پ (39) در باره بدعتها و رسم و آئين‏هاى نوپيدا شده كه بر خلاف دين است و رأى و انديشه و مقياس‏ها و چيزهائى كه با آن اندازه چيزى را معيّن كنند

پ‏1- از عيسى بن عبد اللَّه قرشىّ رسيده كه گفته: ابو حنيفه بر ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) در آمد، حضرت فرمود: اى ابو حنيفه بمن رسيده كه تو قياس كرده حكمى را با حكم ديگر برابر ميكنى؟ ابو حنيفه گفت: آرى، حضرت فرمود:

قياس مكن زيرا نخست كسى كه قياس كرد شيطان، خدا او را لعنت كند (از رحمتش بى‏بهره گرداند) بود هنگامى كه گفت:

 

خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (سوره 7 آيه 11) يعنى مرا از آتش (كه جسمى است علوىّ نورانىّ) آفريده‏اى و او را از خاك (كه جسمى است سفلىّ و تاريك) پس شيطان ميان (روشنى) آتش و (تاريكى) خاك را قياس و اندازه‏گيرى كرد، و اگر نوريّت و روشنائى (حقيقى) آدم را بنوريّت آتش قياس كرده بود ميان دو نور و روشنائى يكى از آن دو را بر ديگرى مى‏شناخت (خلاصه اگر شيطان نوريّت آدم را با روشنائى آتش قياس مينمود فضل و برترى يكى از آن دو را بر ديگرى ميدانست و آن را برمى‏گزيد، پس چون حقيقت و درستى را نميدانست نبايد قياس كند).پ 2- محمد بن حسن (شيبانى، فقيه حنفىّ) در محضر و پيشگاه هارون الرشيد از حضرت ابو الحسن موسى (امام هفتم موسى بن جعفر، عليه السّلام) پرسيد و ايشان در مكّه بودند، پس بآن حضرت گفت: آيا جائز و روا است براى محرم و كسى كه جامه احرام بر تن دارد محمل و كجاوه‏اش (صندوق چوبى داراى سايبان كه دوتاى آن را در دو پهلوى شتر يا قاطر ميبندند و بر

 

آن سوار ميشوند) بر او سايه افكند؟ حضرت موسى (ابن جعفر، عليه السّلام) باو فرمود: آن براى او با اختيار و آزادى جائز و روا نيست، محمد بن حسن (حنفىّ) بآن حضرت گفت: آيا جائز است با اختيار زير سايه راه برود؟ حضرت باو فرمود: آرى، محمّد بن حسن از آن سخن خنديد،پ حضرت ابو الحسن موسى (ابن جعفر، عليه السّلام) باو فرمود: آيا از سنّت و روش پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) تعجّب نموده و بشگفتى مى‏آئى و بآن سنّت استهزاء كرده و ريشخند ميكنى، محقّقا رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) سايه خود را هنگام احرامش آشكار ساخت (سرش باز بود) و زير سايه راه ميرفت در حالى كه جامه احرام در تن داشت، اى محمّد، احكام خداى تعالى (با يك ديگر) قياس و اندازه‏گيرى نميشود، پس كسى كه برخى از آنها را بر برخى قياس نمود حتما راه راست را گم كرده (خلاف احكام خداى تعالى‏

 

رفتار نموده است) پس محمّد بن حسن ساكت و خاموش شده (فرمايش حضرت را) جواب نداد.پ 3- از ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه آن حضرت فرموده: در روزگار نخست (روزگار پيش از اين) مردى بود (مال و دارائى) دنيا را از (راه) حلال و روا بدست مى‏آورد و بر آن توانائى نيافت، و آن را از (راه) حرام و ناروا طلب كرد بر آنهم توانائى نيافت، شيطان نزدش آمده باو گفت:

اى مرد تو دنيا را از حلال طلب كرده و درخواست نمودى بر آن توانائى نيافتى، و آن را از حرام طلب نمودى بر آنهم توانائى نيافته و آن را بدست نياوردى، آيا تو را راهنمائى نكنم بر چيزى كه دنيايت و پيروانت را بسيار گرداند؟ گفت: راهنمائى كن، شيطان گفت: دين و آئين نوى را آشكار ساز و مردم را بآن‏

 

دعوت نموده و بخوان، پس آن مرد چنين كرد و مردم دين او را قبول كرده و پذيرفتند و او را پيروى نمودند و دنيا را فرا گرفت و بدست آورد، پس از آن فكر نموده و انديشيد و (با خود) گفت: چه كار (بد) ى كردم؟!پ دين و آئين نوى آشكار و مردم را (بآن) دعوت كرده و خواندم توبه و بازگشت (بسوى خدا) براى خود نمى‏بينم مگر آنكه بروم نزد كسى كه او را بآن دين دعوت كردم و او را از (پيروى) آن بازگردانم، پس مى‏آمد نزد اصحاب و يارانش كه او را اجابت كرده و پذيرفته بودند و بآنان ميگفت: محقّقا آن دينى كه شما را بآن دعوت نمودم باطل و نادرست است و جز اين نيست كه آن را بدعت نموده و از پيش خود آوردم پس پيروانش باو ميگفتند: دروغ ميگوئى آن دين حقّ و درست است ولى تو در دين و آئينت شكّ و دودلى داشته و از آن بازگشته‏اى، پس آن مرد چون آن را ديد قصد و

