ريشه و سرشت مؤمن

پ‏1- جابر از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: خداوند متعال شيعيان ما را از يك سرشتى كه در نزد خود نگهدارى مى‏كرد آفريد، آن اصل و طينت مخصوص آنها مى‏باشد و تا روز قيامت كسى در آن وارد نمى‏گردد و چيزى از آن كم نمى‏شود.پ 2- ابو بصير از حضرت باقر سلام اللَّه عليه روايت مى‏كند كه فرمود: ما و

 

شيعيان ما از يك اصل و ريشه آفريده شديم و سرشت ما يكى مى‏باشد.پ 3- در يكى از احاديث مرفوعه از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود:

مؤمن خوش جنس و آرام و از سرشت ما اهل بيت است.پ 4- از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند هنگامى كه اراده مى‏كند مؤمن را از مؤمن و يا مؤمن را از كافر بيافريند فرشته‏اى را مى‏فرستد تا قطره‏اى از آب باران را بگيرد و روى برگى بياندازد، بعد يكى از پدر و مادر آن برگ را مى‏خورد و مؤمن از آن متولد مى‏گردد.پ 5- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نطفه مؤمن در صلب مشرك قرار مى‏گيرد و چيزى به آن آسيب نمى‏رساند تا آنگاه كه آن را در رحمى قرار دهد، هنگامى كه آن نطفه بصورت انسانى كامل در آمد شرى به او صدمه نمى‏رساند تا آنگاه كه قلم در باره او به جريان گذاشته شود.پ 6- محمد بن حمران گويد: از امام صادق سلام اللَّه عليه پرسيدم خداوند مؤمن را از چه طينتى آفريد فرمود: او را از پاك‏ترين و شريف‏ترين اصل خلق كرد گويد: بار ديگر پرسيدم مؤمن از كدام سرشت خلق شد، فرمود: از سرشت پيامبران آفريده شده و چيزى او را آلوده نمى‏كند.پ 7- حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: خداوند متعال پيامبران را از طينت بلند و شريف كه در مقام قرب پروردگار بود آفريد جانها و بدنهاى آنها را از آن سرشت پاك خلق كرد، قلوب مؤمنان را هم از همان طينت خلق نمود ولى ابدان آنها را از طينتى كه از آن پائين بود آفريد.

كافران را از سرشتى كه اصل آن در جهنم بود خلق كرد و دلها و بدنهاى آنها را از همين سرشت به وجود آورد، سپس اين دو طينت را به هم مخلوط كرد، از همين جا است كه مؤمن از كافر متولد مى‏گردد و از كافر مؤمن پيدا مى‏شود، و از همين جا مؤمن گرفتار مصيبت مى‏گردد و كافر به حسنات مى‏رسد، دلهاى مؤمنان به اصلى كه از آن آفريده شده‏اند تمايل پيدا مى‏كند و دلهاى كافران هم به اصل خود اظهار علاقه مى‏نمايد.

 

پ‏8- عبد الغفار جازى از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: خداوند متعال مؤمن را از طينت بهشتى آفريد و كافر را از طينت آتش خلق كرد و فرمود:

هر گاه خداوند بخواهد به بنده‏اى خيرى برساند روح و بدن او را پاك مى‏گرداند، او در اين هنگام همه نيكى‏ها را مى‏شناسد و همه زشتيها را ترك مى‏كند.

راوى گويد: از آن حضرت شنيدم مى‏فرمود: طينت‏ها بر سه گونه مى‏باشند، نخست طينت پيامبران كه مؤمن هم از همان طينت است جز اينكه پيامبران از اصل آن طينت مى‏باشند و آنها ريشه و اساس و فضيلت مخصوصى دارند، مؤمن فرع و از گلى چسبنده آفريده شده است.

