا دست بجامه‏ات زدم ببهاى چنانى بيع لازم گردد، و بقولى معناى ملامسه اينست كه كالا را از پشت جامه دست كشد و نديده بيع لازم گردد، و اينها رسم خريد و فروش مردم بوده در زمان جاهليت و رسول خدا (ص) آنها را غدقن كرده چون همه مايه غرر و خطرند.

و نهى كرد از بيع مجر و آن اينست كه فروخته شده باشد شتر يا جز آن بدان چه در شكم ماده شتر است ... و نهى كرده از ملا قيح و مضامين و ملا قيح فروش جنين شتر آبستن است و مضامين فروش نطفه كه بماده تلقيح مى‏شود و عربها چنين معامله‏ها ميكردند.

و نهى كرد از بيع حبل الحبله: يعنى فروش فرزند جنينى كه در شكم شتر است و بقولى فروش نتيجه و آن غرر و خطر واضحى است.

و فرمود: از ما نيست كسى كه تغنى نكند بقرآن و مقصود اينست كه از ما نيست كسى كه با قرآن بى‏نيازى نجويد و نبايد بآوازه‏خوانى تفسير شود، و روايت است كه هر كه قرآن بخواند بى‏نياز گردد و از آن پس فقير نباشد.

و روايت است كه بهر كه قرآن داده شود و گمان برد كه كسى بيش از آنچه باو داده شده داده شود خردى را كلان شمرده و كلانى را خرد، و نبايد داراى قرآن بيند كه كسى از مردم زمين از او توانگرتر است و گرچه همه دنيا را با پهناوريش دارا شود، و اگر كسى گويد چنانچه مردمى گفته‏اند كه مقصود از آن ترجيع در خواندن و خوش آوازيست بايد كيفر بزرگى باشد در ترك آن زيرا كسى كه چنان نخواند از پيغمبر نباشد كه فرموده: از ما نباشد كسى كه بقرآن تغنى نكند و فرمود: كه من نهى شدم از خواندن قرآن در ركوع و در سجود اما در ركوع خدا را به‏

 

بزرگى ياد كنيد،پ و اما در سجود بسيار دعاء كنيد كه سزاوار اجابت است براى شما و شايسته و بجا است كه براتان اجابت شود و فرمود (ص): بخدا پناه بريد از طمعى كه بخوارى و زبونى كشد.

دو كس نزد پيغمبر (ص) بمحاكمه اندر شدند در باره مواريث و حسابهاى كهنه و آن حضرت فرمود: بسا كه برخى از شما از ديگرى دليل آورتر باشد و اگر من حق يكى را در قضاوت به ديگرى دهم تيكه آتش باو دادم و يكى از آن دو گفت: يا رسول الله من حق خود را بطرفم دادم فرمود: نه ولى برويد و سهم‏بندى كنيد با جستجو سپس هر كدام طرف خود را حلال كند (پس از شرح لفظ حديث گويد) معنى سهم بندى كنيد اينست كه قرعه بزنيد و اين دليل كسى است كه قرعه را در قضاوتها روا داند و اينكه فرمود: جستجو كنيد يعنى حق را بجوئيد و گويا فرمان صلح داده بدو طرف.

و نهى فرموده از گچكارى كردن گورها.

و نهى فرموده از قيل و قال و پرسشى بسيار، و ضايع كردن مال.

و نهى فرموده از ناسپاسى مادران و زنده بگور كردن دختران و دريغ از حق زنان.

گفته شده كه ضايع كردن مال بدو وجه است يكى كه اصل آنست صرف مال است در معاصى خدا عز و جل كم باشد يا بيش و آن همان اسراف است كه خداى تعالى آن را نكوهيده و از آن بازداشته و دوم اينكه مالى را بصاحبش بدهد كه مجبور است و رشد ندارد خدا فرموده (5 سوره النساء) و بيازمائيد يتيمان را تا چون بزن گرفتن ريسند اگر رشد آنها را فهميديد كه خردمنديست بدهيد بآنها اموالشان را و بقولى رشد ديندارى خوب و حفظ مال است.

و اما كثرت سؤال راستش اينكه آن حضرت نهى كرده از درخواست اموال مردم و بسا مقصود پرسش از امورات و كاوش بسيار از آنها چنانچه خدا عز و جل فرموده (101 سوره المائده) نپرسيد از چيزهائى كه اگر آشكار شوند براتان بدتان آيد، و اما زنده بگورى دختران براى آنكه بودند دختران خود را زنده زير خاك ميكردند و از اين رو گور را داماد ميناميدند، و اما نهى از قال و قيل يعنى گفتن و گفته شدن كه قال معنى مصدر دارد و در قرائت عبد الله بن مسعود آمده (34 سوره مريم) ذلك عيسى بن مريم قال و الحق (با اينكه قرائت ديگران قول الحق است) و آن بدين معنا است و گويا گفته قول الحق.

و نهى كرده (ص) از تبقر در اهل و مال، اصمعى گفته: اصل تبقر يعنى توسع و گشايش تا گويد و بو جعفر (امام پنجم) را باقر ناميدند براى آنكه دانش را شكافت و گشايش داد.

و نهى كرده از اينكه كسى در نماز سر را در حال ركوع پائين اندازد تا فروتر از پشت‏

 

او گرددپ و خود آن حضرت (ص) چون ركوع ميكرد سرش زبر و زير نميداشت تا از تنش بالاتر نمايد و آن را استوار ميداشت و اقناع بالا گرفتن سر است و برآوردن آن خدا تعالى فرموده (44 سوره ابراهيم) فرمانگزارند و سرها را فراز گيرند و آنچه مستحب است در اين باره اين است كه پشت نمازگزار با سرش برابر باشند در حال ركوع زيرا چون رسول خدا (ص) بركوع ميرفت اگر آب بر پشتش ريخته ميشد بر قرار ميماند، و امام صادق (ع) فرمود: نماز ندارد كسى كه پشت خود را پايدار ندارد در ركوع و سجودش.

و نهى فرمود: از برگرداندن لب مشك آب (و پس از شرح لفظ حديث گويد) و معنى حديث اينكه نهى كرده از نوشيدن آب از دهان مشك و آلودن آن با لبان خود يعنى نبايد مشك را بدهان گرفت براى نوشيدن آب چون آب آن آلوده شود و اين دستور بهداشت بسيار ارزنده‏ايست كه دانش بشرى قرنها بعد بدان دست يافته.

و نهى فرمود (ص): چيدن خرما در شب، براى آنكه مستمندان نباشند تا از آن بهره برند.

و فرمود: تيكه كردن در ميراث نباشد، و مقصود اينست كه كسى بميرد و چيزى بجا گزارد كه اگر تيكه شود بحساب ارث بران مايه زيان بر همه يا بر برخى از آنها باشد، فرمايد نبايد براى سهم وارثان تيكه شود و اينكه فرموده:

لا تعضية في ميراث‏

تعضيه بمعنى تفريق است تا گويد: خدا عز و جل فرموده (91 سوره الحجر) الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ يعنى به پاره از آن ايمان آورند و بپاره‏اى كفر ورزند و آن را تيكه تيكه كنند و آنچه قسمت پذير نباشد چون دانه گوهر است كه اگر تيكه شود از سود بيفتد و همچنان حمام و گرمابه كه تقسيم شود و چون پوستين در جامه‏ها و هر چه مانند آنها باشد و اين سررشته مهمى است در قضاوت كه در رديف آنست حديث ديگر كه‏

لا ضرر و لا اضرار في الاسلام‏

و اگر يكى از ورثه اصرار كند كه آن را قسمت كنند اجابت نشود ولى آن را بفروشند و بهايش را ميان آنها تقسيم كنند.

و نهى فرمود (ص): از دو جور جامه پوشيدن: اشتمال صماء و از اينكه كسى ميان يك جامه درآيد و ميان فرج او و آسمان پوشش ديگرى نباشد، اصمعى گفته: اشتمال صماء نزد عرب اينست كه كسى يك جامه بر همه تنش پوشد و آستين مانندى نباشد كه دستش را از آن بدر آورد و فقهاء گويند كه آن اينست كه كسى يك جامه بخود گيرد و از يكسو آن را روى شانه اندازد و فرجش از آن پديد باشد.

و امام صادق (ع) فرمود: التحاف صماء اينست كه كسى رداء خود را زير بغل خود گيرد و دو سويش را جمع كند و روى يك شانه اندازد و اين تفسير درست آنست نه آنچه خلاف آن‏

 

است (رداء يكپارچه وسيع بوده كه بر دوش ميانداختند و مانند عباء دوخته و آستين دار نبوده و پوشيدن باين صورت پس و پيش را نمى‏پوشانده مترجم).پ و نهى فرمود (ص) از كشتار براى پريان و آن چنين بوده كه كسى خانه ميخريده يا چشمه آبى درمى‏آورده و آنچه مانند اينها است و براى بدفالى يك حيوانى ميكشته (گوسفند و گاو و جز آنها) براى رفع بدفالى.

ابو عبيده گفته: معناش اينست كه بدين كارها فال بد ميزدند و مى‏ترسيدند اگر خونى نريزند يا مهمانى ندهند جن‏زده شوند، و پيغمبر (ص) اين بدفالى را بيهوده ساخت و از آن نهى كرد.

و فرمود (ص): نبايد آفت‏زده درآيد بر تندرست يعنى كسى كه شترانش دچار گرى يا درد ديگرى باشند آنها را برمه كسى كه شترانش تندرستند و آفتى ندارند درنياورد.

ابو عبيده گفته: سبب آن بنظر من و خدا داناتر است اينست كه بيم ميرود كه بدان حيوانات تندرست از سوى خدا عز و جل آفتى كه آن معيوبان دارند فرود آيد و آنكه تندرستها را دارد گمان برد كه از آن آفت‏زده‏ها سرايت كرده و بدين سبب گناه كند.

و فرمود: شتر و گوسفند را شير به پستان نكنيد و هر كه آن را خريد و فهميد ميتواند آن را بفروشنده رد كند بهمراه يك صاع از خرما (صاع در حدود سه كيلو است) و شير به پستان كه آن را مصرّاة گويند بزبان عرب ماده شتر يا ماده گاو يا ماده گوسفنديست كه شير را در پستانش بمدتى جمع كنند و ندوشند تا ببهاى بيشترى آن را بفروشند (و پس از شرح لفظ گويد): و در حديث ديگرى است كه فرموده: هر كه محفله را خريد و آن را پس داد يك صاع با آن بفروشنده بدهد (در عوض شيرى كه از آن دوخته) (و در دنبال شرح لفظ است) و فرموده (ص): كه خلا به نباشد و آن بمعنى گول زدنست و مقصود حرمت خدعه و گول زدنست.

و عمر نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: ما از يهود حديثها شنويم كه آنها را نپسنديم راى ميدهى كه برخى از آنها را بنويسيم در پاسخ فرمود: شما در دين خود اندر حيرت و ترديد هستيد چنانچه يهود و ترسايان در حيرتند البته كه من آن را درخشان و پاك براى شما آوردم و اگر موسى خودش زنده بود راهى نداشت جز پيروى از من يعنى مگر شما در اسلام ترديد داريد و آن را نشناختيد تا از يهود و ترسا آن را دريابيد، و مقصود اينست كه بد داشت علم دين را از يهود برگيرند و مقصود از درخشان و پاك ملت حنيفيه است كه خدا آن را در قرآن دين القيمه خوانده.

