باب يكم: فضيلت آب و انواعش

آيات قرآن مجيد:

پ‏1- الانفال- 11- و فرود مى‏آورد بر شما از آسمان آب كه پاكيزه شويد و آلودگى شيطان را از شماها ببرد و دلهاتان را بهم بندد و شما را پايدار كند.پ 2- الحجر- 22- و فرو آورديم از آسمان آب و آن را بشما نوشانيديم.پ 3- النحل 10- او است كه فرو آورد از آسمان آب كه شما را از آنست نوش و از آنست درخت كه در آن بچرانيد.پ 5- الأنبياء- 20- و ساختيم از آب هر چيز زنده را، آيا باور ندارند.پ 6- المؤمنون- 18- و فرو آورديم از آسمان آب باندازه و جاش داديم در زمين و راستى كه ما ببردن آن البته توانائيم.

 

پ‏7- النور- 43- و فرو آورد از آسمان كوهه‏ها كه در آنها است تگرگ و برساندش بهر كه خواهد و گرداندش از هر كه خواهد.پ 8- الفرقان- 48- و فرود آورديم از آسمان آب پاكيزه و شوينده تا زنده كنيم بدان سرزمين مرده را و بنوشيم آن را بدان چه آفريديم از چهار پايان و مردمان بسيار.پ 9- ق- 9- و فرود آورديم از آسمان آبى مبارك.پ 10- الواقعه- 68- آيا پس ديديد آبى كه نوشيد- 69 آيا شما آن را فرو آورديد يا ما فرود آورديم- 70- اگر خواهيم تلخش سازيم آيا شكر نگذاريد.پ 11- المرسلات- 28- و نوشانديم شما را آب گوارا و شيرين.پ 12- النبأ- 14- و فرو آورديم از فشارنده‏ها آب جهنده.پ تفسير: آيات در اين باره بسيارند و بيشتر آنها با تفسيرشان گذشت.

يك دسته دلالت دارند بر بركت آب باران و سودش، يك دسته در بردارند منت نهادن بر همه آبها را و بر اينكه از آسمانند و دليلند بر روا بودن انتفاع از آنها و نوشيدن و بكار بردنشان در آنچه مردم بدان نياز دارند و اصل در آنها اباحه است و هر كدام مردم، حق سود بردن از آن دارند جز آنچه دليل بدرش كرده و مؤيد آنست روايتى بچند سند كه: در سه چيز مردم برابرند آب، چراگاه و آتش، و از اين راه مورد اعتبار است كه غدقن از آن مايه سختى بسيار است بويژه در سفرها، و چون مردمى تشنه بر سر آبى درآيند و برگرفتن از آن نياز برضايت مردم آن ده داشته باشند كه بگذشت چند روز فراهم نشود نتوانند از آن بنوشند جز باندازه حفظ جان و بايد مدتى نماز را با تيمم و تن نجس بخوانند با اينكه كمتر دهى است كه جمعى غائب و صغار نداشته باشد و چگونه رضامندى آنها بدست آيد و ما ميدانيم مسلمانان پيشين از اين آب كناره نداشتند و نيز اخبار بسيارى از ائمه ما عليهم السّلام باين مضمون رسيده كه پرسش شدند از ورود بقريه‏اى كه آب دارد و پس از پرسش از خصوصياتش جواز آن را اعلام كردند و باجازه خواستن‏

 

از مردم آن ده فرمان ندادند و آنچه گفتند: كه قرينه بر رضاى صاحبانش هست درست نيست زيرا در بسيارى موارد قرينه نيست، با اينكه در صورت احتمال ايتام و مجانين قرينه سودى ندارد و روشن شد كه كمال امتنان مستفاد از اين آيات درست نباشد جز باينكه حقوق ضروريه ميان همه مشترك باشد در اين آبها و خدا دانا است بحقائق احكام و حجج گرامش عليهم السّلام.پ ما آن را بشما نوشانديم و شما را از بكار بردن توانا كرديم، از آن شما است از آن نوش تا از آن بنوشيد، (و آن را در زمين جا داديم)، ظاهرش اينست كه همه آبهاى زمين از بارانست چنان كه شرحش گذشت، (پس برساند بدان):