خداوند متعال بين پيامبران و پيروان آنها جدائى نمى‏اندازد و فرمودند: طينت ناصبى و اصل خلقت او از گل سياه و بدبو مى‏باشد، و مستضعفان از خاك معمولى خلق شده‏اند، مؤمن از ايمان خود عدول نمى‏كند و ناصبى هم دست از دشمنى و عناد باز نمى‏دارد و مشيت خداوند در باره آنها انجام مى‏گيرد.پ 9- ابو اسماعيل رازى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: در بهشت درختى هست كه او را مزن مى‏گويند، هر گاه خداوند اراده مى‏كند مؤمنى را خلق كند از آن درخت قطره‏اى مى‏چكد و آن قطره بر هر گياه و ميوه‏اى كه فرود آيد و مؤمن و يا كافر از آن بخورند خداوند از صلب آن خورنده مؤمنى را خلق مى‏كند.پ 10- عبد اللَّه بن كيسان از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد قربانت گردم من غلام تو عبد اللَّه بن كيسان هستم، فرمود: نسب تو را مى‏شناسم ولى خودت را نمى‏شناسم، گويد: عرض كردم من در منطقه جبل متولد شده‏ام و در سرزمين فارس بزرگ شده‏ام و به امور تجارتى اشتغال دارم.

گاهى با گروهى از مردم برخورد مى‏كنم و آنها را داراى حسن خلق و صورت‏هاى حق بجانب كه داراى امانت و صداقت مى‏باشند مشاهده مى‏نمايم، بعد از آن در باطن آنها به مطالعه مى‏پردازم معلوم مى‏گردد كه با شما دشمن هستند، و كينه و عداوت شما را در دل دارند.

از آن طرف به گروهى برمى‏خوريم كه بد اخلاق و خائن و فاسق هستند و بعد

 

از تحقيق معلوم مى‏گردد كه از دوستان و علاقه‏مندان شما مى‏باشند،پ بفرمائيد چرا اينها اين چنين هستند، امام عليه السّلام فرمود: اى پسر كيسان خداوند متعال مقدارى گل از بهشت و مقدارى هم از جهنم برداشت و آنها را به هم مخلوط كرد.

پس از اينكه آنها را به هم مخلوط كرد بار ديگر آنها را از هم جدا ساخت، اكنون از هر كس امانت و حسن خلق مشاهده كرديد اصل آن از طينت بهشتى است كه به اصل خود برمى‏گردند، و از هر كس خيانت و فساد و بد خلقى ديديد اصل آن از طينت جهنمى است كه آنها هم به ريشه خود بر مى‏گردند.پ 11- ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: هنگامى كه خداوند متعال خواست آدم را بيافريند جبرئيل را در نخستين ساعات روز جمعه فرستاد، او دست راست خود را بطرف آسمانها برد و مشتى خاك از همه آسمانهاى هفتگانه برداشت و بعد دست چپ خود را بطرف زمين برد و مشتى خاك از زمين‏ها بر گرفت.

بعد از اين خداوند به جبرئيل امر كرد مشت راست و چپ خود را نگه دارد در اين هنگام خاك‏ها را از هم جدا كرد و مقدارى از خاك‏هاى آسمان و مقدارى از خاك‏هاى زمين را پراكنده ساخت، و به آن خاكى كه در دست راستش بود گفت از تو پيامبران و صديقان و مؤمنان و اوصياء و سعدا را خلق مى‏كنم و همان گونه كه خدا فرمود انجام شد.

و به آن قسمت از خاك كه در مشت چپش بود گفت از تو جباران و مشركان و كافران و گمراهان و طاغوت‏ها و اشقيا را خلق خواهم كرد و همان گونه كه خداوند اراده كرد انجام گرفت، بعد از آن هر دو به هم در آميختند و اين است معنى آيه شريفه إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‏.

مقصود از حب طينت مؤمن است كه خداوند محبت خود را در آن افكنده است و معنى نوى هم كافران هستند كه از هر خيرى دور مى‏باشند، خداوند مى‏فرمايد: يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ* مقصود از حى در اينجا مؤمنى است كه از طينت كافرى بيرون مى‏گردد.

