گويم: اين خبر در باب آداب و سنن بسندى گذشته و در آنست كه چون آهنگ چيزى كردى و براى صحرا سوار شدى چون بر مركبت استوار گشتى بگو: سبحان الذى- تا آخر و اگر

بدريا سوار شدى‏پ در آن حال بگو: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها و چون موج برخاست بر تو بر پهلوى چپ تكيه كن و با دستت بسوى موج اشاره كن و بگو: آرام باش به سكينه خدا و بر جا باش ببر جايى خدا و

لا حول و لا قوه الا بالله.

ابن اسباط گفت: من سوار دريا شدم و چون موج بالا ميگرفت همان را كه امام كاظم (ع) فرموده بود ميگفتم و موج گشاده ميشد و بما از آن چيزى نمى‏رسيد.پ 26- محاسن: تا پيغمبر (ص) فرمود: هر كه بدره‏اى فرو شود و بگويد

لا اله الا الله و الله اكبر

خدا آن وادى را پر كند از حسنات وادى بزرگ و دور باشد يا خود باشد.پ 27- همان تا رسول خدا (ص) كه فرمود: سرپرست نكند كسى بر اهل خود بهتر از دو ركعت كه آنها را هنگام سفر كردن بخواند و بگويد: بار خدايا من خودم و اهل و مال و نژادم و دنيا و آخرتم و امانتم و سرانجامم را بتو سپردم جز كه خدا هر چه خواهد باو عطا كند.پ 28- همان: تا بريد بن معاويه كه امام باقر بود كه سفر خواستى همه عيالش را در خانه‏اى گرد آوردى و آنگاه گفتى: بار خدايا من در اين بامداد بتو مى‏سپارم خودم و مالم و نژادم و دنيايم و اهلم و فرزندم را از حاضر و غائب بار خدايا حفظ كن ما را و حفظ كن بر ما بار خدايا ما را در پناهت گير بار خدايا نعمتت را از ما مبر و آنچه از عافيت و فضلت داريم از ما مگيرپ 29- همان: تا امام كاظم (ع) كه مى‏فرمود: اگر يكى از شما سفر خواست بدر خانه‏اش ايستد رو براهى بدان خواهد رفت و سوره حمد را از پيش او و سمت راست و چپ بخواند و آيه الكرسى را از سه سو سپس گويد: بار خدايا نگهدار مرا و هر چه با من است، و سالم دار مرا و هر چه با من است و برسان مرا و هر چه باشد با من رسيدن خوب البته كه خدا او را و هر چه با او است حفظ كند و سالم دارد و بمقصد برساند، و بمن فرمود اى صباح (راوى حديث است) نبينى كه كسى محفوظ ماند و آنچه با او است محفوظ نماند و برسد و آنچه با او است نرسد، گفتم: آرى قربانت.پ 30- همان: تا اينكه گفته بود امام ششم (ع) كه چون قصد سفرى داشت ميگفت: بار خدايا راه ما را باز كن و رفتن ما را آسان كن و عافيت ما را كلان.پ 31- همان: تا امام رضا (ع) كه بمن (ابن اسباط) فرموده چون از منزلت درآئى براى سفر يا در حضر بگو:

بسم الله آمنت بالله، توكلت على الله ما شاء الله و لا حول الا بالله‏

و شيطان بتو بر خورد و فرشته‏ها بروى او زنند و گويند: چه راهى باو داريد با اينكه نام خدا برده و باو ايمان آورده و بر خدا توكل كرده و گفته:

ما شاء الله و لا قوه الا بالله‏

و در روايت ابن فضال از آن حضرت آمده جز اينكه گفته:

و لا حول و لا قوه الا بالله.

 

پ‏32- همان: تا حذيفه بن منصور گفت: همراه امام ششم (ع) بودم كه بمكه ميرفت و چون نماز خواند گفت: (همان كه در شماره 30 گذشت) و هر بار كه بر تلى بالا ميرفت ميگفت: بار خدايا تو را شرف است بر هر شرفى.پ 33- همان: تا امام ششم (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: بدان كه جان ابى القاسم بدست او است كسى‏

لا اله الا الله و الله اكبر

نگويد نزد هر بر آمدى راه جز كه هر چه جلو او است همان را گويند تا بآخر برآمدگى رسد.پ 34- همان: تا امام ششم (ع) كه دو برادر رسول خدا (ص) نزدش آمدند و گفتند: ما قصد شام داريم براى تجارت و بما بياموز آنچه بايد بگوئيم، فرمود: آرى چون بمنزلى جا گرفتيد و نماز عشاء پسين را خوانديد هر كدام شما پس از سلام پهلو بر بستر نهد و تسبيح فاطمه (ع) بخواند و بدنبالش آيه الكرسى كه محفوظ ماند از هر چيزى تا صبح كند.

و دزدانى آنها را دنبال كردند تا بمنزلى رسيدند و غلام خود را فرستادند تا بدانند در چه حالند خوابند يا بيدار و غلام بدانها رسيد و يكيشان پهلو بر بستر داشت و آيه الكرسى خواند و تسبيح فاطمه (ع) را و بناگاه دو ديوار بر آنها ساخته شده و آن غلام آمد و گرد آنها گشت و از هر طرف جز دو ديوار ساخته نديد (و برگشت نزد يارانش و گفت بخدا جز دو ديوار نديدم) گفتند خدايت رسوا كند دروغ گفتى ناتوان ترسوئى و خودشان برخاستند، جز دو ديوار نديدند و گرد آنها گرديدند و سخنى نشنيدند و آدمى نديدند و برگشتند بمنزل خود و فردا كه شد آمدند نزد آنها و گفتند: شما كجا بوديد؟ هر دو گفتند: جز همين جا نبوديم و نرفتيم، دزدها گفتند بخدا ما آمديم و جز دو ديوار نديديم بگوئيد داستان شما چيست؟

گفتند: ما نزد رسول خدا (ص) رفتيم و از او خواستيم بما آموزشى دهد و بما آيه الكرسى و تسبيح فاطمه (ع) را ياد داد و ما آن را گفتيم و دزدها گفتند: برويد بخدا ما شما را دنبال نكنيم هرگز و هرگز دزدى بر شما توانا نباشد پس از اين سخن.پ 35- همان: تا امام باقر (ع) فرمود: چون راه گم كردى فرياد كن يا ابا صالح ما را براه هدايت كن خدا شما را رحمت كند عبيد الله (راوى حديث گويد) دچار آن شديم و يكى از همراهان را واداشتيم كه دور شود و اين فرياد را بكشد، و دور شد و فرياد زد سپس نزد ما آمد و خبر داد كه آواز سستى شنيده كه گفته راه سمت راست يا گفته در چپ و يافتيم چنان بود كه او گفته بود.