يعنى با تگرگ هر كه را خواهد هلاك كند و زراعت و مالش را نابود سازد و از هر كه خواهد آن را بگرداند و رسيدن آن نقمت است و صرفش رحمت، (آب طهور) يعنى پاك كن و منت نهادن بدان و ما بعدش از نوشيدن و سيراب كردن چهار پايان همانا بجواز استعمالش درست شود، (آب مبارك)، دلالت دارد بر بركت آب باران چنانچه در خبر است‏پ و كلينى (6/ 387) بسندش از محمّد بن مسلم آورده كه شنيدم امام پنجم عليه السّلام ميفرمود: رسول خدا فرمود: كه خدا عزّ و جلّ فرمود:

 (و فرو فرستاديم از آسمان آب مبارك، فرمود: آبى در زمين نباشد جز كه آب باران با آن آميخته است، گويم: در بسيارى نسخه‏هاى كافى است و (انزلنا) از باب افعال و گويا از نسخه گيران باشد، (من المزن) يعنى از ابر (اجاجا) يعنى بسيار تلخ يا بسيار شور، (و نوشانديم بشما آب فرات): ابن عباس گفته:

يعنى نوشابه شما را از آب گوارا و شيرين ساختيم ..پ در مجمع البيان: عياشى بسندش از حسين بن علوان آورده كه مزه آب را از امام ششم عليه السّلام پرسيدند فرمود: براى فهميدن بپرس نه براى رنج دادن، مزه آب مزه زندگى است، خداى سبحان فرموده: «از آب ساختيم هر چيز زنده» (4/ 44).پ بيان: اينكه فرموده مزه زندگى است يعنى بهترين مزه است و خوشتر لذتها

 

و ربطى بمزه‏هاى ديگر ندارد، و چون بزرگترين وسيله زنده بودنست گويا مزه زندگى دارد.

اخبار باب‏

پ‏1- در محاسن: (575) بسندى از امير المؤمنين كه اين نهر شما دو ناودان از بهشت در آن ريزند، امام ششم عليه السّلام فرمود: اگر ميان من و آن نهر چند ميل بود براى درمان بر سر آن مى‏آمديم.

در كافى (6/ 388) بسندش تا امير المؤمنين اين حديث را آورده و تصريح كرده كه نهر فرات است.پ 2- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه نپندارم ساك نوزادى با آب فرات بگشايند جز كه دوستدار ما خاندان شود، فرمود: بمردم كوفه آب فرات ننوشاندند جز بمنظورى بزرگ، فرمود: دو ناودان از بهشت در آن ريزند،پ بيان: مقصود از منظور بزرگ، رسوخ دوستى و ولايت در دل مردم آنست.پ 3- در كافى (..) بسندش از امير المؤمنين عليه السّلام كه اگر مردم كوفه ساك نوزادان خود را با آب فرات بگشايند البته شيعه ما باشند.پ 5- و از همان: بسندش از حكيم بن جبير كه شنيدم آقاى ما على بن الحسين عليه السّلام ميفرمود: فرشته‏اى هر شب با 30 مثقال مشك بهشتى فرود آيد و آن را در نهر فرات ريزد و هيچ نهرى در شرق و غرب زمين نباشد جز كه فرات از آن بركت بيشترى دارد، گويم: بسيارى اخبار در باره آب گذشت و بيشتر آنها در كتاب مزار آيند.پ 7- در كافى (6/ 386) بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه آب زمزم بهتر آب روى زمين است و بدتر آب روى زمين آب برهوتست كه شبانه روح كافران بر سر آن آيند.پ (در روايت آورده كه آب زمزم درمان دردها است).

 

