باب 78 در باره سكوت و سخن گفتن در جاى آنها و فضيلت خاموشى و ترك سخنان بيفايده‏

 [آيات‏]

پ‏مائده 101- 102 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ الى قوله تعالى قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرِينَ. اى اهل ايمان خيلى سؤالات از چيزها ننمائيد كه اگر روشن شود و پاسخ اين پرسشها داده شود ناراحت ميشويد ... تا آنجا كه فرمود پيش از شما افرادى اين سؤالات را نمودند ولى در نتيجه به آن چيزها كافر شدند.

 [اخبار]

پ‏1- كتاب احتجاج. از حضرت سجاد عليه السّلام سؤال شد راجع به سخن گفتن و سكوت كداميك افضل و بهتر است؟ فرمود هر يك از سخن گفتن و سكوت آفات و زيانهائى دارد اگر طورى باشد كه از آفت و زيان سالم باشد البته گفتن بهتر از سكوت است عرض كردند چطور و بچه دليل؟ فرمود بدليل اينكه خداوند متعال انبياء، و اوصياء را براى سكوت و خاموش بودن مبعوث نفرموده است بلكه براى حرف زدن و ابلاغ مطالب و حقايق فرستاده است. استحقاق بهشت بوسيله كلام و سخن (عبادت) است كه بدست مى‏آيد نه از راه سكوت. و همچنين ولايت الهى از راه سخن تثبيت و تحقق مى‏يابد نه بوسيله سكوت و از راه سكوت نيست كه انسان از آتش دوزخ مصون ميماند همه اين فوائد از اثر كلام و سخن است من هرگز ماه را با خورشيد برابر نميدانم حتى اگر بخواهيم ارزش و فضيلت سكوت و خاموشى را توصيف كنيم بايد از راه كلام و سخن گفتن باشد ولى فضيلت و ارزش كلام را نميتوانيم بوسيله سكوت بيان كنيم.پ 2- امالى صدوق. از پدرش ... از سليمان بن خالد از امام ششم عليه السّلام از پدران خود از أمير مؤمنان عليهم السّلام كه فرمود. همه خوبيها در سه خصلت جمع شده 1- نظر و نگاه 2- سكوت- 3- كلام و سخن. هر نگاه و ديدنى كه عبرت و پندپذيرى در آن نباشد او سهو و غفلت است و هر سكوتى كه توام با فكر و انديشه نباشد آن غفلت و عدم توجه است و هر سخن و كلامى كه ذكر الهى نباشد آن لغو و بيهوده گفتن است بنا بر اين خوشا بحال كسى كه نگاهش عبرت و سكوتش انديشه و سخنش ذكر باشد و بر گناهش گريه كند و مردم از شرش در امان باشند.پ در ثواب الاعمال هم ابن متوكل ... از ابو حمزه از حضرت باقر از أمير مؤمنان عليهم السّلام نيز چنين نقل كرده. در محاسن. از حضرت صادق (ع) نيز همين طور نقل كرده است. در امالى از ابن وليد ... از ابو حمزه از حضرت باقر از امير

 

مؤمنان عليهما السّلام نيز چنين نقل كرده است در خصال و در معانى الاخبار نيز بهمين كيفيت نقل شده است.پ 3- امالى صدوق. از حضرت باقر از پدرانش از أمير مؤمنان عليهم السّلام فرمود هيچ چيز براى محفوظ بودن بهتر از سكوت نيست.پ 4- امالى صدوق. از دقاق ... از سليمان جعفرى از امام هفتم از اجداد خود كه، أمير مؤمنان عليهم السّلام از كنار مردى كه سخنان زيادى و بيهوده ميگفت عبور كرد حضرت توقفى كرد و فرمود اى مرد تو با سخنان خود براى اين دو فرشته‏اى كه مامور حفظ و ضبط هستند نامه عملى را كه بسوى پروردگارت ميبرند املاء و انشاء ميكنى بنا بر اين سخنى كه‏پ 5- معانى و امالى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود با ارزش‏ترين مردم البته كسى است كه عمل بيفايده و بيهوده را رها كند.پ 6- امالى. ابن وليد ... از سعدان بن مسلم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

خواب موجب آسايش بدن است و سخن گفتن موجب آرامش روح است و سكوت موجب راحتى عقل است.پ 7- عيون و امالى. ابن موسى ... از حضرت عبد العظيم از حضرت جواد از پدران خود از أمير مؤمنان عليهم السّلام كه فرمود انسان و ارزش او در زير زبانش نهفته است.

 (پس از سخن گفتن شخصيت انسان معلوم مى‏شود) مؤلف در باب مواعظ با اسناد ديگر نقل خواهد شد.پ 8- قرب الاسناد. ابن عيسى از بزنطى از حضرت رضا عليه السّلام كه فرمود. از علائم و نشانه‏هاى فقه حلم و بردبارى. علم و دانش و سكوت و خاموش بودن است. سكوت و گوش دادن از درهاى ورود حكمت و دانش است. سكوت موجب كسب محبت و راهنما و دليل بر خير و خوبى است.پ 9- عيون و خصال از پدرش ... از بزنطى از آن حضرت چنين نقل كرده ولى آنجا اين طور است كه سكوت راهنماى همه خوبيها است.پ 10- قرب الاسناد. هارون از ابن صدقه از امام ششم از پدرانش عليهم السّلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود براى هر زبانى مراقب و نگهبانى هست كه گفتارها را ضبط ميكند پس بايد بنده از خدا بترسد و دقت كند كه چه ميگويد.پ و نيز فرمود از نشانه نيكوئى اسلام انسان ترك سخن بيهوده است (كسى كه اسلامش كامل باشد سخنان بيهوده را رها ميكند).پ 11- خصال. حمزه علوى ... از حارث از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود هيچ چيز

 

سزاوارتر به زندانى كردن طويل المدة از زبان نيست (زبان را بايد هميشه زندانى نموده و كنترل كرد).پ 12- ثواب الاعمال و خصال از پدرش ... از ابن رباط از بعضى از وسائط از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. بنده مؤمن تا وقتى كه ساكت است در رديف محسنين و نيكان نوشته مى‏شود ولى هنگامى كه مشغول سخن مى‏شود يا جزء نيكان يا جز بدان نوشته مى‏شود. 13- قرب الاسناد. هارون از ابن صدقه از حضرت صادق از پدرش عليهما السّلام كه فرمود حضرت داود به سليمان عليهما السّلام گفت اى پسرك من. از خنده زياد برحذر باش كه خنده زياد موجب حقارت و پستى بنده است در روز قيامت. اى فرزند بر تو باد به سكوت طولانى و خاموشى مگر نسبت به مورد خوبى و خير و جز از سخن خوب كه در آن مورد سكوت روا نيست چون يك بار ندامت و پشيمانى بر يك سكوت طولانى بهتر است از پشيمانى‏هاى متعدد از سخنان زياد. اى فرزند اگر فرضا سخن گفتن ارزش نقره را داشته باشد سزاوار است كه سكوت ارزش طلا را داشته باشد. 14- ثواب الاعمال و خصال از پدرش ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود. زبان انسان هر روز با ساير اعضاء و جوارح مواجه مى‏شود و ميپرسد. حالتان چطور است؟ پاسخ زبان را كه ميدهند ميگويند حال ما خوب است اگر تو بگذارى و زبان را سوگند ميدهند. تو را بخدا تو را بخدا كه ما را مراعات كنى كه ثواب ما و عقاب ما بسته به رفتار تو است. 15- خصال ابن وليد ... از ابى ربيع شامى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

عبادت نشده خدا بعبادتى كه بهتر از سكوت و زيارت كعبه باشد در كتاب غايات هم همين طور نقل شده ولى در آنجا تعبير افضل و بهتر نشده و بلفظ مثل (مانند سكوت) تعبير شده است. 16- خصال از پدرش ... از سكونى از امام ششم از پدرش عليهما السّلام كه ابو ذر رحمه اللَّه عليه فرموده دنيا را در دو كلمه قرار بده يك كلمه در باره تحصيل معاش حلال و يك كلمه هم راجع به تحصيل آخرت. و سخنى كه در باره چيز سومى باشد زيان دارد و سودى ندارد پس آن را انجام نده و وارد آن نشو. تا آخر خبر. 17- خصال. قاسم بن محمد سراج ... از سفيان ثورى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. اى سفيان پدر بزرگوار من عليه السّلام مرا به سه چيز امر و از سه چيز نهى فرموده است. و در ضمن مطالبى كه فرمود اين چيزها بود. اى فرزند هر كس كه با رفيق بد مصاحبت و همنشينى داشته باشد سالم نخواهد ماند و كسى كه در جاهاى بد رفت و آمد داشته باشد

 

متهم خواهد شد و كسى كه مالك زبانش نباشد پشيمانى خواهد داشت. سپس حضرت شعرى باين مضمون خواند.

زبان خود را بخوبى و خير عادت ده تا بهره‏مند شوى* كه زبان بآنچه كه تمرينش دهى عادت ميكند زبان آنچه را كه شيوه او قرار دهى خواستار است چه شيوه خير و چه شيوه بد پس دقت كن كه چگونه عادتش ميدهى.