و پدرم بمن باز گفت: كه در بيابان از راه پرت شديم و اين كار كرديم و ما را راهنمائى كردند گفت: يار ما آواز نرمى شنيده بود كه راه سمت راست است و جز اندكى نرفتيم كه براه‏

 

رسيديم.پ 36- همان: تا عمر بن يزيد كه گفت: يك سال در راه مكه گم شديم و سه روز مانديم براه‏جوئى و آن را نيافتيم روز سوم كه آب ما تمام شد جامه‏هاى احرام را بجاى كفن پوشيديم و حنوط برگرفتيم و يكى از ياران ما برخاست و فرياد زد يا صالح يا ابو حسين، يكى از در جواب داد، باو گفتيم تو كه باشى خدايت رحمت كند؟ گفت از آنها كه خدا عز و جل در قرآنش فرموده (29 سوره الاحقاف) و چون برگردانيديم بسوى تو چند تن پريان را كه قرآن را بشنوند- تا آخر آيه- و از آنها جز من كسى نمانده و من گم شده را راهنمائى كنم، گفت پيوسته بدنبال آن آواز رفتيم تا براه رسيديم.پ 37- همان: تا امام ششم (ع) فرمود چون در تنگناى بيمناك افتادى اين آيه را بخوان (80 سوره اسرى) پروردگارا در آورم بدخل درست و بر آورم بمخرج درست و از نزد خود برايم سلطانى يارى‏كننده بساز و چون چيز بيمناكى بچشمت خورد آيه الكرسى بخوان.پ 38- همان: تا رسول خدا (ص) فرمود هر كه منزلى كرد كه از درنده ميترسند بر او بگويد

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد بيده الخير و هو على كل شي‏ء قدير

بار خدايا بتو پناهم از شر هر درنده كه از آن درنده آسوده گردد تا از آن منزل بكوچد باذن خدا ان شاء الله.پ 39- همان: تا امام كاظم (ع) فرمود: هر كه تنها سفر كند بگويد:

ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله اللهم انس وحشتى و اعنى على وحدتى و أد غيبتي،

فرمود: هر كه تنها در اتاقى يا خانه‏اى يا دهى درآيد بگويد: بار خدا همدم تنهائيم باش و بر يگانگيم كمك كن گويد يكى بآن حضرت گفت: من شكار شير و درنده كنم و شبها در ويرانه‏ها و جاى هراس آور گذرانم فرمود: چون در آنها درآئى بگو

بسم الله‏

و پاى راست را پيش نه و با پاى چپ بدرآى و

بسم الله‏

بگو كه بد نبينى ان شاء الله.پ 40- همان: تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: بر بلندى هر پل شيطانى است چون بدان رسى بسم الله بگو تا از تو بكوچد.پ 41- همان: تا گويد: در سفارش پيغمبر (ص) بعلى است كه يا على چون قصد شهر يا دهى دارى وقتى چشم‏رس تو شد بگو: بار خدا خيرش را از تو خواهم و از شرش بتو پناهم بار خدا از برش بما بخوران و از وبايش ما را برهان و ما را محبوب اهل آن كن و دوستدار خوبانش.پ 42- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: اى على چون بمنزلى فرود آئى بگو

اللهم‏

 

أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ.

پ‏43- همان: تا على بن مغيره كه امام ششم (ع) فرمود: چون سفر كنى و بشهرى كه خواهى درآئى چونش چشم‏رس ديدى بگو: بار خدا پرورنده هفت آسمان و آنچه بر آن سايه دارند و پرورنده هفت زمين و آنچه بر خود دارند، و پرورنده بادها و آنچه پراكنده سازند و پرورنده شياطين و آنچه گمراه كنند از تو خواهم رحمت فرستى بر محمد و آل محمد و از تو خواهم خير اين آبادى و آنچه در آنست و بتو پناهم از شرش و شر هر چه در آنست.پ 44- همان: تا زراره كه شنيدم امام باقر (ع) ميفرمود: عفريتها فرزندان ابليسانند كه نفوذ كنند و در آيند و در كجاوه‏هاى مؤمنان و شترشان را بهم دهند آن را بپائيد با آيه الكرسى (كه آنها را دور كند).پ 45- طب الائمه: تا داود رقى از امام كاظم (ع) كه فرمود: هر كه در سفر است و از دزدان و درنده‏ها بيم دارد بريال پاكش خود بنويسد (آيه 80 سوره طه) لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى‏ كه بفرمان خدا عز و جل در امان ماند، داود رقى گويد بحج رفتم و در بيابان كسانى از اعراب آمدند و بر كاروان زدند كه من در آن بودم و بر يال شترم همان را نوشتم و بدان خدا كه محمد را به نبوت فرستاد و برسالت گرامى كرد و مؤمنان را بامامت شرافت بخشيد يكى از آنها با من ستيزه نكرد و خدا آنان را از من كور كرد.پ 46- مكارم الاخلاق: رسول خدا (ص) فرمود: كسى جانشينى بر خاندانش نگمارد بهتر از دو ركعت نماز كه نزد سفر كردن بخواند، و در وداع بگويد: بار خدايا امروز بتو سپردم دينم و خودم و مالم و اهلم و فرزندانم و همسايه‏هايم، و وابسته‏هايم از حاضر و غائب و آنچه نعمت دادى بر من، بار خدا ما را در سايه و در پناه و عزت خود بگير، عزيز است پناهنده به تو والا است ستايشت، و محفوظ است پناهنده‏ات و نيست معبودى جز تو، توكل بر زنده‏اى كه مرگ ندارد، سپاس خدا راست كه فرزندى نگرفته و شريكى در ملك ندارد و او را سرپرستى براى دفع خوارى نباشد او را بخوبى بزرگ شمار سپاس بسيار از آن خداست و منزه باد در هر بامداد و پسين.پ و امام باقر (ع) چون قصد سفر ميكرد همه عيالش را در اتاقى جمع ميكرد و ميگفت: بار خدا بتو سپردم- تا آخرپ و از صباح حذاء از امام كاظم (ع) (مضمون شماره 26 را آورده).پ و امام صادق (ع) چون قصد سفر كردى گفتى: بار خدا راه ما را باز كن و بخوبى ما را راه بر و عافيتى كلا بما عطا كن.پ و از امام رضا (ع) (نزديك بدان چه در شماره 31 گذشت آمده).

