بخش اول ابتداى ارواح و انوار و طينت ائمه عليهم السلام كه تمام آنها يك نورند

پ‏معانى الاخبار: 65- يكى از اصحاب گفت: ابو سعيد مكارى خدمت حضرت رضا عليه السّلام رسيده عرض كرد: آيا خداوند بشما آن مقامى را داده كه بتوانى ادعاى پدرت موسى بن جعفر عليه السّلام را بنمائى؟

فرمود: ترا چه شده خداوند روشنائى را از تو بگيرد و بفقر مبتلايت گرداند مگر نشنيده‏اى كه خداوند بعمران وحى كرد كه من بتو فرزندى پسر خواهم داد بعد باو مريم را عنايت كرد و بمريم عيسى را مرحمت فرمود؟ پس عيسى از مريم و مريم از عيسى است و مريم و عيسى يك چيز هستند من از پدرم هستم و پدرم از من پدرم و من يكى هستيم.پ اختصاص: از ائمه عليهم السّلام نقل شده كه فرمودند: خداوند ما را دو هزار سال قبل از مردم آفريد ما خدا را تسبيح كرديم ملائكه بواسطه تسبيح ما تسبيح نمودند.

 

پ‏كتاب فضائل الشيعه صدوق: باسناد خود از ابو سعيد خدرى نقل ميكند كه گفت: ما در خدمت پيامبر اكرم نشسته بوديم در اين موقع مردى وارد شده گفت: از معنى اين آيه كه خداوند بشيطان ميفرمايد: أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ مرا مطلع فرما كدام دسته هستند كسانى كه از ملائكه برترند «كه در اين آيه ميفرمايد: كبر ورزيدى يا از شخصيت‏هاى برجسته خود را انگاشتى» پيامبر اكرم فرمود: آنها منم و علي و فاطمه و حسن و حسين كه ما در سرادق عرش خدا را تسبيح ميكرديم و ملائكه بواسطه تسبيح ما به تسبيح مشغول شدند دو هزار سال قبل از آفرينش آدم پس از خلقت آدم خداوند بملائكه دستور داد او را سجده كنند اما ما را چنين دستورى نداد همه ملائكه سجده كردند بجز ابليس كه از سجده امتناع ورزيد خداوند فرمود: كبر ورزيدى يا خود را از آن پنج نفر بحساب آوردى كه نامشان در سرادق عرش نوشته شده.

ما درب بسوى خدا هستيم كه هر كس بخواهد بايد از جانب ما وارد شود بواسطه ما هدايت يافته‏اند هدايت‏شده‏ها هر كه ما را دوست بدارد خدا او را دوست ميدارد و در بهشت جايش خواهد داد و هر كه با ما كينه ورزد خدا او را دشمن ميدارد و در جهنم جايش ميدهد ما را دوست نخواهند داشت مگر كسانى كه ولادت پاكى داشته باشند.پ تفسير فرات: ص 207- قبيصه بن يزيد جعفى گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم در خدمت آن جناب دوس بن ابى الدوس و ابن ظبيان و قاسم صيرفى نيز حضور داشتند سلام كرده نشستم. گفتم: يا بن رسول اللَّه آمده‏ام از خدمت شما بهره‏مند شوم فرمود: سؤال كن اما سؤالى كوتاه.

عرضكردم: كجا بوديد شما قبل از اينكه خداوند آسمان افراشته و زمين گسترده و تاريكى و روشنائى را بيافريند. فرمود: از اين مطلب چرا در اين موقع سؤال كردى مگر نميدانى كه محبت ما پنهان است ولى دشمنى با ما آشكار و ما از ميان جنيان دشمنانى داريم كه احاديث ما را بدشمنان انسانى ما ميرسانند ديوارها

 

نيز مانند انسانها گوش دارند. عرض كردم: بالاخره چنين سؤالى برايم پيش آمده.

فرمود: يا قبيصه ما اشباح نورى بوديم اطراف عرش، خدا را تسبيح مى- كرديم پانزده هزار سال قبل از آفرينش آدم وقتى آدم آفريده شد ما را در صلب او قرار دادند پيوسته از نهادى پاك برحمى پاك منتقل ميشديم تا خداوند پيامبر اكرم محمّد مصطفى را برانگيخت پس دستاويز محكم خدائيم هر كه بما چنگ زند نجات مييابد و هر كه از ما فاصله بگيرد گمراه است هر كه بما چنگ زند او را بگمراهى نميكشانيم و از هدايت خارج نميكنيم، كسانى هستيم كه مراقب طلوع و درخشش خورشيديم جهت انجام اعمال و فرائض و بازماندگان پيامبر، ما آن خيمه‏گاه بلندپايه و پردامنه هستيم هر كه بما پناه آورد بجانب بهشت رهسپار ميگردد و هر كه از ما گريزان باشد بجهنم ميرود. گفتم: خداى را بر اين نعمت سپاسگزارم.پ كنز جامع الفوائد: صدوق عليه الرحمه در كتاب معراج از ابن عباس نقل ميكند كه گفت شنيدم پيامبر اكرم به علي عليه السّلام ميفرمود خداوند بود و هيچ چيز وجود نداشت من و ترا دو روح از جلال خود آفريد ما در جلو عرش به تسبيح و تقديس و تهليل و سپاس خدا اشتغال داشتيم پيش از آنكه آسمانها و زمين‏ها را بيافريند. وقتى اراده آفرينش آدم را كرد من و ترا از يك سرشت از طينت عليين آفريد و با آن نور در آميخت ما را در تمام نورها و نهرهاى بهشت فرود برد سپس آدم را آفريد و در نهاد او آن طينت و نور را قرار داد پس از از آفريدن آدم فرزندان و ذريه او را از نهادش خارج كرد و از آنها اعتراف گرفت و اقرار بربوبيت كردند و اول كسى كه اقرار نمود بربوبيت من و تو بوديم و ساير پيامبران به نسبت مقام و قربشان بخدا.

خداوند فرمود: گواهى داديد و اقرار كرديد اى محمّد و علي و از همه خلايق بر طاعت من سبقت گرفتيد چنين نيز بوديد در علم سابق من شما دو برگزيده از

 

آفريده‏هاى منيد و ائمه از نژاد و پيروان شمايند اين چنين شما را آفريدم آنگاه پيامبر اكرم فرمود: يا علي طينت و سرشت در صلب آدم بود و نور من و تو در پيشانى او پيوسته اين نور منتقل ميشد به پيشانى پيامبران برگزيده تا بالاخره طينت و نور هر دو منتهى بصلب عبد المطلب شد آنگاه بدو قسمت تقسيم گرديد خداوند مرا از يك نيمه آن آفريد و پيامبر و رسولم قرار داد و تو را از نيمه ديگر و جانشين و وصى و امام قرار داد وقتى (در معراج) از عظمت و جلال پروردگارم در فاصله يك زه كمان يا كمتر از آن رسيدم بمن فرمود چه كسي از تمام بندگانم بيشتر ترا اطاعت ميكند.

عرضكردم علي بن ابى طالب فرمود او را جانشين و وصى خود قرار ده كه من اين مقام را برايش قرار داده‏ام نام تو و او را قبل از آفرينش انسان‏ها بر عرش خود نوشته‏ام بواسطه محبتى كه با شما دارم و كسانى كه شما را دوست دارند و با شما محبت ميورزند و اطاعت ميكنند هر كه شما را دوست بدارد و اطاعت كند از مقربين در نزد من محسوب مى‏شود و هر كه منكر ولايت شما باشد و از در خانه شما انحراف ورزد از كافران گمراه نزد من محسوب مى‏شود.

آنگاه پيامبر اكرم فرمود در اين صورت چه كسى ميتواند بين من و تو فاصله بياندازد با اينكه من و تو از يك نور و يك طينت هستيم تو از همه مردم شايسته‏تر هستى نسبت بمن در دنيا و آخرت فرزندان تو فرزند من و پيروان تو پيرو من و دوستان تو دوست منند شما فردا در بهشت با من خواهيد بود.پ همين حديث در كتاب محتضر از صدوق نقل مى‏شود تا آنجا كه ميفرمايد شيعيان تو شيعه من و دوستانت دوست منند و آنها در قيامت با تو هستند در بهشت و همسايه منند.پ از كتاب منهج التحقيق باسناد خود از جابر از حضرت باقر عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود خداوند چهارده نور از نور عظمت خود چهارده هزار سال قبل از آفرينش آدم آفريد كه آنها ارواح ما هستند عرض شد آنها را نام ببريد كه آن‏

 

چهارده نور كيانند.