مؤلف در باب جوامع مكارم نيز اين مطلب نقل شده است.پ 18- خصال. ابن وليد ... از على بن مهزيار كه مرفوعا نقل كرده. فرمود زمانى بر مردم خواهد آمد كه عافيت و سالم ماندن اگر فرضا داراى 10 جزء باشد نه دهم آن در گمنامى و عزلت است و يك دهم آن در سكوت و خاموشى است در ثواب الاعمال نيز همين طور نقل شده است.پ 19- معانى الاخبار و خصال. در ضمن وصايا و سفارشات ابو ذر است كه رسول خدا (ص) فرمود بر عاقل و خردمند لازم است كه بيناى بزمانش باشد. توجه بكار خود داشته، نگهبان و نگهدار زبانش باشد. چون كسى كه سخن خود را جزء اعمال خود بداند سخنان خود را كم و اندك مينمايد مگر آنچه را كه بحالش مفيد و سودمند باشد.پ و نيز فرمود. بر تو باد بسكوت طولانى كه خاموشى زياد عامل طرد و بر كنار زدن شيطان و ياورى است بر انجام امور دينى.پ 20- خصال. ماجيلويه ... از ابن زياد از امام ششم از پدرش عليهما السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. سه چيز است كه عامل نجات انسان است 1- زبان خود را بازدارى 2- بر گناهت گريه نمائى 3- و ملازم خانه خود باشى.پ 21- خصال. از پدرش از سعد ... از حماد بن عيسى كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود اگر ميخواهى كه چشمت روشن باشد و بخير دنيا و آخرت نائل شوى چشم طمع خود را از آنچه كه در دست مردم است قطع كن و از آنان چشم توقع نداشته باش. و خود را فرض كن كه مرده‏اى و در زمره اموات هستى و خود را بالاتر از هيچ كس ندان و زبانت را حفظ كن مانند مال خويش.پ 22- عيون الاخبار. ابن وليد ... از ابن اسباط و حجال كه از حضرت رضا عليه السّلام شنيده‏اند كه فرموده در بنى اسرائيل رسم و قرار اين بود كه عابد را عابد نميدانستند مگر اينكه ده سال حالت سكوت و خاموشى داشته باشد.پ 23- معانى الاخبار از پدرش ... از موسى بن بكر از شخصى از حضرت صادق عليه-

 

السّلام كه فرمود شخص عربى خدمت پيامبر (ص) رسيد و عرض كرد آيا شما بهتر از همه ما نيستيد از جهت پدر و مادر و عزيزتر از ما از لحاظ ذريه و فرزند و رئيس و بزرگ ما هم در زمان جاهليت و هم در عصر اسلام؟ حضرت خشمناك شد و فرمود. اى اعرابى. زبانت چقدر حاجب و مانع دارد؟ عرضه داشت دو حجاب 1- دو تا لب كه با بستن آنها زبان از سخن باز ميماند 2- و همچنين دندانها هم حجاب ديگرى است حضرت فرمود آيا يكى از اين دو حجاب مانع تيز زبانى تو نشد؟ آگاه باش آنچه را كه انسان دارد هيچ چيز براى آخرتش زيانبارتر از طلاقت لسان و چرب‏زبانى نيست. آنگاه به على عليه السّلام فرمود يا على بلند شو و زبان اين مرد را قطع كن. مردم خيال كردند كه على عليه السّلام زبان او را ميبرد. ولى على عليه السّلام چند درهمى باو داد (آن شخص از حضرت توقعى داشت)پ 24- امالى طوسى. در وصاياى امير مؤمنان عليه السّلام هنگام وفات اين جمله بود كه فرمود و سكوت و خاموشى را انتخاب كن تا سالم بمانى.پ 25- معانى الاخبار. حضرت مجتبى عليه السّلام فرمود. سكوت يار و كمك خوبى است در موارد زياد گر چه سخنور كاملى باشى.پ 26- معانى الاخبار. على بن عبد اللَّه ... از انس بن مالك كه گفت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نزد اصحاب خود آمدند. و فرمودند. هر كس دو چيز را براى من ضمانت كند من براى او بهشت را ضمانت مينمايم. ابو هريره گفت. پدر و مادرم فداى تو باد. من ضامن آن دو چيز ميشوم و آنها چيست؟ حضرت فرمود هر كس ميان دو فكش (زبان) و ميان دو پايش را حفظ كند من براى او ضامن بهشت هستم يعنى هر كس ضامن حفظ زبان و فرج خود شود چون موجبات گرفتاريها از همين دو عضو ريشه ميگيرد. و جنايات زبان عبارت است از كفر بخدا و گفتارهاى باطل و ياوه و بهتان و تهمت و الحاد و انحراف در باره صفات و اسماء الهى. غيبت. سخن‏چينى كه تمام اينها از جنايتهاى زبان است. و جنايت فرج يعنى آميزش نامشروع كه خداوند متعال فرموده است.

وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ  إِلَّا عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ  فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ سوره مؤمنون 5- 7 كه ترجمه‏اش گذشت.پ 27- امالى صدوق. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. زبانت را نگهدار و سخنت را حساب كن در نتيجه كلامت كم خواهد شد جز در مورد خير.پ 28- امالى طوسى. مفيد از تمار ... از ابن عمر كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. پرحرف نباشيد جز در باره ذكر الهى كه پرحرفى بجز در مورد ذكر خدا موجب سختى و قساوت قلب است و دورترين مردم از قرب الهى كسى است كه قساوت دل داشته‏

 

باشد.پ 29- امالى طوسى در جزء وصاياى امير مؤمنان عليه السّلام بفرزندش عليه السّلام آمده است كه اى فرزند. عاقل و خردمند لازم است كه در كارهاى خود تامل و دقت نمايد بنا بر اين بايد زبانش را حفظ نموده و مردم زمانش را خوب بشناسد.پ 30- امالى طوسى. مفيد ... از عبيد اللَّه بن عبد اللَّه از حضرت صادق عليه السّلام كه باصحابش فرمود. بشنويد از من سخنى را كه از مركبها و اسبهاى نشاندار ارزنده‏تر است هيچ يك از شما سخن بيفايده را بر زبان نياورد. در مورد سخنان مفيد هم پرگوئى نكند تا وقتى كه موقعيت مناسب باشد. چه بسا سخن‏گوئى كه با سخن بيجا بر خود جنايت نموده است. هيچ يك از شما مرام جدال و ستيزه‏گى نداشته باشد نه با نادان و نه با شخص بردبار كه اگر با شخص حليم و بردبار به ستيزد او را از فيوضات خود و از ارزشها دور خواهد كرد و اگر با نادان بستيزد او را پست و بيمقدار خواهد نمود. اگر برادر دينى شما غائب باشد او را بنحو احسن يادآورى كنيد و بهتر از آن صورتى كه دوست داريد شما را در حال غائب بودنتان يادآورى نمايند و عملكرد شما مانند حال كسى باشد كه ميداند احسان و كار خوب پاداش و عمل زشت و بد كيفر دارد.پ 31- خصال در حديث چهارصدگانه است كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. روز خود را بچنين و چنان. چنين كرديم و چنان كرديم سپرى نكنيد كه همراه شما نگهبانانى هستند كه كارهاى ما و شما را ضبط مينمايندپ و نيز فرمود زبانتان را باز داريد و در برابر حق تسليم صرف باشيد بايد تا بهره‏مند شويد.پ 32- علل الشرائع. ابن متوكل ... از محمد بن سليمان از شخصى از حضرت باقر (ع) كه فرمود. روز را بسرگرمى سپرى نكن كه با تو نگهبان هست.پ 33- امالى طوسى. عده‏اى از ابو المفضل ... از حضرت عبد العظيم از حضرت جواد از پدرانش عليهم السّلام كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. من چهار چيز گفته‏ام كه خداوند صدق گفتار مرا در قرآن نازل فرموده 1- من گفته‏ام شخصيت و ارزش انسان در زير زبانش نهفته است خداوند متعال فرموده.

وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ سوره محمد 30 اى پيامبر عزيز آنان را در نحوه گفتارشان خواهى شناخت 2- من گفته‏ام كسى كه چيزى را نفهمد دشمنى و لجاجت مينمايد. خداوند متعال ميفرمايد.

بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ يونس 39 آنچه را كه احاطه علمى بآن ندارند تكذيب ميكنند.

 

3- من گفته‏ام ارزش انسان و يا قيمت انسان به آن چيزى است كه او را نيكو ميشمارد.

خداوند متعال در داستان طالوت ميفرمايد.

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ. بقره 247 خداوند از ميان شما طالوت را برگزيد چون داراى علم فراوان و بدنى قوى و نيرومند است 4- من گفته‏ام كشتن و اعدام قاتل موجب كم شدن قتل و كشتار است. خداوند متعال فرموده.

وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ بقره 179 قصاص و اعدام قاتل موجب و ضامن حيات و زندگى شما است اى خردمندان.پ 34- تفسير قمى. امير مؤمنان عليه السّلام فرموده. خوشا بحال كسى كه زيادى اموال خود را انفاق نمايد و زيادى سخن خود را نگاه دارد.پ 35- قصص الأنبياء. حضرت آدم عليه السّلام چون فرزندان و فرزندزادگانش زياد شدند در نزد او صحبت ميكردند ولى حضرت آدم ساكت بود. آنان گفتند. پدر. چرا سخن نميگوئى. گفت اى فرزندان من. خداوند متعال كه مرا از جوار رحمتش بيرون ساخت با من عهد و پيمان بست كه اى آدم اگر سخن خود را كم نمائى بجوار رحمت من باز خواهى گشت.پ 36- ثواب الاعمال از پدرش ... از معمر بن خلاد از حضرت رضا از پدر بزرگوارش از حضرت صادق عليهم السّلام كه فرمود نجات مؤمن در حفظ زبانش است.پ امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. كسى كه زبانش را حفظ نمايد خداوند عيوب و زشتيهاى او را ميپوشاند.پ 37- محاسن. ابن محبوب ... از مالك بن ايمن از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

آيا نمى‏پسنديد كه نمازتان را بپا داريد و زكوه را بپردازيد و زبانتان را حفظ كنيد و در نتيجه اينها داخل بهشت شويد؟ و گفته است كه پدر من هم چنين نقل كرده است.پ 38- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. سكوت و خاموشى نشانه و علامت آگاهى بتقديرات الهى و تسليم در برابر مقدرات است و سكوت كليد آسايش دنيا و آخرت است و موجب رضا و خشنودى خدا و تخفيف حساب و مصونيت از خطا و لغزش است.