 

و فرمود (ص): البته كه قصد داشتم نهى كنم از غيله و آن اينست كه مردى زن خود

 

را در حالى كه شير بكودك ميدهد مجامعت كند.پ و نهى كرده (ص) از بسيار روغن ماليدن و عطر زدن.

و فرموده: بپرهيزيد از نشستن بر سر راهها و صعدات جز كسى كه حق آن را ادا كند صعدات راهها است و از صعيد بازگرفته شده كه بمعنى خاك است و خدا فرموده (43 سوره النساء) تيمم كنيد با صعيد طيب يعنى خاك پاك- تا گويد: از امام صادق روايت است كه صعيد جاى بلند است و طيب آنجا كه آب از آن سرازير شود (و شايد مقصود از كسى كه حقش را ادا كند پاسبان راه باشد و مانند آن مترجم). و فرمود: غرار در نماز و سلام نباشد غرار بمعنى كمبود است و در نماز بمعنى كمبود در ركوع و سجود است و كمبود درنگ در ركعتى از اندازه آن در ركعت ديگر، و بدين معنا است كه امام صادق (ع) فرمود: نماز ترازو است هر كه پر دهد پر بگيرد و هم فرموده پيغمبر (ص) كه نماز پيمانه است هر كه پر دهد پر بگيرد، اينست معنى غرار در نماز و اما در سلام اينست كه كسى بگويد

السلام عليك‏

يا در جواب سلام گويد

عليك السلام‏

و نگويد و

عليكم السلام‏

، و بد است بى‏اندازه گفتن جواب سلام چنانچه كمبود آن بد است براى اينكه امام صادق (ع) بمردى سلام كرد و او در جواب گفت: و عليكم السلام و رحمه الله و بركاته و مغفرته و رضوانه آن حضرت فرمود: در باره ما فراتر نرويد از آنچه فرشته‏ها به پدر ما ابراهيم (ع) گفتند كه رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.

و فرمود (ص):

و لا تناجشوا و لا تدابرو

معنايش اينكه كسى در بهاى كالا افزايد و قصد خريدش را ندارد ولى تا ديگرى بشنود و بر آن بيفزايد و او خيانتكار است (حراج بازى) و اما تدابر قطع رابطه و قهر كردنست و رو گرداندن از برادر دينى كه از آن نهى كرده.

و مردى در نزد پيغمبر (ص) ماده شترى را دوشيد و آن حضرت فرمود باندازه كشنده شير در پستان واگذار و همه آن را ندوش كه آنچه بجا گذارى شير را از رگهاى بالا فرو كشد و آن را روان سازد و اگر هر چه در پستان است بدوشى روان شدن شير پس از آن كند شود.

و بد ميداشت (ص): شكال را در اسبها، يعنى سه پايش بسته باشد و يكى آزاد- تا گويد: يا سه پا بسته باشد و يكى آزاد ...پ 13- تحف العقول: خطبه پيغمبر (ص) در حجه الوداع: سپاس از آن خداست سپاسش گوئيم و ياريش جوئيم و آمرزشش خواهيم و باو توبه‏گزاريم، و پناهيم بخدا از شرور خودمان و بديهاى كردارمان، هر كه را خدا رهنمايد گمراه كنى ندارد و هر كه را بگمراهى كشاند راهنمائى ندارد، و گواهم كه نيست شايسته پرستش جز خدا يكتا است شريك ندارد و گواهم كه محمد بنده و فرستاده او است، سفارش كنم شما را از بندگان خدا بتقوى در برابر خدا، و كلام شما

 

را بفرمانبرى او و از خدا گشايش جويم بدان چه خير است.پ اما بعد: ايا مردم از من بشنويد كه براى شما بيان كنم چون من نميدانم شايد با شما برخورد نكنم پس از اين امسالم در اين ايستگاهم، ايا مردم راستى كه خونهاى شما و آبروى شما بر شما حرام است تا ملاقات كنيد پروردگار خود را چون حرمت امروز شما در اين ماه شما در اين شهر شما آگاه باشيد آيا رساندم بشماها بار خدايا گواه باش هر كه امانتى دارد به امانت‏گذار برگرداند، و رباى دوران جاهليت ملغى است، و نخست ربا كه بدان آغاز كنم رباى عباس بن عبد المطلب است و همه خونخواهيهاى دوران جاهليت ملغى و غير قابل تعقيب است و نخست خونخواهى كه بدان آغاز كنم خون عامر بن ربيعه بن حارث بن عبد المطلب است (عموزاده خود پيغمبر (ص) همه شيوه‏هاى جاهليت ملغى است جز خدمتكارى كعبه و آب دادن حاجيان، كشتن عمدى قصاص دارد و شبه عمد كشتن با عصا و سنگ است كه در آن صد شتر ديه است و هر كه فزون سازد از جاهليت باشد ايا مردم شيطان نوميد است كه در اين سرزمين شما پرستش شود ولى خشنود است كه فرمانش برند در جز آن در كارهائى كه از كردارهاى خود كم شماريد.

ايا مردم نسى‏ء (تاخير حجج از ماه ذيحجه) فزودن بكفر است كه گمراه شوند بدان كافران و يك سال حلال سازند و يك سال حرام تا شمار ماههاى حرام را برابر كنند، و زمان چرخيده و بوضع روزى در آمده كه خدا آسمانها و زمين را آفريده و راستى كه شماره ماههاى سال نزد خدا دوازده ماه است كه در كتاب خدا است در روزى كه آسمانها و زمين را آفريد كه چهار ماهش حرام است سه تا دنبال هم و يكى تك كه ذى قعده و ذيحجه و محرم باشند و رجب ميان جمادى و شعبان، آيا رساندم، بار خدايا گواه باش ايا مردم، راستى كه براى همسران شما بر شما حقى است و براى شما هم بر آنها حقى است، حق شما بر آنها اينست كه بستر شما را زير پاى ديگرى ننهند، و كسى كه نخواهيد بخانه‏هاى شما در نياورند جز باجازه شما و اينكه هيچ هرزگى بوجود نياورند و اگر چنان كردند خدا بشما اجازه داده بر آنها تنگ بگيريد، و خوابگاه آنها را ترك كنيد و آنها با زدنى كه سخت نباشد (موجب ديه نگردد) و چون بازداشته شدند و فرمان شما بردند بر شما است كه خوراك و پوشاك آنان را چنانچه متعارف است و در خور آنها است بدهيد، آنان را بحساب سپرده خود گرفتيد و بحكم كتاب خدا بر خود حلال كرديد، در باره زنان از خدا بترسيد و پرهيزكار باشيد، و بخوبى در باره آنها سفارش كنيد.

ايا مردم راستى كه مؤمنان برادرند، و حلال نشمارد مؤمن مال برادرش را جز بدلخواه‏

 

او هلا آيا رساندم، بار خدايا گواه باش.پ البته برنگرديد (پس از من) بكفر كه گردن يك دگر را بزنيد زيرا من در ميان شما گذاشتم آنچه كه اگر آن را برگيريد هرگز گمراه نشويد: و آن قرآنست و عترتم و خاندانم آگاه باش، آيا رساندم، خدايا گواه باش ايا مردم راستش پروردگار شما يكى است، و راستش پدر شما يكى همه از آدميد و آدم از خاك و ارجمندتر شما نزد خدا با تقواتر شما است، و عربى را بر عجمى برترى نباشد جز بتقوى آيا رساندم؟ گفتند آرى فرمود حاضر بغائب برساند.

ايا مردم خدا قسمت نموده براى هر ارث برى سهم ارثش را ميراث و روا نيست براى ارث‏گزار كه وصيت براى ديگرى كند بيش از يك سوم مالش را، و فرزند از آن فراش شوهر است و باو وابسته است و براى زناكار همان سنگ است (كه با آن سنگباران شود)، هر كه خود را وابندد بجز پدر خود، و وابندد بجز آزادكننده‏هاى خود بر او باد لعن خدا و فرشته‏ها و همه مردم و پذيرفته نشود از او كم و بيشى و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته.پ 14- ثواب الاعمال: تا امام ششم (ع) كه فرمود: سه كس روز قيامت عذاب كشند: هر كه صورت حيوانى نگارد عذاب شود تا در آن جان بدمد و نتواند، و كسى كه در خوابش دروغ گويد عذاب شود تا ميان دو دانه جو را گره زند و نتواند، و آنكه ميان مردمى بناخواه آنها گوش ايستد كه سرب آب شده در گوشش ريخته شود.پ 15- محاسن: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: ششند كه خدا برايم بد داشته و من آنها را براى امامان از ذريه‏ام بد دارم و بايد آنان هم براى پيروان خود بد دارند، بازى در نماز و منت در صدقه، رفث در حال روزه، و خنده بر سر گورها، و سركشى در خانه‏ها، و رفتن در مساجد با جنابت (راوى گويد: گفتم: رفث در روزه چه باشد؟ فرمود: آنچه خدا بد داشت براى مريم كه فرموده (26 سوره مريم) راستش من نذر كردم براى خداى رحمان روزه و هرگز امروز با كسى سخن نگويم گويد: گفتم خموشى از چه؟ فرمود: از دروغ.پ 16- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: به راه سكه نگوئيد كه آن نام مخصوص كوچه‏هاى بهشت است.پ 17- سرائر: تا على (ع) كه نهى كرد از گره زدن موى سر و زلف و نگار با خضاب فرموده همانا زنان بنى اسرائيل از جهت زلف و نگار خضاب هلاك شدند.پ 18- نوادر راوندى: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: چون خداى تعالى بهشت عدن را آفريد خشتش از طلاى ناب كه ميدرخشيد و با مسك سائيده سپس باو فرمود: تا جنبشى كند و سخن گويد و او گفت توئى خدا نيست شايسته پرستش جز تو كه زنده و پاينده‏اى، خوشا بر آنكه‏

 