 

پ‏و از امام باقر (ع) كه فرمود: هر كه وقت بيرون شدن از خانه‏اش گويد: بخدا پناهم از آنچه فرشته‏هاى خدا بدو پناهند از شر امروز و از شر شياطين و از شر دشمنان اولياء خدا و از شر پرى و آدمى و از شر درنده‏ها و گزنده‏ها و از شر كار حرام همه پناه دهم خود را بخدا از شر هر چيزى، خدا او را آمرزد و توبه‏اش پذيرد و مهمش بر آورده سازد و او را از هر بدى دور دارد و از شر نگهدارد.پ از انس بن مالك كه رسول خدا (ص) سفرى نميكرد جز كه چون براى آن بر پا ميشد ميگفت:

بار خدا بتو جنبيدم و بسوى تو رو آوردم و بتو خود را نگهداشتم تو پشت و اميدم باشى بار خدا كفايت كن هر مهم و غير مهم مرا و آنچه تو بدان داناترى از من بار خدا تقوى بمن توشه ده و مرا بيامرز و رو بسوى خير دار بهر جا رو كنم و سپس بيرون ميشد.پ گويد: و بود امام ششم (ع) كه چون براى سفر بيرون ميشد ميگفت: بار خدا مرا و هر چه با من است حفظ كن و مرا و هر چه با من است بخوبى بمقصد رسان، بخدا سفر را گشايم و بخدا پيروزى جويم و بمحمد (ص) رو آورم بار خدا هر ناهموارى را برايم هموار ساز و هر سختى را دمساز و هر خيرى را بمن بده بيش از آنچه اميدوارم، و هر بدى را از من بگردان بيش از آنچه حذر دارم در عافيت و خوشى يا ارحم الراحمين.پ باز هميشه ميفرمود: از خدا خواهم كه هر ريز و درشت بدست او است و بدست او است قوت فرشته‏ها كه در سفر بمن بخشد آسودگى و ايمان و سلامت و اسلام و فهم و توفيق و بركت و هدايت و شكر و عافيت و آمرزش و تصميم و گناهى فرو نگذارد.پ و از آن حضرت كه گفت: هر كه چون از منزلش بدر آيد سه بار

الله اكبر

گويد و سپس‏

بسم الله دخلت و بسم الله خرجت و على الله توكلت و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله و على محمد و آله.

بار خدا راهى كه ميروم بخير برگشا بار خدا من بتو پناهم از شر خود و شر ديگرى و از شر هر جاندارى كه بدست تو است راستى پروردگارم براه را است در ضمانت خدا است تا بمنزلش برگردد سپس ميگفت:

توكلت على الله ما شاء الله و لا قوة الا بالله‏

پروردگارا از تو خواهم خير آنچه برايش بيرون شدم و بتو پناهم از شر آنچه برايش بيرون شدم، بار خدا وسعت ده بمن از فضل خود و تمام كن بر من نعمتت را و دلم را بسوى آن كن كه نزد تو است، و جانم را بگير در راهت و بر كيش خودت و كيش رسولت، بعد آيه الكرسى و معوّذتين را بخوان و باز سه بار سوره اخلاص را از پيش رو و بالاى سر و زير پا و سه بار از پشت سر و سه بار از سوى راست و سه بار هم از چپ و بر خدا توكل كن.

 

پ‏يك دعا كه رسول خدا بدان پناه ميگرفت در سفر و رسيدن شب:

يا ارض ربى و ربك الله و اعوذ بالله من شرك و شر ما فيك، و سوء ما خلق فيك و سوء ما يدب عليك و اعوذ بالله من اسد و اسود، و من شر الحيه و العقرب و من شر ساكن البلد، و من شر والد و ما ولد اللهم رب السموات السبع و ما أظللن و رب الارضين السبع و ما أقللن و رب الرياح و ما ذرين و رب الشياطين و ما أضللن أسئلك ان تصلى على محمد و آل محمد و أسئلك خير هذه الليلة و خير هذا اليوم و خير هذه الشهر، و خير هذه السنه، و خير هذا البد و اهله و خير هذه القريه و اهلها و خير ما فيها و اعوذ بالله من شرها و شر ما فيها و من شر كل و دابة انت آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ.

پ‏47- همان: از امام صادق (ع) كه هر كه هر شب در سفر آيه الكرسى بخواند خودش و هر چه با خود دارد سالم ماند و بگويد: بار خدا رفتن مرا عبرت ساز و خاموشيم را فكرت و سخنم را ذكر.پ و بروايتى از ابى البركات مشهدى تا مردى كه گفت: امام رضا (ع) از خراسان برايم يك بسته جامه‏ها فرستاد و ميان آنها گلى بود و بفرستاده گفتم: اين چيه؟ گفت گل قبر حسين (ع) و آن حضرت چيزى از جامه و جز آن نفرستد جز كه از اين گل در آن نهد و ميفرمايد سبب امان است باذن خدا عز و جل.پ و از آن حضرت است كه فرمود: (همان حديث شماره 34 را آورده).پ 48- همان: دعاء گمشده از امام صادق (ع) فرمود: چون راه را گم كردى فرياد كن يا صالح و يا ابا صالح ما را رهنمائيد خدا شما را رحمت كند.پ و روايت است كه صالح بخشكى گمارده است و حمزه برهنمائى در دريا.پ و از آن حضرتست كه چون غول زده شديد اذان بگوئيد.پ از ابى عبيده حذاء گفت با امام باقر (ع) بودم و شترم گم شد فرمود: دو ركعت نماز بخوان بگو آنچه گويم: خدايا برگردان گمشده از گمراهى برگردان گمشده مرا كه از فضل و عطاى تو است و آن را انجام دادم، سپس فرمود: اى ابا عبيده بيا سوار شو و با آن حضرت سوار شدم و چون براه افتاديم ناگاه يك سياهى بر سر راه بود و آن حضرت فرمود: اى ابى عبيده اين شتر تو است و همان بود.پ دعاء منزل گرفتن: پيغمبر (ص) بعلى (ع) فرمود: اى على چون منزل كنى بگو:

اللهم أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏

 

و در روايتى افزوده‏

و ايدنى كما ايدت به الصالحين و هب لى السلامه و العافيه في كل وقت و حين اعوذ بكلمات الله التامات كلها من شر ما خلق‏

 

و ذرء و برء

.پ و دو ركعت نماز بخوان و بگو خدايا روزى ما كن خير اين جا را و پناه ده از شرش بار خدا بخوران ما را از برش و پناه ده او را از وبايش و محبوب ساز ما را نزد اهلش و خوبانش را محبوب ما كن، و چون خواستى بكوشى دو ركعت نماز كن و براى حفظ و نگهدارى دعا كن و آنجا را با اهلش وداع كن كه هر جا اهلى از فرشته‏ها دارد و بگو: درود بر فرشته‏هاى نگهدار خدا درود بر ما و بنده‏هاى خوب و رحمت و بركات خدا.پ دعاء نزد برگشت از سفر در روايت است كه چون از خيبر برگشت گفت:

آئبون قائبون ان شاء الله عابدون راكعون ساجدون لربنا حامدون اللهم لك الحمد على حفظك اياى في سفرى و حضرى اللهم اجعل اوبتى هذه مباركه ميمونه مقرونه بتوبه نصوح توجب لى بها السعاده يا ارحم الراحمين.

