باب- 12 نامه‏ى امير المؤمنين عليه السلام بشريح قاضى

پ‏از عاصم بن بهدله روايت شده كه شريح قاضى بمن گفت: خانه‏اى بهشتاد دينار خريدم و سندى براى آن نوشتم چند گواه عادل گرفتم اين خبر بحضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام رسيد، سپس غلامش قنبر را بسوى من فرستاد من بمحضر حضرت شرفياب شدم چون بر او وارد شدم فرمود اى شريح خانه‏اى خريده‏اى و سندى نوشته‏اى و چند گواه عادل گرفته‏اى و مالى را وزن كرده‏اى. شريح گفت: عرضكردم بلى فرمود اى شريح از خدا بترس زيرا بزودى مى‏آيد ترا كسى كه به سندت ننگرد و از گواهانت نپرسد تا اينكه ترا از خانه‏ات بيرون آورد و تسليم گورستانت نمايد، بنگر مبادا اينكه خانه را از غير صاحب خانه خريده باشى و پولش را مبادا از حرام پرداخته باشى‏

 

كه در اين هنگام تو زيانكارى در دو خانه‏ى دنيا و آخرت. بعد فرمود: اي شريح اگر تو هنگام خريدارى خانه پيش من مى‏آمدى من سندش را طورى تنظيم ميكردم كه بدو درهم آن را خريدارى نكنى، عرضكردم چه مى‏نوشتى اى امير مؤمنان! فرمود: اين چنين مى‏نوشتم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» اين خانه‏اى است كه خريدارى نموده بنده‏اى ذليل از ميتى كه از پا در آمده از او خريده خانه‏اى از سراى فريب از طرف كسانى كه نابود شوند به سپاه نابودكننده‏پ حدود چهارگانه خانه از اين قرار است:

 

حد اول- منتهى شود بسوى آفتها. حد دوم- از آن خانه ميرسد بسوى بيماريها و بلاها. حد سوم- ميرسد بسوى مصيبتها، حد چهارم- ميرسد بهواى پست‏كننده و شيطان گمراه‏كننده و از همين حد هم در خانه شروع مى‏شود، خريد اين خانه را فريب خورده‏ى بآرزوها از اين از پا درآمده‏ى بمرگ تمام اين خانه را به بيرون شدن از عزت قناعت و وارد شدن در ذلت طلب پس بيدار نشد اين مشترى (از آنچه كه خريد) از آنچه كه وارد آمد بر بدنهاى كهنه‏كننده‏ى پادشاهان و نيست‏كننده‏ى جباران مانند كسرى و قيصر و تبع و حمير «1» و كسى كه گرد آورده مال را تا زياد كند و بنا كند پس محكم كند بنايش را و با طلا زينت دهد و بگمان خودش براى فرزندانش پس‏انداز كند و در موقف حساب براى رسيدگى همه را حاضر كنند و در اين حالت كه باطل‏كنندگان زيانكار شوند گواه بر اينها عقل است ولى هنگامى كه آن عقل از اسارت هوى بيرون آيد و بديده‏ى نابودى بمردم دنيا نگاه كند، و بشنود صداى مردمان پارسا را در ميدانهاى دنيا چقدر حق روشن است براى آنها كه دو چشم دارند همانا كوچ كردن يكى از دو روز است، توشه برگيريد از كردار شايسته و نزديك آوريد آرزوها را بمردنها زيرا كه كوچ كردن و نابودى نزديك است.