مقدر است برايش درود از من‏پ خدا تعالى فرموده بعزت و جلالم سوگند و بمقام والايم كه در تو وارد نشود: دائم الخمر، و نه اصرار دار بر ربا، و نه سخن‏چين و نه ديوث كه غيرت ندارد و در خانه‏اش انجمن هرزگى بر پا شود، و نه آنكه نزد سلطان از مردم بد گويد تا آنها را نابود سازد، و نه گوركن كفن دارد و نه آنكه ختار است يعنى بر پيمان خود نپايد.پ و بهمين سند از رسول خدا (ص) كه ديدم در دوزخ دارنده عبائى را كه از غنيمت دزديده بود، و داراى عصاى سر كجى را كه حاجيان را با آن ميراند، و ديدم در دوزخ كشنده آن گربه را كه رفت و آمدش آن زن را گاز ميگرفت كه او را بسته بود و خوراكش نميداد و رهاش نمى‏كرد، و ببهشت رفتم و در آن كسى را ديدم كه سگى را سيراب كرده بود.پ 19- كنز الفوائد: بسندش تا معاويه بن نضله كه در قشونى بودم كه عمر بن خطاب آن را گسيل كرد و شهر حلوان را گشوديم و بجستوى مشركانى بوديم كه در دره‏ها و بدانها دست نيافتيم، و وقت نماز شد و من خود بآبى رسيدم و از اسبم پياده شدم و مهارش را بدست داشتم و وضوء گرفتم و اذان گفتم و چون گفتم: الله اكبر الله اكبر، و چيزى از كوه بمن پاسخ داد كه ميگفت: كبرت تكبيرا و از آن بسختى در هراس شدم، و براست و چپ نگاه كردم و چيزى نديدم و گفتم: اشهد ان لا اله الا الله و بمن پاسخ داد، اكنونست كه باخلاص رسيده، گفتم: اشهد ان محمدا رسول الله و او گفت پيغمبريست كه مبعوث شده، گفتم: حى على الصلاة گفت: مقرريست كه واجب شده، و من گفتم: حى على الفلاح و او گفت: رستگار است هر كه آن را پذيرا شود و بدان پاسخ دهد، من گفتم: قد قامت الصلاة و او گفت: امت محمد (ص) پايدارند تا قيامت كه بر سر آنها بر پا شود، و چون از اذانم فارغ شدم با بلندتر آوازم فرياد كردم به جورى كه در دو كناره كوه شنيده شد و گفتم: آدمى يا پرى؟ گويد: سرى از غار كوه بدر آمد و گفت پرى نيستم آدمم، گفتم رحمت خدا بر تو كه هستى؟ گفت من ذريب پسر ثملا از حواريون عيسى بن مريم (ع) و گواهم كه سرور شما پيغمبر است و مى‏نشست كه عيسى بن مريم بدو مژده داده و خواستم خود را باو رسانم كه پارسيان بهمراه خسرو و يارانش سر راهم را گرفتند و او هم سر خود را بدرون غار كوه فرو برد.

و سوار مركبم شدم و بمردمم پيوستم و سعد بن وقاص فرمانده ما بود و آن را بدو گزارش دادم و او هم بعمر بن خطابش نوشت، و نامه عمر آمد كه بآن مرد برسيد، و سعد سوار شد و من هم با او سوار شدم تا بدان كوه رسيديم و غار و دره و دشتى در آن نماند كه او را جستجو كرديم و بدو دست نيافتيم و نماز رسيد و چون از نماز فارغ شدم با بلندترين آوازم فرياد كردم اى داراى آواز خوش و روى زيبا ما از تو سخن خوبى شنيديم بما بگو تو چه كسى هستى خدايت‏

 

رحمت كناد و تو قبول دارى خدا و پيغمبرش را.پ گويد سرش را از غار كوه بدر آورد و بناگاه پيرى بود كه همه موى سر و ريشش سپيد بود و كله‏اى داشت چون سنگ آسيا و گفت: السلام عليكم رحمه الله و بركاته، گفتم و عليك السلام و رحمه الله، تو كيستى؟ خدايت رحمت كناد؟ گفت: من ذريب ثملا وصى بنده خوب خدا عيسى بن مريم (ع) كه براى من از خدا خواسته زنده باشم تا روزى كه از آسمان فرود آيد و پايگاهم اين كوه است و من بشما سفارش كنم كه درستكار باشد و بهم نزديك، و بپرهيزيد از خصالى كه در امت محمد (ص) پديد شوند و اگر پديد شدند گريز گريز، اگر يكى از شما بر آتش دوزخ ايستد تا از او خاموش گردد بهتر است از زنده ماندن در اين زمان معاويه بن نضله گويد به او گفتم: ما را از اين خصال آگاهى ده تا بدانيم رفتن از دنيا و آمدن آخرت خود را گفت:

بسيار خوب.

چون مردانتان بهم جنس خود بى‏نياز شوند و زنان بزنان، و وابنديد خود را بغير پدرانتان و بجز موالى خود، و رحم نكند، كبيرتان بصغيرتان، و كوچك شما احترام نكند بزرگتان را، و خوردنى فراوان باشد ولى بسيار گران، و خلافت و پيشوائى به كودكان شما افتد، و عالمان شما بواليان شما وابسته شوند و حلال كنند حرام را و حرام كنند حلال را، و بدلخواه آنها فتوى دهند، و قرآن را آوازه‏خوانى كنند، دريغ داريد حقوق خدا را از اموالتان و لعن كند بازپسان امت پيشان آنها را، و زيور كنيد مسجدها و بلند سازيد منبرها را، و قرآن را با طلا و نقره آرايش كنيد، و زنهاتان بر زين سوار شوند، و هم شور شما در كارها زنها و خواجه سراها گردند، و مرد فرمان زنش را برد و ناسپاس پدر و مادر باشد، و جوان والدينش بزند، و هر كس قطع رحم كند، و بدان چه داريد بخل ورزيد، و طلا و نقره گنجينه كنيد و مى‏نوشيد، و قماربازيد، و دهل زنيد، و زكات ندهيد و آن را زيان بحساب آريد، و خيانت را غنيمت شماريد، و بيگناه را بكشيد تا مردم را بخشم آريد، و دلهاتان ربوده شود، و كسى از شما نتواند امر بمعروف و نه نهى از منكر كند، و باران بند آيد و آب فرو كشد، و فرزند مايه دلخونى باشد، و حقوق خود را كه بگيريد چيزهاى واافتاده باشد، و زنازاده بسيار گردد، و كم فروشى شود، و دشمن بر شما چيره گردد، و شما خوار شويد، و بدبخت گرديد، و صدقه كم باشد تا آنجا كه كسى سال تا سال بگردد و ده درهم باو ندهند و هرزگى فراوان گردد، و چشمه‏ها خشك شوند و نزد آنها فرياد كشند و جوابى ندارند يعنى دعا كنند اجابت نشود.پ 20- الدر المنثور: از على بن ابى طالب (ع) كه فرمود: شش در اين امت از اخلاق قوم لوط باشند بازى چاله چاله با سنگريزه، و سوت زدن، و بازى با گلوله گل، سنگريزه پراندن‏

 

با دو انگشت، و باز گذاشتن دكمه‏هاى قباء، و جويدن كالوك.پ 21- كنز كراچكى: بسندش تا يونس بن يعقوب كه امام صادق (ع) ميفرمود: ملعون است ملعون هر تنى كه در هر چهل روز آسيبى نبيند (راوى گويد با شگفتى) گفتم: ملعونست فرمود: ملعونست، و چون ديد اين بر من گرانست بمن فرمود: اى يونس از آسيب و بلا محسوب است خراش در تن، و سيلى خوردن، و لغزيدن، و بسر در رفتن و جستن، و بريدن بند كفش و همانند آنها، اى يونس مؤمن گراميتر است نزد خدا از اينكه چهل روز بر او گذرد و از گناهانش پاك نشود و گرچه با اندوهى كه بوى رسد و نداند از چه باشد، بخدا كه يكى از شماها چند سكه پول در پيش دارد و آن را وزن ميكند و دريا بد كم است و اندوه خورد بدان (باز وزنش كند) و دريابد كه درست است و بدين وضع گناهش فرو ريزد.

اى يونس ملعونست ملعون كسى كه همسايه خود را آزارد، ملعونست ملعون كسى كه برادرش باو پيشنهاد صلح كند و او نپذيرد، ملعونست ملعون قرآن دانى كه اصرار بميخوارى دارد، ملعونست ملعون كه پيشواى سلطان ناحقى باشد كمك‏كننده او بستمكاريش باشد، ملعونست ملعون دشمن على بن ابى طالب (ع) كه او را دشمن ندارد رسول خدا (ص) دشمن دارد و هر كه رسول خدا (ص) را دشمن دارد خدايش در دنيا و آخرت لعن كند، ملعونست ملعون كسى كه مؤمنى را بكفر متهم كند، و هر كه چنين كند چون كشنده او باشد، ملعونست ملعون زنى كه شوهرش را آزار كند، و سعادتمند است زنى كه گرامى دارد شوهرش را و آزارش ندهد و فرمانش برد در هر حال اى يونس جدم رسول خدا (ص) فرمود ملعونست ملعون كسى كه پس از من بدخترم فاطمه (ع) ستم كند و حقش غصب كند و او را بكشد و آنگاه فرمود: اى فاطمه مژده‏گير كه تو را نزد خدا مقام پسنديده‏ايست كه در آن براى دوستان و شيعيانت شفاعت كنى و پذيرفته شود، اى فاطمه اگر هر پيغمبرى كه مبعوثش كرده خدا و هر فرشته‏اى كه خدا مقربش كرده شفاعت كنند در باره هر دشمنت و غاصب حقت خدايش هرگز از دوزخ بيرون نياورد.

ملعونست ملعون آنكه قطع رحم كند، ملعونست ملعون باوردار به جادو. ملعونست ملعون آنكه گويد: ايمان همان گفتار تنها است بى‏كردار (يعنى عمل در معنى ايمان شرط نيست) ملعونست ملعون كسى كه خدايش مالى داده و هيچ از آن صدقه به فقراء نداده، آيا نشنيدى كه پيغمبر (ص) فرمود: يك درهم صدقه بهتر است از نماز ده شب ملعونست ملعون كسى كه پدرش يا مادرش را بزند، ملعونست ملعون عاق والدينش.