پ‏دعاء نزد ورود به شهرى يا دهى پيغمبر (ص) بعلى (ع) فرمود: اى على چون قصد شهرى يا دهى دارى و چشم‏رس تو شد بگو: بار خدا از تو خواهم خيرش را و بتو پناهم از شرش بار خدا ما را محبوب اهلش كن و خوبانش را محبوب ما كن‏پ دعاء در حال رفتن از امام ششم (ع) كه رسول خدا در سفر چون بدره پائين ميشد تسبيح ميكرد و چون بالا ميرفت الله اكبر ميگفت، فرمود بدان كه جان ابو القاسم بدست او است كسى بر بلندى راه‏

لا اله الا الله‏

نگويد و

الله اكبر

نگويد جز كه با او هر چه پشت سر او است‏

لا اله الا الله‏

گويد و هر چه جلو او است‏

الله اكبر

گويد تا برسد بآخر دره.پ دعاء سوار شدن بر كشتى:

بسم الله الملك الرحمن وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‏

 

تا آخر آيه 67 سوره الزمر. بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ.پ دعاء پل: چون به پل رسيدى چون بر آن گام نهى بگو:

اللهم ادحر عنى الشيطان الرجيم.

پ‏امام صادق (ع) فرمود: بر بالاى هر پل شيطانى است چون بدان رسى بگو

بسم الله‏

تا از تو بكوچدپ امام صادق (ع) فرمود: چون در سفرى يا در بيابانى پهناور و از پرى يا آدمى ترسانى دست راست را بر فرق سرت نه و بآواز بلند بگو: (آيه 83 سوره آل عمران) أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ.پ 49- امان الاخطار: در روايتى رسول خدا (ص) در سفرش چون فرود ميشد تسبيح ميگفت و چون بالا ميرفت تكبير ميگفت‏پ و در روايتى كه خط تكبيرش در بر آمد به تل يا؟؟؟ يا پل چنين بود:

الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر و الحمد لله رب العالمين.

بار خدايا تو را شرف‏

 

است بر هر شرف،پ و آنگاه گوئى‏

خرجت بحول الله و قوته بغير حول منى و لا قوه و لكن بحول الله و قوته، برئت اليك يا رب من الحول و القوة

بار خدايا من از تو خواهم بركت اين سفرم را و بركت اهلش را بار خدا از تو خواهم از فضل واسع خودت روزى حلال پاك كه برايم روانه كنى و من در عافيت آن دو باشم بقوت و توانائيت بار خدا بدين سفر روانه‏ام بى‏اعتمام خبر به تو و بى‏اميد بديگرى روزى كن از آن شكر و عافيت خود را و بمن توفيق طاعت و عبادت بده تا حد رضايت خود و بالاتر.پ 50- همان: روايت داريم كه چون سوار كشتى شود صد بار

الله اكبر

گويد و صد بار صلوات فرستد و صد بار بظالمان بر آل محمد لعن كند و بگويد:

بسم الله و بالله و الصلاة على رسول الله و على الصادقين‏

بار خدا خوش كن رفتن ما را و بزرگ دار خود ما را بار خدايا بتو پراكنديم و بتو رو داريم و بتو ايمان آورديم و برشته تو دست زديم و بر تو توكل داريم، بار خدايا تو اعتماد و اميد و ياور مائى ما را بدان چه دوست ندارى و امنه بار خدا بتو اندر شويم در سفر و بتو روانه‏ايم بار خدايا راه ما را باز كن و عافيت كلان بما عطا كن، توئى سرپرست در اهل و مال توئى گذرده در دريا و خشكى و گويد: ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ، بار خدا تو بهترين مهمان پذيرى كه بدرگاه و بارها بسته شوند تو بهتر آقا و گراميترين زيارت شده و مقصودى براى هر زائرى پذيرائى دارى و براى هر واردى تحفه‏اى از تو خواهم كه تحفه مرا آزادى از دوزخ سازى و كوشش مرا بنظر آرى و رحم كنى بجدائيم از خاندانم بى‏آنكه مرا بر تو منتى باشد بلكه تو را بر من منت است كه راهى برايم فراهم كردى براى زيارت وليت و فضلش را بمن شناختى و در شب و روز مرا حفظ كردى تا به اينجا رسيدم، من بتو اميد دارم اميدم را مبر و بتو آرزو دارم نوميدم مكن و اين آمدنم را كفاره گناهانم ساز.پ و سيد گفته اگر در سوار شدن كشتى قصد جز زيارت دارد عبارت را تغيير دهد بمناسبت سفر خود و ابو الفخر بن قوه بمن بازگفت و او مرد خوبى بود كه در يك كشتى سوار بوده در دريا و اهل كشتى بر اثر باد سخت دچار خطر شدند و بمرد صالحى كه با آنها بود دادرسى كردند و او در برگه نازكى چيزى نوشت و بدريا انداخت و هوا آرام شد و بلاء رفع شد و ما كوشيديم تا آن نوشته را بما ياد دهد و سرباز زد و از كشتى پياده شديم و من شهر بشهر بدنبالش رفتم تا آن نوشته را بمن معرفى كند و چون بسيار اصرارش كردم گفت: بخدا جز سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ چيزى نبود.