پ‏10- و از همان: (6/ 388) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه زمزم سفيدتر از شير و شيرين‏تر از عسل بود و به آبها سرفرازى كرد و خدا او را غيرت‏گير كرد و چشمه‏اى از كوه صبر بر آن روان كرد، بيان: ظاهرش اينست كه جمادات‏هم يك شعورى دارند، و بسا مقصود سرفرازى و تجاوز مردم باشد و مضاف حذف شده مانند وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ يا كنايه از اينست كه چون فضلش از ديگر آبها بيش است مزه‏اش كاسته تا ميان آنها عدالت شده باشد و از اين رو بتجاوز تعبير شده.پ 11- در كافى (6/ 391) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه تگرگ را نخورند چون خدا فرموده «بزند بدان هر كه را خواهد».پ بيان: استدلال به آيه از اينست كه زدنش نقمت است.پ 12- در كافى (..) بسندش از امير المؤمنين عليه السّلام است كه آب نيل مصر دل را بميراند.پ 13- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام در تفسير قول خدا عزّ و جلّ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ الخ. فرمود: يعنى آب عقيق را،پ بيان: گويا مقصود از آن آب رودخانه عقيق است و آن را نمونه آورده براى همه رودها كه در دشتهاى بى‏آب روانند و آب آنها از بركه‏ها و حوضچه‏ها است كه آب باران در آنها جمع شود، و بقولى مخصوص بهمين جا است كه نيازمند آبند براى دين و دنيا: چون غسل احرام حج از آنجا است يا اينكه آيه از نخست براى آن نازل شده بسبب نامعلومى و تفسير آن به آب نگاه بر عقيق كه گفتند روشن نيست.پ 14- در كافى (6/ 390) بسندش از ابى حمزه ثمالى كه نزد آب زمزم بودم و مردى آمد و گفت: اى ابى حمزه از اين آب منوش زيرا جن و انس در آن شريكند با اينكه جز آدمى در آن شريك نباشد و از گفته او در شگفت شدم و گفتم اين را از كجا دانسته، گويد آن را بامام پنجم گفتم: فرمود: اين يك پرى بوده و خواسته تو را راهنمائى كند.

 

پ‏بيان: گويا مورد اشتراك حوض آب زمزم بوده و اشاره دوم بچاه يا دلو آب بوده و مقصودش اينست كه از دلو پيش از ريختن در حوض آب بنوش زيرا آب حوض دستزده جن و انس است و بركت ندارد يا عيب دارد، يا نخست اشاره بدلو خاصى كرده وانگه بدلو ديگر و نخست روشنتر است.پ 15- در مكارم: شيوه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود كه تگرگ ميخورد و يارانش برايش جستجو ميكردند و جمع ميكردند و آن حضرتش ميخورد و ميفرمود ريزش دندان را ميبرد.پ بيان: دلالت دارد بر مدح تگرگ و گذشت دليل بر نكوهش آن كه سندش اقوى بود چون در ظاهر اين خبر مدح عامى است و مى‏شود جمع كرد كه اين خبر در صورت ريزش دندان يا مظنه آنست و تجويز براى درمانست گرچه دور از باور است.پ 16- در مكارم (187) از امام صادق عليه السّلام كه فرمود: سرور نوشابه اهل بهشت همان آبست،پ فرمود: آب زمزم درمانست براى كسى كه آن را برايش نوشدپ در حديث ديگر است كه آب زمزم درمان هر درد است و امان از هر ترس،پ فرمود:

به خالد بن جرير كه راستش اگر من نزد شماها بودم هر روز سر نهر فرات ميرفتم و غسل ميكردم و هر روز يك دانه انار ميخوردم،پ على عليه السّلام فرمود: نيل مصر دل را بميراند، سر خود را با گل مصر نشوئيد كه مايه زمين‏گيرى است،پ فرمود: بر تبدار آب سرد بپاشيد كه داغى آن را براندازد،پ امام صادق عليه السّلام فرمود: آب خنك داغى را خاموش كند و صفراء را آرام كند و خوراك را در معده آب كند و تب را ببردپ فرمود: هر كدام بحمام رويد سه مشت از آب داغ بنوشيد كه چهره را خرمتر كند و درد تن را ببرد، و از اوست عليه السّلام كه آب جوشيده براى هر چه خوبست و بهيچ چيز زيان ندارد از امام رضا عليه السّلام كه آب هفت جوش كه هر بار در ظرفى جوشيده تب را برد و ساقها و گامها را نيرو دهد. 17- در دعوات راوندى كه تگرگ را نخوريد كه خدا فرمود: بزند

 