ملعونست ملعون كسى كه مسجد را محترم نشمارد، اى يونس ميدانى چرا خدا حق مساجد

 

را بزرگ داشته‏پ و اين آيه را نازل كرده (18 سوره الجن) راستى مسجدها از آن خدايند و نخوانيد همراه خدا احدى را، چون يهود و ترسايان وقتى به معبدهاى خود در آمدند براى خداى تعالى شريك مى‏ساختند و خدا پيغمبرش را فرمود تا خدا را در آنها يكتا داند و او را بپرستد.پ و از همان: از ابن تميمه هجيمى كه وارد شدم بر رسول خدا (ص) و يافتمش كه در ميان حلقه‏اى نشسته گفتم: كدام شما رسول خدائيد؟ من او را نمى‏شناختم و رسول خدا (ص) به من اشاره كرد كه منم رسول الله يا يكى از آن مردم بمن اشاره كرد و گفتند: اينست رسول الله و ناگاه ديدم بردى سرخ پوشيده كه ريشه‏هايش برد و قدمش سرازيرند گفتم: اى رسول خدا به چه دعوت ميكنى؟ فرمود: تو را دعوت كنم بدان كه چون در سرزمينى يا بيابانى باشى و پاكش خود را گم كنى و او را بخوانى تو را اجابت كند، و تو را مى‏خوانم بدان كه چون سرزمينت قحطى شد يا خشكسالى شد و او را بخوانى تو را اجابت كند گفتم: بجان پدرت كه چه خوب پروردگاريست او و مسلمان شدم و گفتم: يا رسول الله بمن بياموز از آنچه خدا تبارك و تعالى بتو آموخته، پيغمبر فرمود: از خدا بترس و هيچ نيكى را كم مگير و گرچه خوشروئى با برادرت باشد چونش بر خورد كنى، و بپرهيز از دامن كشى كه از بزرگى خواهى است و خدا تبارك و تعالى فرموده (18 سوره لقمان) راستى خدا دوست ندارد هر بزرگى فروش و بخود بالنده را بسيار و كسى را دشنام مده، و اگر كسى بتو دشنامى داد و تو را به عيبى ياد كرد كه در تو نيست تو باو دشنامى نده بدان چه در او است تا اينكه تو ثواب برى و او گناه برد.پ 22- كتاب زيد نرسى: از امام ششم (ع) گويد يكى از اصحاب ما از آن حضرت پرسيد كه من مردى هستم شكار باز و چوگان باز و شطرنج باز فرمود بازى شكار جوياى بيهوده است همانا خدا شكار را حلال كرده براى كسى كه بدان ناچار است در زندگى كه كوشش در آن بيهوده نيست و در سفر براى آن بايد نماز را شكسته بخواند و روزه نگيرد براى آنكه قوت او است، و اگر براى كسب باشد و پيشه‏اى جز شكار ندارد. و كوشش او درست است و نماز و روزه‏اش هم تمام است چون مانند كسى است كه براى تجارت در گردش است و مانند چاروادار و كارگر كشتى است (كه شغل آنها سفر است) و كسى كه براى بازى و خوشگذرانى و سركشى بدنبال شكار رود كارش بيهوده و سفرش نادرست و بايد در آن روزه دارد و نمازش را تمام بخواند، و مؤمن را چه كار بآن كار مؤمن طلب آخرت است در برابر بازيها و اما شطرنج است همانست كه خدا عز و جل در باره‏اش فرموده است (30 سوره الحج) و دورى كنيد پليدى از بتها را و دورى كنيد از گفتار ناحق و گفتار ناحق سرود است، و راستى كه مؤمن از همه اينها روگردانست او را با

 

بازيها چكارپ بازيها قساوت قلب آورند و نفاق آورند و اما چوگان بازى شيطان به همراهت ميدود و فرشته‏ها از تو نفرت كنند، و اگر بتو سودى رسد ثواب ندارد برايت و هر كس از مركبش بزير افتد و بميرد در دوزخ باشد (چوگان يك چوبدستى است سر كج كه با آن سواره بگوى زنند و شرح اربعه عشر در صفحه 8 كتاب گذشته كه بازى باريك است بوسيله جدول و پارسى آن سه در و سه پر است (از پاورقى 356).پ 23- خصال: تا امير مؤمنان (ع) كه پيغمبر (ص) نهى كرد از سلام بر چهار تا: بر مست تا در مستى است، و بر كسى كه مجسمه سازد، و بر كسى كه نرد بازد و بر كسى كه با اربعه عشر بازى كند و من پنجمى براتان افزايم و شما را نهى كنم از سلام بر شطرنج‏باز.پ 24- قرب الاسناد: از على از برادرش (امام كاظم (ع) گفت: پرسيدمش از مجسمه‏ها كه خوب است بازى با آنها؟ فرمود: نه.

و پرسيدمش از كاغذى كه نوشته دارد و در آن ذكر خدا است مى‏شود آن را با آتش سوزانيد؟

فرمود: اگر در آنست چيزى كه از وجود آن ترس دارى باكى ندارد (يعنى اسرار مذهب شيعه در آن باشد و بيم آنست كه مخالفان آن را بگيرند و تعقيب دارنده آن را كنند يا نويسنده يا ديگرى مترجم).پ 25- علل الشرائع: تا رسول خدا (ص) كه در گفتارى بسيار فرمود: دستمال گوشت را در اتاق جا ندهيد كه خوابگاه شيطانست و خاكروبه را پشت در جا ندهيد كه جايگاه شيطان است، و چون جامه از تن در آوريد نام خدا بريد تا پرى آن را نپوشد و اگر نام خدا بر آن نبريد تا صبح پرى آن را بپوشد، و دنبال شكار نرويد كه در خطر باشيد، و چون كسى بدر اتاقش رسد سلام كند كه شيطان گريزد، و چون يكى بخانه‏اش درآيد سلام كند كه بركت آورد، و فرشته‏ها همدمش شوند، و سه تا بر يك پاكش پشت هم سوار نشوند كه يكى از آنها ملعونست و او است كه پيش سوار است و راه را سكه ننمايد كه سكه خاص كوچه‏هاى بهشت است، و نام فرزندتان را حكم و أبو الحكم ننهيد كه حكم نام خاص خدا است و لفظ اخرى را جز بخوبى نبريد كه خدا همان اخرى است، و انگور را كرم نناميد كه مؤمن همان كرم است، و بپرهيزيد از مسافرت پس از خوابكى زيرا خدا را جانورانيست كه آنها را پراكنده كند تا هر چه خواهند بكنند كه فرمان دارند، و چون عوعو سگ و عرعر خر شنويد بخدا پناه بريد از شيطان رجيم زيرا آنان بينند آنچه شما نبينيد، و انجام دهيد هر چه را فرمان داريد، و چه خوب بازيست‏

 

چرخ‏ريس براى زن شايسته و خوب.پ 26- تفسير امام: رسول خدا (ص) فرمود: راستى بدان كه مرا بدرستى فرستاده هر كه به دست گيرد بابى از بدكارى و نافرمانى را در روز يكم شعبان بشاخه‏اى از شاخه‏هاى ز قوم آويزان شده كه او را بدوزخ كشد، سپس آن حضرت فرمود: بدان كه مرا براستى به پيغمبرى فرستاده هر كه در نماز فريضه خود كوتاهى كند و آن را ضايع سازد البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده باشد و هر كه روزه واجب بر او باشد و كوتاهى كند و ضايعش سازد بشاخه‏اى از آن چسبيده، و هر كه در اين روز مستمند ناتوانى نزدش آيد و پريشان حالى او را بيند و تواند حالش را اصلاح كند بى‏آنكه زيانى باو رسد، و در آنجا ديگرى نباشد بجاى او كه قيام كند باصلاح او و او را وانهد تا ضايع و نابود گردد دستش را نگيرد بشاخه از آن زقوم آويخته باشد، و هر كه عذر بدكار به خود را نپذيرد و بيش از آنچه باو كرده باو بد كند البته بشاخه‏اى از آن چسبيده، و هر بهم زننده ميانه مرد و همسرش را، و پدر و فرزندش را و دو برادر را و دو خويشاوند را يا ميان دو آميزش كن و دو خواهر را البته كه بشاخه‏اى از آن آويخته و هر كه سخت گيرد بر ندارى و داند كه ندارد و خشم و گرفتارى فزايد او هم البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده و هر كه بدهكارى دارد و آن را بر بستانكار درهم شكند و باو تجاوز كند تا وامش را بيهوده سازد البته كه به شاخه‏اى از آن چسبيده، و هر كه به يتيمى جفا كند و آزار رساند و مالش را بخورد البته به شاخه‏اى از آن چسبيده، و هر كه به يتيمى جفا كند و آزار رساند و مالش را بخورد البته به شاخه‏اى از آن چسبيده، و هر كه آبروى برادر مؤمن خود را ببرد و مردم را بدان وادارد، البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده، و هر كه آوازه حرامى بخواند كه در آن به گناهان وادار كند البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده، و هر كه نشيند و كارهاى زشت خود را در جنگها و ستمها كه به بندگان خدا كرده در آنها بر شمارد و بدان ببالد البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده و هر كه همسايه بيمار دارد و بعيادتش نرود براى كم گرفتن حقش البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده و هر كه همسايه‏اش بميرد و به تشييع جنازه‏اش نرود براى اهانت باو و حقش البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده و هر كه از آسيب رسيده‏اى رو گرداند و بر او جفا روا دارد براى پست شمردن و كم گرفتنش بشاخه‏اى از آن چسبيده و هر كه ناسپاسى كند بر پدر و مادرش يا يكى از آن دو البته كه بشاخه‏اى از آن چسبيده و هر كه در پيش ناسپاس آنان بوده و در اين روز آنها را راضى نكند و بر آن توانا باشد او هم بشاخه‏اى از آن چسبيده و چنانست هر كه يك جور بدى ديگر كند كه البته بشاخه‏اى از آن چسبيده.

و سوگند بدان كه مرا بدرستى به پيغمبرى مبعوث كرده آنان كه بشاخه‏هاى درخت ز قوم چسبيدند همه را آن شاخه‏ها بدوزخ سوزان فرو كشند.

 

27- نوادر راوندى: تا على (ع) كه فرمود: نگوئيد زن طامث تا دروغ گفته باشيد ولى بگوئيد حائض زيرا طمث بمعنى جماع است، خداى تعالى فرموده: نگائيده آنها را پيش از آنها آدمى و نه پرى و نگوئيد كه به خلاء رفتم ولى بگوئيد چنانى كه خدا فرموده: (43 سوره النساء) يا آيد يكى از شما از غائط، و نگوئيد اهريق الماء تا دروغ گفته باشيد ولى بگوئيد ميروم بشاشم و به مسلمان رجيل (مرد كوچك) نام ننهند و مصحف را مصيحف (مصحف كوچك) ننامند و نه مسجد را مسيجد نامند.پ و بهمين سند گفته: رسول خدا (ص) گذر كرد بمردمى كه جوجه زنده‏اى را واداشته و بآن تير ميزدند، فرمود: اينان كيانند خدا لعنتشان كناد.پ 28- نهج البلاغه: از نوف بكالى كه امير مؤمنان (ع) شبى كه بيرون رفته بود از بسترش بدر آمد و بستاره‏ها نگاه كرد و فرمود: اى نوف راستش داود (ع) در چنين ساعتى از شب برخاست پس فرمود: راستى اين ساعتى است كه بنده‏اى در آن بدرگاه پروردگارش دعا نكند جز كه برايش مستجاب شود مگر اينكه گمركچى يا كدخدا يا شرطى (پاسبان) يا طنبورزن يا طبال باشد ...پ 29- امالى طوسى: تا رسول خدا (ص) كه ميفرمود: هر كه خواب دروغ از خود گويد وادار شود ميان دو طرف يك دانه جو گره زند و نتواند.پ و بهمين سند است كه فرمود: (ص) نگيريد گور مرا مسجد و نه خانه‏هاى خود را قبور.پ 30- ثواب الاعمال: تا ابى هريره و عبد الله بن عباس كه رسول خدا (ص) براى ما خطبه خواند پيش از وفاتش آن آخرين خطبه‏اش در مدينه تا زمانى كه بخدا عز و جل رسيد و ما را پندها داد كه از آنها ديده‏ها اشكبار شد و دلها ترسان و تنها لرزان و دلها هراسان شدند بلال را فرمود تا فرياد الصلاة جامعه كشيد و مردم همه گرد آمدند و رسول خدا بيرون آمد تا بمنبر بر آمد و فرمود:

ايا مردم جلو آئيد و جا را براى آنان كه دنبال شمايند بگشائيد، سه بار آن را فرمود، تا مردم جلو كشيدند و بهم چسبيدند و كسى در دنبال خود نديدند سپس فرمود: ايا مردم جلو آئيد و جا براى آنان كه بدنبال شمايند بگشائيد، مردى گفت: يا رسول الله براى كه جا گشائيم؟ فرمود: براى فرشته‏ها فرمود: راستش چون آنها با شما همراه شوند جلو شما نباشند و در پس شما نباشند ولى در سمت راست و چپ شما باشند، مردى گفت: يا رسول الله چرا در پيش و پس ما نباشند آيا از برترى ما است بر آنها يا برترى آنها بر ما؟ فرمود: شما برتريد از فرشته‏ها بنشين آن مرد نشست و رسول خدا خطبه خواند، فرمود:

 

پ‏سپاس از آن خداست سپاسش گوئيم و ياريش جوئيم و معتقدش باشيم، و به او توكل كنيم، و گواهى دهيم كه نيست شايسته پرستشى جز او يكتا است، شريك ندارد، و گواهيم كه محمد بنده و رسول او است، و پناه بريم بخدا از بديهاى خود و بديهاى كردارهاى خود، هر كه را خدا رهنمود گمراه كنى ندارد و هر كه را گمراه كرد رهنمائى ندارد.