 

پ‏گويم: شك نيست كه آن را با اخلاص نوشته كه سبب خلاص شده و اگر نام بزرگ و رحمت بار خدا را هم مى‏نوشت بس بودپ و بنقل از حموى در معجم البلدان آورده كه مؤلف سيره ابن هشام گويد: روزى در كوفه بودم و مردى بمن چسبيد و گفت: تو كلبى هستى گفتم: آرى گفت مفسر قرآنى؟ گفتم: آرى، گفت: بمن بگو از (آيه 45 سوره اسرى) و چون بخوانى قرآن را منهم ميان تو و آنان كه ايمان بآخرت ندارند پرده پوشنده‏اى آنجاى قرآن كه چون پيغمبر (ص) ميخواند پرده ميشد جلو دشمنش از پرى و آدمى كجا بود؟ گفتم: نميدانم، گفت قرآن تفسير كنى و آن را ندانى؟ گفتم: تو بمن خبر ده گفت: آيه‏اى از كهف و آيه‏اى از جاثيه و آيه در سوره النحل گفتم: آيات اين سوره‏ها بسيارند گفت: آيه 23 سوره الجاثيه) آبادانى آنكه هواى خود پرستد و خدايش دانسته گمراه كرده و بر گوش و دلش مهر زده و ديده‏اش پرده است پس كى او را پس از خدا راه نمايد آيا ياد آور نشويد و قول خدا عز و جل (57- الكهف) كيست ستمكارتر از آنكه يادآورش كردند بآيات پروردگارش و از آنها رو گرداند و فراموش كرد آنچه بدست خود كرده راستش نهاديم بر دلهاشان گر مرا از اينكه آن را بفهمند و بر گوشهاشان گرانى و اگرشان براه حق بخوانى هرگز در اين صورت راهياب نشوند و قول خدا تعالى (108- سوره النحل) آنانند كه خدا بسته است دلهاشان و گوشهاشان و ديده‏هاشان را و آنانند همان غافلان سپس توجه كردم و او را نديدم گويا زمين او را بلعيد و بيك مجلسى رفتم و اين داستان را بازگفتم و پس از مدتى يك مردى از حاضران آن مجلس نزد من آمد و گفت: از كوفه درآمدم براى بغداد، و شش كشتى بار بود و كشتى ما هفتم بود و اين آيات را خواندم در كشتى خودم و نجات يافتم و آن شش ديگر را زدند.

گفت: روزگار در گذشت و پس از سالهاى بسيار مردى نزد من آمد و سلام كرد و گفت:

من آزاد كرده و وابسته تؤام گفتم چگونه باشد با اينكه مردى از عرب باشى؟ گفت: در ديلم بغزوه رفتم و اسير شدم و ده سال در دست آنها بودم و بياد اين آيه‏ها افتادم و آنها را خواندم و بسته بزنجير از زندان بدر شدم و بزندانبانان و ديگران گذر كردم كسى بمن تعرض نكرد تا ببلاد اسلام آمدم و من آزاد كرده و وابسته تؤام.پ و از مولاى ما على (ع) است كه خوانده شود در ترس از غرق شدن و سالم ماند از آنچه ترسد، بخواند (آيه 196 سورة الاعراف) راستى كه سرپرستم خدائى است كه قرآن نازل كرده و سرپرست صالحانست و (67 سوره الزمر) خدا را چنانچه شايد قدر ندانستند با اينكه همه زمين روز قيامت در كف او است و آسمانها در نور ديده در دست او باشند، منزه است و برتر از آنچه شريك او آورند.

 

پ‏51- همان: بخط جدم ورام در اين باره يافتم بروايت از امام باقر (ع) كه مردمى بسفر ميرفتند و بدشتى پهناور در روزى گرم و تابستانى دچار شدند و پرتو روز بر آنها تابيد و قوت و توشه‏شان را بلعيد و از تشنگى به پرتگاه نابودى افتادند تا آنجا كه ريشه درختان را كاويدند و بناگاه مردى سفيد پوش بر آنها ايستاد و سلام داد و گفتند سلام گفت شما را چه شده؟ گفتند آنچه بينى، گفت: مژده بسلامت، من مردى از پريانم كه بمحمد ابو القاسم (ص) ايمان آوردند و شنيدمش ميفرمود: مؤمن چشم و راهنما است نشود كه شما در كنار من هلاك شويد بدنبالم آئيد و بدنبالش رفتيم و ما را بسر آب و چراگاهى برد و نياز برگرفتيم و رفتيم.پ من گويم: اين از معجزات آن حضرت است (ص) و كراماتش.پ 52- در آنچه ياد كنيم براى ترس از دشمن و دزد و اين دعاء از اسرار خصوصى است‏

يا آخذا بنواصى خلقه و السافع بها الى قدرته و المنفذ فيها حكمه و خالقها و جاعل قضائه لها غالبا انى مكيد بضعفى و بقوتك على من كادني تعرضت فان حلت بينى و بينهم فذلك ما ارجو و ان اسلمتنى اليهم غروا ما بى من نعمتك ما خير المنمين لا تجعل احدا مغيرا نعمك التى انعمت على سواك، و لا تغيرها انت ربى و قد ترى الذى نزل بى‏فحل بينى و بين شرهم بحق ما تستجب به الدعاء يا الله رب العالمين.

و باز ميگوئى:

بسم الله، و بالله و من الله، و الى الله و في سبيل الله‏

بار خدا خود را به تو وانهادم و بدرگاه تو رو كردم و كار مرا بتو سپردم مرا بحفظ ايمان نگهدار از پيش و پس و از راست و چپم و از بالاى سر و زير پايم و بحول و قوت خود از من دفاع كن كه‏

لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏

كه از امام سجاد (ع) نقل است كه چون اين كلمات گويم باك ندارم از اينكه پرى و آدمى بر سر من گرد آيند.

ذكر چند آيه كه آدمى را از دشمنان در پرده دارند، بدست راست اشاره كن بدان كه از شرش بيمناكى و بگو (9 سوره يس) وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا- تا آخر آيه.

2- (57- سوره الكهف) إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ- تا آخر آيه.

3- (آيه 108 سوره النحل) أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ- تا آخر آيه.

4- (آيه 23 سوره الجاثيه) أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ- تا آخر آيه.