 

پ‏مقصود از ميتى كه از زنده بيرون مى‏گردد كافرى است كه از طينت مؤمنى بيرون مى‏شود، پس معنى حى در اين آيه شريفه مؤمن و معنى ميت كافر مى‏باشد. و اين است معنى آيه شريفه أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، مقصود از مرگ در اينجا اختلاط طينت مؤمن با كافر است.پ 12- حضرت امام حسن عسكرى از پدرانش از امام جعفر صادق عليهم السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: مؤمن هر گاه بميرد او در حقيقت نمرده است بلكه اين كافر است كه در حقيقت مى‏ميرد خداوند مى‏فرمايد: يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ*، يعنى مؤمن از كافر و كافر از مؤمن بيرون مى‏گردند.پ 13- صالح بن سهل گويد به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم خداوند مؤمن را از كدام طينت آفريد فرمود: از طينت پيامبران كه هرگز آلودگى پيدا نمى‏كنند.پ 14- زراره گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند كه ابتداى آفرينش چگونه بود هيچ وقت با هم اختلاف نمى‏كردند، خداوند متعال قبل از اينكه مخلوقات را بيافريند نخست آب گوارا و شيرين را آفريد و فرمود: اهل بهشت و آنهائى را كه از من اطاعت كنند از تو خلق مى‏كنم.

و بعد متوجه آب تلخ شد و فرمود: اهل دوزخ و كسانى كه از من اطاعت نكنند از تو خلق خواهم كرد و بعد آن دو آب را به هم مخلوط كرد و از همين جا مى‏باشد كه از مؤمن كافر و از كافر مؤمن متولد مى‏گردد، بعد از اين مقدارى خاك از روى زمين برداشت و آن را نرم كرد و بصورت ذره در آورد و به حركت در آورد.

به آنها كه در طرف راست بودند خطاب شد بطرف بهشت برويد و به آنها كه در طرف چپ قرار داشتند گفت بطرف دوزخ برويد، بعد از اين امر كرد آتشى افروختند به آنها كه در طرف چپ بودند دستور داد در آن آتش وارد شويد آنها ترسيدند و بطرف آتش سوزان نرفتند، و بعد به آنهائى كه طرف راست بودند فرمان داد داخل شويد آنها اطاعت كردند.

در اين هنگام به آتش فرمان داد و گفت: اى آتش سرد باش و به اين جماعت آزار و اذيت نرسان، او هم اطاعت كرد و در دم خنك شد و به آن مردم صدمه‏اى‏

 

نرسانيدپ در اين هنگام كسانى كه در طرف چپ بودند گفتند خداوندا از ما در گذر، خداوند از آنها در گذشت و گفت: بار ديگر در آن داخل شويد، آنها نزديك شدند ولى باز ترسيدند و داخل نشدند.

از اينجا اطاعت از دستورات خداوند و فرمانبردارى از فرامين او و يا معصيت و نافرمانى آغاز شد، نه مطيعان توانائى دارند در صف معصيت‏كاران قرار گيرند و نه معصيت‏كاران مى‏توانند خود را با مطيعان در يك صف قرار دهند صف‏ها از هم روشن و مشخص هستند.پ 15- محمد حلبى گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه خداوند خواست آدم را خلق كند آب را بطرف خاك فرستاد و بعد مقدارى از گل را برداشت و آن را نرم كرد و به اطراف پراكنده ساخت و آن اجزاء بصورت ذره در اطراف به حركت در آمدند، و بعد آتشى افروخت. (تا آخر حديثى كه قبلا ترجمه شد) در پايان حديث فرمود: اهل بيت عليهم السّلام اعتقاد دارند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله نخستين كسى هست كه در آن آتش داخل شد و آيه شريفه قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ ناظر به همين معنى مى‏باشد.پ 16- عبد اللَّه بن محمد گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: خداوند متعال هنگامى كه خواست مخلوقات را بيافريند، كسانى را كه دوست داشت از آنچه در نزدش محبوب بود آفريد، و از اين جهت آنها را از طينت بهشت خلق كرد، و كسانى را كه مورد بغضش بودند از آنچه دوست نداشت آفريد.