بدان هر كه را خواهد،پ و از ابن عباس كه خدا همه آبهاى شيرين را پيش از رستاخيز از ميان بردارد جز آب زمزم را و آب زمزم تب و سردرد را ببرد و سر كشيدن در آن ديده را روشن كند، هر كه براى درمانش نوشد خدا شفايش بخشد و هر كه براى گرسنگى از آن نوشد خدا سيرش كند.پ 18- در دعائم: بسندى تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه آب سرور نوشابه‏ها است در دنيا و ديگر سرا.پ 19- در فردوس: آب زمزم درمان هر درد است و درمان رفع هر درد است كه براى آنش نوشند، آب ناودان درمان بيمار است، آب باران درمان همه دردها و از تگرگ نهى شده چه كه خدا عزّ و جلّ فرموده: ميزند بدان هر كه را خواهد، در آب فرات دو ناودان بهشتى ريزند، اگر با آن ساك بچه را بگشايند او را دوستدار خاندان پيغمبر اسلام عليه السّلام سازد،پ از امام صادق عليه السّلام است كه همه چشمه‏ها از زير خانه كعبه جوشيدند، و آب مصر دل را مرده كند، و خوردن در سفالش و شستن سر با گلش غيرت را برند و ديوثى آورند.پ 20- در قرب الاسناد (69) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه سرور خوراكهاى دنيا و ديگر سرا گوشت است و سرور نوشابه‏هاى دنيا و ديگر سرا آب.

در عيون بسندش مانندش آمده، در صحيفه رضا عليه السّلام مانندش آمده (10)پ 21- در قرب الاسناد (83) بسندش از ابن علوان كه نزد امام ششم عليه السّلام نشسته بودم ناگاه مردى آمد از او مزه آب را پرسيد و ميپنداشتند كه او زنديق است بدهانش زد و بالا شد وانگه فرمودش: واى بر تو مزه آب زندگى است زيرا خدا عزّ و جلّ فرمايد «و ساختيم از آب هر چيز زنده را آيا پس نميگروند».پ بيان: در قاموس است كه زنديق بكسر زاء ثنوى است يا معتقد بدو اصل نور و ظلمت و آنكه بآخرت و به پروردگار ايمان ندارد يا منافقى كه كفر در دل دارد و اظهار ايمان كند و آن معرّب زن دين است و اينكه گويد: بدهانش ميزد و بالا شد، يعنى در پاسخ‏جوئى شتاب داشت و به تحقيق پرداخت و قافيه ساخت و ضميرش‏

 

به زنديق برگردد يا به سؤال و كنايه از تسلط او است و تفسيرش باينكه آبى بوده و دست در آن زده و آن را بالا برده بعيد است، و بمعانى ديگرى نزديك بمعنى نخست اشاره دارد ... و روايت اشاره دارد كه مقصود از آب در آيه قرآن تنها آب منى نيست، بيضاوى در تفسيرش گفته: يعنى آفريديم از آب هر حيوان زنده را چون خدا فرموده «و خدا آفريد هر جانور را از آب 46- النور» چون كه آب بزرگترين مايه آفرينش آنست يا بسيار بدان نيازمند است و از آن بهره‏ور يا مقصود اينست كه گردانديم هر چيز را زنده بآب و بى‏آن زنده نماند ...پ 22- در عيون (2/ 28) بسندش تا على عليه السّلام در تفسير قول خدا عزّ و جلّ «وانگه البته بازپرسى شوند در آن روز از نعمت، 8- التكاثر» فرمود: مقصود رطب است و آب سرد، در صحيفه مانندش آمده (13).پ 23- در مجالس ابن الشيخ (1/ 389) بسندش تا امام چهارم كه دو چيز در درونى در نيايند جز كه بهش سازند: انار و آب نيم گرم، در محاسن (63) مانندش آمده.پ 24- در خصال (63) بسندش تا على عليه السّلام كه گرمى تب را با بنفشه و آب سرد بشكنيد زيرا گرميش از تف دوزخ است.پ 25- و از همان: بدان سند كه فرمود: بنوشيد آب باران را كه تن را پاك كند و بيماريها را ببرد خدا تبارك و تعالى فرموده «و فرو فرستد بر شما از آسمان آبى تا شما را بدان پاكيزه كند و پليدى شيطان را از شماها ببرد و دلهاى شما را با هم پيوندد و گامهاتان را برجا دارد، 11- الانفال» در محاسن مانندش آمده (574) و در مكارم (188) مانندش آمده‏پ بيان: مشهور است كه اين آيه در جنگ بدر فرود آمد آنجا كه مسلمانها بر تپه خاكى منزل داشتند كه پا در آن فرو ميرفت و بى‏آب بود و خوابيدند و بيشترشان محتلم شدند و شبانه باران بر آنها باريد تا وادى روان شد و غسل كردند و شن زمين بسته شد و گام بر آن برجا ماند و پليدى شيطان كه جنابت است از آنها برفت و دلشان باعتماد بر لطف خدا بهم‏

 

پيوست، و از خبر برآيد كه احكام وارد در آن عموم دارند و گرچه مورد نزولش مخصوص است و بر اينكه پليدى شيطان اعم است از وسوسه‏هاى او و از بيماريهاى دنبال‏روى شيطان از گناهان.پ 26- در ثواب الاعمال (219) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه هر كه در دنيا از آب لذت برد خداش در آخرت از نوشابه‏هاى بهشت كامروا كند.پ بيان: لذت برى از آب چند وجه دارد 1- انديشه در خوشى آن و شناخت قدر اين نعمت و شكر آن.