5- (آيه 45 سوره اسرى) وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ- تا آخر آيه 46.پ و در كتاب مستغيثين ديدم بسندش تا مردى بنام ابو معلى از انصار كه دزدى باو بر خورد و خواست او را بگيرد و از او خواست چهار ركعت نماز بخواند و رهاش كرد و خواند و سجده كرد و در آن گفت: يا ودود يا ذا العرش المجيد يا فعالا لما تريد از تو خواهم بعزتت كه دست‏

 

كسانيست‏پ و ملكت كه دستخوش نشود و بنورت كه اركان عرشت را فراگرفته كه كفايت كنى مرا از شر اين دزد اى فريادرس بفريادم برس و اين دعاء را سه بار بازگفت و ناگاه سوارى پيش آمد كه حربه بدست داشت و آن دزد را كشت و بوى گفت: من نوشته‏اى از آسمان چهارمم و هر كه آن كند كه تو كردى او را اجابت كنم گرفتار باشد يا نباشد.پ و از آن كتاب بسندش تا زيد بن حارثه كه دزدى باو چيره شد و خواست او را بكشد بوى گفت بگذارم تا دو ركعت نماز بخوانم و او را وانهاد و چون نماز را تمام كرد گفت: يا ارحم الراحمين و دزد شنيد يكى ميگويد: او را نكش و بار دوم و سوم هم چنين شد و بناگاه سوارى آمد و حربه‏اى بدست داشت كه بر سرش آتش بود و آن دزد را كشت و به گرفتار گفت باريكم كه گفتى يا ارحم الراحمين من در آسمان چهارم بودم و بار دوم در آسمان دنيا و بار سوم كه گفتى بتو رسيدم.پ و در جزء چهارم كتاب دفع هموم و آخر آن احمد بن داود نعمانى ديدم از قول ابن عباس كه در شب صفين گفتم: يا امير المؤمنين بينى كه دشمنان ما را در ميان گرفتند فرمود:

تو از اين ترسيدى؟ گفتم: آرى پس گفت: بار خدايا بتو پناهم از اينكه در رهنمائى تو گمراه شوم بار خدايا بتو پناهم از اينكه با بى‏نيازى تو فقير شوم بار خدايا بتو پناهم از اينكه با سلامتى تو ضايع گردم بار خدايا بتو پناهم از اينكه مغلوب شوم با اينكه فرمان از تو است.پ من گويم: خدا جل جلاله كارشان كفايت كرد.پ 53- همان: در ترس باران در سفر و سلامت از ضررش و فرياد كمك خواهى از تشنگى و امن از خطرش بروايتى از سليمان جعفرى كه بهمراه امام رضا (ع) بودم در سفرش بيكى از اموالش بغلامش فرمود: قبائى بردارد و من در شگفت شدم و گفتم: براى چه ميخواهد و چون بميان راه رسيديم براى نماز فرمود آمديم باران گرفت و آن قبا را بسر من واانداختند و بسجده افتاد و منم با او سجده كردم و او در سجده ماند و شنيدمش ميگفت يا رسول الله و باران ايستاد.پ گويم: من يك بار از بغداد بحله روانه شدم از راه مدائن و چون از آباديها دور شديم ابرو رعد آمد و استوار گرديد و بارانى گرفت كه در تحمل ما نبود و خدا جل جلاله بدلم انداخت كه بگويم: اى كسى كه آسمانها و زمين را نگهدارى كه از جا بدر روند باران و خطرش را از ما نگهدار و هم كدورت و ضررش را بقدرت قاهره و قوت باهره‏ات و چند بار آن را و مانندش را بازگفتم با توسل بخدا جل جلاله تا بدهى رسيديم كه مسجدى داشت و بدان در آمديم و در همان لحظه باران تند فراوانى آمد و از آن سالم مانديم و اين پيش از اطلاعم باين حديث بود.

 

ويم: يك بار در زمستان با خانواده از كربلا با كشتى ببغداد ميرفتيم و دنيا را ابر گرفت و رعد غريد و باران شروع شد و بدلم افتاد كه بدين معنا گفتم: بار خدا اين باران را براى مصلحت بنده‏ها و نيازشان بعمارت بلاد فرود مى‏آورى و آن چون خدمتكار ما است كه ما را بزند ما را در پناه عنايت الهى و رعايت ربانى خود گيرد و آن را برسم بندگى و خدمت در آور و از ما بگردان بآنجاها كه براى بندگانت سودمند است و براى آبادانى بلادت برحمتك يا ارحم الراحمين و در همان حال باران ايستاد.پ و در حديثى كه سندش افتاده بود ديدم بر حاجيان آب ناياب شده تا بدم مرگ و نيستى برسيدند و يكى از آنها غش كرد و بزمين افتاد و در آن حال مولاى ما على (ع) را ديد كه به او ميفرمود: چرا از كلمه نجات غفلت كردى؟ گفتش كلمه نجات چيست؟ فرمود: بگو

أ آدم ملكك على ملكك بلطفك الخفى‏

و من على بن ابى طالبم و از آن حال بدر آمد و نشست و آن دعا را خواند و خدا جل جلاله بى‏وقت ابرى آفريد و بارانى فروباريد كه حاجيان بر خوان عفو وجود و احسانش زنده ماندند.پ و از كتاب نية الداعى است از پيغمبر (ص) كه فرمود: اى على امان امتم از دزد زدن است (آيه 110 سوره اسرى) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ- تا آنجا كه فرموده و كبره تكبيرا (كه آخر سوره است).پ 54- همان: دعاى خوبى در چشم‏رسى شهر باده يا منزل سر راه كه آن را از كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر آوردم.

بگويد: بار خدا پروردگار هفت آسمان و آنچه زير آنها است و پروردگار هفت زمين و آنچه روى آنها است، و پروردگار شياطين و هر چه گمراه كردند، پروردگار بادها و هر چه پراكندند و درياها و آنچه روان كردند از تو خواهم خير اين آبادى و هر چه در آنست و بتو پناهم از شرش و شر هر چه در آنست، بار خدايا هموار ساز برايم هر هموارى كه دارد و ياريم كن بانجام حاجتم يا قاضى الحاجات و يا مجيب الدعوات براستى مرا در آن در آور و از آن بر آور و راه يارى در آن برايم فراهم آور.پ 55- غوالى: در حديث است كه چون پيغمبر (ص) در سفر بود پيش از رب ميفرمود:

اى زمين، پروردگار من و پروردگار تو خداست با هم بخدا از شر هر چه در تورات و شر هر چه بر تو جنبد و پناهم بخدا از شر هر شير و از مار و كژدم و از شهروند و از هر پدر و فرزند،پ امان الاخطار بسندى كه چون پيغمبر (ص) بجنگى يا سفرى ميرفت و شب ميرسيد ميگفت: اى زمين و مانند آن را آورده.

 

پ‏56- امان الاخطار: بروايتى چون مسافر بمنزلى فرود آيد بگويد:

اللهم أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏

 

و دو ركعت نماز با حمد و هر سوره كوتاه خواهد بخواند و بگويد:

خدايا خير اين جا را بما روزى كن و از شر آن ما را پناه ده بار خدايا از بر آن بما بخوران و از تبش ما را پناه ده، و ما را محبوب اهلش كن و خوبان آنها را محبوب ما كن و بگويد

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، و اشهد ان محمد عبده و رسوله و ان عليا امير المؤمنين و الائمه من ولده ائمه اتولاهم و أبرأ من اعدائهم‏

بار خدايا از تو خير اينجا را خواهم و از شرش بتو پناهم، بار خدايا آغاز در آمدن ما را در آن به ساز و ميانه‏اش را رستگارى و آخرش را كاميابى.