از اين رو آنان را از سرشت دوزخ و طينت جهنم خلق كرد و بعد آنان را در عالم ظل قرار داد راوى گويد ظلال چيست فرمود: آيا سايه‏ات را در آفتاب مشاهده مى‏كنى و خيال مى‏كنى آن چيزى هست در حالى كه آن چيزى نيست (مقصود از ظل شايد عالم ذر و يا عالم ارواح باشد).پ 17- ابو بصير گويد: از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم آنها چگونه پاسخ دادند در حالى كه ذره بودند، فرمود خداوند در هنگام پيمان گرفتن به آنها عقل و هوش‏

 

عطا كرد و آنها هم جواب دادند.پ 18- اصبغ بن نباته گويد: ابن كواء خدمت على عليه السّلام آمد و گفت: يا امير المؤمنين به من خبر دهيد كه خداوند تبارك و تعالى قبل از موسى عليه السّلام با يكى از فرزندان آدم سخن گفته است، على عليه السّلام فرمود: خداوند با همه مخلوقات خود از نيكوكار و بدكار تكلم كرده و آنها هم پاسخ خداوند را داده‏اند.

اين سخن بر ابن كواء گران آمد و موضوع را درك نكرد و سؤال كرد مطلب را بيان فرمائيد على عليه السّلام فرمود: مگر كتاب خداوند را تلاوت نكرده‏اى در آنجا كه به پيامبر خود مى‏گويد: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ خداوند كلام خود را به آنها رسانيد و آنان هم پاسخ دادند، همان طور كه آيه را شنيديد.

اى فرزند كواء آنها گفتند: آرى خداوند هم فرمود: جز من خدائى نيست و من رحمان هستم آنها به خدائى او اقرار كردند، در اينجا خداوند پيامبران او اوصياء آنها را هم معرفى كرد و مردم هم به اطاعت از آنها اقرار نمودند، در اين هنگام فرشتگان گفتند اى بنى آدم ما در روز قيامت به اين اقرار و اطاعت شما گواهى خواهيم داد. 19- ابو بصير گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم در آن هنگام كه خداوند از آنها گواهى گرفت آيا من خداوند شما نيستم، و آنان هم پاسخ دادند چرا شما خداى ما هستيد و پاره‏اى از آنها مخفى داشتند بر خلاف آنچه آشكار كرده بودند، چگونه آنها پاسخ دادند امام فرمود: خداوند وسيله پاسخ دادن را براى آنها فراهم كرد.پ 20- ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم آيا آنها به زبان خود در پاسخ الست بربكم بلى گفتند فرمود: آرى و به دلهاى خود هم اين پاسخ را دادند، گفتم در آن روز با چه زبان و قلبى پاسخ خداوند را دادند، امام فرمود: پروردگار در آنها وسيله گفتن را پديد آورد.پ 21- شخصى از حضرت باقر عليه السّلام از معنى آيه شريفه وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ‏

 

مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏، سؤال كرد،پ امام باقر فرمود: پدرم روايت كرد كه خداوند مشتى خاك از همان خاكى كه آدم عليه السّلام را خلق كرده بود برداشت و مقدارى آب شيرين و گوارا بر آن ريخت.

بعد از آن چهل روز آن گل را به حال خود واگذاشت و بعد آن تلخ بر روى آن ريخت و چهل روز ديگر هم آن را رها كرد، هنگامى كه آن گل به هم آميخت آن را نرم كرد و مانند ذر در طرف راست و چپ پراكنده شدند، و بعد امر كرد همه داخل آتش كردند، آنها كه در طرف دست راست بودند وارد آن شدند و آتش بر آنها سرد گرديد ولى آنها كه در طرف چپ بودند امتناع كردند.پ 22- حمران گويد: حضرت باقر سلام اللَّه عليه فرمود: خداوند تبارك و تعالى هنگامى كه مخلوقات را خلق كرد آب شيرين و گوارا و آب تلخى هم آفريد و آنها را به هم ممزوج كرد، و بعد مقدارى خاك از روى زمين برداشت و آن را نرم نمود، سپس به آن قسمت كه در طرف راست حركت مى‏كردند فرمود شما بطرف بهشت برويد.