2- نوشيدنش با سه نفس با آرامى كه بيايد حديثى در لذت برى از آب كه در آنست ادراك لذت بيشتر.

3- لذّت بردن از آن در برابر نوشابه‏هاى حرام و در عوض آنها و ترك نوشابه‏هاى حرام.

4- نوشيدن آب بى‏تشنگى براى لذت بردن از آن چنانچه در برخى اخبار آينده اشارت بدان آيد.پ 27- در محاسن (570) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه چشمه‏ها از زير خانه كعبه جوشيدند.پ بيان: از اين خبر كشيده شدن زمين از زير خانه كعبه بنظر آيد بهوش باش. و مى‏شود مقصود همان چشمه‏هاى مكه باشد و مؤيد آنست برخى اخبار زمزم خوب بفهم، و بقولى مقصود از آن چشمه‏هاى زمزم است چنانچه در كتاب حج اشاره بدان آيد.پ 28- در محاسن: بسندش تا على عليه السّلام كه آب سرور نوشابه‏هاست در دنيا و ديگر سرا (و همين مضمون را از پيغمبر هم آورده).پ 29- و از همان (..) بسندش از عيسى شلقان كه بامام ششم عليه السّلام گفتم: چه اندازه آب تنى ميان شما كم است و ندانم آن را جز براى اينكه آب شما شور است. فرمود: آب شما بهتر است از آن، يعنى آب فرات شما.

 

پ‏30- و از همان بسندش تا ابو الحسن عليه السّلام كه راستش من بسيار نوشم آب را براى لذت بردن.پ بيان: دلالت دارد بر استحباب پر نوشيدن آب و ظاهر اخبار آينده در نكوهش آن مخالف آنست و مى‏شود اين خبر را حمل كرد بر اينكه پر نوشيدن آب سازگارش بوده براى گرمى غالب مزاجش يا جز آن و اخبار آينده در باره غالب مزاجها است، يا اينكه اين خبر تفسير شود بخواستن آب بيشتر و آن اخبار به صورت نخواستن آن يا منظور از پر نوشيدن طول دادن نوش است و اندك اندك مكيدن و سه بار نوشيدن كه خود مستحب است بقرينه اينكه فرموده براى لذت بردن و درك لذت در اين صورت بيشتر است.پ 31- در محاسن (..) بسندش از يك بازگو كه نزد امام ششم عليه السّلام بودم و خرما خواست و روى آن آب نوش ميكرد، گفتم قربانت كاش از آب خوددارى ميكردى، فرمود من خرما ميخورم كه آب روى آن خوشمزه باشد.پ بيان: اين خبر دلالت دارد بر تفسير ميانين گذشته براى خبر پيشين ...پ 32- در محاسن (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هيچ كدامتان آب ننوشد تا آن را بخواهد و چون خواست كم بنوشدپ و در خبر ديگر فرمود: مبادا پر آب بنوشيد كه مايه هر درديست،پ و در خبر ديگر: كه اگر مردم كم آب نوشيدند تنشان سالم و خوش بود.پ 33- و از همان (571) بسندش تا آنكه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را ياد كرد و گفت:

بار خدايا تو ميدانى كه او دوستر است نزد ما از پدران و مادران و خويشان و دوستر از آب خنك است.پ 34- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه بمردى سفارش ميكرد كم آب بنوش كه آب هر دردى را كمك كند و تا توانى و تاب بيمارى دارى از دارو كناره كن.پ 35- در محاسن (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هر كه آب كم نوشد

 