 

آهنگ سلسله و زنجيرى را كرد و ميخى را بر آن كوفت و آن را در گردنش انداخت و گفت: آن را نميگشايم تا اينكه خداى توانا و بزرگ مرا بيامرزد، پس خداى توانا و بزرگ بپيغمبرى از پيغمبران وحى نمود كه بآن مرد بگو: بعزّت و توانائى خود سوگند اگر مرا بخوانى تا اينكه بندهاى محكم و استوار بدنت قطع و جدا شود تو را اجابت نكرده و خواهشت نپذيرم تا هر كه را مرده بر آنچه (دينى كه) او را دعوت نموده و خوانده‏اى بازگردانى و او از آن (دين و آئين) باز گردد.پ 4- رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده: خدا كه بزرگ است بزرگيش فرمود: بمن ايمان نياورده كسى كه سخن من (آيات قرآن مجيد) را برأى و انديشه خود تفسير و شرح نمايد، و مرا نشناخته كسى كه مرا بخلق و آفريده‏ام تشبيه و مانند سازد، و بر دين و آئين (پيرو احكام) من نيست كسى كه‏

 

در دين و آئينم قياس و اندازه‏گيرى را بكار بندد.پ 5- علىّ بن الحسين (امام چهارم، بر هر دو: آن حضرت و پدرش تحيّت و درود باد) فرموده: دين و آئين خدا بعقل‏ها و خردهاى ناقصه و نارسا و انديشه‏هاى نادرست و مقياس‏ها و اندازه‏گيريهاى تباه‏كننده درك و دريافته نميشود، و درك نميشود و بدست نميآيد مگر بوسيله تسليم و گردن نهادن و فرمان بردن، پس كسى كه براى ما (آل محمّد، عليهم السّلام) گردن نهاد (از عذاب و سختى دنيا و آخرت) سلامت و بى‏گزند است، و كسى كه بوسيله ما هدايت و راهنمائى (براه حقّ و درست را) بخواهد راهنمائى مى‏شود، و كسى كه بقياس و اندازه‏گيرى و رأى و انديشه دين و آئين را فرا گيرد هلاك و تباه شود، و كسى كه در خود چيزى از آنچه را ما ميگوئيم يا بآن حكم نموده و فرمان ميدهيم تنگى و سختى بيابد (در انديشه بگذراند و با خود بگويد: اين فرمايش و اين حكم و فرمان چون سخت است شايسته نيست) قسم بآن كه‏

سبع المثاني‏

يعنى هفت آيه‏

 

از سوره فاتحة الكتاب را كه دو بار در نماز خوانده مى‏شود، و قرآن با عظمت و بزرگى را فرو فرستاد كافر شده و (بخدا و رسول) نگرويده در حالى كه نميداند.پ 6- از ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: كسى كه بسوى داراى بدعت و دين و آئين نو برود و او را تعظيم نموده و بزرگ شمارد پس در (راه) ويران نمودن اسلام (گام برداشته و) رفته.پ 7- از سعيد اعرج رسيده كه گفته: بابى عبد اللَّه (حضرت صادق، عليه السّلام) گفتم: نزد ما كسانى هستند كه علم فقه و احكام شرعيّه را ياد داشته ميگويند: بما ميرسد آنچه را كه در كتاب خدا (قرآن كريم) و در سنّت (طريقه و روش پيغمبر اكرم) نميشناسيم (نمييابيم) در باره آن بوسيله رأى و انديشه خودمان ميگوئيم (حكم ميكنيم) حضرت ابو عبد اللَّه (امام صادق،

 

عليه السّلام) فرمود: دروغ ميگويند چيزى نيست مگر آنكه در كتاب (قرآن مجيد) آمده (بيان شده) و (اگر در كتاب يعنى در قرآن نيافتند) سنّت در باره آن آمده (در سنّت و طريقه پيغمبر اكرم بيان شده).پ 8- عثمان بن عيسى گفته: از ابو الحسن موسى (ابن جعفر، عليه السّلام) از قياس و اندازه‏گيرى و برابر كردن حكمى با حكمى از روى مانند بودن با هم پرسيدم حضرت فرمود: چيست براى شما و براى قياس (قياس چه نفع و سودى دارد)؟ از خدا نميپرسند كه چگونه حلال و روا و حرام و ناروا كرده است (چون احكام خدا همه از روى حكمت و دانائى و مصلحت و شايستگى است، پس قياس در آنها جائز و روا نيست).پ 9- از ابى جعفر (امام محمّد باقر، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: محقّقا سنت و احكامى كه از پيغمبر رسيده قياس و اندازه‏گيرى با يك ديگر نميشود، و چگونه سنّت قياس مى‏شود در حالى كه حائض و زنى كه هنگام مخصوص خون از او خارج ميگردد روزه را (كه در زمان حيض و روزگارى كه خون از او بيرون مى‏آمد)

 

 

قضاء نموده و بجا مى‏آورد و نماز را (كه بجا نياورده) قضاء ننموده و بجا نمى‏آورد؟!.