بعد از اين متوجه طرف چپ شد و گفت شما هم بطرف دوزخ برويد، بعد فرمود: آيا من خداى شما نيستم گفتند: آرى گواهى مى‏دهيم، ما از اين جهت از شما گواهى گرفتيم كه شما روز قيامت نگوئيد ما از اين موضوع غافل بوديم، سپس از آنها در باره پيامبران پيمان گرفت و فرمود: آيا من خداى شما نيستم و محمد پيامبر من نيست و على امير مؤمنان نمى‏باشد گفتند چرا گواهى مى‏دهيم.

در اينجا نبوت براى آنها ثابت شد و براى پيامبران اولو العزم از آنها پيمان گرفته شد و آنها اقرار كردند كه خداوند پروردگار ما هست و محمد رسول او و على امير مؤمنان و اوصياء بعد از او واليان امور مى‏باشند.

آنها خازنان علم خدا هستند و من بوسيله مهدى از دين خود يارى مى‏كنم و دولت خود را بدست او آشكار مى‏گردانم و از دشمنانم بوسيله او انتقام مى‏گيرم، و از روى ميل و اكراه عبادت مى‏شوم، آنها به همه اين مطالب اقرار كردند و شهادت دادند.

 

پ‏23- حبيب سجستانى گويد: از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم فرمود خداوند فرزندان آدم را از پشت او بيرون آورد تا از آنها براى خود پيمان ربوبيت و براى پيامبران پيمان نبوت بگيرد، و نخستين ميثاقى كه از آنها گرفته شد ميثاق نبوت حضرت محمد بن عبد اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله بود.

بعد از اين خداوند متوجه آدم شد و فرمود: بنگر چه مشاهده مى‏كنى، در اين هنگام آدم متوجه شد و همه جا را از ذريه‏اش پر مشاهده كرد و گفت بار خدايا ذريه‏ام چه اندازه زياد هستند و آنها را براى چه آفريده‏اى، و چرا از آنان عهد و پيمان مى‏گيرى.

خداوند فرمود: براى اينكه مرا پرستش كنند و مشرك نگردند و به پيامبران من ايمان بياورند و از آنها متابعت كنند، آدم گفت بار خدايا چرا بعضى از ذريه بزرگتر از بعضى ديگر مى‏باشند و گروهى از آنها نور و روشنائى بيشترى دارند و پاره‏اى اصلا نور ندارند.

خداوند متعال فرمود: من آنها را اين چنين آفريده‏ام تا در زندگى آنان را مورد آزمايش قرار دهم، آدم گفت: بار خدايا اجازه مى‏دهى سخن بگويم، پروردگار فرمود: سخن بگو روح تو از روح من مى‏باشد ولى طبيعت تو بر خلاف هستى من است و از ماديات خلق شده است.

آدم گفت: اگر آنها را بر يك روش و طبيعت و اندازه و رنگ آفريده بودى و به زندگى و روزى يكسان مى‏دادى آنها به همديگر ظلم نمى‏كردند و بين آنها حسد و كينه‏توزى و بغض و عناد و اختلافى پديد نمى‏آمد، و همه در صلح و صفا و آرامش و سكون زندگى مى‏كردند.

خداوند فرمود: اى آدم تو با روح من سخن گفتى ولى به علت ضعفى كه در طبيعت تو هست بدون اينكه از عواقب امور آگاه باشى سخن گفتى، من آفريننده دانائى هستم و با علم و اطلاع آنها را مختلف آفريدم و فرمان و مشيت من در ميان آنها جارى و نافذ است.

