باب هفتاد و پنجم دفع خوره، پيسى، بهق، و درد بد

پ‏1- در محاسن- 519- بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه خدا خوره را از يهود برداشت براى اينكه چغندر ميخورند و رگهاى گوشت را ميكشند.پ بيان: يعنى رگها را از گوشت برمى‏آورند چنانچه اكنون شيوه يهود است و در برخى اخبار هم از آنها نهى شده چنانچه بيايد ان شاء اللَّه.پ 2- در محاسن (..) كه امام ششم فرمود: قومى از بنى اسرائيل دچار پيسى شدند و خدا بموسى عليه السّلام وحى كرد بدانها بفرما گوشت گاو با چغندر بخورند ...

بسند ديگر از امام پنجم مانند آن رسيده.پ 3- و از همان (..) بسندى تا امام ششم كه: آب گوشت چغندر با گوشت گاو سپيده و پيسى را ميبرد.پ 4- در طب- 71- بسندى از عبد اللَّه بن سنان كه مردى بامام ششم عليه السّلام از پيسى و بهق شكوه كرد فرمود: برو حمام و نوره و حناء را بياميز و بتن بمال كه پس از آن چيزى نبينى، آن مرد گفت: بخدا يك بار بيشتر عمل نكردم خدا مرا از آن عافيت داد و پس از آن برنگشت.پ 5- و از همان: 104 طب: از امام هفتم عليه السّلام كه هر كه آبگوشت گاو بخورد خدا پيسى و خوره را از او ببرد.پ 6- و از همان (..): بسندى از ذريع كه مردى نزد امام ششم عليه السّلام آمد و شكوه كرد كه يكى از بسته‏گانش دچار درد بد شده باو فرمود: تربت امام حسين را بگيرد و با آب باران بنوشد- و عمل كرد و خوب شد.پ 7- و از او عليه السّلام كه فرمود: چيزى بجاى درد بد بهتر از تربت امام حسين نيست، گفتم: يا ابن رسول اللَّه چگونه بكار برد؟ فرمود: با آب باران بنوشد و

 

بمحل درد هم بمالد كه خوب و مجرب است ان شاء اللَّه تعالى.پ بيان: شايد مقصود از درد بد خوره يا پيسى است، و مقصود تربت قبر امام حسين است در برخى نسخه‏ها طين حرّ است يعنى پاك و خالص و خوردنش مشكل است جز اينكه تفسير به طين قبر مقدس شود، و در برخى نسخه‏ها طين قبر حسين عليه السّلام آمده كه مؤيد تفسير يكم است.پ 8- در طب (..): بسندى از امام ششم عليه السّلام فرمود: وسعت جنب و مو كه در بينى است امان از خوره‏اند.پ 9- و از او عليه السّلام كه تربت مدينه- مدينه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله- خوره را براندازد.

و از امام ششم عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: ببلا زده‏ها كم نگاه كنيد و بر آنها وارد نشويد، و چون بدانها گذرى تند برويد، مبادا بشما رسد آنچه به آنها رسيده (106 طب)پ توضيح: سعه جنب با جيم و نون است در بيشتر نسخه‏ها و مقصود خوش خلقى است يا كنايه از شادى است چنانچه ضيق صدر كنايه از غم و اندوه است.

براى اينكه اندوه فراوان مواد سوداوى مولّد زكام پديد كنند، و در برخى نسخه‏ها سعه جيب به ياء دو نقطه بزير است يعنى يقه و آنهم وجهى دارد زيرا بخارات در درون حبس نشوند تا مايه پديدش اخلاط بد گردند، و در برخى نسخه‏ها «سعة الجبين» آمده كه باز احتمال حقيقت و مجاز هر دو دارد، و موى بينى كه بيش باشد يا كنده نشود، چنانچه در روايتى است كندن آن مايه خوره است، زيرا بوسيله موى بينى مواد سوداوى برايند و چون كنده شوند كمتر درآيند، و از اين روى خوره بيشتر از بينى آغاز شود و اينكه فرمود: خاك مدينه، يعنى در مدينه بودن مانع ابتلاء باين بلاء است، و مقصود از اهل بلاء گرفتاران بمرض‏هاى واگير- دار است.پ 10- در طب (..) بسندى از امير المؤمنين عليه السّلام كه زدن سبيل از جمعه تا

 

جمعه امان از خوره است و موى بينى هم امان از آنست.پ 11- و از همان: بسندى از امام هفتم عليه السّلام كه بر تو باد شلغم بخورى چون كسى نيست جز اينكه رگى از خوره دارد و خوردن شلغم آن را آب كند، گفتم نپخته يا پخته؟ فرمود: هر دو.پ 12- از ابى جعفر عليه السّلام كه آدمى نيست جز رگ خوره دارد و آن را با شلغم آب كنيد.

 

گويم: در باب ماش آنچه وابسته باينجا است بيايد.