پ (21) در باره نهى و بازداشتن از گفتار بدون علم و دانش و فتوى و حكم دادن از روى رأى و انديشه، و آشكار ساختن شرائط و لوازم آن

پ‏1- از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: محقّقا حقيقت و اصل و پايه ايمان و گرويدن بخدا و رسول آنست كه حقّ و راستى و درستى را اختيار نموده و برگزين و برترى ده خواه بر باطل و نادرستى بتو زيان رساند و خواه نفع و سود، و منطق و گفتارت از

 

علم و دانشت تجاوز ننموده و نگذرد (آنچه را ميدانى بگو).پ 2- حضرت علىّ بن الحسين (امام چهارم، بر او و بر پدرش سلام و درود باد) فرموده: براى تو شايسته نيست كه با هر كه بخواهى بنشينى (هر جا بروى و سخن هر كه را گوش دهى) زيرا خداى منزّه و پاك و برتر مى‏فرمايد:

وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (سوره 6 آيه 68) يعنى و (اى پيغمبر، صلّى اللَّه عليه و آله، و يا اى شنونده) هر گاه ديدى كسانى را كه در آيات ما (قرآن مجيد) سر فرو برده و گفتگو ميكنند (آن را استهزاء مينمايند) از ايشان اعراض و دورى كن تا در سخن جز قرآن گفتگو كنند، و اگر (ننشستن با آنها را) شيطان و ديو سركش از ياد تو برد و فراموشت سازد (و با ايشان نشستى باكى نيست، و ليكن) پس از آنكه (سخن خدا) بيادت آمد با گروه ستمكاران (بخود يعنى با استهزاء و

 

ريشخندكنندگان) منشين (ناگفته نماند: فرض انساء يعنى تصور فراموش ساختن شيطان سبب نسيان و فراموشى آن حضرت، صلّى اللَّه عليه و آله، نميباشد تا گفته شود: باين دليل او هم فراموشكار بود) و سزاوار نيست براى تو كه بآنچه بخواهى سخن گوئى زيرا خداى توانا و بزرگ فرموده: وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (سوره 17 آيه 36)پ يعنى و در پى آنچه را كه برايت علم و دانش بآن نيست مرو (چيزى را كه نميدانى نگو) و براى اينكه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده: خدا بيامرزد بنده‏اى را كه خير و نيكى گويد پس او پيروز و كامياب باشد، يا اگر (چيزى نميداند) ساكت و خاموش بوده پس سالم و بى‏گزند است، و شايسته نيست براى تو كه آنچه را بخواهى بشنوى، زيرا خداى توانا و بزرگ ميفرمايد: إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا (سوره 17 آيه 36) يعنى هر آينه گوش و چشم و دل از هر يك از آنها پرسيده مى‏شود (از گوش پرسند: چه شنيدى و براى چه شنيدى؟ از چشم سؤال نمايند:

چه ديدى و براى چه ديدى؟ به دل گويند: چه دانستى و براى‏

 

چه دانستى؟).پ 3- از حمزه پسر حمران رسيده كه گفته: شنيدم ابا عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) ميفرمود: كسى كه بوسيله علم و دانشش بخواهد چيزى بدست آورده بخورد (مال و دارائى فراهم آورده زندگى كند) فقير و تهى‏دست گردد، بآن حضرت گفتم: فداء و سر بهاى تو گردم هر آينه در ميان پيروان و دوستانت گروهى هستند كه علوم شما (آل محمّد، صلوات اللَّه عليهم) را حمل نموده و برداشته (ياد گرفته) و آنها را در ميان شيعه شما و پيروانتان پراكنده مينمايند (براى آنها بيان نموده و ياد ميدهند) پس برخى از ايشان برآنند كه نيكوئى و بخشيدن و گرامى داشتن را از دست نميدهند (خواهان آنها هستند) حضرت فرمود: آنان كسانى نيستند كه بخواهند چيزى بدست آورده بخورند، جز اين نيست كسى كه بوسيله علم و دانشش ميخواهد چيزى بدست آورده بخورد كسى است كه بدون علم و دانش و هدايت و راهنمائى از جانب خداى توانا و بزرگ‏

 