و خداوند سكوت را پرده‏اى براى پوشش عيوب نادان و زينت براى دانا قرار داده است و با سكوت هواهاى نفسانى كنار ميرود و موجب تربيت انسان و شيرينى عبادت و از بين رفتن قساوت قلب و عفاف و پاكدامنى و مروت و جوانمردى و كياست و زيركى است. بنا بر اين تا وقتى كه راه چاره دارى راه و در زبانت را ببند مخصوصا اگر شنونده اهليت و شايستگى نداشته و با ذكر و مذاكره براى خدا و در راه خدا همفكرى و مساعدت ننمايد. ربيع بن- خثيم (زاهد معروف) روشش اين بود كه كاغذى در برابر خود ميگذاشت و هر چه سخن ميگفت‏

 

مينوشت سپس شب كه ميشد حساب و بررسى ميكرد تمام آنچه را كه بسود و يا زيانش بود و ميگفت اى آه و حسرت كه خاموشان نجات يافتند و ما مانديم. و بعضى از اصحاب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بمنظور خوددارى از سخنان بيجا يك عدد ريگ در دهان خود ميگذاشت و هنگامى كه ميخواست صحبت كند بررسى ميكرد اگر آن سخن براى خدا و در راه خدا و براى رضاى او بود آن ريگ را از دهان بيرون مى‏آورد. و خيلى از اصحاب هنگام تنفس مانند نفس كشيدن كسانى كه در حال غرق شدن هستند نفس ميكشيد و مانند مريضها صحبت ميكرد (خيلى ضعيف و كم). و همانا گفتن و سكوت عامل هلاكت و نجات مردم ميباشد. خوشا بحال كسى كه خداوند توفيق شناختن عيوب سخن و بجا بودن آن را باو عنايت فرموده و فوائد ارزنده خاموشى را دانسته است كه اين حالت از اخلاق و روش پيامبران است و كسى كه قدر و ارزش سخن را بداند رفيق و دوست خوبى براى سكوت خواهد بود و هر كس كه ارزش و لطائف خاموشى را بداند و سكوت را بر مخازن علمى و اندوخته‏هاى فكرى خود امين قرار دهد سخن و سكوتش بطور كلى عبادت خواهد شد و جز خداى جبار هيچ كس بر عبادت او مطلع نخواهد شد.پ 39- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السّلام فرمود بوسيله سخن است كه پاكى و ناپاكى دل و علم و دانش و يا جهل و نادانى انسان آشكار مى‏شودپ امير مؤمنان عليه السّلام فرمود انسان در زير زبانش نهفته است. بنا بر اين سخن خود را كاملا سنجيده و آن را بر عقل و معرفت خود عرضه كن و خوب دقت و تامل بنما اگر براى خدا و در راه رضاى او است سخن بگو و گر نه سكوت بهتر از آنست. و براى اعضاء و جوارح انسان هيچ عبادتى سبكتر و كم مئونه‏تر و پر ارزش‏تر و پربهاتر از سخنى كه براى خدا و در راه خدا باشد در نزد خدا نيست كه اين سخن براى نشر و بيان نعمتهاى خداوند بر بندگانش باشد. آيا نمى‏بينى كه خداوند متعال براى روشن شدن اسرار غيبى و كشف علوم نهفته خود و باز كردن خزائن وحى خويش بين خود و بين پيامبرانش بغير سخن چيز ديگرى قرار نداده و همين طور ميان پيامبران و امتهاى آنان. پس معلوم مى‏شود بهترين واسطه و مهمترين وسيله ابلاغ تكليف و برترين عبادتها سخن است و از طرفى هيچ گناهى فسادانگيزتر و زيان‏بارتر براى بنده كه كيفرش بسيار سريع و زودرس باشد و توبيخ و ملامت‏آورتر در نزد مردم (كه اين نتيجه تلخ خيلى زود مشاهده مى‏شود) باشد.

هيچ چيزى مانند زبان نيست و زبان مترجم و بيان‏گر درون و گزارش‏گر دل است و بوسيله زبان سر نهفته درون كشف مى‏شود و بر مبناى عمل زبان در قيامت حسابرسى مردم انجام مى‏شود. و زبان شرابى است كه بوسيله سخنانى كه براى غير خدا باشد عقل و انديشه‏

 

حالت مستى بخود ميگيرد (حرفهاى ياوه و بيهوده بر زبان جارى ميگردد) و هيچ چيز مثل زبان سزاوار زندانى شدن و حبس طولانى نيست. و بعضى از حكماء گفته است زبان خود را از سخنان بد حفظ كن و در موردى كه خباثت و زشتى نباشد اگر ميتوانى سخن بگو و ساكت مباش.

و اما سكينه و آرامش پس آن يك حالت نفسانى ارزشمندى است كه از طرف خدا به كسانى كه شايستگى و اهلش باشند داده مى‏شود كه آنان امين بر اسرار الهى هستند در روى زمين.پ 40- سرائر. ابن محبوب از ابن سنان از ابى حمزه كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود.

همانا شيعيان ما بى‏زبان و گنگ و لال هستند (خاموشان)پ 41- روضه كافى حضرت سجاد عليه السّلام فرمود. حق زبان بر تو اين است كه عزت و احترام زبان را مراعات نموده و او را از آلودگى بفحش بازدارى و آن را بخير عادت دهى و سخنان بيفائده و زيادى را ترك كنى و بمردم نيكى كرده و در باره آنان گفتار نيك و شايسته داشته باشى‏پ رسول گرامى صلى اللَّه عليه و آله فرمود. شما مسلمانان شش خصلت را پذيرفته و خود را متصف باين صفات بنمائيد من هم در مقابل ضمانت بهشت را براى شما مى‏پذيرم 1- سخن كه گفتيد دروغ نگوئيد 2- وعده خود را خلاف نكنيد 3- اگر شما را امين دانستند و امانتى بشما سپردند خيانت نورزيد 4- چشمان خود را از حرام بپوشيد 5- از آميزشهاى نامشروع بپرهيزيد 6- دست و زبان خود را از آزار و اذيت مردم باز- داريدپ حضرت صادق عليه السّلام فرمود. رفتار و گفتار شما بايد موجب زينت ما باشد نه اينكه باعث خجلت و شرم ما باشد در باره مردم سخنان نيكو بگوئيد و زبان خود را از سخنان بيمورد و زيادى و از حرفهاى زشت باز داريد.پ امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. سخن تا وقتى كه او را نگفته‏اى در اختيار تو و در بند تو است ولى هنگامى كه آن را گفتى تو در بند او هستى. بنا بر اين همان طورى كه طلا و نقره خود را حفظ ميكنى زبانت را حفظ كن چه بسا ممكن است يك كلمه موجب سلب نعمت از تو بشود و چيزى را كه نميدانى مگو. كه خداوند متعال فرائض و دستوراتى براى اعضاء و جوارحت مقرر فرموده كه روز قيامت با بيان اين دستورات بتو احتجاج نموده و تو را محاكمه مينمايد. كسى كه زبانش را بر خودش امير و مسلط نمايد خود را خوار و پست شمرده. كسى كه پر حرف باشد خطا و اشتباهش زياد خواهد شد و كسى كه خطا و لغزشش زياد باشد حيا و شرمش كم مى‏شود و كسى كه كم شرم باشد ورع و تقوايش كم باشد دلش ميميرد و كسى كه دلش مرده باشد داخل آتش مى‏شود.پ 42- جامع الاخبار. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. راحت و آسايش انسان‏

 

در حفظ و حبس زبان است‏پ و نيز فرمود حبس زبان موجب سلامت انسان است‏پ و فرمود.

بلا و گرفتارى انسان از زبان است‏پ و فرمود سلامت انسان در حفظ زبان است‏پ و فرمود حدت و تيززبانى سرمايه است‏پ و فرمود بلا و گرفتارى موكل بنطق و در كنار زبان است‏پ و فرمود:

فتنه و زيان زبان از ضربت شمشير شديدتر است.پ و امير مؤمنان عليه السّلام فرمود ضربت و زخم زبان شديدتر از ضربت شمشير و نيزه است.پ حضرت صادق عليه السّلام فرمود.

نجات انسان در حفظ زبان است‏پ پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله در ضمن وصيت و سفارشات خود بعلى عليه السّلام فرمود يا على هر كس كه مردم از زبان او بترسند از اهل دوزخ است‏پ و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود كسى كه از شر زبان و شكم و فرج خود مصون باشد وارد بهشت خواهد شد.پ و نيز فرمود خوشا بحال كسى كه زيادى مال خود را انفاق نموده و زيادى حرفهاى خود را نگهدارد. و نيز فرمود. خداوند متعال در كنار زبان هر گوينده‏اى حاضر است (تمام جزئيات ضبط و بررسى مى‏شود) و فرمود. ايمان بنده استوار نخواهد شد تا وقتى كه قلبش استوار شود و قلبش استوار نخواهد شد مگر با استوارى زبان. 43- اختصاص از حضرت صادق عليه السّلام كه امير مؤمنان عليه السّلام در سفارشات خود بمحمد بن حنفيه فرمود. بدان كه زبان سگى است گزنده اگر رهايش سازى ميگيرد و چه بسا كه يك كلمه موجب سلب نعمت مى‏شود پس همان طورى كه طلا و نقره خود را حفظ مينمائى زبانت را حفظ كن. 44- اختصاص. از ابى حمزه ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود. زبان انسان هر روز با سائر اعضاء و جوارح مواجه مى‏شود و از آنها سؤال ميكند كه حالتان چطور است؟

آنها پاسخ ميدهند كه حال ما خوب است اگر تو ما را رها كنى و ميگويند خدا را خدا را در نظر داشته باش و زبان را سوگند ميدهند و ميگويند كه كيفر و پاداش ما از ناحيه تو است. 45- اختصاص. معاويه بن وهب از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. پدرم ميفرمود قيام بحق كن و خود را در معرض ناراحتى و رنجش قرار نده و از آنچه كه فايده‏اى بحالت ندارد دورى كن. 46- اختصاص. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. از من سخنى بشنويد كه او از درهم‏هاى خوب بهتر است. از سخنى كه بحالت فايده ندارد بپرهيز. و خيلى از سخنان مفيد را هم رها كن تا موقعى كه مورد مناسب و بجائى بدست آورى چه بسا گوينده بحق كه در غير مورد سخن گفته و در نتيجه بزحمت و مشقت افتاده. و هرگز لجاجت با كسى مكن نه با شخص سفيه و نادان و نه با شخص حليم و بردبار- كه اگر با حليم و با شخص بردبار لجاجت كنى ناراحت و خشمناك خواهى شد و اگر سفيه باشد تو را بيمقدار و پست خواهد

 

كرد. اگر برادر دينى تو غائب باشد او را به بهترين وجه ياد كن بهتر از آن وضعى كه دوست دارى تو را در نبودنت يادآور شوند و بدان كه عمل و كار آزرنده اين است و كارها و اعمال تو مانند اعمال كسى باشد كه ميداند در مقابل اعمال نيك و بدش كيفر و پاداش خواهد داشت.پ 47- اختصاص. امير مؤمنان عليه السّلام بفرزندش محمد بن حنفيه فرمود. آنچه را كه نميدانى نگو و همه آنچه را كه ميدانى مگو.پ 48- اختصاص. حضرت صادق از پدرش عليهما السّلام كه عيسى بن مريم عليهما السّلام فرموده خوشا بحال كسى كه سكوتش انديشه و تفكر و نگاهش عبرت و پندگيرى باشد و خانه مسكونى او (بميزان نيازش) وسعت داشته باشد و بر خطا و گناهش بگريد و مردم از دست و زبانش در امان باشند.پ 49- اختصاص حضرت رضا عليه السّلام فرمود. چقدر زيبا است سكوتى كه از جهت ناتوانى و خستگى نباشد و پرحرفى است كه لغزشهائى دارد در كتاب مشكاة الانوار از موسى بن جعفر عليه السّلام نيز چنين نقل شده است.پ 50- اختصاص داود رقى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود سكوت گنجى است زياد و زينت شخص حليم و بردبار و پوشش عيوب نادان است.پ 51- اختصاص حضرت رضا عليه السّلام فرمود. سكوت درى است از درهاى حكمت و دانش و او عامل جلب محبت و دليل هر خير و خوبى است‏پ و فرمود. از علامات و نشانه‏هاى فقه و فهم حلم و بردبارى. علم و دانش. سكوت و خاموشى است.