ايا مردم راستش كه در اين امت سى پيغمبر دروغين خواهد بود نخست كسانى از آنها صاحب صنعاء است (كه پايتخت يمن است و يكى در آن بكمك اشعث بن قيس مقارن وفات پيغمبر دعوى نبوت كرد) و صاحب يمامه (مسيلمه كذاب كه در آخر عمر پيغمبر دعوى نبوت كرد).

ايا مردم راستش هر كه خدا عز و جل را ملاقات كند و از روى اخلاص گواه باشد كه نيست شايسته پرستشى جز خدا و ديگرى را با او در نياميزد ببهشت رود.

و على بن ابى طالب (ع) برخاست و گفت: يا رسول الله پدر و مادرم قربانت چگونه آن را با اخلاص گويد و ديگرى را با آن نياميزد اين را براى ما شرح بده و روشن كن تا آن را بدانيم آن حضرت در پاسخ فرمود آرى براى حرص بر دنيا باشد و فراهم كردن دنيا از راههاى حرام و ناروا و دل بستن بدان، و مردمانى باشند كه گفتارهاى نيكان را گويند و كردار زورگويان را بكار بندند پس هر كه ملاقات كند خدا عز و جل را و در او چيزى از اين خصلتها نباشد و او بگويد

لا اله الا الله‏

بهشت را دارد و اگر دنيا را بگيرد و آخرت را رها كند از آن او دوزخ باشد و هر كه محاكمه ستمكارى را در عهده گيرد يا در آن باو كمك كند ملك الموت بر او فرود آيد با مژده بلعنت خدا و آتش دوزخ كه جاويد در آن بماند و چه بد سرانجامى است.

و هر كه نياز پادشاه ستمگرى را بر او سبك كند در دوزخ جفت او باشد، و هر كه سلطانى را بر ستم راهنمائى كند همراه آن است و او است بهمراه سلطان سخت‏تر عذاب دوزخيان را دارند و هر كه دنيادارى را بزرگ شمارد و او را بطمع دنيايش دوست دارد خدا بر او خشم كند و هم درجه او باشد بهمراه قارون در تابوت اسفل دوزخ و هر كه براى خودنمائى و شهرت ساختمانى بسازد روز قيامت تا هفتم زمين طوق آتشين او گردد و در گردنش سوزان باشد سپس بدوزخ افكنده شود، گفتيم يا رسول الله چگونه ساختمانى براى خودنمائى و شهرت باشد؟ فرمود:

بيش از نياز بدان باشد يا براى باليدن باشد.

و هر كه از مزد كار مزدى بكاهد خدا كردارش را نابود سازد و بوى بهشت را بر او حرام كند، و بوى آن از مسافت پانصد سال دريافت شود.

و هر كه يك وجب از زمين خيانت كند بهمسايه‏اش خدا روز قيامت تا هفتم طبقه بگردنش آن را طوق كند از آتش تا ويرا بدوزخ در آورد.

 

پ‏و هر كه قرآن را بياموزد و عمدا آن را فراموش كند روز قيامت خدا را ملاقات كند خوره دار و دست بگردن بسته و خدا بشمار هر آيه بر او مارى مسلط كند گماشته‏وار.

و هر كه قرآن را بياموزد و بدان عمل نكند و برگزيند بر آن دوستى دنيا و زيورش را، بايست گردد خشم خدا عز و جل را و همدرجه يهود و نصارى باشد آنان كه كتاب خدا را به پشت سرافكندند و ناديده گرفتند.

و هر كه زنى را بحرامى از دبر بگايد يا مردى يا پسرى را خدا عز و جل محشورش كند روز قيامت بدبوتر از مردار آزار كشند از او مردم تا بدوزخ رود و نپذيرد خدا از او كم و بيشى را و پول و بدلى را و نابود كند عملش را و او را در تابوتى نهد كه با ميخهاى آهنين بسته شده و تخته‏هاى آهنين در ميان تابوت بر او زند تا با آن ميخها بهم جفت شوند، و اگر يك بند از او را بر صد هزار امت نهند همه بميرند و او سخت دوزخيان باشد در عذاب و هر كه زنا كند با زنى يهودى يا ترسا يا گبر يا مسلمان آزاد باشد يا كنيز يا هر زنى از مردم خدا عز و جل در گورش سيصد هزار در از دوزخ گشايد كه از آنها مارها و كژدمها و زبانه‏هاى آتش بر آيد بر او و بسوزد تا روز قيامت و مردم از گند فرج او آزار كشند و تا قيامت بدان شناخته شود تا فرمان دهندش بسوى دوزخ و همه حاضران از او آزار كشند با عذاب سختى كه بدان گرفتارند زيرا خدا محارم را حرام كرده و كسى غيرتمندتر از خدا نباشد و از غيرت حضرت او است كه هرزگيها را غدقن كرده و حدود و كيفرها را مقرر داشته.

و هر كه سركشد در خانه همسايه‏اش و نگاه كند به عورت مردى يا موى زنى يا جايى از تنش خدا را بايست است كه او را بدوزخ برد همراه منافقانى كه در دنيا عورت مردم را بررسى ميكردند، و از دنيا نرود تا خدايش رسوا كند و عورتش را در آخرت بمردم آشكار كند.

و هر كه از نصيب روزيش ناراضى است و شكوه خود را پراكنده و شكيبا نباشد حسنه‏اى از او بدرگاه خدا بالا نرود و خدا عز و جل را ملاقات كند و بر او خشمگين باشد.

و هر كه جامه‏اى پوشد و در آن بزرگى فروشد و فيس كند خدا گورش را بلبه دوزخ فرو كشد و در آن جابجا شود تا آسمانها و زمين باشند كه قارون جله‏اى پوشيد و در آن بخود باليد و خدا او را بدان جا فرو برد و جابجا شود در آن تا روز قيامت.

و هر كه زنى را با مال حلالى بگيرد جز اينكه قصدش باليدن و خودنمائى باو باشد خدا عز و جل او را بدان نيفزايد جز خوارى و زبونى و باندازه‏اى كه از او بهره برده او را بر لبه دوزخ وادارد سپس بدان تا هفتاد خريف فرو افتد هر كه مهر زنى را بستم كشد نزد خدا زناكار است و خدا عز و جل روز قيامت باو گويد: اى بنده من كنيزم را با پيمانم بتو بزنى دادم و به پيمانم‏

 

وفا نكردى و خدا حق آن زن را بستاندپ و همه حسنات آن مرد را فرا گيرد و كمتر از حقش در آيد و فرمانش دهند بدوزخ.

و هر كه از گواهى خود برگردد و آن را نهان سازد خدا در برابر خلائق گوشتش را بخوردش دهد و او را بدوزخ برد در حالى كه زبانش را بجود، و هر كه را دو زن باشد و با عدالت ميان آنها نباشد در قسمتى كه دارند از خودش و مالش روز قيامت در غل آيد و به پهلو مايل است تا بدوزخ رود.

و هر كه بناحق همسايه‏اش را آزار دهد خدا بوى بهشت را بر او حرام كند و جايش دوزخ است، آگاه باش كه خدا عز و جل باز رسد هر كس را از حق همسايه و هر كه حق همسايه خود را ضايع كرده از ما نباشد.

و هر كه فقير مسلمانى را اهانت كند براى اينكه فقير است و او را كم شمارد البته كه حق خدا را كم شمرده و پيوسته دچار خشم خدا عز و جل است و دشمنى او تا او را راضى سازد.

و هر كه گرامى دارد فقير مسلمانى را بر خورد خدا را روز قيامت كه برويش خندانست.

و هر كه در سر دو راهى دنيا و آخرت باشد و دنيا را بر آخرت گزيند خدا را عز و جل ملاقات كند و برايش حسنه‏اى نباشد كه بدان از دوزخ پرهيزد، و هر كه آخرت را گرفت و دنيا را وانهاد ملاقات كند خدا را روز قيامت كه از او خشنود است.

و هر كه بر زنى و يا كنيزى بحرامى دست يافت و او را وانهاد از ترس خدا عز و جل خدا عز و جل حرام كند بر او دوزخ را و امانش دهد از هراس بزرگ و او را بهشت برد و اگر به حرامى باو رسيد خدا بهشت را بر او حرام كند و بدوزخش برد، و هر كه از راه حرام مالى بدست آورد خدا از او نپذيرد صدقه و نه آزاد كردن بنده و نه حج و نه عمره و خدا عز و جل بشمار ثواب آنها بر او گناه نويسد، و آنچه پس از مردنش براى او بماند توشه او گردد بسوى دوزخ، و هر كه بدان دست يابد و آن را وانهد از ترس خدا عز و جل در پرتو دوستى خدا باشد و رحمتش و باو فرمان بهشت داده شود.

و هر كس بزن نامحرمى دست بدهد روز قيامت در غل آيد و فرمان دوزخش داده شود.

و هر كه با زن نامحرمى خوش و بش كند و لاس بزند بهر كلمه‏اى كه در دنيا با او سخن گفته هزار سال در دوزخ زندانى گردد، و زنى كه مرد نامحرمى را بپذيرد كه باو بچسبد و او را ببوسد يا بتن او بچسبد بحرامى يا با او لاس بزند يا او را بگايد بهرزگى بر او گناهى باشد بدان چه بر مرد است، و اگر مرد بزور او را واداشته گناه او و آن مرد بر آن مرد باشد.

و هر كه دغلى كند با مسلمانى در فروش يا خريد از ما نباشد و در قيامت با يهود محشور

 

شود زيرا كسى كه بمسلمانى دغلى كند مسلمان نيست.پ و هر كه ابزار زندگى را از همسايه خود دريغ كند چون بآن نياز دارد خدا در قيامت فضل خود را از او دريغ كند و او را بخود واگذارد، و هر كه را خدا بخودش واگذارد هلاك شود و خدا عز و جل از او عذرى نپذيرد.