فرمود محمّد و علي و فاطمه، حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين كه نهمى آنها قائم ايشان است سپس يكايك را نام برد آنگاه فرمود بخدا قسم ما اوصيا و جانشينان بعد از پيامبريم ما هستيم آن مقامى كه خداوند به پيامبر عنايت كرد و ما درخت نبوت و زادگاه رحمت و معدن حكمت و چراغ‏هاى دانش و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائكه و اسرار دار خدا و امانت او در ميان بندگانش هستيم حرم بزرگ خدا و پيمان بازخواست‏شدنى او هر كه ما را بشناسد شناخته و هر كه جاهل بما باشد در جهل فرو رفته ما آن اسماى حسنى هستيم كه خداوند عملى را از بندگان قبول نخواهد كرد مگر با معرفت ما، بخدا قسم ما همان كلماتى هستيم كه آدم از خدا فرا گرفت و بعد توبه‏اش پذيرفته شد خداوند ما را به نيكوترين وجه و صورت آفريد و ما را نگهبان بندگان خود و زبان گوياى خويش در ميان مردم و دست گشاده‏اش برأفت و رحمت و وجهى كه از آن جانب بايد بسوى او رفت و دربى كه راهنماى بسوى اوست قرار داد گنجينه‏هاى دانش و ترجمان وحى و نمايندگان دين و دستاويز محكم و دليل آشكار براى هدايت‏جويان قرار داد بواسطه ما درختان ميوه ميدهد و ميوه‏ها ميرسد و نهرها جارى ميگردد و باران از آسمان مى‏بارد و گياه در زمين ميرويد با عبادت ما خدا پرستش شد اگر ما نبوديم خدا شناخته نميشد.

بخدا سوگند اگر سفارش قبلى نبود و پيمان از ما نگرفته بودند سخنى را ميگفتم كه موجب شگفتى ميشد و يا گذشتگان و آيندگان ديگر فراموش ميشدند ابن خالويه در كتاب آل از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام و ايشان از اكابر گرام خود از پيامبر اكرم نقل ميكند كه فرمود وقتى خداوند آدم و حوا را آفريد در بهشت از روى تبختر و ناز راه رفتند آدم بحوا گفت خداوند موجودى از ما نيكوتر نيافريد خداوند بجبرئيل دستور داد كه آدم را بفردوس اعلى ببرد همين كه وارد فردوس اعلى شدند چشم آنها بدخترى افتاد كه بر فرشى مرصع از

 

فرشهاى بهشت نشسته است و بر سر تاجى از نور و بر گوش دو گوشواره از نور دارد از زيبائى او بهشت درخشان شده:

آدم بجبرئيل گفت اين دخترك كيست كه از نور جمالش بهشت درخشان شده گفت اين فاطمه دختر محمّد يكى از فرزندان تو است كه پيامبر آخر الزمان است گفت اين تاج چيست كه بر سر دارد گفت شوهرش علي بن ابى طالب است پرسيد اين دو گوشواره چيست گفت دو فرزندش حسن و حسين هستند.

گفت آيا قبل از من آفريده شده‏اند جبرئيل پاسخ داد كه آنها در علم غامض خدا چهار هزار سال پيش از خلقت تو وجود داشتند.پ از كتاب سيد حسن بن كبش بنقل از مقتضب من نيز خود در مقتضب اين خبر را منتسب بسلمان فارسى مشاهده كردم گفت خدمت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله رسيدم همين كه چشمش بمن افتاد فرمود خداوند هيچ پيامبر و يا رسولى را نفرستاد مگر اينكه براى او دوازده نقيب قرار داد عرضكردم من اين مطلب را در تورات و انجيل نيز ديده‏ام.

فرمود: سلمان آيا نقيبان دوازده‏گانه مرا كه براى امامت و رهبرى بعد از من برگزيده شده‏اند ميشناسى عرضكردم خدا و پيامبرش بهتر ميدانند فرمود سلمان! خداوند مرا از صفاى نور خود آفريد دعوتم كرد اطاعت نمودم از نور من علي را آفريد او را دعوت باطاعت خود كرد پذيرفت از نور من و علي فاطمه را آفريد او را نيز دعوت كرد اطاعت نمود از من و علي و فاطمه حسن و حسين را آفريد آن دو را خواند هر دو اجابت كردند ما را به پنج اسم از اسمهاى خود ناميد خداوند محمود است و من محمّد او علي و اين هم علي او فاطر است و اين فاطمه خداوند صاحب احسان است و اين حسن او محسن است و اين حسين.

آنگاه از نور حسين نه نفر امام آفريد آنها را دعوت كرد پذيرفتند اينها قبل از آن بود كه آسمان افراشته و زمين گسترده يا هوا و يا آب و ملك يا بشرى را بيافريند ما در علم خدا انوارى بوديم كه او را تسبيح ميكرديم و شنوا بوديم‏

 

و اطاعت ميكرديم.پ سلمان گفت عرضكردم: پدر و مادرم فدايت چه امتيازى دارند كسانى كه اينها را بشناسند فرمود: هر كس آنها را بحقيقت معرفت بشناسد و پيرو ايشان باشد و دوست دار دوست آنها و دشمن دشمنشان بخدا قسم او از ما است و بهر جا كه وارد شويم وارد خواهد شد و هر جا منزل بگيريم او نيز منزل بگيرد. عرض كردم: آيا ممكن است ايمان به آنها داشته باشيم بدون شناختن ايشان و نام و نژادشان فرمود: نه.

عرض كردم: يا رسول اللَّه پس من آنها را چگونه بشناسم فرمود: حسين عليه السّلام را شناخته‏اى پس از او زين العابدين علي بن الحسين آنگاه پسرش محمّد بن علي باقر و شكافنده علم پيشينيان و ديگران از پيامبران و مرسلين پس از او جعفر بن محمّد زبان راستين خدا سپس موسى بن جعفر كه خشم خود را فرو ميبرد در راه خدا آنگاه علي بن موسى الرضا كه راضى است بامر خدا سپس محمّد بن علي جواد كه برگزيده خلق خدا است بعد علي بن محمّد راهنما و هادى بسوى خدا پس از او حسن بن علي خاموش امين عسكرى سپس فرزندش حجة بن الحسن المهدى گوينده قائم بامر خدا سلمان گفت ديگر چيزى نگفتم.

آنگاه عرض كردم: يا رسول اللَّه دعا بفرمائيد آنها را درك كنم. فرمود:

سلمان تو آنها را درك خواهى كرد و كسانى كه مثل تو باشند و هر كس آنها را دوست بدارد بحقيقت معرفت خدا را بر اين نعمت بسيار سپاسگزارى كردم.

عرض كردم: آيا عمر من آنقدر خواهد شد كه ايشان را درك كنم؟ فرمود:

اين آيه را بخوان:

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا  ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً «1»

 

پ‏سلمان گفت: از شوق سخت در گريه شدم. عرض كردم: آيا چنين تضمينى ميفرمائيد (كه باز مرا برگردانند) فرمود آرى قسم بآن خدائى كه محمّد را برسالت برانگيخت اين تعهد را من و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه نفر از امامان فرزند حسين ميكنيم و هر كس از ما محسوب شود و در باره ما باو ستم روا گردد.

آرى بخدا قسم سلمان شيطان و سپاهش خواهند آمد و هر كس ايمان واقعى داشته و يا واقعا كافر بوده انتقام گرفته مى‏شود و كيفر جنايات داده خواهد شد.

و ميراث‏ها برميگردد هرگز خدايت باحدى ستم روا نميدارد ما هستيم تأويل اين آيه.

وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ  وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ «1» سلمان گفت: از جاى حركت كردم ديگر باكى نداشتم كه چه وقت خواهم مرد و يا مرگ بسراغم خواهد آمد.پ امالى: ابن شيخ ص 92 ابو بصير از حضرت باقر نقل كرد كه فرمود ما و شيعيانمان از طينت عليين آفريده‏شده‏ايم ولى دشمنان ما از طينت چرك و خون اهل جهنم كه سياه و بدبو است.پ بصائر: بشر بن ابى جعفر از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود خداوند محمّد صلى اللَّه عليه و آله را از طينتى از گوهرى زير عرش آفريد در سرشت او يك زيادى بود كه طينت امير المؤمنين را از آن آفريد و در طينت امير المؤمنين نيز اضافه‏اى بود كه طينت ما را از آن اضافه آفريد و در طينت ما نيز اضافه‏اى بود كه طينت شيعيان را از آن اضافه طينت ما سرشت دلهاى آنها بسوى ما كشش دارد و دلهاى ما بر آنها مهربان است مانند محبت پدر بفرزند ما براى آنها خوبيم و آنها براى ما پيامبر اكرم براى ما خوب است و ما براى او.

 

پ‏بصائر: ابو الحجاج گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود ابا الحجاج خداوند محمّد و آل محمّد را از طينت عليين آفريد و قلبهاى آنها را از طينتى بالاتر از آن آفريد و شيعيان ما را از طينتى پائين‏تر از عليين و دلهايشان را از طينت عليين دلهاى شيعيان ما از سرشت ابدان آل محمّد است.

خداوند دشمنان آل محمّد را از طينت سجين «1» و دلهاى آنها را از طينتى بدتر آفريد و پيروان آنها را از گلى بدتر از سجين آفريد و دلهايشان را از سجين دلهاى آنها از سرشت بدنهاى ايشان است و هر دلى متمايل ببدن خود خواهد بود.پ بصائر: عبد الغفار جازى از حضرت صادق نقل كرد كه فرمود خداوند مؤمن را از طينت بهشت آفريد و ناصب را از طينت آتش و فرمود هر گاه خداوند اراده نيكى نسبت به بنده‏اى بكند روح و بدنش را پاك و طيب مينمايد هيچ خوبى را نميشنود مگر اينكه آن را خوب ميداند و هيچ كار زشتى را نميشنود مگر اينكه از آن متنفر است.

 

گفت از آن جناب شنيدم ميفرمود سرشت‏ها سه نوعند 1- طينت انبياء كه مؤمن از سماى طينت است جز اينكه طينت انبياء از قسمت بهتر آن است آنها اصل هستند و داراى امتياز خود ميباشند ولى مؤمنين فرع ميباشند از سرشتى چسبنده (كه ملحق به آنها ميشوند) خداوند فاصله نمى‏اندازد بين انبياء و پيروانشان فرمود طينت ناصب از گلى بدبو است اما مستضعفين از خاك هستند مؤمن از ايمان خود برنميگردد و ناصب از دشمنى خويش خداوند داراى اراده و مشيت است در باره همه آنها.

توضيح: بايد توجه داشت اين خبر وجه جمع بين آياتى كه در باره طينت‏

 

آدم بيان ميكند گاهى آن را بچسبنده تعبير ميكند و گاهى به گل بدبو و گاهى نيز بگل مطلق باين طور جمع مى‏شود كه اين طينت‏ها اجزاء طينت آدم بوده است بسبب اختلافى كه در اولاد او است (لازب) چسبنده. طينت شيعه است زيرا بائمه خود ملحق ميشوند يا بمعنى سخت و محكم است كه آنها در دين خود محكم هستند (حَمَإٍ مَسْنُونٍ) كه گل سياه متغير بدبو طينت كفار و مخالفين است و گل مطلق كه طينت مستضعفين است.پ بصائر: ثمالى گفت: از حضرت باقر شنيدم ميفرمود: خداوند ما را از اعلى عليين آفريد و دلهاى شيعيان ما را از سرشت ما آفريد و بدنهاى آنها را از پائين‏تر از اين سرشت بهمين جهت دلهاى ايشان متمايل بما است زيرا از سرشت ما آفريده شده آنگاه اين آيه را قرائت كرد: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ  وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ.  كِتابٌ مَرْقُومٌ.  يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ.

دشمنان ما را از سجين آفريد و دلهاى پيروان ايشان را از سرشت ايشان ولى بدنهاى ايشان را از پائين‏تر از اين سرشت بهمين جهت دلهاى ايشان متمايل به آنها است چون از سرشت آنها آفريده شده بعد اين آيه را خواند:

كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ.  وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ.  كِتابٌ مَرْقُومٌ.پ توضيح: مفسرين در تفسير عليين اختلاف كرده‏اند بعضى گفته‏اند عليون مقام‏هاى عالى است كه همراه با جلالت است يا آسمان هفتم يا سدرة المنتهى يا بهشت يا لوحى از زبرجد سبز است كه زير عرش آويخته است اعمال بندگان در آن مكتوب است فرار گفته است يعنى در يك مرتبه بلندى است كه نهايت ندارد.

سجين زمين هفتم يا پائين‏تر از آن است و يا چاهى است در جهنم ابو عبيده گفته است: بر وزن فعيّل از سجين است.

پس معنى اين است كه اعمال آنها يا آنچه نوشته مى‏شود از اعمال ايشان در عليين است يعنى در دفتر اعمال آنها يا مراد اينست كه دفتر اعمال آنها در

 

اين مكانهاى شريف است.

بنا بر اين معنى در آيه مضاف حذف شده يعنى و ما ادراك ما كتاب عليين اين تفسيرى بود كه در باره آيه گفته شده اما اينكه امام باين آيه استشهاد مينمايد يا بمناسبت اينست كه كتاب اعمال آنها در محلى است كه طينت ايشان از آن گرفته شده يا منظور از كتاب ارواح آنها است زيرا ارواح محل نقش بستن علوم آنها است.پ بصائر: ابو بصير از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: ما و شيعيانمان از يك طينت آفريده‏شده‏ايم و دشمنان ما از سرشتى بدبوى گلى متغير.پ بصائر: جابر جعفى گفت: در خدمت حضرت باقر عليه السّلام بودم فرمود: جابر ما و دوستانمان از يك طينت آفريده‏شده‏ايم سفيد و پاك از اعلى عليين ما از قسمت برتر اين طينت «دوستانمان» از قسمت پائين‏تر. روز قيامت پست و بلند بهم مى‏پيوندد در قيامت ما چنگ بدامن پيامبر ميزنيم و پيروان ما نيز چنگ بدامن ما ميزنند اينك خيال ميكنى خداوند پيامبر و ذريه او را كجا خواهد برد و كجا ذريه پيامبر دوستان خود را ميبرند جابر دست خود را بر هم زده سه مرتبه گفت:

به پروردگار كعبه داخل بهشت شديم.پ بصائر: عنان بن سدير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود خداوند طينت ما و شيعيانمان را باهم سرشت ما را بآنها و آنها را بما مخلوط نمود هر كس در او مقدارى از طينت ما است بما تمايل دارد بخدا قسم شما از ما هستيد.پ بصائر: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند ما را از عليين آفريد و دوستان ما را از پائين از آن و دشمنان ما را از سجين و دوستان آنها را از پائين از آن آفريد بهمين جهت هر دسته‏اى متمايل بخميره طينت خويش است.پ بصائر: ابراهيم بن عبد الحميد از پدر خود از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام نقل كرد كه ميفرمود: خداوند انبياء و اوصيا را در روز جمعه آفريد اين همان روزى است كه خداوند ميثاق آنها را گرفته و فرمود ما و شيعيانمان از طينتى‏

 

مخزون و با ارزش آفريده‏شده‏ايم كه هيچ كدام از آنها از ما جدا نخواهد شد تا روز قيامت.پ بصائر: صالح بن سهيل گفت بحضرت صادق عرض كردم: آيا طينت مؤمنين از طينت انبيا است فرمود: آرى.پ بصائر: عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق نقل كرد كه فرمود خداوند حضرت محمّد و عترتش را از طينت عرش آفريد يكى از آنها كم نميشود و يكى زياد.پ بصائر: فضل بن عيسى هاشمى گفت خدمت حضرت صادق رسيدم من و پدرم عيسى. پدرم پرسيد آيا اين فرمايش پيامبر اكرم است كه فرمود سلمان از ما خانواده است فرمود: آرى گفت يعنى از اولاد عبد المطلب است فرمود از ما اهل بيت است گفت يعنى از فرزندان ابو طالب است فرمود: از ما اهل بيت پيامبر است. پدرم گفت: من او را نميشناسم فرمود: او را بشناس از ما اهل بيت است.