و چون در منزلت از يك گزنده ترسى در آنجا كه از آن ترسانى بگو، اين از دعاهاى سرى است، اى آفريننده همه آنچه در زمين است چه كه دانستى براى چه آفريدى تو تسلط دادى بر هر چه فرود از تو است من پناهم بقدرتت بر هر چه زيانبار است از زيان او بر تنم از درنده و گزنده يا جنبنده‏هاى ديگر كه رخ دهنده‏اى آفريننده آنها بسرشت خود آنها را از من كنار زن و دور كن و مسلط بر من مكن و مرا از آسيب آنها معاف دار يا الله العلى العظيم مرا به حفظ خود محفوظ دار و بپرده‏كشى نگهدارت بپوشان از هر چه بيم دارم يا رحيم.پ و طبرسى ره در كتاب آداب دينى گفته: چون كوچ كنى دو ركعت نماز بخوان و براى حفظ دعا كن و با محل و اهلش وداع كن زيرا هر جا اهلى دارد از فرشته‏ها بگو: سلام بر فرشته‏هاى نگهبان خدا. سلام بر ما و بنده‏هاى خوب خدا و رحمت و بركاتش.پ 57- از مزار كبير: چون عزم بيرون رفتن كردى وضوء خوبى بگير و خاندانت را گرد آور و دو ركعت نماز بهر سوره خواهى بخوان و چون از آنها فارغ شدى و سلام دادى بگو بار خدا بتو سپردم خودم و اهل و مال و فرزندم و دنيا و آخرت سرانجامم بار خدا حاضر و غائب ما را حفظ كن بار خدا حفظ كن ما را و حفظ كن بر ما بار خدا ما را در پناه خود گير، بار خدا نعمتت را از ما مگير و عافيت و فضلت را دگرگون مكن.پ و آنچه از امام باقر (ع) روايت است بگو كه فرمود: چون عزم سفر كردى وضوء بگير و نماز كن دو ركعت كه يكمى با حمد باشد سوره الرحمن و دومى با حمد و سوره واقعه يا تبارك و اگر وقت ندارى هر سوره براى شتابزدگى بخوان و سپس با اين دعاء دعاء كن:

بار خدا در اين سفرم بيرون شدم بى‏اعتمادم بر جز تو و بى‏اميد دل جز بسوى تو، و بى‏نيروى پشتيبان و چاره‏سازى جز درخواست فضلت و جويائى از رزقت و دست‏اندازى برحمتت و آرامش بخوبى عبادتت، و تو اى معبودم داناترى بدان چه بهره من است در اين سفر از آنچه‏

 

دوست دارم يابد و از آنچه برايم مقدر كردى و بخوشى گرفتارم نمودى‏پ تو معبودا محو كنى هر چه خواهى و بر جا دارى و نزد تو است ام الكتاب.

بار خدا رحمت فرصت بر محمد و آل محمد و بگردان از من در اين سفرم هر بلاء مقدر را و دور كن هر محذور را و مرا زير سايه عزت و لطف عفو و رحمت و حفظ حقيقى و وسعت و رقت بگير و نعمت كاملت، و بگشا برايم در آن همه درهاى فضل و عطا و احسانت، و ببند بر من راه همه بيم‏ها را و همه آنچه بد دارم و حذر ميكنم و از آن بر خود و اهل و فرزندم ميترسم، و بگشا بر من همه درهاى امن را و بگردان از من دلهره و بيتابى را و روزيم كن صبر و نيرو را و سپاس خودت را و نجات از هر محذور و مقدور را كه خود بهتر از من دانى و آن را خير دنيا و آخرتم ساز، و از تو خواهم پروردگارا كه حفظ كنى برايم آنچه بدنبالم بر جا نهادم از اهل و مال و زندگانى و هر نيازى كه نيست فوق تو آفريننده‏اى كه اميدش داشت اى كه نيست دون او پرورنده‏اى كه مناجاتش كرد، اى كه نيست جز از معبودى كه خواندش، اى كه نيست جز او پشتيبانى كه بدو حاجت برد، اى كه نيست برايش پرده‏دارى كه بدو آميخت، اى كه نيست برايش دربانى كه رشوه‏اش داد، اى كه نيست برايش دفتردارى كه با او ساخت، اى كه نيست برايش ترجمانى كه باو فرياد كرد، اى كه در برابر پرده خواستن نيفزايد جز كرم وجود رحمت فرست بر محمد و آل محمد و برايم در كارم فرج و گشايشى مقرر دار و در اين سفرم از همه بيمناكها آسودگى روزى كن و غنيمت و پيروزى بهمه مقاصد، و برسانم بهر آرزو و خواست بار خدا با هر كه از خلق خود مقدر كردى كه من نيازى و كارى با او داشته باشم او را مسخر من ساز و دلش را با من مهربان كن و براى آنچه از او خواهم و آرزو دارم توفيقش ده و در مقصد من و نيازم او را نگهبان باش و از ستم و آزارم جلوش را بگير يا ارحم الراحمين.

سپس سجده كن و هر دعاء خواهى بكن و سر بردار و بگو:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله‏

، بار خدا پديد آر آسمانها و زمين رحمت فرست بر محمد و آل محمد و با من آن كن كه اهل آنى، و در آور مرا در هر خيرى كه محمد و آل محمد را در آوردى و بر آر از هر شرى كه محمد و آل محمد را از آن بر آوردى، و جلوگيرم باش از اينكه هرگز بدى من رسد، و هر نعمتى بمن دادى هرگز ديگرگونش مساز يا ارحم الراحمين.پ و باز بگو آنچه از سيد ما رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: جبرئيلم آمد و گفت:

پروردگارت سلام رساند و فرمايد: اى محمد هر كه از امتت خواست منش در سفر حفظ كنم و او را سالم برسانم بگويد:

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بنام خداست بيرون‏شدنم و باذن او بيرون روم كه از پيش آن را دانسته و در علمش شماره كرده آنچه در برون شدن و برگشتم باشد توكل بر

 

خداى بزرگ‏پ بمانند آنكه همه كارش را باو واگذارده و از او در هر چيزش يارى خواسته و فزونى طلبيده است و خود را از هر جنبشى و نيرو جز باو مبرى كرده بمانند كسى كه از سختى برون شد بسوى آنكه سختى او را بر گشايد و بمانند فقيرى كه براى رفع فقرش بكسى رو آورده و بمانند عيالمندى كه براى بى‏نيازى عيالش بدر آمده، بيرون شدن كسى كه پروردگارش بزرگتر اعتماد او است، و بزرگتر اميد و بهتر آرمان او، خدا اعتماد من است در همه كارهايم و به او يارى جويم و نباشد چيزى جز آنچه او خواهد، از خدا خواهم بيرون شدن خوب و در آمدن خوب را نيست معبودى بر حق جز او بر او توكل دارم و بسوى او است سرانجام.