و هر كه زنى دارد كه او را آزار كند خدا نماز آن زن را نپذيرد و نه عمل خوبش تا باو يارى كند و او را راضى كند و اگر چه همه را روزه گيرد و شب‏زنده‏دارى كند و بنده‏ها آزاد كند و مالها در راه خدا بمصرف رساند و آن زن نخست كس باشد كه بدوزخ رود، سپس رسول خدا فرمود: و آن مرد هم چنين گناه و عذابى دارد چون بزنش آزار رساند و ستم كند.

و هر كس بگونه مسلمانى سيلى زند خدا روز قيامت استخوانهايش را بگسلد وانگاه دوزخ را بر او چيره سازد و در غل او را محشور كند تا بدوزخ رود.

و هر كه شب گذراند و در دل دغلى بر برادر مسلمانش دارد در خشم خدا شب گذراند و صبح هم چنين باشد تا توبه كند و برگردد، و اگر چنين بميرد بر جز دين اسلام مرده.

سپس رسول خدا تا سه بار فرمود: آگاه كه هر كه بما دغلى كند از ما نباشد.

و هر كه تازيانه‏اى پيش سلطان ستمگر آويزد بخدمت او خدا عز و جل آن را مارى سازد به درازاى شصت هزار ذراع و بر آتش مسلط كند در آتش دوزخ كه تا هميشه باشد.

و هر كه غيبت كند برادر مسلمانش را روزه‏اش باطل و وضويش شكسته، و اگر چنين بميرد حلال كن حرام خدا است و هر كه ميان دو كس سخن‏چينى كند خدا در گورش بر او آتشى مسلط كند كه تا قيامت او را بسوزاند و چون از گورش بدر آيد خدا بر او مسلط كند اژدهاى سياهى كه گوشتش بگزد تا بدوزخ رود.

و هر كه خشم خود را بر برادر مسلمانش فرو خورد و بر او بردبار باشد خدا تعالى باو ثواب شهيدى دهد.

و هر كه بتازد بر فقيرى يا سركشى كند بر او يا خوارش شمارد خدايش روز قيامت چون مورچه بصورت آدمى محشور كند تا بدوزخ رود.

و هر كس جلو گيرد از غيبت برادر مسلمانش كه آن را در مجلسى شنود خدا عز و جل از او هزار باب از شر را در دنيا و آخرت جلوگيرد و اگر جلو نگيرد و از آن خوشش آيد بر او است چون گناه كسى كه غيبت كند.

و هر كه بزنا نسبت دهد مرد پاكدامن يا زن پاكدامنى را خدا عملش را نابود كند و روز قيامت هفتاد هزار فرشته از پيش و از پسش باو تازيانه زنند و گوشتش را مارها و كژدمها بگزند

 

و فرمانش بدوزخ دهندپ و هر كه در دنيا مى‏نوشد خدا عز و جل او را از زهر افعى‏ها و كژدمها شربتى نوشاند كه گوشت رويش پيش نوشيدن در ظرف درافتد و چون آن را بنوشد گوشت و پوستش واروند چون مردار گنديده و اهل محشر از او آزار كشند تا فرمان دوزخش دهند، و نوشنده مى و فشارده انگورش و وافشاردهش در دوزخند و فروشنده و خريدار و برنده آن و كسى كه برايش برند و آنكه بهايش را خورد در ننگ و گناهش يكسانند آگاه كه هر كه آن را بنوشاند به يهودى يا ترسا يا گبر يا هر مردمى بر او است گناه آنكه او را نوشيده آگاه كه هر كه آن را بفروشد يا بخرد براى ديگرى خدا عز و جل از او نپذيرد نماز را و نه روزه را و نه حج را و نه عمره را تا توبه كند و برگردد از آن و اگر بى‏توبه بميرد حق است بر خدا عز و جل كه در برابر هر جرعه كه در دنيا نوشيده شربتى از صديد دوزخ باو نوشاند سپس رسول خدا (ص) فرمود: آگاه كه راستى خدا عز و جل حرام كرده خودمى را و مست‏كننده از هر نوشابه را آگاه كه هر مست‏كننده حرام است.

و هر كه ربا خورد خدا عز و جل شكمش را از آتش دوزخ پر كند باندازه‏اى كه خورده و اگر از آن مالى بدست آورد خدا چيزى از كردارش را نپذيرد و پيوسته در لعن خدا و فرشته‏ها است تا نزد او يك قيراط ربا است.

و هر كه امانتى را در دنيا خيانت كند و بصاحبانش برنگرداند بر جز دين اسلام بميرد و خدا را ملاقات كند كه بر او خشمناك است و بدوزخ فرمانش دهند و تا هميشه در كناره دوزخ فرو رود.

و هر كه گواهى دروغ دهد بر مسلمان يا اهل ذمه يا هر كس از مردم بند بر زبانش نهاده شود روز قيامت و همراه منافقان باشد در درك اسفل دوزخ.

و هر كه بخدمتكارش و مملوكش و كسى ديگر از مردم بگويد

لا لبيك و لا سعد يك‏

خدا تعالى روز قيامت همان را باو گويد و اينكه بتمرگ در دوزخ.

و كسى كه زنى را در فشار زيان نهد تا خود را بدو واگذارد خدا عز و جل راضى نباشد در كيفر او جز دوزخ را زيرا خدا عز و جل براى زن بخشم آيد چنانچه براى يتيم.

و هر كه از برادرش بى‏آنكه از او بدى و ناخواهى ديده نزد سلطانى سعايت كند خدا عز و جل همه عملش را نابود سازد و اگر بدان سعايت شده بدى يا ناخواه يا آزارى رسد خدايش با هامان در طبقه دوزخ همراه كند.

و هر كه قرآن خواند براى آوازه‏خوانى و بدست آوردن چيزى خدا عز و جل را روز قيامت ملاقات كند و رويش سياه باشد و گوشتى بر آن نباشد و قرآن از پس گردنش او را فشار دهد تا

 

بدوزخش در آورد و در آن باد گران فرو رود.پ و هر كه قرآن بخواند و بدان عمل نكند خدا عز و جل در قيامت او را كور محشور كند و او گويد پروردگارا چرا مرا كور محشور كردى با اينكه بينا بودم خدا فرمايد چنانى كه آيات ما برايت آمدند و آنها را فراموش كردى و چنين امروز فراموش شوى» و فرمانداده شود بسوى دوزخ.

و هر كه خيانتى را بخرد و بداند كه خيانت است ننگ و گناه كسى را دارد كه خيانت ورزيده.

و هر كه ميان مرد و زنى بحرامى جاكشى كند خدا بهشت را باو حرام كند و جايش دوزخ است و بد سرانجامى است و پيوسته دچار خشم خدا است تا بميرد.

و هر كه دغلى كند با برادر مسلمانش خدا بركت را از روزيش بردارد و زندگيش را تباه سازد و او را بخود واگذارد.

و هر كه مال دزدى را دانسته بخرد در ننگ و گناهش چون دزد آنست، و هر كه بمسلمانى خيانت كند از ما نباشد و ازو نباشيم در دنيا و آخرت.

آگاه كه هر كه هرزگى را بشنود و آن را فاش كند چون انجام دهنده آن باشد و هر كه كار خوبى را بشنود و فاشش سازد چون انجام دهنده آن باشد.

و هر كه زنى را براى مردى وصف كند و زيبائى او را ياد آورش كند و آن مرد شيفته او گردد و بهرزگى كشيده شود از دنيا نرود تا خدا بر او خشم كند و هر كه خدا بر او خشم كند هفت آسمان و هفت زمين بر او خشم كنند و گناهش چون گناهى باشد كه بآن مرد رسد، گفته شد يا رسول الله، اگر توبه كنند و خوب شوند؟ فرمود: توبه آن دو را بپذيرد و توبه آن دلال را نپذيرد.

و هر كه چشمانش را از نگاه بر زنى پر كند بحرامى خدا عز و جل روز قيامت با ميخهاى آتشين آن دو چشم را پر كند و از آتش هر دو را آكنده سازد تا ميان همه مردم حكم نمايد سپس فرمان داده شود بدوزخ.

و هر كه براى خودنمائى و شهرت خوراكى دهد خدا مانندش را از صديد دوزخ باو بخوراند و آن خوراك را هم در شكمش آتشى كند تا حكم كند ميان مردم.

و هر كس هرزگى كند با زن شوهر دارى روان شود از فرج هر دو يك رودخانه صديد (چرك و خون) بمسافت پانصد سال و آزار كشند دوزخيان از بوى گند آن دو و از سخت‏تر مردم باشند در عذاب.

و سخت است خشم خدا بر زن شوهردارى كه چشم بدوزد بجز شوهرش يا جز محرمهايش‏

 

كه اگر چنين كند خدا هر عملى كه كرده نابود كند،پ و اگر بسترش زير پاى جز شوهر بگستراند بر خدا است كه او را در دوزخ بسوزاند پس از آنكه او را در گورش عذاب كرده.

و هر زنى كه طلاق خلع بگيرد از شوهرش پيوسته در لعن خدا و فرشتهايش و رسولانش باشد و لعن همه مردم تا مرگش برسد و ملك الموتش گويد مژده گير بدوزخ و چون روز قيامت شود باو گفته شود برو بدوزخ با دوزخيان آگاه كه خدا و رسولش بيزارند از زنان مطلقه بخلع بناحق، آگاه كه براستى خدا عز و جل بيزار است از كسى كه زيان زند بزنى تا از او طلاق بگيرد.

و هر كه پيشنماز مردمى شود بپسند آنها و ميانه‏روى كند با آنها در حضور خود و در قرائت و ركوع و سجود و قعود و قيامش بمانند ثواب همه آنها را دارد و آنكه پيشنماز شود بر مردمى و ميانه نباشد با آنها در حضورش (دير و زود بنماز آيد) و در قرائت و ركوع و سجود و قعود و قيامش معتدل نباشد (طول دهد يا كم گزارد) نمازش باو برگردد و از گلويش بالاتر نرود و مقامش نزد خدا عز و جل چون مقام پيشواى ستمگر متجاوزيست كه خوب نباشد براى رعيتش و بامر خدا تعالى در ميان آنها بر پا نشود (و بهواى نفس خود حكومت كند).

امير مؤمنان على بن ابى طالب (ع) برخاست و گفت: پدر و مادرم بقربانت يا رسول الله مقام حكمران ستمگر و تجاوزگر كه خوب نيست براى رعيتش و بامر خدا تعالى در آنها بر پا نيست چه باشد؟ در پاسخ فرمود: او چهارمين چهار كس باشد كه روز قيامت سخت‏ترين عذاب را دارند: ابليس، و فرعون، و آدم‏كش و چهارمش حكمران ستمكار و هر كه محتاج شودش برادر مسلمانش در وامى و باو ندهد خدا بهشت را بر او حرام كند روزى كه نكوكاران را پاداش ميدهد.