در اين موقع اشاره بسينه خود نموده فرمود آن طور كه تو گمان كرده‏اى نيست خداوند طينت ما را از عليين آفريد و شيعيانمان را از پائين‏تر آن پس آنها از ما هستند و طينت دشمنان ما را از سجين آفريد و پيروان آنها را از پست‏تر از آن آنها از ايشان بشمار ميروند و سلمان از لقمان بهتر است.پ بصائر: عبد الرحمن بن حجاج گفت: خداوند تبارك و تعالى محمّد و آل محمّد را از طينت عليين آفريد و دل‏هاى آنها را از طينت بالاترى ولى شيعيان را از طينت عليين و دل‏هاى آنها را از طينتى بالاتر از عليين آفريد.پ بصائر: يكى از اصحاب از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: ما را از عليين آفريده‏اند و ارواح ما را بالاتر از عليين و ارواح شيعيان را از عليين و بدنهايشان پائين‏تر از آن بجهت همين خويشاوندى است كه دل‏هاى آنها كمال اشتياق را بما دارد.

روايت ديگر بهمين مضمون از بصائر نقل مى‏شود.پ بصائر: محمّد بن مروان از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود خداوند

 

ما را از نور عصمت خود آفريد سپس ما را صورت بخشيد از طينتى مخزون و پنهان داشته از زير عرش آن نور را در اين طينت قرار داد در نتيجه ما موجود و بشرى نورانى بوديم هيچ كس بهره‏اى از چگونگى خلقت ما ندارد رواح شيعيان ما را از بدنهاى ما آفريد و بدنهايشان را از طينتى مخزون و پنهان داشته كه پائين‏تر از آن طينت بود براى احدى نصيبى در چگونگى خلقت آنها قرار نداد بجز انبيا و مرسلين بهمين جهت ما و آنها انسان هستيم و بقيه مردم چون پشه‏ها ناپايدارند كه در آتشند و بسوى آتش رهسپارند.پ از كتاب رياض الجنان: انس بن مالك گفت: يك روز پيامبر اكرم بنماز صبح اشتغال داشت در محراب ايستاد چون ماه تابان عرضكردم اگر صلاح بدانيد اين آيه را براى ما تفسير فرمائيد: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ.

فرمود: منظور از پيامبران من هستم صديقين علي بن ابى طالب اما شهدا عمويم حمزه و اما صالحين دخترم زهرا و فرزندانش حسن و حسين.

عباس از گوشه مسجد بخدمت پيامبر اكرم آمده گفت: مگر من و شما و علي و فاطمه و حسن و حسين از يك سرچشمه نيستيم فرمود منظورت چيست عمو جان عرض كرد زيرا مرا نام نبردى و باين مقام مفتخر نكردى.

فرمود عمو جان اينكه گفتى من و تو و علي و حسن و حسين از يك سرچشمه هستيم صحيح است ولى خداوند ما را موقعى آفريد كه نه آسمان افراشته و نه زمين گسترده و نه عرش و نه بهشت و نه جهنم بود ما او را تسبيح و تقديس ميكرديم هنگامى كه تسبيح و تقديسى وجود نداشت وقتى خدا اراده كرد ابتداى آفرينش را نور مرا شكافت از آن عرش را آفريد نور عرش از نور من است و نور من از نور خدا است.

سپس نور علي بن ابى طالب را شكافت از آن ملائكه را آفريد پس نور ملائكه از نور علي بن ابى طالب است و نور پسر ابى طالب از نور خدا است.

 

پ‏نور دخترم فاطمه را شكافت آسمانها و زمين را آفريد نور آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه است و نور فاطمه از نور خدا است و فاطمه بهتر از آسمانها و زمين است سپس نور حسن را شكافت و از آن خورشيد و ماه را آفريد پس نور خورشيد و ماه از نور حسن است و نور حسن از نور خدا است حسن از خورشيد و ماه بهتر است آنگاه نور حسين را شكافت و از آن بهشت و حور العين را آفريد پس نور بهشت و حور العين از نور حسين است و نور حسين از نور خدا است و حسين از بهشت و حور العين بهتر است.

سپس خداوند بقدرت خود ظلمت را آفريد و آن را بر پرده چشمها افشاند ملائكه گفتند: سبوح قدوس ربنا. خدايا از وقتى اين اشباح را شناخته ايم چيز بدى مشاهده نكرديم ترا سوگند ميدهم بمقام آنها كه اين گرفتارى را از ما برطرف فرما در اين موقع خداوند قنديل‏هاى رحمت را آفريد و بر سرادق عرش آويخت.

گفتند خدايا اين فضيلت و نورها از كيست، خطاب نمود اين نور كنيزم فاطمه زهرا است بهمين جهت او را زهرا ناميدم چون آسمانها و زمين بواسطه نور او پديدار شد او دختر پيامبرم و همسر وصى او و حجت بر خلق است شما را گواه ميگيرم كه ثواب تسبيح و تقديس شما را باين بانو و شيعيانش دادم تا روز قيامت در اين موقع عباس از جاى حركت كرد و پيشانى علي بن ابى طالب را بوسيده گفت: يا علي خدا ترا حجت بالغه بر مردم قرار داده تا روز قيامت.پ جابر بن يزيد جعفي گفت: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: جابر! خدا بود در حالى كه هيچ چيز با او نبود نه معلوم و نه مجهول اولين موجودى كه آفريد محمّد مصطفى عليه السّلام بود ما اهل بيت را با او آفريد از نور خود و عظمتش بصورت سايه‏اى سبز در مقابل خود نگهداشت آن موقع كه نه آسمان و زمين و شب و روز و خورشيد و ماه وجود نداشت خدا بود نور ماه از نور خدا مانند پرتو خورشيد نسبت بخورشيد ما او را تسبيح و تقديس و ستايش ميكرديم و عبادتى واقعى مينموديم.

 

بعد خدا تصميم گرفت كه مكان را بيافريند آن را آفريد و بر مكان نوشت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علي امير المؤمنين و وصى او است بوسيله علي پيامبر را تأييد و نصرت دادم.

سپس عرش را آفريد و بر سرادق عرش همان جملات را نوشت آنگاه آسمانها را آفريد و بر اطراف آن همين كلمات را نوشت بعد بهشت و جهنم را آفريد و بر آنها نيز همين جملات را نوشت سپس ملائكه را آفريد و آنها را ساكن آسمان گردانيد آنگاه خداوند نفس خود را بآنها معرفى نمود و عرفان يافتند از آنها پيمان بربوبيت براى خود و نبوت براى حضرت محمّد و ولايت براى علي عليه السّلام گرفت ملائكه مضطرب شدند از اين پيمان. خداوند بر آنها خشم گرفت. و در احتجاب شد. ملائكه هفت سال پناهنده بعرش شدند و از خدا تقاضا ميكردند آنها را پناه دهد از خشم خود و اقرار به پيمان خود ميكردند و تقاضاى رضا مى‏نمودند از آنها راضى شد بعد از اقرار بواسطه همين اقرار آنها را ساكن آسمان گردانيد و بخدمت خويش اختصاص داد و براى عبادت آنها را انتخاب نمود.پ آنگاه خداوند دستور داد بانوار ما كه تسبيح كنند از تسبيح ما آنها تسبيح نمودند اگر تسبيح ما نبود آنها نميدانستند چگونه تسبيح كنند خدا را و چگونه تقديس نمايند.

آنگاه خداوند هوا را آفريد و بر آن نوشت: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علي امير المؤمنين وصى او است بوسيله علي او را تأييد كردم و نصرت نمودم سپس جن را آفريد و آنها را ساكن هوا نمود و از ايشان پيمان گرفت براى خود بربوبيت و براى محمّد (ص) به نبوت و براى علي بولايت هر كه اقرار نمود اكنون اقرار دارد و هر كه انكار كرد اينك انكار دارد اولين كسى كه انكار نمود ابليس بود خدا او را لعنت كند كار او منتهى بشقاوت گرديد و وضعى كه اكنون دارد.