آدميان با تدبير و سرنوشتى كه براى آنان معيّن كرده‏ام زندگى مى‏كنند و در

 

خلقت من تغيير و تبديلى نيست،پ من جن و انس را براى عبادت و معرفت خود خلق كردم و بهشت را براى كسى كه مرا عبادت كند و از من اطاعت و از پيامبران من پيروى نمايد آفريده‏ام.

دوزخ را براى كسانى كه كافر شوند و معصيت مرا نمايند و از پيامبران من متابعت نكنند خلق كردم، و باكى هم از عذاب آنها ندارم، من تو را و ذريه‏ات را براى اينكه نيازمند به آنها هستم نيافريده‏ام.

من تو را و فرزندانت را خلق كردم تا آنها را بيازمايم و معلوم گردد كدام يك از شما در زندگى بهتر كار مى‏كنيد و براى همين جهت نيز دنيا و آخرت را آفريدم و مرگ و زندگى را خلق نمودم و طاعت و معصيت را پديد آوردم و بهشت و دوزخ را ايجاد نمودم همان گونه اراده نمودم و براى آنها تقدير و سرنوشت قرار دادم، و با علمى كه از حالات آنها داشتم صورت‏ها و بدن‏ها و رنگهاى آنان را مختلف خلق كردم و مدّت زندگى و روزى آنها را در دنيا متفاوت كردم، گروهى از آنها اطاعت مى‏كنند و جماعتى معصيت مى‏نمايند.

دسته‏اى از آنها بدبخت و جمعى خوشبخت مى‏باشند، بعضى بينا و گروهى كور هستند، عدّه‏اى كوتاه و دسته‏اى بلند قامت مى‏باشند، پاره‏اى از مردم زيبا و دسته‏اى زشت آفريده شده‏اند، گروهى دانشمند و گروهى جاهل هستند، بعضى مال دار و ثروتمند و بعضى ديگر فقير و تهيدست مى‏باشند.

گروهى از آنها فرمان بردار و جماعتى معصيت كار هستند، دسته‏اى سالم و تندرست و دسته‏اى بيمار و ناتوان مى‏باشند.

آن كس كه بيمار و ناتوان است به سالم نگاه مى‏كند و از من درخواست مى‏كند تا او را عافيت دهم و او در برابر مصيبت صبر مى‏كند و من هم به او پاداش مى‏دهم، آن كس كه تندرست مى‏باشد و به بيمار نگاه مى‏كند مرا سپاس مى‏گويد كه بدنش سالم و تندرست مى‏باشد.

مال دار به فقير نگاه مى‏كند و مرا شكر مى‏كند، فقير به غنى مى‏نگرد، مرا

 

مى‏خواند و از من مال مى‏خواهدپ مؤمن به كافر نگاه مى‏نمايد و از اينكه هدايت شده است مرا سپاس مى‏گويد، من براى اين آنان را مختلف كردم تا در گرفتاريها و مشكلات آنان را بيازمايم، و افراد گرفتار و يا آنها كه در آسايش و رفاه هستند از هم تميز داده شوند.

من خداوند قادر و حكمران هستم، من آنچه را مقدّر كرده‏ام انجام مى‏دهم، و هر گاه اراده كردم تغييراتى در سرنوشت افراد مى‏دهم، و تقديم و تاخير در كارها را بدهم، من هر چه اراده كنم به مرحله عمل در مى‏آورم، و از آنچه انجام مى‏دهم مورد پرسش قرار نمى‏گيرم و اين بندگان هستند كه از كارهاى خود مورد باز خواست قرار مى‏گيرند.پ 24- عبد اللَّه بن سنان گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم: گاهى بعضى از ياران خود را ملاقات مى‏كنيم كه در چهره آنها خشم و غضب ديده مى‏شود، و من از اين جهت بسيار غمگين مى‏شوم، و گاهى بعضى از مخالفان را ملاقات مى‏كنم كه با چهره‏اى باز و شاداب با ما برخورد مى‏كنند.