خواهى داشت. و حزن و اندوه و همچنين ترس و خوف از خدا موجب ازدياد و قوى شدن حياء مى‏شود. و حيات جايگاه خشيت از حق است. پس اول منشأ حياء احساس هيبت و عظمت حق است و صاحب حياء بكار خود مشغول و از مردم دنيا بدور و از آنچه كه آنها بآن سرگرم هستند منزجر است و صاحب حياء طورى است كه اگر مردم با او كارى نداشته باشند با هيچ كس آميزش و مجالست نميكند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرموده است هنگامى كه خداوند براى بنده‏اى خير و خوبى بخواهد او را نسبت بمحاسن و كارهاى خويش غافل و بى‏توجه نموده ولى كارهاى بدش را در مقابل چشمش هميشه مجسم مينمايد و او را از هم‏نشينى با كسانى كه از ياد و ذكر خدا اعراض نموده‏اند بى‏ميل و متنفر ميگرداند.

و حياء بر پنج نوع است 1- حياء و شرم از گناه 2- حياء تقصير و كوتاهى در عبادت 3- حياء بزرگوارى 4- حياء محبت بخدا 5- حياء از هيبت و عظمت الهى. و براى هر يك از اينها اهلى و اشخاصى و براى اهل اين مراتب درجه و حد معينى است.

 

پ‏52- اختصاص حضرت صادق عليه السلام فرمود. شخص مؤمن هميشه جزء محسنين و و نيكان است مادامى كه ساكت است ولى وقتى كه سخن گفت يا جزء نيكان و يا جزء بدان قرار ميگيردپ و فرموده كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود مرد خوب و صالح خبر خوب ميگويد و مرد بد خبر بد و زشت ميگويد.پ 53- اختصاص رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود اگر در چيزى شر و بدى باشد در زبان است.پ 54- كتاب حسين بن سعيد. محمد بن سنان از جعفر بن ابراهيم كه گفت شنيدم از حضرت صادق كه ميفرمود كسى كه بفهمد كه سخنانش از اعمال او است حرفهاى بيفائده‏اش كم خواهد شد.پ حضرت صادق عليه السّلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نقل كرد. كه فرمود. بر حذر باشيد از بحث و جدال با كسى كه مبتلا، بانحراف شده چون او تا وقتى زنده است حجت و دليل و طردستى و پشت هم اندازى دارد ولى پس از تمامى مدتش آتش فتنه‏اش او را ميسوزاند.پ 55- همان كتاب. ابن علوان از ابن خالد از زيد بن على از پدران خود از على بن ابى طالب عليهم السّلام كه گفت شنيدم از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هنگامى كه ميفرمود كلام و سخن سه قسم است 1- سخن رابح و سودمند 2- سخن سالم 3- سخن شاحب و گوناگون.

اما رابح سخن كسى است كه ذكر خدا را بنمايد و اما سالم آن سخنى است كه خدا او را دوست دارد و اما شاحب سخن كسى است كه با مردم مختلف معاشرت نموده و سخنان گوناگون و سست ميگويد.پ 56- همان كتاب محمد بن سنان از ابن سكان از صيقل كه گفت خدمت حضرت صادق بودم حضرت غلام عجمى خود را براى كارى نزد شخصى فرستاد غلام رفت و برگشت حضرت در باره آن كار توضيح ميخواست ولى غلام در عين حال كه چند بار توضيح ميداد نميتوانست مطلب خود را بفهماند و بيان كند چون ديدم كه غلام تعبير رسا و بيان روشن نداشت فكر كردم كه حضرت ناراحت مى‏شود و بر غلام خشم ميكند ولى مشاهده كردم كه حضرت نگاه تندى بغلام نمود و فرمود بخدا سوگند اگر زبان تو ناتوان و نارسا است قلب تو نارسا نيست. سپس حضرت فرمود. حياء و نارسائى زبان از نشانه‏هاى ايمان است. و فحش و ناسزاگوئى و زبان‏درازى از علائم نفاق است.پ 57- همان كتاب. ابراهيم بن ابى البلاد از پدرش مرفوعا از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود آيا مردم را جز محصولات زبان عامل ديگرى در آتش ميافكند؟ (خير)پ 58- همان كتاب. نضر بن سويد از قاسم بن سليمان از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود از پدرم عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود از نشانه‏هاى خوبى اسلام انسان ترك سخنان‏

 

بيفائده است.پ 59- امالى طوسى. عده‏اى از مفضل ... از سليم بن قيس از امير مؤمنان از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود از علائم فقه و فهم انسان كم‏حرفى در سخنان بى‏ثمر است.پ 60- امالى طوسى ابن صلت ... از زيد بن على از پدرش حضرت سجاد عليه السّلام كه از حضرت على عليه السّلام سؤال شد. با فصاحت‏ترين مردم كيست؟ فرمود فصيح‏ترين مردم آن كسى است كه در مقابل سؤال ناگهانى پاسخ سكوت‏كننده بدهد.پ 61- دعوات راوندى حضرت صادق عليه السّلام فرمود: سخن بيفائده را نگو و در سخنان مفيد هم پرحرفى نكن.پ 62- نهج البلاغه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. زبان درنده‏اى است كه اگر آزاد باشد حمله كرده و ميگيردپ و نيز فرمود آن كس كه زبان خود را بر خود اسير و مسلط نموده خويشتن خويش را پست و خوار نموده است‏پ و فرمود عقل انسان كه تام و كامل شد سخنش كم خواهد شد.پ و فرمود انسان در زير زبانش نهفته است.پ و فرمود در خاموشى و سكوت از بيان حكمت و دانش خيرى نيست همچنان كه گفتار از روى جهل و نادانى خير و خوبى ندارد.پ و فرمود كسى كه حرف زياد بگويد خطا و لغزشش زياد خواهد شد و كسى كه خطاء او زياد باشد حيا و شرمش كم مى‏شود و كسى كه كم حياء شد ورع و تقوايش كم مى‏شود و كسى كه كم‏تقوى شد دلش ميميرد و كسى كه دل مرده شد داخل آتش خواهد شد.پ و فرمود كسى كه بفهمد سخنش از اعمال او است سخنش كم خواهد شد مگر حرفهاى مفيد.پ و فرمود. سخن در اختيار و در بند تو است تا وقتى كه آن را نگفته‏اى ولى پس از اينكه آن سخن را گفتى تو در بند او قرار گرفته‏اى بنا بر اين همچنان كه طلا و نقره خود را حفظ ميكنى زبانت را حفظ كن پس چه بسا كه يك كلمه نعمتى را از تو سلب نموده و بلائى را بتو متوجه ميسازد. و فرمود. چيزى را كه نميدانى نگو و همه آنچه را كه ميدانى باز گو مكن كه خداوند متعال دستوراتى براى اعضاء و جوارح تو مقرر و فرض نموده كه تو را نسبت باجراء آنها مورد بازپرسى و محاكمه قرار ميدهد. و نيز فرمود. سخن بگوئيد تا شناخته شويد كه ارزش انسان در زير زبانش نهفته است. و فرمود. چه بسا گفتارى كه مؤثرتر از قدرت و سلطنت است. و فرمود بر حذر باشيد از تلون اخلاق و دگرگون كردن آن از حالى بحالى و زبان خود را يك زبان نمائيد (دورو و دوزبان نباشيد) و انسان بايد زبانش را حفظ كند كه اين زبان براى صاحبش سركشى ميكند. بخدا سوگند هيچ بنده‏اى داراى تقواى مفيد نخواهد شد مگر اينكه زبانش را حفظ كند و زبان مؤمن پشت قلبش قرار گرفته است و قلب منافق پشت سر زبانش هست چون مؤمن وقتى ميخواهد سخنى بگويد ابتداء در قلبش او را مورد تدبر و تامل و سنجش قرار ميدهد اگر دانست كه خير و مفيد است اظهار ميكند و اگر شر و زيانبار است پنهانش مينمايد

 

ولى منافق آنچه به زبانش مى‏آيد ميگويد و سود و زيان سخن را فكر نميكند.پ كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. ايمان بنده استوار و مستقيم نميشود تا اينكه قلبش استوار شود و دل هم مستقيم و استوار نميگردد تا اينكه زبانش مستقيم شود بنا بر اين كسى كه كوشش كند كه خدا را ملاقات نمايد در حالى كه دستش از خون مسلمين پاك و از تعرض بمال مسلمين مصون و زبانش از هتك حيثيت و آبروى آنان سالم باشد حتما چنين كندپ و از سخنان حضرت است كه فرمود. آگاه باشيد كه زبان پاره گوشتى است از اين پيكر انسان هر گاه آمادگى در انسان نباشد زبان هم ياراى نطق ندارد و بهنگام آمادگى نطق و بيان مهلتش نميدهد، ما (اهل بيت) فرمانروايان سخنيم و رگ و ريشه آن در وجود ما استوار و محكم شده و شاخه‏هايش بر ما سايه افكنده است. خدا شما را رحمت كند در زمانى قرار گرفته‏ايد كه گوينده حق كم است و زبان از گفتار راست و حق عاجز و گنگ است و حق‏گويان و حق‏جويان خوارند مردم اين زمان همدم گناه و بر سازش و سستى همگام‏پ و در سفارشات حضرت بفرزندش حضرت مجتبى است كه فرموده. تدارك و جبران آنچه بر اثر سكوتت از دست داده‏اى آسانتر است از جبران آنچه در اثر سخن گفتن از دست رفته كه حفظ و نگهدارى آنچه در ظرف هست با محكم بستن دهانه آن است.پ 63- كنز كراجكى. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود كسى كه بداند سخنش از اعمالش محسوب است سخنش كم خواهد شد مگر آنچه كه مفيد و سودمند باشد كسى كه پر حرف باشد خطايش فراوان مى‏شود و كسى كه خطايش زياد شد كم حيا مى‏شود و كسى كه كم حيا باشد تقوايش كم و كسى كه كم تقوا باشد دلش ميميرد و كسى كه دل مرده شد داخل آتش خواهد شد. هنگامى كه ادب را از دست دادى سكوت و خاموشى داشته باش. عافيت و سلامتى داراى ده جزء است كه نه دهم آن در عزلت و دورى از مردم است و يك دهم آن در خاموشى است مگر از ذكر خدا چه بسا كه يك نگاه موجب حسرت و اندوه است و چه بسا كه يك كلمه موجب سلب نعمت مى‏شود. كسى كه رسم سخن گفتن را بداند قوم و طائفه او او را امير و بزرگ خودشان قرار ميدهند.