بعد خداوند امر كرد انوار ما تسبيح نمايند تسبيح كردند جنيان بواسطه تسبيح ما تسبيح كردند در غير اين صورت نميدانستند چگونه تسبيح كنند بعد خداوند

 

زمين را آفريد و در اطراف آن نوشت: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علي امير المؤمنين و وصى اوست كه پيامبر را بوسيله او تأييد و نصرت كردم بهمين جهت جابر آسمانها بدون پايه پا بر جا است و زمين استوار است سپس خداوند آدم را آفريد از پهن دشت زمين قيافه‏اش را آراست و در او از روح خود دميد آنگاه ذريه او را از نهادش خارج كرد و از ايشان پيمان گرفت بربوبيت خود و نبوت محمّد و ولايت علي هر كه خواست اقرار كرد و هر كه خواست انكار نمود.پ ما اولين گروهى بوديم كه باين اقرار نموديم آنگاه به محمّد صلى اللَّه عليه و آله فرمود بعزت و جلال و مقام والايم سوگند كه اگر تو و علي و عترت هادى و مهدى و راهنمايت نبود بهشت و جهنم و مكان و زمين و آسمان و ملائكه و هيچ موجودى را نمى‏آفريدم كه مرا بپرستد يا محمّد تو دوست و حبيب و صفىّ و برگزيده خلق من و محبوبترين آنها در نزد منى و اولين كسى هستى كه او را از ميان مخلوق خود امتياز بخشيدم، سپس بعد از تو صديق امير المؤمنين علي وصى ترا كه بوسيله او ترا نصرت و تأييد نمودم و او را دستاويز محكم و روشنى بخش دوستان و چراغ راهنما قرار دادم پس از او اين راهنمايان هدايت يافته را بواسطه شما آفريدم آنچه آفريدم شما برگزيدگان خلق هستيد شما را وسيله آمرزش و بازخواست قرار دادم هر چيز نابودشونده است بجز وجهم و شما وجه منيد كه نابود نميشويد و هلاك نميگرديد و هر كه شما را دوست بدارد نابود نميشود هر كه پيش من بيايد با محبت ديگرى گمراه است و عمر خود را بهدر داده شما برگزيدگان خلق و حامل اسرار و گنجينه علم من و سرور اهل آسمان‏ها و اهل زمين هستيد آنگاه خداوند سايبانى از ابر و ملائكه بر زمين فرستاد و انوار ما اهل بيت را با آن فرستاد و بصورت نور در مقابل خود قرار داد او را تسبيح ميكرديم در زمين همان طور كه در آسمان تسبيح مى‏نموديم و تقديس ميكرديم در زمين مانند آسمان و او را ميپرستيديم بطورى كه در آسمان مى‏پرستيديم.

وقتى خداوند اراده اخراج ذريه آدم كرد براى گرفتن پيمان اين نور را

 

در آن راه داد آنگاه ذريه او را از نهادش خارج كرد لبيك ميگفتند ما خدا را تسبيح كرديم بواسطه تسبيح ما آنها تسبيح نمودند در غير اين صورت نميدانستند چگونه تسبيح كنند آنگاه خداوند خود را بآنها معرفى نمود براى پيمان گرفتن بربوبيت خود ما اولين كسى بوديم كه آرى گفتيم وقتى فرمود آيا پروردگار شما نيستم سپس پيمان گرفت به نبوت محمّد و براى علي بولايت هر كه خواست اقرار كرد و هر كه خواست انكار نمود حضرت باقر فرمود پس ما اولين مخلوق خدا و اولين پرستنده او و تسبيح‏كننده بوديم ما سبب آفرينش و موجب تسبيح و عبادت ملائكه و انسانها بوديم و بوسيله ما خدا شناخته شد و بوحدانيت پرستش گرديد و بواسطه ما گرامى شد هر كس مقامى يافت از مخلوقات، ما سبب پاداش، پاداش گيران و كيفر تبهكاران هستيم.پ سپس اين آيه را تلاوت نمود: وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ  وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ و آيه ديگر قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ.

پيامبر اكرم اولين كسى است كه خدا را پرستش كرده و اول كسى است كه منكر فرزند يا شريك داشتن خدا شده ما پس از پيامبر اكرم قرار داريم.

سپس نور ما را در صلب آدم عليه السّلام قرار داد پيوسته اين نور از صلب و رحمها منتقل ميگرديد بصلب و رحمى ديگر از هر صلبى كه منتقل ميشد كاملا آشكارا بود كه اين نور ديگر از او منتقل شده و در صلب ديگر كه قرار مى- گرفت آثار شرافت نور در او آشكار ميشد تا بالاخره به صلب عبد المطلب رسيد و برحم فاطمه مادر عبد اللَّه منتقل شد در اين هنگام بدو قسمت تقسيم گرديد:

يك قسمت در عبد اللَّه قرار گرفت و قسمت ديگر در ابو طالب اين است تفسير آيه قرآن: وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ كه منظور اصلاب پيامبران و رحمهاى زنان ايشان است بدين طريق خداوند ما را در اصلاب و ارحام پدران و مادران از زمان سرداد.

 

پ‏ابن عباس گفت بحضرت امير المؤمنين عليه السّلام گفتم معنى اين جمله چيست اتقوا فراسة المؤمن فإنه ينظر بنور اللَّه چگونه مؤمن با نور خدا مى‏بيند فرمود زيرا ما از نور خدا خلق‏شده‏ايم و شيعيان ما از پرتو نور ما آفريده شده‏اند آنها برگزيده و پاك و پاكيزه و مشخص هستند نور آنها چنان درخشش دارد بر نور ديگران مانند ماه چهارده در شبى تيره و ظلمانى.پ صفوان از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه آن جناب فرمود وقتى خداوند آسمانها و زمين‏ها را آفريد بر عرش استيلا يافت بدو نور از نورهاى خود دستور داد اطراف عرش هفتاد مرتبه دور بزنند فرمود اين دو نور من است كه مطيع و فرمانبردار منند خداوند از آن نور محمّد و علي و برگزيدگان از نژادش را آفريد و از نور آنها شيعيان را آفريد و از نور شيعيان نور چشم‏ها را آفريد.پ مفضل از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه شما چه بوديد پيش از آفرينش آسمانها و زمين‏ها فرمود ما انوارى بوديم و اطراف عرش به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتيم تا ملائكه را آفريد بآنها فرمود تسبيح كنيد عرض كردند خدايا ما علم و اطلاعى نداريم بما دستور تسبيح داد ما كه تسبيح نموديم ملائكه از ما فرا گرفتند تسبيح كردند ما از نور خدا آفريده‏شده‏ايم و شيعيان از نورى پست‏تر آفريده شده‏اند روز قيامت پست و عالى بهم مى‏پيوندند در اين موقع بين دو انگشت سبابه و ميانى جمع نمود، فرمود مانند اين دو انگشت.

سپس فرمود ميدانى چرا شيعه را باين نام ناميده‏اند؟ شيعيان ما از ما و ما از آنهائيم ميدانى خورشيد از كجا طلوع ميكند؟ گفتم از مشرق فرمود كجا غروب ميكند گفتم مغرب فرمود شيعيان ما نيز همين طورند از ما جدا شده‏اند و بسوى ما برميگردند.پ احمد بن حنبل از پيامبر اكرم نقل كرد كه فرمود من و علي يك نور در پيشگاه پروردگار بوديم چهارده هزار سال قبل از آفرينش عرش.پ از آن جمله روايتى است كه ابن بابويه از عبد اللَّه بن مبارك از حضرت‏

 

صادق عليه السّلام از امير المؤمنين عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود خداوند نور محمّد صلى اللَّه عليه و آله را چهارده هزار سال قبل از مخلوقات آفريد و از او دوازده حاجب و نگهبان آفريد كه مراد از حاجب ائمه عليهم السّلام هستند.پ از آن جمله روايتى است كه جابر بن عبد اللَّه نقل كرده كه به پيامبر اكرم گفتم اول چيزى كه خداوند آفريد چه بود. فرمود نور پيامبرت كه از آن تمام خير و خوبيها را آفريد بعد آن نور را در مقام قرب خود هر چه خواست نگه داشت سپس بچند قسمت تقسيم نمود از يك قسمت عرش و از ديگرى كرسى و حاملين عرش و نگهبانان كرسى را از يك قسمت ديگر قسمت چهارم را در مقام حبّ قرار داد تا موقعى كه خواست آنگاه بچند قسم تقسيم نمود از يك قسمت قلم و از قسمت ديگر لوح و از قسمت ديگر بهشت را آفريد.