و كسى كه به بدخوئى زنش شكيبا باشد و بحساب خدا گذارد خدا بهر بار شكيبائى او بر وى ثواب ايوب را دهد بر بلايش و بر آن زن بدخو در هر شبانه روز گناهى باشد چون ريگ كوه عالج و اگر بميرد پيش از كمك بشوهر و رضايت او از وى روز قيامت وارونه محشور شود با منافقان در درك اسفل دوزخ.

و هر كه زن ناسازى دارد و صبر ندارد بدان چه خدا روزيش كرده و سخت گيرد بر آن زن و وادارش كند بدان چه نتواند خدا از او حسنه‏اى نپذيرد كه از دوزخ نگهش دارد و خدا بر آن زن خشم دارد تا چنانست.

و هر كه گرامى دارد مؤمنى را همانا خدا را گرامى داشته و چه گمان بريد بد و كه خدا با او كند، و هر كه كدخداى مردمى شود و با آنها خوبى نكند وادار شود بر لب دوزخ برابر هر روز كدخدائى هزار سال و محشور شود با دستهاى بگردن بسته، و اگر بامر خدا در آنها كار كرده خدا او را رها كند و اگر ستمگر بوده فرو كند او را در آتش دوزخ هفتاد خريف.

 

پ‏و هر كه حكم نكند بدان چه خدا نازل كرده چون گواه دهد بناحق باشد، و بدوزخ افكنده شود و عذاب گواه بدروغ را دارد و هر كه دو رو و دو زبانست در قيامت دو رو و دو زبان دارد.

و هر كه براى آتشى ميان دو كس روانه شود فرشته‏هاى خدا برايش رحمت خواهند تا برگردد و ثواب شب قدر بدو داده شود و هر كس براى بريدن دو تا از هم روانه شود گناه بر او بار شود باندازه ثواب مصلح ميان دو كس، و بر او نوشته شود لعن خدا تا بدوزخ رود و عذابش دو چندان گردد.

و هر كه براى كمك به برادرش روانه شود و بسود او ثواب مجاهدان در راه خدا را دارد و هر كه براى عيبجوئى از برادر روانه شود و عيب زير پرده او را فاش كند نخست گامى كه بر دارد و بگذارد در دوزخ باشد و خدا عيب او را در برابر همه مردم فاش كند، و هر كه باحوال پرسى خويشاوند و وابسته رود خدا باو ثواب صد شهيد دهد و اگر از حالش پرسد و با مال و جانش با او صله كند بهر گامى چهل هزار هزار حسنه دارد، و چهل هزار هزار درجه از او بالا رود، و گويا خدا عز و جل را صد سال پرستيده.

و هر كه براى فساد ميان آن دو روانه شود و بريدن آنها از هم خدا عز و جل بر او خشم كند و لعنش كند در دنيا و آخرت و گناهى دارد برابر قاطع رحم.

و هر كس كار كند تا دو مؤمن زناشوئى كنند و آنها را بهم رساند خدا عز و جل باو هزار زن از حوريان بزنى دهد هر زنى در كاخى باشد از در و ياقوت و بهر گامى كه در اين راه بر دارد و هر كلمه‏اى كه بگويد ثواب يك سال شب زنده‏دار و روزه دارد، و هر كه در جدائى ميان زن و شوهرى كار كند بر او باشد خشم خدا و لعنش در دنيا و آخرت و بر خدا حق است كه او را بكوبد با هزار پاره سنگ از آتش و هر كه براى بهمزدن ميان آنها روانه شود و جدا نشوند در خشم خدا عز و جل باشد و لعن او در دنيا و آخرت و حرام كند نگاه برويش را.

و هر كه نابينا را بمسجدش بكشاند يا بخانه‏اش يا براى نيازى كه دارد خدا بهر گامى كه بردارد و بر زمين گذارد ثواب آزاد كردن بنده‏اى برايش نويسد، و فرشته‏ها بر او رحمت خواهند تا از آن نابينا جدا شود، و هر كه براى نابينا حاجتى را بعهده گيرد و براى آن روانه شود تا آن را برآورد خدايش دو برائه دهد يكى از دوزخ و يكى از نفاق و بر آورد برايش هفتاد هزار حاجت در نقد دنيا و پيوسته در رحمت خدا اندر است تا برگردد.

و هر كه بر سر بيمارى پرستارى كند يك شبانه روز خدايش بهمراه ابراهيم خليل (ع) محشور كند و چون برق جهنده بر صراط بگذرد و هر كه بكوشد در نياز بيمارى و آن را بر آورد از گناهانش بدر آيد چون روزى كه مادرش او را زاده، پس مردى از انصار گفت: يا رسول الله اگر بيمار از

 

خاندانش باشد؟پ رسول خدا (ص) فرمود بزرگتر ثواب از كسى است كه در رفع نياز خاندانش كوشد و هر كه ضايع گذارد خاندانش را و قطع رحم كند خدايش از پاداش خوب محروم سازد روزى كه محسنان را پاداش دهد و او را ضايع گزارد و هر كه خدا در آخرت ضايع گذاشت و ناديده گرفت بجمع هلاكان برگردد تا راهى بيابد، و راهى نخواهد يافت و هر كه بگرفتارى وامى دهد و به خوشى از او بستاند كردارش را از سر گرفته (گناهان پيش او محو شده) و خدا برابر هر درهمى هزار قنطار (يك پوست گاو پر از طلا باو از بهشت بدهد).

و هر كه يك گرفتارى از دنيا را بگشايد از برادر خود خدا باو نظر رحمت كند و بدان به بهشت رسد و خدا گرفتاريهاى دنيا و آخرت او را بگشايد.

و هر كه براى آتشى ميان زنى با شوهرش روانه شود خدا ثواب هزار شهيد كه بحق در راه خدا كشته شدند باو بدهد و بهر گامى كه بردارد و كلمه‏اى كه بگويد در اين راه ثواب يك سال عبادت دارد كه شبها را زنده داشته و روزها را روزه بوده و هر كه به برادر مسلمانش وامى دهد بهر درهمش ثوابى دارد بوزن كوه احد و كوههاى رضوى و كوههاى طور سينا از حسنات و اگر در بازخواستش پس از رسيدن مدت با او نرمش كند از صراط چون برق جهنده بگذرد بى‏حساب و بى‏عذاب، و هر كه با درخواست برادر مسلمانش باو وام ندهد خدا عز و جل بهشت را بر او حرام كند روزى كه بمحسنان پاداش دهد و هر كه دريغ دارد از حاجت خواهى بر آوردن آن را با اينكه تواند بر او است گناه گمركچى، و عوف بن مالك نزد آن حضرت برخاست و گفت گناه گمركچى چه باشد يا رسول الله؟ فرمود: بر گمركچى در هر روز و شب لعن خدا و فرشته‏ها و همه مردم است و هر كه را خدا لعن كند نيابى برايش ياورى، و هر كه به برادرش احسانى كند و باو منت نهد در آن نابود شود عملش و نوميد شود كوشش.

سپس فرمود: آگاه كه خدا عز و جل حرام كرده بر منت‏گذار و متكبر و سخن چين و دائم الخمر و حريص و آنكه از دنيا سير نشود و بر جفا كار و حرامزاده بهشت را.

و هر كه صدقه بمستمندى دهد مانند ثواب او را دارد و اگر چهل هزار كس صدقه را دست بدست دهند تا بمستمند رسد همه آنها ثواب كامل دارند و آنچه نزد خدا است بهتر و پاينده‏تر است براى آنان كه تقوى دارند و نيكوكارند اگر باشيد شما كه بدانيد.

و هر كه مسجدى در اين دنيا بسازد خدا بهر وجبش يا فرمود بهر ذراعش مسافت چهل هزار هزار سال شهر از طلا و نقره و در و ياقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ بدهد كه در هر شهرش چهل هزار هزار كاخ است و در هر كاخش چهل هزار هزار خانه و در هر خانه چهل هزار هزار خانه و در هر خانه چهل هزار هزار تخت، بر هر تخت يك حور العين، در هر اتاق چهل‏

 

هزار هزار خادم و چهل هزار هزار خادمه،پ و در هر اتاق چهل هزار هزار خوان و بر هر خوان چهل هزار هزار كاسه و در هر كاسه چهل هزار هزار جور خوراك، و خدا بدارنده آن نيروئى دهد كه بر همه اين همسران در آيد و از همه اين خوراك و نوشاك در يك روزه بهره برد.

و هر كه اذان گوى يكى از مساجد خدا گردد و براى خدا در آن اذان گويد خدا باو ثواب هزار هزار پيغمبر و هزار هزار صديق و هزار هزار شهيد بدهد و شفاعت او را بپذيرد در هزار هزار امت كه در هر امت هزار هزار مرد باشد و براى او در هر بهشتى از بهشتها چهل هزار هزار شهر باشد و در هر شهرى چهل هزار هزار كاخ و در هر كاخى چهل هزار هزار خانه و در هر خانه چهل هزار هزار اتاق و در هر اتاق چهل هزار هزار تخت و بر هر تخت يك همسر از حور العين و هر اتاق آن چهل هزار هزار برابر دنيا باشد و جلو هر همسرى چهل هزار هزار خادم و چهل هزار هزار خادمه، و در هر اتاق چهل هزار هزار خوان و بر هر خوان چهل هزار هزار كاسه و در هر كاسه چهل هزار هزار جور خوراك و اگر همه جن و انس بر او وارد شوند در كوچكترين خانه جا دهد كه در آن باشد هر چه بخواهند از خوراك و نوشاك و عطر و جامه و ميوه‏ها و هر جور تحفه و تازه پيدا از زيور و پوشش، در هر اتاق بس باشد آنچه در اوست از همه اين چيزها از آنچه در اتاق ديگر است، و چون مؤذن گويد:

اشهد ان لا الله الا الله‏

چهل هزار هزار فرشته‏اش در ميان گيرند و برايش رحمت خواهند و آمرزش طلبند، و در سايه خدا عز و جل است تا پايان دهد، و چهل هزار هزار فرشته ثوابش را برايش نويسند سپس آن را به درگاه خدا عز و جل برند.

و هر كه بيكى از مساجد خدا عز و جل رود بهر گامى كه بردارد تا بخانه‏اش برگردد ده حسنه دارد و ده سيئه از او محو شود و ده درجه از او بالا رود و هر كه ملازم نماز جماعت باشد هر جا باشد و هر جا رود از صراط گذر كند چون برق جهنده در گروه نخست از پيشتازان و رويش تابنده‏تر باشد از ماه شب چهارده، و هر شبانه‏روز كه ملازم آن باشد ثواب شهيدى دارد و هر كه ملازم صف پيشين باشد و تكبيره نخست را دريابد و در آن مؤمنى را نيازارد خدا باو ثواب مؤذن دهد و در بهشت هم باو ثواب مؤذن دهد، و هر كه بسازد بر سر راه جايى براى رهگذران خدايش روز قيامت سوار كند بر پاكشى راهوار از در صورتش بتابد بر اهل محشر نورى كه در آن رقيب ابراهيم خليل (ع) باشد در گنبد او و رضوان محشر گويند اين يك فرشته‏اى است كه هرگز مانندش ديده نشده و در شفاعت او چهل هزار هزار كس به بهشت روند.