اگر انسان با پايش بلغزد بهبودى مى‏يابد ولى لغزش زبان ممكن است سرش بر باد دهد.

زبانت را حفظ كن كه سخن در بند شخص است ولى اگر او را گفت او در بند سخن است پايان دروغ پايان بدى است.و فرمود. بهترين گفتار راستگوئى است و سلامت در صدق و راستى است و سلامتى در صورت استقامت است‏پ فرمود هيچ چيز مانند سكوت موجب حفظ نيست. بترسيد از سخن‏چينى كه باعث كينه‏توزى است. كسى كه زبان خود را بر خود مسلط و امير كند خود را پست و خوار كرده است. سكوت نور و روشنائى انسان است خداوند متعال جمال صورت زن را در چهره او قرار

 

داده و جمال مرد را در گفتارش.پ 64- كتاب امامت و تبصره از سهل بن احمد ... از اسماعيل از پدرش موسى بن جعفر عليهما السّلام از پدرانش از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود خداوند رحمت كند آن بنده‏اى را كه خير گويد و بهره‏مند شود و يا از گفتار بدى سكوت كند و سالم بماند و از همان كتاب.پ با همان اسناد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. شخص صالح خبر خوب مى‏آورد و شخص بد خبر بد را بازگو ميكند.پ و نيز همان كتاب از احمد بن على ... از سكونى از امام ششم از پدرش از اجداد خود عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. سكوت و خاموشى بهتر از گفتار بد است و ميان مطالب خوب بهتر از سكوت است‏پ و فرمود سكوت و خاموشى ارزشى طلا و سخن ارزش نقره دارد.پ و از همان كتاب. از حسن بن حمزه ... از معده بن صدقه از حضرت صادق از پدر از اجداد خود عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. سكوت گنجى است فراوان و زينت شخص حليم و بردبار و پوششى است براى جاهل و نادان‏پ و فرمود سكوت براى كسى كه در ياد خدا باشد عبادت است.پ 65- كافى. از محمد بن يحيى. ابن فرمايسى از بزنطى كه حضرت رضا عليه السّلام فرمود.

از علائم و نشانه‏هاى فقه و فهم. حلم- علم- سكوت است سكوت درى است از درهاى حكمت.

سكوت باعث جلب محبت است و دليل و راهنمائى است بر هر گونه خير.

بيان. مقصود از فقه علم و دانشى است كه در كنارش عمل باشد بنا بر اين منافاتى نيست كه اصل علم و دانش از علائم فقه باشد و يا اينكه منظور از فقه تدبر و انديشيدن در امور است. راغب گفته. فقه يعنى دستيابى بمجهول از طريق علم موجود در ذهن كه بنا بر اين اخص از علم مى‏شود. خداوند در آياتى از قرآن كلمه فقه را ذكر نمود.

فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً چه شده است كه اين مردم يك حديث و يك مطلبى را هم نمى‏انديشند.

بأنهم قوم لا يفقهون.

اينان گروهى هستند كه تدبر نميكنند و آيات ديگر. و فقه در اصطلاح پى بردن باحكام و دستورات شريعت است. و نيز در معناى حديث بالا گفته شده است كه مقصود از علم يعنى گفتن از روى علم و مقصود از سكوت يعنى در باره مطلبى كه نميداند سكوت كند. و گفته شده نيز كه منظور از علم آثار علم است يعنى با گفتار و منطق خود حق را اثبات و روشن سازد و مطالب باطل را مردود نمايد و دين را ترويج و مشكلات را حل كند.

 

پ‏مؤلف. با سند ديگرى از حضرت رضا عليه السّلام نقل شد كه فرمود. از علائم فقيه حلم است و سكوت او از پاره از اخبار استفاده مى‏شود كه فقه عبارت است از علم ربانى كه در دل ثابت و جايگزين شده و آثارش در اعضا و جوارح آشكار شود. و اينكه در اين حديث فرمود.

سكوت درى است از درهاى حكمت بمعنى سكوت سبب حصول و پيدايش علوم ربانى و الهى است چون با سكوت تفكر و انديشيدن تام و كامل مى‏شود و تفكر صحيح هم موجب فهم و حكمت مى‏شود و يا اينكه سكوت سبب افاضه علم از جانب خدا ميگردد. و يا اينكه منظور از سكوت سكوت در خدمت عالم و جدال نكردن با او و گوش دادن به بياناتش كه سبب حصول علم و حكمت است. و يا اينكه مقصود اين باشد كه سكوت شخص دليل و نشانه دارا بودن علم و حكمت است در او. و اما جمله‏اى كه فرمود. سكوت باعث جلب محبت است. مقصود از محبت محبت داشتن بخدا است و يا اينكه منظور و دوستى خلق است زيرا مهمترين سبب عداوت و دشمنى حرف زدن است از قبيل نزاع و جدال و فحش و غيبت و سخن‏چينى و شوخى. در بعضى از نسخه‏ها بجاى محبت جنة است يعنى سكوت باعث دخول در بهشت است.

و نيز جمله‏اى كه در اين حديث است (سكوت دليل بر هر گونه خير و خوبى است) يعنى نشانه بودن خير و خوبيها در شخص سكوت‏كننده است و يا اينكه منظور از اين جمله اين باشد كه سكوت موجب توفيق انسان است بهر خير و كمالى.پ 66- كافى. از محمد ..... از ابى حمزه كه گفت شنيدم از حضرت باقر عليه السّلام كه ميفرمود. شيعيان ما فرس يعنى گنگ و بى‏زبان هستند.

بيان. خرس جمع اخرس است و منظور اين است كه شيعيان سخن لغو باطل و آنچه را كه نميدانند نميگويند و همچنين در مورد تقيه و احساس خطر براى ائمه عليهم السّلام يا براى جان خودشان يا برادران دينى خود سكوت مى‏نمايند بنا بر اين خيلى كم حرفند مثل اينكه گنگند.پ 67- كافى. با همان اسناد از ابن محبوب از جوانى كه گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام كه به بنده خود بنام سالم در حالى كه دست مبارك را بر دو لبش نهاده بود فرمود.

اى سالم زبانت را حفظ كن تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما مسلط مكن.

بيان. منظور از سالم ماندن يعنى اگر سكوت داشته باشى از گناهان زبان و مفاسد سخن سالم ميمانى. و معناى جمله دوم اين است كه تو با ترك تقيه و سخنانى كه نبايد در آن مورد بگوئى و با افشاء اسرار ما دشمنان را بر ما چيره نگردان.پ 68- كافى. از محمد از ابن عيسى از عثمان بن عيسى كه گفت خدمت حضرت موسى بن جعفر جعفر عليهما السّلام بودم كه شخصى بحضرت عرضه داشت مرا وصيتى كن فرمود.

 

احفظ لسانك نغز و لا تمكن الناس من قيادك فتذل رقبتك.

زبانت را حفظ كن تا عزيز شوى و افسار خود را بديگران نده كه ذليل مى‏شوى.

ايضاح راغب چنين گفته. وصيت يعنى پيشنهاد عملى بديگرى دادن كه همراه آن موعظه و اندرز باشد كه مثلا ميگويند.

ارض واصيه و زمين واصيه يعنى زمين كه گ‏ياهش پيوسته بهم باشد. و قياد بر وزن كتاب يعنى افسارى كه حيوان را با آن ميكشند. و افسار خود را بديگران دادن يعنى كارى بكند و بهانه‏اى بدست مردم بدهد كه از جهت ترك تقيه مخالفين بر او مسلط شده و موجبات آزار و اذيت او را فراهم نمايند. و نسبت ضلال و خوار كردن را كه بگردن داده شده از اين نظر است كه در ميان اعضاء انسان گردن مظهر ذلت است.پ 69- كافى. از محمد ... از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بشخصى كه خدمتش شرفياب شده بود فرمود. آيا ميل دارى تو را بكارى راهنمائى نمايم كه از اثر آن خداوند تو را داخل بهشت فرمايد؟ عرض كرد آرى يا رسول اللَّه حضرت فرمود.

انل مما انالك اللَّه از آن نعمتهائى كه خدا بتو عنايت فرموده بديگران عطا كن. عرضه داشت اگر خودم نيازمندتر از ديگران بودم چطور؟ فرمود پس مظلوم و ستمديده را يارى كن. عرض كرد اگر من ناتوان‏تر از آن مظلوم بودم چه كنم؟ فرمود.

فاصنع للاخرق يعنى اشر عليه پس در اين صورت افراد جاهل و نادان را با رهنمائى‏هاى خود ارشاد و هدايت كن عرض كرد اگر من خود نادان‏تر از آن بودم چطور؟ فرمود پس لا اقل زبانت را حفظ كن و خاموش باش جز در مورد خير آيا خوشحال نيستى كه در تو يكى از اين خصلت‏ها باشد تا تو را بسوى بهشت بكشاند؟

توضيح. انل ... يعنى نيازمندان را از آنچه كه خداوند بتو عطا كرده عطا كن. جوهرى در كتاب لغت گفته است.