قسمت چهارم را در مقام خوف نگهداشت تا زمانى كه ميخواست سپس بچند قسم تقسيم نمود ملائكه را از يك قسمت و خورشيد از قسمت ديگر و ماه و ستارگان را از قسمت سوم قسمت چهارم در مقام رجاء قرار داد تا هنگامى كه ميخواست آنگاه چهار قسمت كرد عقل را از يك قسمت علم و حلم را از قسمت ديگر و عصمت و توفيق را از قسمت سوم و قسمت چهارم را در مقام حياء قرار داد تا موقعى كه ميخواست سپس با ديده هيبت بر او نگريست آن نور بصورت قطرات درآمد يك صد و بيست و چهار هزار قطره شد كه از هر قطره‏اى روح پيامبر و رسولى را آفريد سپس ارواح انبيا تنفسى كردند و از تنفس آنها ارواح اوليا و شهداء و صالحين را آفريد.پ- اين مطلب را روايتى كه جابر بن عبد اللَّه در تفسير آيه: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ نقل كرده تأييد ميكند گفت پيامبر اكرم فرمود اول چيزى كه خداوند آفريد نور من بود كه از نور خود بوجود آورد و جلال و عظمت خويش جدا كرد شروع بطواف قدرت نمود تا در هشتاد هزار سال بجلال عظمت رسيد در اين موقع براى تعظيم خدا بسجده شد از آن نور نور علي‏

 

جدا گرديد نور من محيط بر عظمت بود و نور علي محيط بر قدرت آنگاه خدا عرش و لوح و خورشيد و نور روز و نور چشم‏ها و عقل و معرفت و ديده‏هاى مردم و گوش‏ها و دلهاى آنها را از نور من آفريد و نور من از نور او جدا شده بود.

مائيم اولين و آخرين و سابقين و مسبحين و مائيم شافعين ما حكمة اللَّه و برگزيدگان او و دوستان پروردگاريم وجه اللَّه و جنب اللَّه و عين اللَّه و امناء اللَّه و نگهبانان وصى خدا و غيب خدا و معدن تنزيل و معنى تأويل ما هستيم.

جبرئيل در خانه‏هاى ما فرود مى‏آيد و ما جايگاه قدس خدا و چراغ‏هاى حكمت و كليدهاى رحمت و سرچشمه‏هاى همت و باعث شرافت امت و پيشوايان برجسته و نواميس عصر و فرمانروايان عالم و رهبر مردم و زمامدار جهان و فرمانبردار و ولايتمدار و پشت و پناه آنها و ساقى و حافظ و راه نجات براى آنهائيم ما راه و سلسبيل ما راه پايدار و طريق مستقيم هستيم.

هر كه بما ايمان آورد بخدا ايمان آورده و هر كه انكار ما را كند انكار خدا را كرده و كسى كه در باره ما شك كند بخدا شك كرده كسى كه عارف بما باشد عرفان بخدا دارد و هر كه بما پشت كند بخدا پشت كرده و مطيع ما مطيع خداست ما وسيله بسوى خدائيم و رساننده برضوان اوئيم عصمت و خلافت و هدايت متعلق بما است نبوت و امامت و ولايت در ميان ما است ما معدن حكمت و درب رحمت و درخت عصمت و كلمه تقوى و مثل اعلى و حجت كبرى و عروة الوثقى هستيم كه هر كس بآن چنگ زند نجات مى‏يابد.پ*- برسى در مشارق الانوار از كتاب واحده باسناد خويش از ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود خداوند يكتا بود در وحدانيت خويش آنگاه تكلم بكلمه‏اى كرد كه نورى شد از آن نور محمّد و علي و عترتش را آفريد بعد تكلم بكلمه ديگرى كرد كه بصورت روحى درآمد آن روح را در نور قرار داد و ساكن بدنهاى ما گردانيد بهمين جهت ما روح اللَّه و كلمه او هستيم بوسيله ما از خلق خود در حجاب فرا گرفت پيوسته در سايه عرش سبز و خرم بوديم مشغول به‏

 

تسبيح و تقديس آن زمان كه نه خورشيد و نه ماه و چشمى بهم زنى وجود داشت سپس شيعيان ما را آفريد و شيعه را باين نام ناميده‏اند چون از شعاع نور ما آفريده شده‏اند.پ*- ثمالى گفت حبابه والبيه خدمت حضرت باقر عليه السّلام رسيد عرض كرد بفرمائيد در هنگام اظله چه چيز بوديد فرمود ما بصورت نورى بوديم در پيشگاه پروردگار پيش از آفرينش موجودات وقتى خلق را آفريد ما تسبيح كرديم آنها از ما فرا گرفتند تهليل كرديم آنها آموختند تكبير گفتيم تكبير گفتند اينست تفسير اين آيه وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً كه منظور از طريقه حب على عليه السّلام است و ماء غدق آب فرات است. كه منظور ولايت آل محمّد است.پ- از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود ما درخت نبوت و پايگاه رسالت و پيمان خدا و پيماندار او هستيم پيوسته بصورت انوار اطراف عرش تسبيح ميكرديم اهل آسمان بواسطه تسبيح ما به تسبيح مشغول شدند وقتى ساكن زمين شديم اهل زمين از ما فرا گرفتند هر دانشى كه باهل آسمانها و زمين رسيد از ما بود در قضاى سابق خدا بود كه داخل جهنم نشود محب ما و داخل بهشت نگردد دشمن ما زيرا خداوند در روز قيامت از مردم بازخواست ميكند راجع به پيمانى كه با آنها بسته است نه بازخواست از قضاى خود كه بر آنها نموده.پ*- ابن عباس گفت در خدمت پيامبر اكرم بوديم علي بن ابى طالب عليه السّلام وارد شد پيامبر اكرم فرمود مرحبا بكسى كه خداوند او را چهل هزار سال قبل از پدرش آفريد عرضكرديم ممكن است پسر قبل از پدر باشد فرمود آرى خداوند من و علي را از يك نور آفريد پيش از آفرينش آدم بهمين مدت سپس بدو قسمت تقسيم كرد سپس اشياء را از نور من و علي آفريد بعد ما را در طرف راست عرش قرار داد ما تسبيح كرديم ملائكه از ما آموختند و تهليل و تكبير را نيز از ما آموختند هر كس خدا را تسبيح و تكبير كند از تعليم و آموزش علي عليه السّلام است.پ*- محمّد بن سنان گفت خدمت حضرت امام محمّد تقى بودم سخن از اختلاف‏

 

شيعه بميان آمد فرمود خداوند پيوسته يكتا و تنها در وحدانيت خويش بود سپس محمّد و علي و فاطمه عليهم السّلام را آفريد يك مليون سال گذشت آنگاه اشياء را آفريد و آنها را گواه بر آفرينش اشياء قرار داد و اطاعت ايشان را لازم گردانيد و هر چه مايل بود در آنها قرار داد و اختيار اشياء را بايشان سپرد آنها جانشين خدا هستند هر چه را بخواهند حلال ميكنند و هر چه را بخواهند حرام و جز آنچه خدا بخواهد انجام نميدهند.

اين ديانت و راهى است كه هر كه از آن تجاوز كند هلاك مى‏شود و هر كه عقب بماند نابود ميگردد اين مطلب را در خاطر بسپار كه از مكنون علم و اسرار است.پ*- ابو حمزه ثمالى گفت از حضرت زين العابدين عليه السّلام شنيدم ميفرمود خداوند محمّد و علي و پاك فرزندانش را از نور عظمت خود آفريد و آنها را بصورت شبح قرار داد قبل از آفرينش مخلوقات سپس فرمود تو خيال ميكنى خداوند جز شما چيزى نيافريده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريد كه تو در آخرين عالم قرار گرفته‏اى.پ توضيح: اخبارى كه از دو كتاب فارسى و برسى نقل مى‏شود اعتبار ساير اخبار را ندارد گر چه اكثر آنها موافق ساير اخبار است خداوند عالم باسرار ائمه است اختلافى كه در اخبار است راجع بآفرينش انوار ممكن است حمل بر اختلاف معنى خلق و مراتب ظهور آنها در عوالم مختلف شود زيرا خلق بمعنى تقدير نيز هست و گاهى بارواح و اجساد مثالى و به طينت‏ها نيز اطلاق مى‏شود هر كدام داراى مراتب متعددى هستند.

