باب بيستم خوردن تكه نان و ريزه خوان

پ‏1- در محاسن (443) بسندش از داود بن كثير كه با امام ششم عليه السّلام شام خوردم و چون تمام كرد فرمود: الحمد للّه اين شام من و شام پدرانم است و چون سفره را برداشتند ريزه‏هايش را برچيد و بدهانش انداخت.پ 2- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه چيز اندك از خوان افتد و منش بازگردانم و خدمتكار بخندد.پ 3- و از همان (..) از يكى اصحاب كه نزد امام ششم عليه السّلام بودم و غذا ميخورد ميخورد و ديدم باندازه كنجدى خوراك كه از خوراك افتد بردارد، گفتم: قربانت بدنبال اين روى؟ فرمود: اى بنده خدا اين روزى تو است براى ديگرى وامنهش زيرا كه در آن درمانست از هر دردى، وى روايت ديگرش هم آورده.پ 4- و از همان (..) بسندى تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه هر كه ريزه خوانش را دنبال كند و بخورد ندارى از خودش تا هفت پشتش برود (و روايت درمان بودن ريزه سفره را از امير المؤمنين عليه السّلام آورده).پ 5- و از همان (444) از عبيد اللّه بن صالح خثعمى كه بامام ششم عليه السّلام از درد پهلو ناليدم فرمود: ريزه سفره بخور و خوردم و دردم رفت (ابراهيم راوى حديث گفته) درد سمت راست و چپ را يافتم و اين درمان را كردم و از آن سود بردم، اين درمان را از ديگرى هم بدستور امام نقل كرده و امام ششم در روايت ديگر فرموده:

خوردن ريزه سفره فقر را ببرد و فرزند را فزايد.پ 6- و از همان (..) از معمر بن خلّاد كه شنيدم امام رضا عليه السّلام ميفرمود: هر كه در خانه‏اش چيزى خورد ريزه‏اش برگيرد و بخورد و اگر در بيابان باشد يا بيرون خانه ريزه را براى پرنده نهد.پ 7- در محاسن (..) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه هر كه تيكه نانى يابد

 

و آن را بخورد 700 حسنه دارد و هر كه آن را در جاى پليدى يابد و بشويد و بردارد 70 حسنه دارد، بيان فزونى فضل يكم بر دوم براى اينست كه در دوم آن را نخورده بلكه تنها برداشته و اگرش بخورد ثوابش بيش از يكم است، در كافى در باره يكم يك حسنه آمده و نيازى بتوجيه ندارد و مى‏شود دومى را حمل بخوردن كرد.پ در دروس گفته: أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر تيكه از سفره بريزد بخوريد كه درمان هر درد است و روايت است كه فقر را برد و فرزند را فزايد و درد ذات الجنب را زدايد، هر كه تيكه نانى يابد و بخورد يك حسنه دارد و اگر آلوده باشد و آن را بشويد و بخورد 70 حسنه دارد، گفته: مستحب است آنچه زائد سفره است در خانه برگيرند و در بيابان وانهند گرچه يك ران گوسفند باشد.پ 8- در محاسن (445) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هر كه ميوه يا تيكه نان كه روى زمين افتاده برگيرد و پاك كند و بخورد در درونش جاگير نشود جز كه بهشت او را بايست گردد،پ در روايت ديگر است از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه درونش جانگيرد جز كه آمرزيده شود از سكونى هم مانندش آمده.پ 9- و از همان (..) بسندش كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نزد عايشه رفت و تكه نانى افتاده بود كه نزديك بود آن را بمالد زير پايش و آن را برگرفت و خورد و فرمود:

اى حميراء نعمت خدا را خوش همسايه باش كه از مردمى نگريزد و بآسانى بدانها بازگردد.پ 10- در مكارم: از محمد بن الوليد كه برابر امام نهم عليه السّلام خوردم تا دست كشيدم و خوان را برداشتند و غلام رفت ريزه‏هاى خوان را فراهم سازد و بردارد باو فرمود: آنچه در بيابانست وانه گرچه يك ران گوسفند است و آنچه در اتاق باشد دنبال كن و برچين،پ پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ديد ابو ايوب انصارى ريزه‏هاى سفره را برمى‏چيند فرمودش بركت برايت با دو بركت بر فرازت آيد و بركت در تو باشد، ابو ايوب گفت: يا رسول اللَّه و جز من هم؟ فرمود: آرى هر كه خورد آنچه خورى از آن اوست آنچه گفتم، فرمود: هر كه اين كار كند خداش از ديوانگى و خوره‏

 

و پيسى و آب زرد و حمق نگهدارد (164).