تندرست باشد.پ 36- و از محاسن (..) كه چون پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله چربى ميخورد كم آب مينوشيد گفتندش يا رسول اللَّه تو كم آب نوشى؟ فرمود: براى خوراكم گواراتر است.پ 37- و از همان (..) بسندش كه برآورده گفته: نوشيدن آب بدنبال چربى درد را برانگيزد.پ بيان: از اين اخبار راه جمع ديگرى ميان آنها برآيد كه اخبار منع از پر نوشيدن آب حمل شوند به دنبال خوردن چربى و جز آنها بر جز آن و اين با آزمايش هم تأييد شود، گويم بيشتر اخبار منع از پر نوشيدن آب در مكارم بى‏سند آورده شدند.پ 38- در محاسن (572) از ابن ابى طيفور پزشك كه امام هفتم را از نوشيدن آب نهى كردم، فرمود: آب باكى ندارد، خوراك را در معده ميسازد و خشم را فرو مى‏نشاند و خرد را بيفزايد و صفراء را خموش كند، در مكارم: مانندش آمده (178).پ بيان: ساختن خوراك اينست كه آن را زيرورو كند تا خوب هضم شود و يا اينكه ميچرخاند و زود هضم كند در نسخه‏اى (يمرى‏ء- گوارا ميسازد) آمده، و (يدبّر) با باء هم محتمل است و در مكارم (يذيب آب كند) آمده كه روشنتر است و آرام كردن خشم براى همان خاموش كردن صفراء است.پ 39- در محاسن: از امام رضا عليه السّلام كه پر نوشيدن آب روى خوراك باكى ندارد و كم نوشيدن هم زيانى نزند و فرمود: اگر مردى اين قدر بخورد (هر دو دست را بهم حلقه كرد و بهم نچسبانيد) و آب بر آن ننوشد آيا شكمش نتركد؟، در مكارم: مانندش آمده (176).پ بيان: فرمود: كم نوشيدن و پر نوشيدن آب زيانى ندارند و جز آن نيست كه زيان مردم از پرخوريست و پندارند كه براى پر نوشيدن آبست و پيوستن دو دست اشاره بپرخوردن خوراك است كه باين وضع پر دو مشت باشد و بسا مقصود پيوست‏

 

انگشتان و جدا كردن آنها باشد، و در روايت كافى (أ ليس) ندارد و همين را دارد كه (شكم را بتركاند) و بنا بر اين مقصود اينست كه پرنوشيدن آب زيانى ندارد و زيان آن در ناشتا نوشيدن است و منظور خوراك پخته است ولى نخست روشنتر است و اشاره بكف بسا براى كمى است و بسا براى فزونى و غرض اينست كه نوشيدن آب پس از خوردن لازم است گرچه كم باشد بنا بمعنى نخست كه روشنتر است و اگر پرنوشى منظور باشد بمعنى دوم وابسته‏تر است و مؤيد معنى اول است روايت كافى (6/ 372) بسندش از امام هفتم عليه السّلام كه شگفت است از كسى كه باين اندازه بخورد (با دستش اشاره كرد و در نسخه‏اى با كفش) و آب بر آن ننوشد چگونه شكمش نتركد، و اين اختلاف در حديث ياسر غريب است.پ 40- در محاسن (574) بسندش از صارم كه يكى از همكيشان ما در مكه بيمار شد تا ببستر مرگ افتاد و من بامام ششم عليه السّلام در راه برخوردم و فرمود: اى صارم فلانى چه كرد؟ گفتم: منش در حال مرگ وانهادم، فرمود: اگر در آنجا بودم او را از آب ناودان مينوشاندم گويد آن را از هر كه جستيم نيافتيم در اين ميانه بوديم كه ابرى برآمد و غرّيد و درخشيد و باريد و رفتم نزد يكى در مسجد و يكدرهم باو دادم و يك كاسه‏اى از او گرفتم و آب ناودان برگرفتم و آوردم و بآن بيمار نوشاندم و از براو برنخاسته بودم كه قاووتى نوشيد و خوب شد، در مكارم:

 

مانندش آمده و در آن گفته: يكدرهم دادم و كاسه‏اى از آب ناودان برگرفتم (179)پ 41- در فقه الرضا: فرمود: شكر براى همه چيز خوبست و هيچ زيانى ندارد و آب جوشيده هم چنين است و در باره آب سرد روايت كنم كه حرارت را بنشاند و صفراء را آرام كند و خوراك را هضم كند، و كفى كه بر سر معده برآيد آب كند و تب را ببرد، و بقولى دردها را نبرد جز دعاء و صدقه و آب سرد.پ بيان: اثر آب سرد بنوشيدن و يا بر تن ريختن است.