با اينكه گاهى عدد ذكر مى‏شود يا اينكه منظور فقط كثرت است نه تعداد معين و گاهى مراعات عقل و مقدار درك مخاطب را مينمايند و گاهى نيز اختلاف از درست ضبط نكردن راويان است كه توضيح بعضى از اين مطالب در كتاب سماء و عالم خواهد آمد.پ*- مسعودى در كتاب اثبات الوصيه از امير المؤمنين عليه السّلام اين خطبه را نقل‏

 

ميكند: ستايش خدايى را است كه اشياء را به تنهائى آفريد و موجودات را آفريد بدون اقتباس و شبه و نظيرى كه قبلا باشد و نه كسى باو كمك كرد در آفرينش بلطف قدرت خويش آفريد با كمال خوارى پيرو فرمان و خواست او قرار گرفتند.

يكتاى بيهمتاى دائم بدون اندازه و زمان و زوال و نيستى پيوسته خواهد بود بى‏آنكه زمان در او تغييرى بوجود آورد و يا مكان احاطه‏اش نمايد، صفاتش را زبانى نميتواند بازگو كند و او را خواب و چرت نميگيرد چشمها از ديدنش عاجزند و عقل‏ها او را نمى‏يابند تا كنه صفاتش را درك كنند و نمى‏دانند چگونه است مگر بمقدارى كه خود خبر داده فرمان او را كسى نميتواند برگرداند و سخنش را تكذيب كند.پ اشياء را بدون فكر و انديشه و كمك و ياور و پشتيبان آفريد بقدر خويش بوجود آورد و تحت مشيت خود قرار داد بصورت‏هاى معين در آورد پيكرها را و آفريد ارواح ايشان را آفريد موجوداتى از عدم در گوشه و كنار آسمانها و زمين‏ها بهر صورت كه مايل بود بوجود آورد نابندگان شاهد نشانه‏ها و نعمت‏هاى او باشند منزه است پروردگار يكتاى چيره درود و سلام بر محمّد و آل او- بار خدايا اگر كسى منكر فضل آل محمّد باشد من اقرار ميكنم كه زمين را مسطح نكرده‏اى و موجودى را نيافريده‏اى مگر اينكه آفرينش محمّد را متين و متقن كردى از نورى پيش از آدم و آدم را محل آن نور قرار دادى و در جايگاه امن و امان نهادى و از مداخله شيطان بر حذر داشتى و از كم و زياد نگه داشتى و باو شرافتى عنايت كردى كه باعث افتخار بندگان شود.

بطورى كه بما رسيده و از كتاب‏هاى آسمانى دريافته‏ايم كدام بشر مانند آدم بوده در موهبت و عنايت‏هاى تو ملائكه را بسجده او واداشتى و بآدم مطالبى را آموختى كه ملائكه نميدانستند كمال قدرت و تمام اراده خويش را در او بكار بستى از تو درخواست كرد بواسطه نورى كه در نهادش پنهان كرده بودى دعاى آدم را پذيرفتى وقتى تصميم گرفتى بانتقال نور محمّد از صلب آدم محبت برقرار

 

كردى بين آدم و همسرش كه مايه آرامش او بود و آن دو را وسيله انتقال نور كردى از بين اين دو بشيث منتقل نمودى بعلم و دانش خود او انسانى بود كه به پيامبرى برگزيده شد.پ سپس به انوش منتقل كردى او جانشين پدر بود در قبول مقام نبوت.

سپس به قينان منتقل كردى و او را مفتخر بمقام آباء خويش و لطفى كه بآيندگان دارى گردانيدى پس از آن مهلائيل را چهارمين محلى قرار دادى كه افتخار انتقال نور و نبوت و شرافت ابوت را يافت تا بالاخره به برد رسيد و پس از او به اخنوخ و او اول كسى بود كه ناقل رسالت و حامل نبوت بود.

خدايا بزرگتر از آنى كه علم و قدرت ترا تفسير نمايند مگر بهمان اندازه‏اى كه دعوت باقرار خدائى خود كرده‏اى گواهى ميدهم كه ديده‏ها ترا درك نميكند و اوهام ترا نمى‏ماند و عقلها نمى‏تواند ترا وصف كند و مكان ترا در بر نميگيرد چگونه مكان دربرميگيرد كسى را كه قبل از مكان بوده و آن را آفريده.

يا چگونه اوهام ترا درمييابد با اينكه قدرت درك ذات خود را بآنها نداده‏اى چگونه مى توانند درك كنند خدائى را كه نهايت و اندازه‏اى ندارد چگونه او را اندازه و نهايتى است با اينكه تمام اندازه‏ها و نهايت‏ها را او آفريده چگونه عقلها او را در مى‏يابد با اينكه راهى بسوى دركش ندارد چگونه راه بدركش مى‏يابد با وسيله‏اى با اينكه از حس نشدن و يا لمس شدن منزه است و چگونه از حس و لمس منزه نباشد كسى كه تغيير از حالى بحال ديگر در او راه ندارد و چگونه تغيير از حالى بحال ديگر در او راه دارد با اينكه تغيير و انتقال همراه با نقص و زوال است منزهى خدايا همه جا را پر كرده‏اى و از همه جدائى هيچ چيز از اختيار تو خارج نيست و هر چه بخواهى ميكنى بزرگ است خدائى كه هر چه درك مى‏شود مخلوق اوست و هر محدودى مصنوع او توئى كه مكان از تو بى‏نياز نيست و ما ترا جز بجدائيت با وحدانيت مقدرت نمى‏شناسيم منزهى تو چقدر جدا

 

است گزينش تو ادريس پيامبر را از ساير مردم براى او دليلى از كتاب خود قرار داده چون او را صديق و نبى ناميده‏اى و داراى مقامى رفيع گردانيده‏اى و باو نعمتى عنايت كرده كه ديگران جز آنها كه محل انتقال نور بنى هاشمند از آن نعمت محرومند.پ سپس تصميم گرفتى نور محمّد را از متوشلخ و لمك كه آن دو بنوح رسانيدند منتقل كنى خدايا چه نعمتها كه بواسطه حمل نور بنوح دادى و چه امتيازهاى مخصوصى باو نبخشيدى بعد اجازه انتقال بسام را دادى نه به حام و نه يافث و آن دو را دچار خوارى كردى و باولاد سام باين امتياز افتخار بخشيدى.

سپس يكى پس از ديگرى از حاملين و امانتداران عترت نوح گرفتند تا با تارخ بهترين و شريف ترين شخص و از او بابراهيم منتقل نمودى او را مفتخر نمودى و مقامش را بلند گردانيدى و در ميان پيامبران مشخص كردى و بنام خليل او را ناميدى سپس در بين فرزندان ابراهيم باسماعيل بخشيدى او را گويا بزبان عربى كه بهترين زبان است گردانيدى پيوسته اين نور را از پدر بپدرى ديگر منتقل ميكردى با اينكه در اشخاص ناشايست قرار نميدادى تا بالاخره كنانه از مدركه «1» دريافت كرد او را به مجامع كرامت ممتاز نمودى و محل امن و سلامت باو بخشيدى و گرامى داشتى برايش شهرستانى را كه پيامبرت را از آنجا مبعوث نمودى منزهى خدايا در كدام صلب و نهادى قرار ندادى اين نور را كه آن صلب را مفتخر نكردى كدام پيامبر را بشارت بظهورش ندادى كه اسم او را مقدم بر اسماء ديگر نداشتى كدام سرزمين را محل او قرار ندادى كه قدر و مقامش فزونى نگرفت حتى كعبه كه بعثت او را در آن قرار دادى و اساس آن را با ياقوتى از بهشت عدن بنا نمودى و بدو ملك و فرشته پاكنهاد جبرئيل و ميكائيل دستور دادى كه وسط زمين قرارش دهند و آن را خانه خود ناميدى و قبله پيامبرت كردى و گياه و وحوش آن را حرام نمودى و سنگ و ريگ آن را

 

مقدس كردى و منزل وحى و عبادتگاه خلق و پناه خوردنيها و ممنوع از خورنده‏هاى متجاوز هر كه را در آن پناه دادى ترسانيدن و آزارش را حرام نمودى (اشاره بمعنى وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً).پ سپس اجازه دادى كه نضر آن نور را بپذيرد و بمالك بسپارد و پس از مالك فهر و از ميان فرزندان فهر غالب و هر كس محل انتقال نور قرار ميگرفت امين حرم بود تا رسيد بلوى بن غالب كه ديگر اثر نور بعد از او در آباء بيشتر بود و پس از آن در هر صلبى كه قرار دادى با نورى كه ديده‏ها را خيره ميكرد و دلها را متوجه مى‏نمود امتياز بخشيدى.