امام عليه السّلام فرمود: اينجا حسن السمت نگوئيد بلكه حسن السيماء بگوئيد زيرا خداوند مى‏فرمايد: سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ، عبد اللَّه بن سنان گفت: من آن مخالف را خوش سيما و خوش برخورد و با وقار مشاهده مى‏كنم، و از اين حسن خلق مخالفان خود غمگين مى‏كردم.

فرمود: از بد خلقى ياران خود و خوش خلقى مخالفان اندوهى به خود راه ندهيد، هنگامى كه خداوند اراده فرمود آدم را بيافريند دو طينت بيافريد و بعد آنها را دو قسمت كرد، و به آن قسمت كه در طرف راست بود امر كرد آنها بصورت مخلوق درآمدند، و آنها مانند ذر به وجود آمدند و با شتاب حركت كردند.

بعد از اين متوجه طرف چپ شد و به آن امر كرد تا بصورت مخلوق درآيند، آن قسمت مانند ذر موجوديت يافتند ولى به كندى حركت مى‏كردند، بعد از اين آتشى افروخت به آنها كه در طرف راست بودند فرمود: داخل آتش شويد، نخستين كسى كه وارد شد حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و اله بود.

 

پ‏بعد از آن پيامبران اولو العزم و اوصياء و پيروان آنها وارد آتش شدند، سپس متوجه طرف چپ شد و فرمود: وارد آتش گرديد آنها گفتند بار خدايا مگر ما را خلق كردى تا بسوزانى آنان نافرمانى كردند و داخل آتش نشدند، خداوند به كسانى كه وارد آتش شده بودند امر كرد بيرون شوند در حالى كه هيچ آسيبى نديده بودند.

هنگامى كه گروه دست چپ مشاهده كردند آنها سالم از آتش برآمدند گفتند بار خدايا از ما در گذر و بار ديگر اجازه بده ما وارد آتش شويم، خداوند فرمود: از معصيت شما درگذشتيم اينكه وارد آتش بشويد، آنها چون به نزديك آتش رسيدند از سرخى و حرارت آن خود را كنار كشيدند و برگشتند.

گفتند: بار خدايا ما توانائى ورود در آتش و سوختن را نداريم، آنها بار ديگر نافرمانى كردند، و بار سوم هم بطرف آتش رفتند ولى باز مراجعت كردند، ولى گروه دست راست سه بار به درون آتش رفتند و برگشتند، در اين هنگام پروردگار آنها را بصورت گل درآورد و آدم را از آن آفريد.

اكنون هر كس سرشتش از آن گروه باشد به اين گروه ارتباط ندارد، و اگر در ميان ياران مؤمن خود افرادى بد خلق و تند مزاج مشاهده مى‏كنى آنها از سرشت آن گروهى هستند كه نخست معصيت كردند، و اگر در ميان مخالفان حسن خلق مى‏بينى در نطفه آنها از سرشت گروهى هست كه خداوند را اطاعت كردند.پ 25- مفضل بن عمر گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند مؤمن را از نور بزرگ خود آفريد، اينك هر كس او را مورد طعن قرار دهد خداوند را مورد طعن قرار داده، و او از ولايت خدا بيرون شده و در دام شيطان گرفتار شده است.پ 26- بثر بن ابى عتبة از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام روايت مى‏كند كه فرمودند:

خداوند طينت محمد صلّى اللَّه عليه و اله را از جوهرى كه در زير عرش بود آفريد، و از بقيه طينت آن امير المؤمنين عليه السّلام را خلق كرد، و از بقيه آن ما را آفريد.