و هر كه يك ميانجيگرى كند براى برادرش كه از او خواسته خدا عز و جل باو نظر كند و بر خدا است كه هرگز او را عذاب نكند و اگر بى‏خواست آن برادر اين كار كند ثواب هفتاد شهيد

 

داردپ و ثواب كسى كه ماه رمضان را روزه داشته در خموشى و نگهدارى گوش و چشم و زبان و فرج و همه اندامش از دروغ و حرام و غيبت براى تقرب بخدا تعالى و خدايش مقرب سازد تا هم زانوى ابراهيم خليل (ع) گردد، و هر كه چاه آبى كند تا آبده شود و آن را وقف مسلمانان كند ثواب هر كسى را دارد كه از آن وضوء و نماز كند و بشمار هر موى آدمى و چهارپا و درنده و پرنده ثواب آزاد كردن هزار بنده دارد و روز قيامت بشفاعت او بشمار اختران تا حوض قدس رسند، گفتيم: يا رسول الله حوض قدس چيست؟ تا سه بار فرمود: حوض من و هر كه براى خدا گور مسلمانى را كند خدا تعالى دوزخ را بر او حرام كند و او را در خانه بهشتى جا دهد و در آوردش بر سر حوضى كه بشمار ستاره‏ها بر گرد آن آبخورى باشد و پهنايش از ايله (شهرى در بصره) تا صنعاء (شهرى در يمن) و هر كه مرده‏اى را غسل دهد و از او امانت دارى كند (معايبش را اظهار نكند) بهر مويش ثواب آزاد كردن بنده‏اى دارد و صد درجه از او بالا رود عمر بن خطاب گفت: يا رسول الله چگونه در او امانت دارى كند؟ فرمود: عورتش بپوشاند و زشتى او را نهان دارد و اگر نكند اجرش نابود است و عورتش در دنيا و ديگر سرا.

و هر كه بر ميتى نماز كند رحمت خواهد برايش جبرئيل و هفتاد هزار فرشته و آمرزيده شود گناه گذشته و آينده او، و اگر بر سر جنازه‏اش بماند تا بخاك رود و خاك بر گورش بريزد از آن بازگردد و بهر گامى از آنجا كه تشييع او كرده تا بخانه‏اش برگشته قيراطى است از مزد و قيراط هم وزن كوه احد است در سنجش مزد، و هر كه چشمش از ترس خدا اشكبار شود بهر قطره از اشكش بمانند كوه احد دارد كه در ترازويش باشد و برابر هر قطره چشمه‏اى از بهشت دارد كه بر رو كنارش ميدانها و كاخها باشند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بدل يك آدمى گذشته.

 

و هر كه بيمارى را عيادت كند بهر گامى كه بردارد تا بمنزلش برگردد هفتاد هزار هزار حسنه دارد، و هفتاد هزار هزار سيئه از او محو شوند و هفتاد هزار هزار درجه از او بالا روند و هفتاد هزار هزار فرشته بر او گمارده شود كه او را در گورش عيادت كنند و برايش آمرزشخواهند تا روز قيامت.

و هر كس جنازه‏اى تشييع كند بهر گامى تا برگردد صد هزار هزار حسنه دارد و صد هزار هزار سيئه از او محو شود و صد هزار هزار درجه از او بالا رود و اگر بر آن نماز خواند نماز خوانند بر جنازه او صد هزار هزار فرشته كه همه برايش آمرزشخواهند و اگر حاضر دفن او باشد خدا به او بگمارد صد هزار هزار فرشته كه همه برايش آمرزشخواهند تا روز قيامت كه از گورش زنده شود.

 

پ‏و هر كه براى حج يا عمره بيرون شود بهر گامى تا برگردد صد هزار هزار حسنه دارد و صد هزار هزار سيئه از او محو شود و صد هزار هزار درجه از او بالا رود و نزد پروردگارش بهر درهمى كه خرج كند در اين راه صد هزار هزار درهم دارد (و در نسخه‏اى دينار هم با درهم آمده) تا برگردد و در ضمانت خدا باشد و اگر جانش را بگيرد به بهشتش برد و اگر برگردد آمرزيده باشد و دعايش مستجاب و دعايش را غنيمت شماريد چون باز آيد پيش از آنكه بگناهان آلوده شود زيرا خدا دعاء او را برنگرداند و البته كه او روز قيامت صد هزار هزار كس را شفاعت كند و هر كه سرپرست حج‏كننده و عمره كن باشد در خاندانش بجاى او ثواب كاملى دارد چون اجر خود او بى‏آنكه از اجر او چيزى كم شود.

و هر كه بيرون رود بمرزدارى در راه خدا يا بجهاد بهر گامى كه بردارد هفتصد هزار حسنه دارد و هفتصد هزار سيئه از او محو شود و هفتصد هزار درجه از او بالا رود و در ضمانت خدا باشد تا جان دهد و بهر گونه بميرد شهيد است و اگر برگردد آمرزيده و با دعاء اجابت شده برگردد.

و هر كه براى ديدار برادرش روانه شود بهر گامى تا بخانه‏اش برگردد ثواب صد هزار آزاد كردن بنده دارد و صد هزار درجه از او بالا رود، و صد هزار سيئه از او محو شود، و صد هزار حسنه برايش نوشته شود، بابى هريره گفته شد: چنان نيست كه رسول خدا (ص) فرمود:

هر كه بنده‏اى آزاد كند فداى از دوزخ رفتن او است و بدوزخ نرود؟ در پاسخ گفت: آن چنين است و ما هم برسول خدا (ص) گفتيم: يا رسول الله چنان و چنين فرمودى، فرمود: آرى ولى خدا درجه‏ها نزد خود براى او بلند كند در گنجينه‏هاى عرشش.

و هر كه قرآن بخواند براى رضاى خدا و فهميدن دين ثوابى او را باشد بمانند آنچه به همه فرشته‏ها و پيغمبران و مرسلان داده شود، و هر كه قرآن را براى خودنمائى و شهرت ياد گيرد تا بدان جدال كند با كم‏خردان يا ببالد بدانشمندان يا دنيا طلبد خدا عز و جل استخوانها را روز قيامت از هم بگسلد، و در دوزخ عذاب‏كش‏تر از او نباشد و هيچ گونه عذاب نباشد جز كه بدان عذاب شود از سختى خشم و سخط خدا بر او.

و هر كه قرآن آموخته و در دانش فروتن است و به بندگان خدايش ياد داده و آنچه نزد خدا است ميخواهد در بهشت كسى با ثواب‏تر از او نباشد و نه در مقامى بالاتر از او و در بهشت مقامى و درجه بالا و ارزشمندى نباشد جز كه او را از آن بهره فراوانتر و مقامى شريفتر است، آگاه كه دانش بهتر از كردار ساده است و هلاك ديندارى پارسائى است آگاه كه عالم كسى است كه عمل كند بعلم خود و اگر چه عملش اندك باشد.

 

پ‏آگاه باش و هيچ گناهى را كم مگير گرچه در چشم شما خرد است زيرا گناه صغيره نباشد با اصرار، و كبيره‏اى كبيره نماند با استغفار.

آگاه كه خدا عز و جل بازرس همه اعمال شما است تا برسد بانگشت زدن يكى از شما به جامه برادرش.

پس بدانيد اى بنده‏هاى خدا كه بنده روز قيامت مبعوث شود بر آن چه مرده (از عقيده و روش).

و البته كه خدا عز و جل بهشت و دوزخ هر دو را آفريده و هر كه برگزيند دوزخ را بر بهشت بازپس افتد به نوميدى و هر كه برگزيند بهشت را البته كه رستگار است و بازگردد با پيروزى.

آگاه باش كه پروردگارم مرا فرمان داده كه بجنگم با مردم تا بگويند:

لا اله الا الله‏

نيست ستايش شده بحق جز خداى يكتا».

و چون آن را گفتند نگهداشتند از طرف من خونها و مالهاى خود را جز با حق تصرف در آنها (مانند قصاص و زكات) و حساب آنها با خداست (كه دل آنها را ميداند).

آگاه كه خدا جل اسمه واننهاده چيزى از آنچه را دوست دارد جز كه بيان كرده براى بنده‏هايش و وانهاده چيزى را كه بد دارد جز كه بيان كرده براى بنده‏هايش و آنها را از آن بازداشته تا هلاك شود هر كه هلاك مى‏شود از روى گواه روشن و زنده شود هر كه زنده مى‏شود از روى گواه روشن.

آگاه كه خدا عز و جل ستم نكند و باو ستم نرسد و او در كمين است تا سزا دهد آنان كه بد كردند بدان چه كردند و هر كه نيكى كند به نيكى پاداش دهد، هر كه خوب كند بخود كند و هر كه بد كند بر خود او است و نيست پروردگارت هيچ ستم كن مر بندگان را.

اى مردم بالا رفته عمر من و باريك و سست شده استخوانم، و بويرانى كشيده تنم، و خبر مرگم بمن رسيده و اجلم نزديك شده و شوق من بملاقات پروردگارم شديد شده، و جز اين نپندارم كه اين آخرين بر خورد من و وصيت من است با شماها تا زنده‏ام مرا خواهيد ديد و چون در گذشتم خدا جانشين من است بر هر مؤمن و هر زن مؤمنه‏

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته.

و گروهى از انصار نزد آن حضرت شتافتند پيش از آنكه از منبر فرود آيد و همه گفتند يا رسول الله خدا ما را بقربانت كند، پدرم و مادرم و خودم بقربانت يا رسول الله.

كيست كه در برابر اين سختيها و مشكلات ايستادگى كند پس از اين چنين روزى؟ رسول خدا (ص) فرمود: و شما را قربان باد پدرم و مادرم، من گفتگو كردم با پروردگارم عز و جل‏

 

 

در باره امتم‏پ و بمن فرمود: در توبه باز است تا دميده شود در صور (براى رستاخيز) سپس رسول خدا (ص) بما رو كرد و فرمود: راستش هر كه يك سال پيش از مرگش توبه كند خدا توبه او را بپذيرد، سپس فرمود: راستى يك سال بسيار است هر كه يك ماه پيش از اينكه بميرد توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد، سپس فرمود: يكماه هم بسيار است هر كه يك هفته پيش از مرگش توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد سپس فرمود: يك هفته بسيار است هر كه يك روز پيش از آنكه بميرد توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد، سپس فرمود: و يك روز هم بسيار است هر كه يك ساعت پيش از مرگش توبه كند خدا توبه‏اش را بپذيرد سپس فرمود: ساعت هم بسيار است هر كه توبه كند و نفسش باينجا رسيده و اشاره بگلوى خود كرده- خدا عز و جل توبه‏اش را بپذيرد، سپس از منبر فرود آمد و اين آخر خطبه و سخنرانى بود كه نمود تا آنكه به خدا عز و جل پيوست. (اين حديث طولانى پايان كتاب ثواب الاعمال است زيرا عنوان كليات كيفرهاى كردارها و اندك اختلافى با نسخه مؤلف علامه رحمه الله عليه دارد- از پاورقى ص 374).