نال خيرا ينال نيلا يعنى بخير و سودى رسيد و انا له غيره بديگران سودى را رسانيد و صيغه امر مى‏شود نل بفتح نون .......... و در نهايه گويد الخرق بضم خاء يعنى جهالت و حماقت كه فاعلش مى‏شود اخرق ......... و لفظ

 

يعنى كه در حديث است گفتار حضرت صادق است كه گفتار پيامبر را معنا كرده و ممكن است گفتار بعضى از راويان حديث باشد. و منظور اين است. كه نفع مالى و مادى مقصود نيست بلكه با راى و مشورت او را كمك كند و در اين جمله ترغيب و تكليف شده كه كسانى را كه مصالح دينى و دنيوى خود را نميدانند ارشاد و راهنمائى نمايند. به يك نكته ادبى هم در اين حديث اشاره كنيم و آن اينكه لفظ اخرق كه بمعناى اسم تفضيل است (نادان‏تر) بر خلاف قاعده‏ات بايد اشد خرقا گفته شود. در آخر روايت اين جمله هست.پ فاصمت لسانك الا من خير هم مجرد خوانده مى‏شود و هم از باب افعال و ثلاثى مزيد. هم لازم و هم متعدى استعمال مى‏شود و مقصود از خير آن سخنى است كه موجب ثواب اخروى شود و يا منفعت دنيوى بدان داشته باشد بدون اينكه زيان و ضررى بكسى برسد. بنا بر اين از سخن مباح كه نه نفع دنيوى و نه ثواب اخروى دارد سزاوار است كه انسان سكوت نمايد و امر در اين حديث براى مطلق طلب است كه هم مورد لزوم و وجوب سكوت را شامل مى‏شود و هم مورد رجحان و اولويت آن را.

و ضمنا در باره سخنان مباح كه نه حرام است و نه واجب و نه مستحب از جهتى بحث و اختلاف هست كه آيا چنين سخنانى در پرونده اعمال ثبت و ضبط مى‏شود يا نه از ابن عباس نقل شده كه اينها نوشته نميشود و كيفر و پاداشى هم در مقابل آنها نيست. ولى ظاهرا ثبت مى‏شود چون آيه شريفه ميفرمايد.

ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ.

هيچ گفتارى نيست مگر اينكه در كنار آن مراقب و نگهبانى است آماده و آيه ديگر كه فرموده وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ و هر كوچك و بزرگى در پرونده انسان مسطور و ثبت است. و روايات زيادى كه در كتاب عدل وارد كرده و نقل نموديم. و كيفر و پاداش نداشتن دليل بر ضبط نشدن نميشود چون امكان دارد كه ثبت اين گونه سخنان جهت ديگرى غير ثواب و عقاب داشته باشد مثلا براى حسرت و اندوه كه چرا عمر گرانمايه را در اين لاطائلات صرف كردم با اينكه ميتوانستم كسب ثواب نمايم.

و اين روايت دلالت بر اين دارد كه داشتن يكى از اين صفات در حمد كمال موجب دخول بهشت است. و احتمال اين هم هست كه داشتن يكى از خصلتها بشرط اينكه گناهان كبيره را نداشته باشد موجب دخول بهشت است. و يا مقصود از كشاندن بطرف بهشت يعنى نزديك‏

 

بهشت مى‏شود. و يا اينكه منظور از اين حديث اين باشد كه هر يك از خصلت‏ها باعث توفيق باسباب و اعمالى مى‏شود كه آنها موجب دخول بهشت است چون يك عمل خير باعث موفقيت باعمال خير ديگر مى‏شود.پ 70- كافى. از عده‏اى از مشايخ ... از ابن قداح از حضرت صادق عليه السّلام كه لقمان به پسرش گفت. اى فرزند اگر خيال ميكنى كه سخن ارزش نقره دارد پس مسلم است سكوت و خاموشى ارزش طلا دارد.

تبيين. اين روايت دلالت بر اين دارد كه فضيلت سكوت از سخن گفتن بيشتر است.

ولى اين مطلب بنا بر غالب است يعنى بيشتر از اوقات سكوت بهتر است نه اينكه همه جا و در هر مورد سكوت بهتر باشد زيرا كه روشن است در خيلى از موارد سخن گفتن بهتر است بلكه در بعضى از موارد گفتن واجب و سكوت حرام است مثلا موقع كسب در اصول و فروع دين- امر بمعروف نهى از منكر- و در مورد پند و اندرز و ارشاد مردم بآنچه كه مصلحت آنها است و تزويج دين و بيان مطالب دينى و شفيع و واسطه شدن براى مؤمنين و انجام حوائج و نيازهاى آنان كه در اين موارد و امثال آن مستحب است. بنا بر اين اين گونه اخبار مربوط بغير اين موارد است و يا اينكه مقصود حالات اين مردم عوام است كه اكثر سخنان و حرفهاى مردم مربوط بمطالبى است كه سودى بحال آنان ندارد و يا اينكه اين گونه اخبار مربوط به سخنان مباح است.پ و در كتاب عقل (از كافى) حديث هشام نقل شده كه امير مؤمنان عليه السّلام فرموده است. از علامت و نشانه عاقل اين است كه در او سه خصلت باشد 1- هنگامى كه چيزى از او سؤال شد پاسخ بگويد. 2- هنگامى كه ديگران از سخن گفتن عاجز و ناتوان شدند سخنرانى و نطق كند 3- راى و نظرى كه بمصلحت باشد اظهار ميكند پس كسى كه در او اين خصلت‏ها نباشد احمق و نادان است.پ 71- كافى. از على ... از حلبى مرفوعا از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود أمسك لسانك فإنها صدقه تصدق بها على نفسك ثم قال و لا يعرف عبد حقيقة الايمان حتى يخزن من لسانه.

زبان خود را نگهدار كه يك صدقه‏اى است كه بخود ميدهى سپس فرمود هيچ بنده‏اى حقيقت ايمان را نشناخته و بآن نميرسد تا وقتى كه زبانش را خزانه كند.

بيان. هاء فإنها مربوط بامساك است و تانيث ها، بلحاظ خصله و يا صفته امساك است و يا بلحاظ مؤنث بودن خبر است و اينكه حفظ زبان را تشبيه بصدقه بر خويشتن نموده از اين جهت است كه همان طور كه صدقه براى فقير نافع و سودمند است سكوت هم مفيد بحال انسان است و همان طور كه صدقه دفع بلا ميكند و موجب قرب بحق مى‏شود سكوت هم سپر بلا

 

و مقرب است پس تشبيه از دو جهت كامل است.

و لا يصرف ...) با اين جمله اشاره فرموده كه ايمان بحد كمال نميرسد مگر در صورتى كه زبان بمراعات حق استقامت داشته و از باطن محفوظ باشد مانند غيبت سخن‏چينى فحش دروغ حرف باطل فتواى بغير حق گفتن مطالب دينى طبق راى و نظر خود و امثال و نظائر آنها كه شارع مقدس از آنها نهى فرموده. و اين مطلب باين توضيح و بيان است كه ايمان عبارت است از تصديق خدا و رسول او و اعتقاد بحقانيت تمام آنچه پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله آورده است و اين ايمان مستلزم استقامت و راستى زبان است يعنى اقرار بشهادتين و جميع عقائد حقه و لوازم اين عقائد و مستلزم حفظ زبان از آنچه كه سزاوار نيست و بديهى است كه لازم و ملزوم در استقامت بايد هماهنگ باشندپ كه حضرت با جمله ديگرى همين حقيقت را فرموده (و لا يسقيم ايمان عبد حتى يستقيم لسانه) و علاوه بر اين هر گونه مطالب باطل و خلاف را كه بر زبان جارى ميكند مفاهيم اين الفاظ داخل قلب مى‏شود و نفوذ اينها در دل با استقرار و ثبوت ايمان منافات دارد.پ 72- كافى. از على .... از عبيد اله حلبى از حضرت صادق عليه السّلام كه در تفسير آيه شريفه.

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ يعنى السنتكم بيان. آيه در سوره نساء 77 چنين است أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا. مفسران گفته‏اند كه در مكه شريفه بآنان گفته شد دست خود را از جنگ با كفار باز داريد كه من (پيامبر) فعلا مامور بقتال و جنگ با اينها نشده‏ام. و هنگامى كه در مدينه منوره دستور قتال بآنان داده شد از مردم ترس و وحشت برداشتند و از كشته شدن ترسيدند مانند خوف از عقاب الهى بلكه شديدتر از آن و چنين گفتند كه خداوندا چرا دستور جنگ بما داده‏اى؟

و چرا مرگ ما را تا يك مدت كوتاهى بتاخير نيفكندى؟ يعنى مرگ با اجل عادى خود و در تفسير على بن ابراهيم هم همين طور آمده است. و در بعضى از اخبار آمده كه اين آيه دستور است براى شيعيان ما كه تا زمان ظهور حضرت قائم عليه السّلام تقيه نمايندپ همان طور كه حضرت صادق فرموده آيا راضى نيستى كه اقامه نماز نموده و زكوه خود را بدهى و از جنگ خوددارى‏

 

نمائيد و داخل بهشت شويدپ و از حضرت باقر عليه السّلام نقل شده كه فرمود. شما شيعيان بخدا سوگند اهل اين آيه هستيد. و در پاره‏اى از اخبار آمده.

كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ يعنى در خدمت امام حسن عليه السّلام كه هستيد از قتال خوددارى كنيد.

كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ كه در خدمت حسين عليه السّلام و در زمان او قتال مقرر شد تا زمانى نزديك يعنى تا خروج و ظهور حضرت قائم عليه السّلام كه ظفر و پيروزى با او است.

اين روايت يا بعنوان تفسير همان ظاهر آيه است همان طور كه در اول مطلب گفته شد.