خدايا اى سيد و مولايم من اقرار ميكنم تو يكتائى هستى كه كسى منازع و مشارك تو نيست منزهى جز تو خدائى نيست چگونه عقل و فهم انسانى كه آفريده شده از نطفه‏اى آميخته از شير و خون و رهسپار بجايگاه حيض مى‏شود و پيوسته دچار بيماريها و گرفتار ناراحتى‏ها است و قدرت بر انجام كارى ندارد و نميتواند بيمارى را از خود برطرف كند تركيبى ضعيف و ناتوان دارد او چگونه مى‏تواند بر قدرت تو استيلا يابد و بر اراده تو پيروز شود و اطلاع از چيزى پيدا كند كه جز تو كسى خبر ندارد.

منزهى خدايا كدام چشم مى‏تواند در مقابل نور تو بايستد و با درخشش نور قدرت تو را دريابد و كدام فهمى ميتواند كمتر از اين را درك كند مگر فهمهائى كه پرده از آنها برداشته شده و حجاب نادانى از ايشان برطرف گرديده چنين فهمها مقامى ارجمند يافته‏اند و آنچنان استعداد يافته‏اند كه با تو بمناجات مى‏پردازند و در ميان انوار بها بر تو بالتماس مى‏پردازند از مقام خاكى خود بمقر كبريائيت مى‏نگرند اهل ملكوت آنها را زائران مى‏نامند و ساكنان جبروت ايشان را آبادكنندگان.

منزهى خدايا اى كسى كه قطره‏اى در دريا نيست و نه پهنه‏اى در زمين‏ها و نه وزشى در بادها و نه خطورى در دلها و نه بهم‏زدگى در چشمها نه اهتزازى در

 

دل ابرها مگر اينكه مات و مبهوت قدرت تواند.پ آسمان نشانه شگفتيهاى تو است و زمين راهنما بستايش تو و بادها گسترش دهنده نعمتهايت و ابرها موهبت‏هاى ترا مى‏بارند تمام اينها شاهد لطف و عنايت و محبت تو است.

من اقرار ميكنم به آنچه نازل كرده‏اى بوسيله پيامبران كه پدرمان آدم هنگام اعتدال نفس و جدائى از خلق سر بجانب عرش بلند نمود و در آنجا نوشته‏اى ديد لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ گفت خدايا اين كيست كه همراه نام تو است فرمود محمّد بهترين شخصى كه از نهاد تو خارج مى‏شود و از بين فرزندانت برگزيده‏ام‏

 (و لولاه لما خلقتك)

اگر او نبود ترا نمى‏آفريدم.

منزهى خدايا داراى علم نافذ و مقامى ارجمندى پيوسته نور محمّد در نهاد آباء و اصلاب در گردش بود و بهر صلبى كه وارد ميشد مردم باطاعت و پيروى او روى مى‏آوردند تا بالاخره منتقل بهاشم بهترين آباء گرام پيامبر پس از اسماعيل شد كدام پدر و جد و رئيس خانواده و فرمانرواى قبيله منبع پاكى و معدن فخرى را خدايا مانند هاشم قرار داده‏اى او را همسايه خانه خود قرار دادى و باو مشاعر و مفاخر بخشيدى سپس از هاشم بعبد المطلب منتقل كردى و او را براه ابراهيم واداشتى و باو فهم تأويل و تفصيل حق دادى و عبد اللَّه و ابو طالب و حمزه را باو عنايت كردى و در قربانى بجاى عبد اللَّه فديه را پذيرفتى مانند همان كارى كه راجع بابراهيم در باره قربان كردن اسماعيل نمودى امتياز بخشيدى به ابو طالب در نژادش همان امتيازى كه باسحاق بخشيدى كه آنها را مقدس نمودى و برگزيده‏ها را در آنها قرار دادى.

خدايا چنان مقام فرزندان ابو طالب را بلند كردى كه گردن‏ها به اين امتياز افراشته شد و نامهاى ايشان درخشيد آنها را معدن نور و كانون آن قرار دادى و برگزيده دين و مقام ارجمندش و فريضه وحى و سنت پيامبر سپس اجازه بعبد اللَّه در خارج كردن آن نور هنگامى موقع تطهير و پاك نمودن زمين شد از كافرانى كه‏

 

عبادت ترا فراموش كردند و جاهل بمعرفتت شدند و مشرك گرديدند و منكر انكار وحدانيت ترا كردند و برايت شريك و فرزند قرار دادند و به بت‏پرستى و پيروى شيطان مشغول شدند پيامبرت از تو درخواست يارى كرد خدايا تو او را بوسيله من (علي) و جعفر و حمزه يارى نمودى ما كسانى هستيم كه براى پيامبر خود انتخاب كردى و ما را ياران او ناميدى او پيشواى ما است به بهشت و گواه بر ما تو هستى ما را سه نفر قرار دادى هر شخصيتى كه بجنگ مى‏آمد بوسيله ما خوارش ميكردى و هر پادشاهى را هلاك مينمودى ما را سخت گير بر كفار و با رحم ميان خود ناميدى كه پيوسته بركوع و سجده بوديم و در اين مورد آيه‏اى از قرآن نازل كردى و بما اين افتخار را ارزانى داشتى از چهره ما ستم را زدودى و از هيبت ما مردم را بوحشت انداختى هر گاه محمّد پيامبرت سركشى را پيكار ميپرداخت چنان خانواده‏اش او را در ميان ميگرفتند مانند ستارگان درخشان كه در ميان آنها ماهى تابان باشد.پ صلوات تو بر محمّد بنده و پيامبرت و برگزيده و منتخب تو و بر آل پاكش كدام دژ محكم وجود داشت كه دعوت او منهدمش نكرد و كدام مقام بود كه بعترت او ارزانى نداشتى آنها را بهترين پيشوا براى مردم قرار دادى كه امر بمعروف و نهى از منكر ميكردند و پيكار در راه تو و پيوستگى دينى داشتند آنها را پاك و پاكيزه كردى از مصرف مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام تو بر آن برده نشده خود و ملائكه‏ات گواهى داديد كه ايشان جان خويش را بتو فروخته‏اند و از هيبت و جلال تو از خود گذشته‏اند با سر و صورت غبار و خاك آلود چنان با شخصيت شدند كه زمين آرزو داشت آنها را دربرگيرد و از شادى نزديك بود هر- كس در روى زمين است هلاك كند مقام آنها را گرامى داشتى بحرام نمودن استفاده از انواع نجاستهاى خوردنى و آشاميدنى از انواع مسكرات.

خدايا چه مقام و منزلتى كه در محمّد و عترتش قرار دادى.

بخدا قسم سخنى ميگويم كه احدى طاقت گفتن آن را ندارد: من پرچم‏

 

 

هدايت و پناهگاه تقوى و معدن سخاوت و درياى جود و كوه بلند عقل و معدن دانش و نور درخشان در تاريكيها و بهترين مؤمن و متقى و كاملترين شخصى كه جامه و ردا پوشيده و بالاترين شخصى كه شاهد نجوى است پس از پيامبرم من خود را نمى‏ستايم ولى نعمت خدا را بازگو ميكنم من همراه دو قبله و حامل دو پرچم هستم آيا كسى با من برابر است با اينكه من پدر حسن و حسينم آيا كسى مساوى من هست با اينكه من همسر فاطمه زهرايم آيا كسى برتر از من هست با اينكه من ماه درخشان با دانش هستم كه خدا بمن آموخته و نهر جوشان شبيه ما هم در نور و درخشش و شبيه رودم در جود و بخشش.پ مردم خدا بوسيله ما راهها را روشن نموده و راهنمائى كرده و او پرستيده شده و مردم بمعرفتش رسيده‏اند خداوند بوسيله رهبرى ما زبانها را مقدس گردانيده و با دعوت ما ذهنها را بتضرع در آورد محمّد مصطفى را از دنيا برد سعيد و شهيد و هادى و مهدى و انجام دهنده وظايف و نگهبان دستورات كه دين را باو تكميل كرد و معرفت را آشكار نمود و دلها گواهى بر راهنمائى او دادند او دلائل پيامبران را آشكار نمود و باطل از ميان رفت و عدالت سايه گسترد پناهگاههاى شيطان نابود شد حق و واقعيت را آشكار كرد خدايا بهترين درود و بالاترين بركتها و رحمت و رأفت خود را بر محمّد پيامبر رحمت و اهل بيتش نازل گردان.