در دعوات راوندى، از ابى ايوب مانندش آمده.پ بيان: بركت بر تو يعنى بر عمرت و بر فرازت يعنى در نعمتت، و در تو يعنى در علم و كمالت، يا هر جمله بهمه اين معناها است و تكرار براى تاكيد است فيروزآبادى گفته آب زرد آبى است كه در شكم فراهم گردد و بيمار كند، و در بحر الجواهر گفته: صفرائى است كه در بول گيرد و با آن بدر آيد.پ 11- در دعوات راوندى كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود هر كه يك لقمه افتاده يافت و آن را خوب پاك كرد و خوب شست و خورد در درونش جانگيرد تا خدايش از دوزخ آزاد كند:پ به على عليه السّلام فرمود: آنچه زير سفره‏ات بريزد بخور كه ندارى را از تو ببرد و كابين حور العين باشد. و هر كه‏اش بخورد دلش از دانش و بردبارى و ايمان آگنده شود.پ 12- در دعائم: از على عليه السّلام: در باره لقمه افتاده در راه رسيده كه هر كه‏اش بردارد و خوب پاك كند و در شكاف ديوار نهد خدا برايش يك حسنه نويسد و يك حسنه ده برابر باشد و اگرش بخورد خدا برايش دو حسنه مضاعف نويسد،پ و از جعفر بن محمّد عليه السّلام است كه چون خوراك مانده‏اى در خانه‏اش ميديد از خوراكشان باندازه آن ميكاست و ميفرمود در باره قول خدا «مثل زده خدا براشان دهى آسوده و آرام را كه روزيش از خدا فراوان ميرسيد از هر جا و ناسپاسى كردند بنعمتهاى خدا و خدايش پوششى از گرسنگى و ترس پوشانيد بسزاى آنچه پيوسته ميكردند، «12- النحل» آنان مردم دهى بودند كه خدا در زندگيشان فراخى داده بود و پاك كردن خود را با سنگ، ناهموار شمردند و از نان مانند قلوه سنگ ساختند و با آن خود را پاك ميكردند و خدا بر آنها جانورانى خردتر از ملخ برانگيخت و چيزى كه خدا آفريده بود از درخت و گياه واننهادند تا همه را خوردند و بينوائى آنها بجائى رسيد كه بنانها كه خود را پاك كرده بودند رو آوردند و آن را ميخوردندپ و از على بن الحسين عليه السّلام است كه به مستراح رفت و در آنجا يك دانه خرما يافت و آن را

 

به غلامش داد و فرمودش آن را نگهدار تا در آيم و آن را خورد و چون آن حضرت خود را شست و بدر آمد فرمودش كجا است آن خرما؟ گفت خوردمش قربانت، فرمود: برو كه تو براى خدا آزادى، گفتند: چه اثرى در خوردن اين خرما بود كه آزاديش را ميبايست؟ فرمود: چون خوردش بهشت را بايست شد و نخواستم مالك كسى باشم كه بهشتى است،پ و از جعفر بن محمّد عليه السّلام است كه نگاه كرد كه بيك ميوه نميخورده كه از خانه‏اش دور افكندند، خشم كرد و فرمود: اين چه كاريست اگر خود سير شديد بسيارى مردم سير نباشند آن را بآنها بخورانيد كه نيازمند آنندپ فرمود: خرما يا تكه نان كه بر زمين افتاده و كسى آن را برگيرد و پاك كند و بخورد در درونش جانگيرد تا بهشتش بايست شودپ و از ابى جعفر عليه السّلام كه چون پدرم على بن الحسين عليه السّلام ميديد نانى در خانه‏اش افتاده گرچه باندازه دم كش مورچه‏اى بود از قوت خاندانش باندازه آن ميكاست (2 ر 14).پ 13- در محاسن صدوق (180) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه هر كه تيكه نان يا خرما يابد و آن را بخورد از درونش جدا نشود تا خدايش بيامرزد.پ 14- در خصال (504) بسندش تا أمير المؤمنين عليه السّلام كه خوردن واريز سفره روزى را فزايد- الخبر-پ و از اوست كه در حديث اربعمائه أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود:

واريز سفره را بخوريد كه درمان هر درد است بفرمان خدا عز و جل براى هر كه از آن درمان جويد (612).پ 15- در عيون (2 ر 34) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه ريزه‏هاى سفره كابين حور العين باشند، در صحيفه مانندش آمده.پ 16- در عيون: بسندش از حسين بن على عليه السّلام كه در مستراح شد و لقمه‏اى ديد افتاده و آن را به غلامش داد و فرمودش اى غلام چون درآيم مرا بياد اين لقمه انداز و غلام آن را خورد، و چون بدر آمد فرمود: اى غلام لقمه كو؟ گفت: خوردمش اى آقايم، فرمود: تو در راه خدا آزادى، مردى او را گفت آزادش كردى؟ فرمود:

آرى شنيدم جدّم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود: هر كه لقمه‏اى يابد و پاكش كند يا

 

 

بشويد و بخورد بدرونش جا نكند جز كه خداوند تبارك و تعالى از دوزخش آزاد كند و من بندگى نگيرم كسى را كه خدا از دوزخ آزاد كرده، در صحيفه رضا مانندش آمده، و از همانست كه تيكه آخر را از رسول خدا آورده.