و يا بعنوان تفسير بطن و باطن آيه است كه آيه را با وضعيت شيعه در زمان تقيه تطبيق نموده‏اند و اين معنا نسبت به نگهدارى زبان از جهت تقيه مناسب‏تر است. چون حال و وضع امير مؤمنان عليه السّلام در اول امر و آخر كار خود شبيه است بوضع و حال پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در ابتدا كار و زمان بودن حضرت در مكه و قتال نكردن با كفار از جهت نداشتن اعوان و انصار و آخر امر حضرت در مدينه كه مامور بجهاد شد چون انصار داشت. و همچنين است حال امام حسن عليه السّلام نسبت بصلح و سكوت و حال امام حسين عليه السّلام نسبت بجنگ و حال و وضع ائمه عليهم السّلام در تقيه و ترك جنگ ولى حضرت قائم قتال ميكند بنا بر اين آيه شريفه گر چه بحال حضرت رسول ناظر و در آن نازل شده ولى از جهت پيدايش همان علل و اسباب شامل تمام حالات ائمه عليهم السّلام مى‏شود و اما تفسير حضرت صادق عليه السّلام كه بازداشتن دست را به حفظ و باز داشتن زبان چه بعنوان تفسير ظاهر و يا تفسير باطن بهر حال چند احتمال دارد.

1- اينكه منظور از بازداشتن دست از جنگ اين باشد كه از جنگ و از آنچه كه آزاد گذاشتن آن موجب باز شدن دست بجنگ مى‏شود خوددارى شود. و آن زبان است چون اگر زبان آزاد باشد خواهى نخواهى بالاخره بجنگ منتهى خواهد شد.

پس بنا بر اين چون حفظ نكردن زبان و مشاجرات لفظى بجنگ و درگيرى منتهى مى‏شود پس نهى از قتال لازمه‏اش حفظ و بازداشتن زبان خواهد شد و نهى و منع از قتال و جنگ در حال صلح لازمه‏اش مراعات تقيه خواهد بود.

وجه دوم اينكه مراد و منظور از كف دست و خوددارى از قتال همان خوددارى و حفظ زبان باشد از باب اطلاق و استعمال لفظ مسبب بر سبب چون اعمال دست و تعرض عملى يعنى قتال مسبب از عمل زبان است و يا اطلاق ملزوم بر لازم چون لازمه عمل زبان با عمل دست است.

وجه سوم اينكه مراد از دست در آيه زبان باشد چون دست و زبان در قوت و نيرومندى‏

 

شبيه بهم و اينكه هر دو. وسيله و ابزار جدال و درگيرى هستند. جدال و درگيرى زبانى و تبليغاتى مانند جدال عملى و قتال است.

و اين وجه سوم ضعيف‏ترين وجوه و محتملات است، همچنان كه وجه اول بهترين احتمالات است (ظاهرا وجه سوم بهترين آنها است).پ 73- كافى. از على بن ابراهيم ... از حلبى مرفوعا از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود نجات مؤمن در حفظ زبان است.

بيان. يعنى نجات مؤمن از هلاكت و مشكلات دنيوى و اخروى در حفظ زبان است البته بعنوان مبالغه فرموده چون براى نجات اعضاء ديگر را (دست و پا- چشم و گوش ..) هم بايد حفظ كند و در بعضى از نسخه‏ها من حفظ لسانه آمده است يعنى حفظ زبان از مهمترين اسباب نجات است مثل اينكه نجات منحصر در آن و سبب نجات انسان فقط حفظ زبان است.پ 74- كافى. با اسناد از يونس. از ابى بصير كه گفت شنيدم از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود حضرت ابا ذر ميگفت. هان اى محصل علم و اى دانشجو و طلبه. اين زبان كليد و راه‏گشاى خير و كليد شر است پس همچنان كه طلا و نقره خود را مهر كرده و حفظ ميكنى زبان را هم حفظ كن.

بيان .. در اين حديث ترغيب و تحريص است كه سخن گفتن بايد نفع اخروى و يا دنيوى هم داشته باشد كه ضرر اخروى نداشته باشد و چون زبان مفتاح و كليد شرور است پس بايد زبان را در خزانه‏اى قرار دهى تا آنچه موجب خسارت و هلاكت است بر زبان جارى نشود.

همچنان كه طلا و نقره را بمصلحت حفظ و بهره‏ورى در صندوق و خزانه قرار ميدهى و زبان سزاوارتر است چون ريشه و اسانس مصالح دنيا و آخرت زبان است و فساد زبان موجب فساد و تباهى هر دو جهان است. و در قاموس است ورق كه اين لفظ در حديث بالا آمده است بر وزن كتف و جبل يعنى سكه‏هاى نقره كه جمع آن اوراق مى‏شود. و در مصباح باين تعبير آمده هو النقره المضروبة او غير مضروبه.

يعنى ورق بمعناى نقره است مسكوك باشد يا بصورت شمش. فارابى گفته ورق يعنى درهم‏ها (سكه‏هاى نقره).پ و در نهج البلاغه امير مؤمنان عليه السّلام فرموده است سخن در اختيار و در بند تو است تا وقتى كه آن را نگفته‏اى ولى پس از آنكه آن را گفتى تو در بند آن خواهى بود پس زبانت را حفظ كن همچنان كه طلا و نقره خود را حفظ ميكنى پس چه بسا كه يك كلمه‏اى سلب نعمت و باعث جلب نقمت و بلا ميگردد.

 

پ‏75- كافى. از حميد بن زياد .... از ابن جميع از حضرت صادق عليه السّلام كه حضرت مسيح عليه السّلام ميفرمود. سخنان شما در غير ذكر خدا زياد نباشد چون كسانى كه در مورد غير ذكر خداوند زياد سخن بگويند دلهاى آنان داراى قساوت و سختى است ولى متوجه نيستند.

بيان. قساوت قلب عبارت است از غلظت و سختى و سفتى دل بطورى كه از فراگيرى و پذيرش حق امتناع دارد مانند سنگ سختى كه آب از آن عبور مينمايد و هيچ توقف و ايستادن در آن ندارد. و اين حديث دلالت بر اين دارد كه سخن گفتن زياد حتى در رابطه با امور مباح و غير حرام موجب قساوت قلب مى‏شود. و اما سخن گفتن در امور باطل و حرام و نابجا اندكش هم مانند زيادش در ممنوع و حرام بودن و در اثرش كه قساوت قلب است مساوى است. و شايد در اين حديث اشاره باشد بآيه شريفه كه ميفرمايد.

أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: سوره زمر 22 آيا آن كس كه خداوند باو شرح صدر و سينه بازى براى پذيرش و فهم اسلام باو عنايت فرموده كه در نتيجه داراى نور آلهى است (با ديگران مساوى است؟) پس واى بحال كسانى كه دلهاشان نسبت بذكر الهى داراى قساوت است و متاثر و پذيراى حق نيست كه آنان در گمراهى روشنى هستند.) بيضاوى در تفسيرش گفته است كه آيه شريفه در باره حضرت حمزه و على عليهما السّلام از يكطرف و در باره ابو لهب و فرزندنش از طرف ديگر نازل شده.پ 76- كافى. از عده‏اى مشايخ ... از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود ما من يوم الا و كل عضو من اعضاء الحسد يكفر اللسان يقول نشدتك اللَّه ان نعذب فيك.

روزى نيست مگر اينكه هر عضوى از اعضاء جسد با ذلت و التماس با زبان صحبت ميكنند و ميگويند كه تو را بخدا سوگند كه مادر رابطه با تو عذاب و عقاب نشويم.

بيان در نهايه اللغه است. كه در حديث خدرى (ابو سعيد) آمده. هنگامى كه صبح كند انسان اعضاء همگى با ذلت و خضوع رو ميكنند بزبان (تكفر اللسان) معناى تكفير اين است كه انسان منحنى و خم شود و سر را پائين بياورد تقريبا تا حد ركوع، همچنان كه در مقام تعظيم عمل ميكنند و چنين ادامه داده.

نشدتك اللَّه و الرحم يعنى تو را بخدا سوگند و بخويشاوندى سوگند.

يقال نشدتك اللَّه و انشدك اللَّه و باللَّه و ناشدتك اللَّه و باللَّه.

كه همه اين الفاظ بمعناى سوگند دادن است. و اينكه دو مفعول گرفته است (ك- اللَّه)

 

چون بمنزله دعوت و يا اينكه معناى ذكرت را متضمن شده است و اما تعبير باين لفظ اشدتك باللَّه خطا و غلط است. تمام شد حرف نهايه.

و ضمنا مثل اينكه صحبت اعضاء با زبان ظاهرا با زبان حال باشد و كنايه از اين است كه عذاب و عقاب اعضاء از اثر كنترل نشدن زبان است.پ 77- كافى. از محمد بن يحيى ... از على بن الحسين عليهما السّلام كه فرمود. زبان انسان در هر صبحگاه بر تمام اعضاء و جوارح اشراف پيدا ميكند و ميگويد حالتان چطور است؟

پاسخ ميدهند ما خوب هستيم اگر تو ما را رها نمائى و ميگويند اللَّه اللَّه فينا خدا را خدا را در نظر داشته باش در باره ما و زبان را سوگند ميدهند و ميگويند همانا ثواب و پاداش ما و عقاب و عذاب ما از ناحيه تو است.

ايضاح اشراف زبان كنايه است از تسلط زبان بر اعضا (حاكميت او است بر آنها. لفظ اللَّه منصوب است بفعل مقدر (اتق يا احذر) و تكرار اللَّه هم براى تاكيد است. و انحصارى كه از كلمه انما استفاده مى‏شود بعنوان غالب است خلاصه اينكه عمده عامل در ثواب و عقاب زبان است.پ 78- كافى. از على بن ابراهيم ... از قيس بن ابى اسماعيل مرفوعا كه گفت شخصى خدمت رسول صلى اللَّه عليه و آله رسيد و درخواست توصيه و موعظه نمود حضرت فرمود. زبانت را حفظ كن. عرض كرد. ديگر بفرما- فرمود زبانت را حفظ كن. براى بار سوم تقاضا كرد. حضرت فرمود. زبانت را حفظ كن.

ويحك و هل يكب الناس على مناخرهم في النار الا حصائد السنتهم.

واى بر تو بجز محصولات زبان چيز ديگرى مردم را بصورت در آتش مى‏افكند؟.

