باب شانزدهم- سداب

پ‏1- در «محاسن» (515) بسندش از ابى الحسن عليه السّلام كه سداب خرد را فزايد.پ 2- از «همان» (..) تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه سداب براى درد گوش خوبست.پ 3- در «مكارم»: از امام رضا عليه السّلام كه سداب خرد فزايد جز كه منى را پراكنده كند، در «فردوس»: بسندى از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه هر كه سداب خورد و بر آن خوابد از درد و دمّل و سينه پهلو آسوده است. «بيان»: در قاموس گفته: دبيله چون جهينه گرفتارى و درديست در درون،

 

در بحر الجواهر گفته: دبيله به صيغه تصغير هر ورمى است كه در جاى ماده‏دار بر آيد و گر نه آن را ورم خوانند، و گفتند: ورم بزرگ گرديست كه مايه فراهم كرده و گفتند دمل بزرگ پنجه‏داريست كه در پارسى آن را كفگيرك گويند.پ 4- در «كافى» (6/ 26) بسندش تا محمّد بن موسى كه سداب را نام برد و فرمود:

سودى بسيار در فزودن خرد دارد و بسيارى مغز جز اينكه منى را بگنداند.پ و روايت است كه براى درد گوش خوبست.پ «بيان» سداب در نسخه‏هاى حديث و بيشتر نسخه‏هاى طبى بدال بى‏نقطه است و در قاموس و برخى نسخ بذال نقطه‏دار است در قاموس گفته: سذاب سبزى شناخته‏ايست در بحر الجواهر گفته: سداب بفتح و دال بى‏نقطه از ريشه‏هاى داروئى شناخته است دشتى است و بستانى، ترش گرم است و خشك در درجه 2 و خشكش در درجه 3 و دشتى در درجه 4 و يا 3 بلغم را برد، بادشكن است و پاك كن رگها است و منى را بخشكاند و باه را از كار اندازد، قابض است و بوى سير و پياز را ببرد، گره درد خنازير را منحل كند، براى قولنج و دردهاى مفاصل خوبست و كرم را بكشد، و تخمش فواق و گلوگيرى بلغمى را آرام كند، و اگر جامه را با ريشه‏اش بخار دهند شپش در آن نماند و اين آزموده است.

 

گويم: سودش براى درد گوش ميان پزشكان معروف است، گويند چون آبش را در گوش ريزند دردش آرام شود بويژه اگر در آب انار جوش آيد، و اما خرد فزائيش براى اينست كه بيشتر كم خرديها از بلغم است و سداب بلغم را ببرد، و آنچه ابن بيطار آورده از قول روفس كه پر خوردنش كم خردى آورد آزموده نيست با اينكه مخصوص پر خوردن آنست.