فتوى و حكم ميدهد تا بوسيله و دستاويز آن حقوق و بهره‏ها را در باره (بدست آوردن) مال و دارائى اندك و بسيار دنيا باطل و تباه سازد.پ 4- حضرت ابو عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) فرموده: محقّقا هر كه در هر چه از او پرسيده شود پاسخ گويد هر آينه ديوانه است (نميفهمد و در نمييابد چه ميگويد، چنان كه ديوانه هر چه ميگويد درك نكرده و در نمييابد).پ 5- از زرارة (ابن اعين، رحمه اللَّه) رسيده كه گفته:

به حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) گفتم: حقّ و بهره خدا بر مردم چيست؟ فرمود: حقّ خدا بر مردم آنست كه آنچه را ميدانند بگويند، و از آنچه كه نميدانند باز ايستند (نگويند) پس اگر چنين كردند بخدا سوگند حق او را اداء نموده و انجام داده‏اند.

 

پ‏6- از حضرت ابى جعفر (امام باقر، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: كسى كه بدون علم و دانش و بى‏هدايت و راهنمائى از جانب خدا (از پيش خود) براى مردم فتوى و حكم دهد فرشتگان رحمت و مهربانى و فرشتگان عذاب و شكنجه او را لعنت و نفرين كنند (از خدا بخواهند تا او را از رحمت و مهربانيش بى‏بهره سازد) و گناه كسى كه بفتوى و حكمش رفتار نمايد باو ملحق شده و او را دريابد.پ 7- از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: هر گاه از مردى از شما پرسيده شود از آنچه را كه نميداند بايد بگويد:

لا ادرى‏

يعنى نمى‏دانم، نگويد:

اللَّه أعلم‏

يعنى خدا داناتر است كه (اگر چنين گويد) در دل صاحب و يارش (كسى كه از او پرسش نموده) شك و دودلى در آورده (بآن ماند كه گفته: من ميدانم ولى خدا بهتر ميداند در حالى كه نميداند) و هر گاه مسئول و آنكه از او پرسيده مى‏شود گويد:

لا أدري‏

يعنى نميدانم پس سائل و پرسنده باو تهمت نزده و

 

بدگمان نشود.پ 8- از يكى از دو امام (حضرت باقر امام پنجم، و حضرت صادق امام ششم، بر هر دو سلام و درود باد، و ترديد و دودلى از راوى و خبر دهنده است) رسيده كه فرموده: هر گاه چيزى (مسأله و پرسشى) را از عالم و دانشمندى بپرسند و آن را نداند براى او است كه بگويد:

 

اللَّه أعلم‏

يعنى خدا داناتر است، و براى جز عالم و دانشمند سزاوار نيست كه آن‏

 (اللَّه أعلم)

را بگويد (نادادن ظاهر و باطن و آشكار و نهان آن مسأله را نميداند پس نبايد بگويد: من ميدانم و خدا داناتر است، و ليكن عالم ظاهر آن را ميداند و چون باطن و نهان را ندانسته و يقين و باور ندارد از روى احتياط و خوددارى نمودن ميگويد:

اللَّه أعلم)

.پ 9- امير المؤمنين (عليه السّلام، در باره زيان نگفتن‏

لا ادرى‏

يعنى نميدانم) فرموده: كسى كه (از او بپرسند چيزى را كه نميداند و) نميدانم را نگويد كشتنگاههايش (جاهائى كه‏

 

 

آدمى هلاك و تباه مى‏شود) باو ميرسد (رسوا و تباه ميگردد).پ 10- و آن حضرت (عليه السّلام) فرموده: آنچه را نميدانى مگو (چون يا دروغ است يا احتمال و گمان دروغ در آن ميرود، و ديگر آنكه از سخن از روى جهل و نادانى واجب است دورى گزيد) بلكه هر چه را هم ميدانى مگو (چون ممكن است براى خودت يا براى ديگرى زيان داشته باشد مانند فاش كردن راز كسى) زيرا خداوند منزّه و پاك بر همه اعضاء و اندام تو احكامى را واجب كرده كه روز قيامت و رستخيز بآنها بر تو دليل و راهنما مى‏آورد (مثلا ميفرمايد بتو زبان دادم كه سخن حقّ و درست و بجا بگوئى فرمان نبردى شايسته كيفر ميباشى).پ 11- و حضرت پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده: با جرات‏ترين و بى‏باكترين شما در فتوى و حكم دادن (بدون استنباط و بدست آوردن آن از روى أدلّه شرعيّه) بى‏باكترين شما است بر آتش (دوزخ).