تبيان. در روايات اهل سنت هست كه آن شخص معاذ بن جبل بود كه خدمت حضرت شرفياب شد. و لفظ ويح بعنوان منادى بودن منصوب است كه اكثرا و در بسيارى از موارد حرف ندا، (يا) تصريح شده و آمده و ندا، از جهت تعجب است (اى واى بر تو) و علت تعجب اين است كه آن شخص چگونه اين سفارش و توصيه حضرت را كوچك و ناچيز شمرده و اكتفا بآن ننموده و درخواست موعظه و توصيه ديگرى مينمايد. و در كتاب نهايه است كه ويح كلمه‏اى است كه در مورد دلسوزى بيگناه و بدون تقصير در معرض هلاكت قرار گرفته مى‏شود ويح يعنى اى بيچاره و در مورد مدح و تعجب هم گفته مى‏شود. و نصبش بنا بر مصدريت است و نيز گفته است. در حديث آمده است و هل يكب الناس‏

 

و تا آخر حديث.پ حصائد السنتهم يعنى آن سخنانى كه با زبان خود آن را منظم نموده و دسته‏بندى كرده كه در آن سخنان خير و سودى نيست. حصائد جمع حصيده است يعنى درو شده از زراعت كه سخنان را تشبيه به آنچه درويده شده و دسته شده نموده است كه زبان و دسته‏بندى كرده كه در آن سخنان خير و سودى نيست. حصائد جمع حصيده است يعنى درو شده از زراعت كه سخنان را تشبيه به آنچه درويده شده و دسته شده نموده است كه زبان مانند داس كه محصولات لفظى را چيده و در كنار هم قرار داده است.

و در كتاب قاموس گفته است. كبه يعنى وارونه كرد و بزمين زد و اكبه هم چنين است و كبكبه فاكب او را انداخت او هم افتاد كه هم لازم و هم متعدى استعمال مى‏شود. و راجع بلفظ مناخر گفته است منخر بفتح ميم و خاء و بكسر هر دو و بضم هر دو كه اين سه وزن و بر وزن مجلس بمعناى بينى است (تمام شده حرف قاموس). و عامل منحصر شمردن زبان براى دخول در آتش بعنوان غالب و مبالغه است و شايد اين حديث اشاره باين آيه باشد كه ميفرمايد فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ شعرا 94.

آنان و گمراهان در آتش افكنده شدند و در اخبار آمده كه غاوين كسانى هستند كه در مقام سخن دم از عدل و داد ميزنند ولى عملا بر خلاف عدالت رفتار مينمايند.پ 79- كافى. از عده مشايخ ... از وشاء كه گفت از حضرت رضا عليهم السّلام شنيدم كه ميفرمود. در زمان بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى ميخواست در زمره عبادت‏كنندگان باشد لازم بود اول مدت بيست سال صمت و سكوت اختيار كند.

بيان. منظور از سكوت يعنى سكوت از حرفها و سخنان غير مناسب و بى‏فائده. و علت اين سكوت طولانى اين بود كه صمت و سكوت ملكه و يك حالت راسخ در او باشد سپس مشغول بجديت و كوشش در عبادت ميشد كه عبادتش پاك و خالى از مفاسد باشد و ممكن است كه اين سكوت طولانى براى انديشيدن در معارف يقينى و فهم علوم و مطالب دينى باشد تا در جهت علمى بحد كمال برسد و شايسته مقام تعليم و ارشاد و هدايت بندگان شود و خود را بوسيله اعمال صالحه تكميل نمايد كه در مقام علم و عمل از خطا، و لغزش ايمن باشد و پس از اين شروع در انواع عبادات نمايد كه من جمله از آنها هدايت و تعليم و تكميل مردم است‏پ همان طورى كه از امير مؤمنان عليه السّلام نقل شد كه فرمود. هر سكوت و خاموشى كه در آن تفكر و انديشيدن نباشد او سهو و غفلت است.پ و امام هفتم عليه السّلام فرمود. طريق تكميل عقل تفكر و انديشيدن است. و نشانه تفكر صمت و سكوت است و امثال اين روايت بسيار است.

 

و اين توجيه و بيان كه از روايت شد نديدم كسى قبل از من گفته باشد گرچه از عنايات و فضل الهى كه مالك فيض است بيشتر آن مطالبى كه در اين كتاب در شرح احاديث گفته‏ام همين طور است (از فيوضات و الهامات الهى است و از ديگرى نگرفته‏ام).پ 83- كافى. از محمد بن يحيى ... از جعفر بن ابراهيم كه گفت شنيدم از امام ششم عليه السّلام كه فرمود. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود.

من راى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه.

كسى كه موضع سخن خود را از كارهايش بداند و ببيند سخنش كم خواهد بود جز در مواردى كه مفيد بحالش باشد.

ايضاح. مقصود اين است كه متوجه باشد كه عمل زبان و سخن گفتن از اعمال سائر اعضاء بيشتر است. و يا مقصود اينكه بداند كه سخن گفتن هم جزء اعمال محسوب مى‏شود و در مقابل آن كيفر و پاداشى دارد. و شايد معناى اول بهتر باشد. و ممكن است كه هر دو معنا در اين جمله باشد يعنى متوجه هر دو قسمت باشد.پ 84- كافى. از ابو على اشعرى ... از منصور بن يونس از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. در حكمت و اندرزهاى آل داود چنين آمده.

على العاقل ان يكون عارفا بزمانه مقبلا على شانه حافظا للسانه.

براى شخص عاقل و خردمند لازم است كه نسبت بزمان خود شناخت داشته و مشغول بخود و كار خود و نگهدارنده زبان خود باشد.

بيان. منظور از حكم آل داود كتاب مقدس زبور است و يا اعم از زبور و آنچه كه بعنوان حكمت و موعظه از حضرت داود و خاندانش صادر شده است. شناخت زمان يعنى شناختن اهل زمان تا دوست را از دشمن و گمراه‏كنندگان را از ارشادگران بشناسد و بفهمد كه از چه كسى بايد متابعت و پيروى و از چه كسى بايد مفارقت و دورى كرد. كه در امور دنيوى و دينى خود گول و فريب نخورد و موارد تقيه و معاشرت و كناره‏گيرى- دوستى و دشمنى را كاملا تشخيص دهد.پ و در حديث آمده العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس.

كسى كه داناى باوضاع و احوال زمان خود باشد پيشنهادات فريبكاران او را گول نميزند.پ و در حديث ديگر آمده كه مؤمن بايد اهل زمان را بشناسد و از اطمينان كامل به موثق ترين افراد برحذر باشد.پ و در توصيه امير مؤمنان بامام حسن عليهما السّلام آمده كه اى فرزند چاره نيست و بر عاقل لازم است كه در كار خود دقت نمايد. بنا بر اين بايد زبانش را حفظ نموده و اهل زمان و مردم را خوب بشناسد.

 

جمله (مقبلا على شانه) يعنى هميشه مشغول باصلاح خود و حساب‏رسى كارهاى خود و معالجه دردهاى خود و دستيابى بمنافع واقعى خود باشد و از آنچه موجب پستى و ذلت مى‏شود و باعث ضرر و زيان بروح باشد اجتناب نمايد. و عمر گرانمايه را در امور بيهوده و غير مفيد صرف نكند.

جمله حافظا للسانه. يعنى از سخنان لغو و بيهوده زبان را حفظ كندپ همان طورى كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. وقتى عقل انسان كامل باشد سخنش كم خواهد شد.پ 85- كافى. از محمد بن يحيى ... از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. بنده مؤمن هميشه جزء نيكوكاران نوشته مى‏شود مادامى كه ساكت است ولى وقتى كه شروع بصحبت و سخن كرد يا جزء نيكان و يا جزء بدان نوشته مى‏شود.

بيان. جزء نيكان شدن يا از جهت ايمان او است يا از لحاظ سكوت او چون سكوت خود از اعمال صالحه است همچنان كه ناظران و معناكنندگان اين حديث اظهار نظر كرده‏اند.

ولى وجه اول بهتر است گرچه اكثر علما، تفطن و توجه باو نداشته‏اند. چون حديث حالت تكلم و سخن گفتن را منحصر بدو حالت ميداند (يا محسن يا مسي‏ء يا داراى پاداش يا داراى كيفر) و بنا بر معناى دوم انحصار باين دو حالت صحيح نيست چون ممكن است سخنان مباح بگويد كه نه پاداشى دارد نه كيفر يعنى نه محسن است نه مسيئى مگر اينكه مراد از مسي‏ء كسى باشد كه احسان و نيكى نداشته باشد گرچه مشغول بمباح باشد كه اين معنا بعيد است چون مسي‏ء بكسى ميگويند كه عمل حرامى را انجام دهد. و اگر اين اشكال شود كه بنا بر معناى اول اگر بسخنان حرام و ممنوع مشغول شود چون مؤمن هست پس ثواب ايمان را دارد كيفر سخن حرام را هم دارد پس لازم مى‏آيد كه در حال تكلم و سخن هم محسن باشد (از لحاظ داشتن ثواب اصل ايمان) هم مسي‏ء (از لحاظ كيفر داشتن سخن حرام) بنا بر اين آن ترديدى كه در حديث آمده صحيح نيست (يعنى در حال تكلم يا محسن است يا مسي‏ء) پس اين معنا هم با متن حديث مطابق نيست. و اما پاسخ اين اشكال اين است كه امكان دارد مقصود از محسن يعنى كسى كه عمل نيك داشته بدون اينكه داراى عمل زشت باشد كما اينكه ظاهر هم همين است بنا بر اين تقابل اين دو صحيح است علاوه بر اين. استمرار ثواب ايمان در حال معصيت و گناه ممنوع است كه انسان در حال معصيت و حين اشتغال (بعمل گناه داراى ايمان قلبى و استحقاق ثواب و پاداش ايمان را داشته باشد مورد قبول نيست كه بنا بر اين نميشود كه در حال معصيت هم محسن باشد هم مسي‏ء.پ و اشاره باين مطلب شده در آن حديث كه فرمود.

لا يزنى الزانى حين يزنى و هو مؤمن.

 

 

زناكار در هنگام عمل زنا داراى ايمان نيست‏پ و مانند اين حديث كه بعضى از آنها قبلا نقل شد. و امكان دارد كه اين معنا يكى از وجوه و احتمالات باشد كه در اين اخبار داده مى‏شود. و همين است علت آن مطلبى كه در اخبار آمده كه خواب عالم و دانشمند عبادت است. يعنى عالم در حال خواب حكم عابد را دارد چون ثواب علم و ايمانش ادامه دارد و عملى كه موجب بطلان علم و ايمان شود صادر نشده است.