و چون گام بيرون نهى بر در خانه‏ات بگو:

بسم الله آمنت بالله توكلت على الله ما شاء الله لا قوة الا بالله،

و بر در خانه بايست و سوره حمد را از پيش رو و سمت راست و چپت بخوان سپس بگو: بار خدايا مرا و هر چه همراه دارم نگهدار و سالم‏دار و بمقصد برسان بخوبى و زيبائى يا ارحم الراحمين و چون سوار شوى بگو: سپاس خدا را كه ما را باسلام رهنمود و قرآن بما آموخت و بمحمد (ص) بر ما منت نهاد، سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ  وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ،پ در صبح و پسين در راه باش و نيم روز فرود آى، در آخر شب روانه باش نه در آغاز آن زيرا از امام صادق (ع) روايت است كه زمين در آخر شب نور ديده شود و بنقل از پيغمبر (ص) فرموده بپرهيز از بيرون شدن پس از خوابكى زيرا خدا را جانورها است كه پراكنده كند تا بكنند هر چه فرماندارند، سپس روانه شو و در آن بگو: بار خدا راه ما را باز دار و رفتن ما را نيكو دار و عافيت ما را خوش دار، و بسيار تكبير و حمد و تسبيح و استغفار كن و چون بگردنه يا تلى برآئى يا به پلى رسى بگو:

الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر، و الحمد لله رب العالمين‏

بار خدايا تو را شرف است بر هر شرفى و چون گام بر پل نهى بگو: بسم الله خدايا شيطان رجيم را از من دور كن و چون يك آبادى چشم‏رس تو شد و خواستى در آن درآئى بگو: بار خدا پروردگار هفت آسمان و آنچه در زير دارند و پروردگار هفت زمين و آنچه در بر دارند و پروردگار شياطين و آنچه گمراه كنند، پروردگار بادها و آنچه پراكنده سازند و پروردگار درياها و آنچه روانه سازند از تو خواهم خير اين آبادى و خير هر چه در آنست و بتو پناهم از شر آن و شر هر چه در آنست، بار خدايا هر راهى در آنست بر من آسان كن، و هر هموارى دارد مرا بدان موفق كن، و كمكم كن بر نيازم يا قاضى الحاجات و يا مجيب الدعوات و مرا بخوبى در آن در آور و بخوبى از آن بر آور، و برايم از سوى خود تسلط يارى كنى فراهم ساز. دعاء براى ترس از درنده و گزنده و ديو و دشمن و دزد چون از درنده ترسى بگو:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد بيده‏

 

الخير و هو على كل شي‏ء قدير

.پ بار خدا كه پديد آر هر چه در زمين است از روى دانش خود و مسلط و كوبنده هر چيز است سواى خود، اى عزيز اى منيع، بقدرت تو پناهم از هر چه زيان دارد درنده باشد يا گزنده يا تعرض‏كننده يا جانداران ديگر اى آفريننده آنها بسرشت خود دور دارشان از من و جلو آنها را بگير و بر من مسلطشان مساز، و مرا از شرشان عافيت ده يا الله يا عظيم، مرا بحفظ خود نگهدار از هر چه بيم دارم يا رحيم.

و چون از سلطانى ترسى بگو:

يا الله الذى لا اله الا هو الاكبر القائم على جميع عباده و الممضى مشيته بسابق قدره الذى عنت الوجوه لعظمته انت تكلأ عبادك و جميع خلقك من شر ما يطرق بالليل و النهار من ظاهر و خفى من عتات مرده خلقك الضعيفة حيلهم عندك لا يدفع احد من نفسه سوءا دونك، و لا يحول احد دون ما يريد من الخير، و كل ما يراد و ما لا يراد في قبضتك، و قد جعلت قبائل الجن و الشياطين يرونا و لا نراهم و انا لكيدهم خائف وجل فآمني من شرهم و باسهم بحق سلطانك يا عزيز يا منيع‏

و چون از دشمنى يا از دزدى بترسى، بگو: اى كه بكاكل خلق خود گيرائى و آنها را بقدرت خود بگشائى و حكم خود را در آنها برانى آفريننده آنانى و حكم روا و چيره بر آنها، و همه در برابر آن ناتوانند، بتو اعتماد دارم اى آقايم نزد نيروى آنها براى ناتوانى خودم، و هم به نيروى تو در برابر هر كه بمن نيرنگى دارد مرا از آنها سالم بدار، بار خدايا اگر ميان من و آنها پرده باشى همانست كه بدان اميدوارم، و اگرم بآنها واگذارى هر نعمتى كه از تو دارم دگرگون كنند اى بهتر نعمت بخشها رحمت فرست بر محمد و آل محمد، و دگرگونى نعمتت را بر من بدست جز خودت منه، و خودت هم آن را تغيير مده، تو بينى كه با من چه خواهند، پرده شوميان من و شر آنان بحق آنچه بدان دعاء را مستجاب كنى يا لله رب العالمين.

و چون خواهى فرود آئى برگزين خوشرنگ‏تر جا پا و نرم‏تر خاكها و پرگياه‏تر آنها را، و بر سر راه درون دره‏ها منزل مگير كه جايگاه مارها و چرخش درنده‏ها باشند، و در فرود شدن بگو:

اللهم أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ،

و آنگاه دو ركعت نماز بقصد مستحب و و قربتا الى الله بخوان و بگو: بار خدا بما روزى كن خير اينجا را و بتو پناهيم از شر آن، و چون خواستى از آنجا بكوچى دو ركعت نماز مستحب نيز بخوان، و خدا را براى حفظ و نگهدارى دعاء كن و آنجا و اهلش را وداع كن، زيرا هر جا اهلى دارد از فرشته‏ها و بگو:

 

السلام على ملائكة الله الحافظين، السلام علينا و على عباد الله الصالحين و رحمة الله و بركاته.