باب شانزدهم خربزه

پ‏1- در محاسن (557) بسندى كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم از رطب با خربزه خوشش مى‏آمد (و در روايت ديگرش آنها را با هم ميخورد) (و دو حديث ديگر نزديك بهمين مضمون آورده و گفته:)پ بيان: در قاموس است كه خربز بكسر همان بطيخ است عربى درستى است‏

 

و يا اصلش فارسى است.پ 2- در محاسن بسندش از امام هفتم عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم خربزه و شكر را و خربزه و رطب را با هم ميخورد در مكارم مانند آن آمده.پ بيان: تا معتدل شوند، زيرا ظاهرا خربزه آن سرزمين شيرين نبوده بخوبى و البته سرد بوده و از اين رو سرديش را با شكر يا رطب تعديل ميكرده.پ 6- و از محاسن: (557) بسندش از محمّد كه نزد ابى جعفر عليه السّلام رفتم و غلامى بدو گذر كرد و او را خواست و فرمود: اى قين، گفتم: قين چيه، فرمود: آهنگر وانگه فرمود: فلانه كنيز را بتو برگرداندم و تو يكدرهم خربزه بما بده بخوريم.پ بيان: گويا كنيزى باو بزنى داده و از او واگرفته بوده و در برگرداندنش بوى يكدرهم خواسته و گويا با او شوخى كرده.پ 6- در محاسن: از امام رضا عليه السّلام كه خربزه در ناشتا مايه فلج است،پ در مكارم مانندش آمده وانگه گفته در روايتى مايه قولنج است،پ و در فردوس:

از پيغمبر است صلى اللَّه عليه و آله كه خربزه را ميوه گيريد كه آبش رحمت است و شيرينيش از شيرينى بهشت،پ در روايتى است كه از بهشت آورده شده و هر كه يك لقمه خربزه بخورد خدا 70000 حسنه برايش نويسد و بهمين شماره گناه از او محو كند و بهمين شماره درجه از او بالا برد،پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خربزه پيه زمين است و درد و بلا ندارد و در آن ده خصلت است خوراك است و نوشابه و ميوه و گل و نانخورش و حلوا و صابون و خطمى و نقل و دارو،پ و در روضه از امام رضا آورده كه سرود:

         روزگار از بهر ما آورد هديه خربزه             كه زمين را زيور است و آيد از دار السّلام‏

             اندران اوصاف خوبى باشد و ارزنده‏اى             كه شمردم جمله را آوردم آنها در نظام‏

             اين چنين فرموده جدّم مصطفاى مجتبى             جدّ من باشد محمّد بروى و آلش سلام‏

             آب و حلواء باشد و گل خربزه بهر بشر             ميوه و صابون بود باشد طعام و هم ادام‏

             شستشو سازد مثانه چهره‏ها خرم كند             هم دهان خوشبو نمايد ده صفت دارد تمام‏

پ بيان: آن را پيه شمرده براى زمين چون از آن درآيد مانند كماة كه در قاموس‏

 

او را پيه زمين تعبير كرده و آن را اشنان شمردند چون كه دهن را مانند آن پاك كند و خطمى گفتند كه مانند آن تن را نرم كند، يا براى آنكه پوست و مغزش بمالش اثر آن را دارد، در قانون و جز آن گفته:

خربزه در آغاز درجه دوم سرد است و در پايان درجه دوم تر، و گفتند شيرينش در يكم درجه گرم است، و تخم خشكش و ريشه‏اش در درجه يكم خشكند، خربزه لطيف است و نارسش سنگين است و چون خيار است، گشاينده و محلل است و مدرّ و شوينده، براى سنگ در قلوه و مثانه خوبست، چرك پوست را بزدايد و براى لكه و ككمك و سفيده روى اندام سودبخش است، و بهر خلطى كه در معده برسد تبديل شود بدان.پ 7- در فردوس: از پيغمبر است صلى اللَّه عليه و آله كه خربزه ده خاصيت دارد: خوراك است و نوشابه و شوينده مثانه و برنده سردى معده، گل است و صابون، درون را بشويد و جماع را بيفزايد و تن را خرم كند.پ 8- در قرب الاسناد (25) بسندى تا اينكه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله در گروهى از يارانش شب روى ميكرد كه على عليه السّلام همراهش بود و بناگاه ميوه‏اى بر او فرود آمد و دست يازيد و آن را گرفت و از آن خورد وانگه نگاه كرد و آنچه از آن مانده بود آن را به على عليه السّلام داد و خوردش و از آن حضرت پرسش شد آن چه ميوه‏اى بود؟ فرمود:

رنگ و بوى خربزه داشت.پ 9- در عيون (2/ 22) بسندش تا اينكه: براى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله خربزه و خرما آوردند و از آنها خورد و فرمود اين دو پاكيزه‏ترند، در صحيفه رضا مانندش آمده با سند (32).پ 10- در خصال (442) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه خربزه بخوريد چون ده خاصيت دارد با هم: پيه زمين است، درد و بلا ندارد، خوراك است و نوشابه، ميوه است و گل و صابون، نانخورش است و در باه فزايد، مثانه را بشويد و بول را بگشايد بسند ديگر از آن حضرت مانندش آمده است و در حديث ديگر است كه سنگ مثانه‏

 

را آب كند، و در مكارم: بسندى مانندش آمده است.پ 11- در خصال: كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خربزه را با رطب ميخورد، و در خبر ديگر خربزه را با شكر ميخورد.پ 12- در مكارم و خصال است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: خربزه خوردن ناشتا فلج ببار آرد.پ 13- در تحف العقول: از امام دهم عليه السّلام كه روزى فرمود: خوردن خربزه مايه خوره است، باو گفتند: از شما نيست كه چون مؤمن 40 ساله شود از ديوانگى و خوره و پيسى در امان باشد؟

 

فرمود: چرا ولى اگر مؤمن نافرمانى كند از كسى كه او را امان داده در امان نيست كه دچار كيفر نافرمانى خود شود (483).پ 14- در صحيفه رضا است كه شيوه امير المؤمنين بود خربزه را با شكر ميخورد (29).پ 15- در مناقب (424) كه محمّد بن صالح خثعمى گفت: قصد داشتم از امام دهم عليه السّلام در باره ناشتا خوردن خربزه بپرسم و از وضع صاحب الزنج (رئيس قرامطه) و پاسخى بمن رسيد از او كه خربزه را ناشتا مخوريد زيرا فلج آورد و صاحب الزنج از ما خاندان نيست، در كشف الغمه: مانندش آمده.پ بيان: صاحب الزنج آن بود كه در زمان آن حضرت در بصره شوريد و دعوى داشت علوى است و بر بصره مسلط شد و بيشمار از مردم كشت و او را از خاندان نفى كرد چه از آنها جدا بود در نژاد و مذهب و كردار.پ 16- در علل (2/ 148) بسندش تا اينكه امير المؤمنين عليه السّلام يك خربزه گرفت تا بخورد و يافتش كه تلخ است و دورش انداخت و فرمود: دور و نابود باد باو گفته شد يا امير المؤمنين اين خربزه چه بود؟ پاسخداد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خدا پيمان دوستى ما را از هر جاندار و گياه گرفته و هر كدام پيمان را پذيرفتند شيرين و گوارايند و آنچه نپذيرفتند شور و بدمزه‏اند.