از طينت ما مقدارى باقى ماند و از آن شيعيان و پيروان ما را خلق فرمود: و از اين جهت دل آنها متوجه ما مى‏باشد، و دلهاى ما هم بطرف آنها تمايل دارد،

 

همان گونه كه پدر به فرزندش توجه دارد، ما براى آنها بهتريم تا آنها براى ما، رسول خدا براى ما بهتر است و ما هم براى او بهتر مى‏باشيم.پ 27- ابو الحجاج گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: اى ابو الحجاج خداوند محمد و آل محمد را از طينت بلندى خلق كرد و دلهاى پيروان آنها را هم از طينت بلند آفريد، پس دل‏هاى شيعيان ما از ابدان آل محمد عليهم السّلام مى‏باشند.

خداوند متعال بدن‏هاى دشمنان آل محمد را از طينت پست و جهنم خلق كرد و دلهاى آنها خبيث‏تر از ابدان آنان مى‏باشد، و شيعيان و اتباع آنها را هم از طينت پائين از اول خلق كرد ولى دل آنها از بدن‏هاى آن گروه آفريده شده، و هر دلى به بدنش تمايل دارد.پ 28- جابر از حضرت باقر عليه السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله به على عليه السّلام فرمودند مى‏خواهى تو را به چيزى مژده دهم گفت: آرى يا رسول اللَّه، فرمود: من و شما از يك طينت خلق شديم، و از زيادى طينت ما شيعيان خلق شدند، روز قيامت همه بنام مادر مورد خطاب قرار مى‏گيرند جز شيعيان تو كه بنام پدران خوانده مى‏شوند زيرا مولد آنها پاك است.پ 29- ابو هريره گويد: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدم كه به على عليه السّلام فرمود: اى على تو را بشارتى بدهم گفت: آرى پدر و مادرم فدايت باد فرمود: من و تو و فاطمه و حسن و حسين از يك طينت خلق‏شده‏ايم.

از آن طينت مقدارى زياد آمد و خداوند از آن شيعيان و دوستان ما را آفريد، هنگامى كه روز قيامت بر پا شود مردم را بنام مادران دعوت مى‏كنند، جز ما و شيعيان و دوستان ما كه بنام خود و پدران فرا مى‏خوانند.پ 30- جابر از حضرت باقر و او از پدرانش روايت مى‏كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله به على عليه السّلام فرمودند خداوند در روز نخستين خلقت به تو احتجاج كردند، و در آن هنگام همه بصورت اشباح بودند.

خداوند فرمود: آيا من خداى شما نيستم گفتند آرى شما خداى ما هستيد فرمود مگر محمد رسول من نيست گفتند آرى رسول است، و بعد فرمود: مگر

 

على امير مؤمنان نيست در اين جا همه تكبر و خودخواهى كردند و ولايت تو را نپذيرفتند مگر گروه اندكى كه آنها هم بسيار كم هستند و آنها ياران دست راست مى‏باشند.پ 31- ابو حمزه ثمالى گويد: از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود: خداوند متعال ما را از طينت و سرشتى كه بالاتر از همه بود آفريد و دلهاى شيعيان ما را هم از همان اصل خلق كرد ولى بدنهاى آنان را از طينتى كه پائين‏تر از آن بود خلق فرمود.

دلهاى شيعيان ما بطرف ما تمايل دارد زيرا آنها از اصلى خلق شده‏اند كه ما از آن اصل مى‏باشيم و بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ  وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ  كِتابٌ مَرْقُومٌ  يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ.

 

دشمنان ما را از طينت سجين خلق كرد و دلهاى شيعيان آنها را هم از همان طينت آفريد و ابدان آنها را از اصلى پائين‏تر خلق فرمود، و لذا دلهاى آنها بطرف آنان تمايل دارد چون از آن خلق شده‏اند و بعد اين آيه شريفه را قرائت كردند: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ  وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ  كِتابٌ مَرْقُومٌ  وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ.پ 32- ابو بصير گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: ما و شيعيان ما از طينت بلندى خلق‏شده‏ايم و خداوند دشمنان ما را از يك گل پخته شده كه در جهنم آلوده شده بود خلق كرد.