قاطعيت در مسائل دينى

پ‏1- ابو ذر رحمة اللَّه عليه در وصيت‏هاى خود گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: به من وصيت كردند كه در برابر خداوند از هيچ كس نترسم،پ و در روايت ديگرى از او نقل شده كه پيامبر فرمود: در برابر خداوند از هيچ ملامت‏كننده‏اى نترس.پ 2- امير المؤمنين سلام اللَّه عليه به محمد بن ابى بكر فرمود: تو را به هفت خصلت وصيت مى‏كنم كه آنها همه محاسن اسلام را در بر دارند از خداوند بترسى، و از مردم ملاحظه نكنى تا آنجا كه فرمود: در برابر خداوند از هيچ كس نترسى.پ 3- مجاشعى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه على عليه السّلام فرمود در برابر احكام خدا از هيچ كس واهمه نكنيد هر كس بخواهد به شما ستم كند خداوند او را از اين منع مى‏كند و شر او را از شما برطرف مى‏سازد.پ 4- روايت شده كه لقمان حكيم در وصيت خود به فرزندش گفت: به تعريف و تمجيد و يا مذمت و بدگوئى مردم توجه نداشته باش زيرا تو قدرت ندارى همه دلها را متوجه خود سازى، فرزندش گفت: اين مطلب را برايم بيشتر توضيح بده تا مقصود شما را دريابم، لقمان گفت اكنون با هم مى‏رويم تا معلوم شود مقصودم چه بوده است.

پدر و پسر با هم از خانه بيرون شدند و چهارپائى هم با خود به عنوان مركب سوارى برداشتند لقمان سوار شد و فرزندش هم دنبال او حركت كرد، پدر و فرزند در ميان راه به گروهى رسيدند، آن جماعت با خود گفتند: بنگريد پيرمرد چه اندازه بى‏رحم است خودش سوار شده ولى اين كودك را پياده با خود مى‏دواند و بد عملى انجام مى‏دهد.

لقمان به فرزندش گفت سخن آنها را شنيدى چگونه به سوار شدن من و پياده بودن شما اعتراض كردند گفت: آرى شنيدم، لقمان گفت: اكنون شما سوار شويد

 

پ‏من پياده حركت مى‏كنم در اين هنگام فرزند سوار شد و لقمان هم پياده حركت كردند، آنها در بين راه به جماعتى برخوردند، آنها نيز زبان به اعتراض گشودند.

گفتند: اين پدر و فرزند هر دو تربيت ندارند، پدر نتوانسته فرزند را ادب كند، اگر فرزند تربيت يافته بود نمى‏گذاشت پدر پياده حركت كند و خود سوار شود، فرزند بايد به پدر احترام مى‏گذاشت و او را سوار مى‏كرد و خود پياده راه مى‏رفت، اين فرزند به پدر ظلم مى‏كند و هر دو هم تقصير دارند و عملشان قابل نكوهش مى‏باشد.

لقمان گفت: گفته‏هاى آنها را شنيدى گفت: آرى، بعد متوجه فرزندش شد و گفت: هر دو پياده حركت مى‏كنيم و مركب را در جلو مى‏اندازيم، آنها همچنان پياده دنبال مركب حركت مى‏كردند كه به گروهى برخوردند، آنها از اين عمل در شگفت شدند و گفتند: اينها مردمان عجيبى هستند مركب رها كرده و خود پياده حركت مى‏كنند.

لقمان گفت: شنيدى، فرزندش گفت: آرى شنيدم، گفت اكنون هر دو سوار اين مركب خواهيم شد، هر دو سوار شدند مقدارى كه راه پيمودند بار ديگر با جماعتى برخورد كردند آنها گفتند: اين پدر و پسر چه اندازه بى‏رحم مى‏باشند، دو نفرى سوار اين حيوان شده‏اند و اينك كمر آن از سنگينى خم شده است بهتر بود يكى سوار شود و ديگرى پياده برود.

لقمان به فرزندش گفت شنيدى اينها چه گفتند، ما هر كارى كرديم مورد اعتراض آنها قرار گرفت، اكنون متوجه مدح و ذم مردم مباش و فقط خداوند را در نظر بگير و هر چه محل رضاى او است انجام بده و به سخنان مردم اعتنائى نداشته باش و اگر مى‏خواهى در دنيا و آخرت سعادتمند باشى رضايت خدا را در نظر بگير.پ 5- روايت شده موسى بن عمران عليه السّلام عرض كرد بار خدايا زبان بنى آدم را از من نگهدار، آنها مرا آزار مى‏دهند، در قرآن مجيد هم آمده، لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى‏، اى مردم مانند كسانى كه موسى را اذيت كردند نباشيد.

 

 

پ‏گفته شده خداوند جل جلاله به موسى وحى فرستاد من اين را در باره خود انجام نداده‏ام مى‏خواهى در باره تو انجام دهم، موسى عرض كرد: بار خدايا پس من هم به تو اقتداء مى‏كنم و به اين آزار و اذيت راضى مى‏باشم.پ 6- على عليه السّلام فرمود: هر كس دندان غضب را براى خداوند تيز كند، در كشتن سخت‏ترين باطل‏ها نيرومند خواهد شد.پ فرمود: هر گاه از چيزى ترسيدى در آن درآى، زيرا ترس و پرهيز از چيزى بزرگتر از آن است تا آدمى رسما وارد آن شود و با آن برخورد كند.