بخش نوزدهم مواعظ حسن بن على عليهما السلام

پ‏معانى الاخبار: امير المؤمنين عليه السلام از پسر خود حسن بن على (ع) پرسيد پسر جان عقل چيست؟ گفت حفظ نمودن دل آنچه را بامانت باو مى‏سپارند فرمود احتياط چيست؟ جوابداد انتظار فرصت كشيدن و باندازه امكان عجله نمودن فرمود بزرگوارى چيست. تحمل غرامت‏ها و اساس زندگى را بر اخلاق پسنديده قرار دادن، فرمود جود و سخاوت چيست؟ جوابداد پذيرفتن درخواست سؤال‏كننده و نيازمند و بخشيدن مقدار ممكن. فرمود بخل چيست؟ اينكه بخشش كم را اسراف انگارد و هر چه انفاق كند تلف شده بحساب آرد. فرمود ضعف و ناتوانى چيست؟

جوابداد بجستجوى چيز كم رفتن و جلوگيرى از حقير و چيز پست نمودن.

و فرمود مشقت چيست؟ گفت چنگ زدن بكسى كه ترا پناه نميدهد. و توجه به چيزى كه بدردت نميخورد، فرمود جهل چيست؟ جوابداد بفوريت حمله بر فرصت نمودن پيش از آمدن موقعيت مناسب و خوددارى از جواب. خوب همكارى است خاموشى در بسيارى از جا گرچه فصيح باشى.

سپس روى بجانب حسين (ع) فرزندش نموده فرمود پسرم سيادت و آقائى چيست؟ رسيدگى بقوم و قبيله نمودن و تحمل ناراحتى و جرم كشيدن. فرمود ثروت چيست؟ آرزوى كم و خشنود بودن به مقدار كافى فرمود فقر چيست؟ فرمود طمع داشتن و زياد نااميد بودن. فرمود پستى و دنائت چيست؟ گفت نفس خويش را

 

نگهداشتن و زن خود را آزاد گذاشتن. فرمود (مخالفت با روش معمول) و كار نابجا چيست؟ جوابداد: دشمنى با فرمانده خويش نمودن كسى كه قادر است بانسان ضرر و نفع برساند.

در اين موقع امير المؤمنين (ع) روى بجانب حارث اعور كرده فرمود: حارث اين پند و اندرزها را به فرزندان خود بياموزيد كه موجب افزايش عقل و احتياط و اطلاع مى‏شود.پ 2- تحف العقول جوابهاى امام حسن (ع) به سؤالهاى امير المؤمنين (ع) يا ديگرى در مسائل مختلف.

از آن جناب پرسيدند زهد چيست؟ فرمود علاقه به تقوى و بى‏ميلى به دنيا، گفتند حلم چيست؟ فرمود فرو بردن خشم و اختيار داشتن نفس. گفتند: استوارى چيست؟ فرمود جلوگيرى از منكر بوسيله معروف. گفتند شرف چيست؟ فرمود رسيدگى بقوم و قبيله (از نظر احتياجات) و تحمل جرم و خيانت. گفتند بزرگوارى چيست؟

فرمود جلوگيرى از همسايه و صبر در جاها (بسيار) و اقدام در موقع ناراحتيها، گفتند: عظمت چيست؟ فرمود پرداخت غرامت و گذشت از جرم و خيانت.

سؤال كردند مروت چيست؟ فرمود حفظ دين، بزرگ داشتن نفس و برخورد ملايم و پاسخ صحيح به نيكى ديگران دادن و پرداخت حقوق و علاقه داشتن به مردم.

پرسيدند جود و كرم چيست؟ فرمود بخشيدن قبل از درخواست و سؤال و اطعام در هنگام تنگدستى و سختى. پرسيدند پستى چيست؟ فرمود باارزش دانستن چيز كم و جلوگيرى از چيز پست و حقير نمودن. سؤال شد پستى و دنائت چيست؟

فرمود بخشش كم و زبان بناسزا باز كردن. سؤال شد سماحت و كرم چيست؟

فرمود سخاوت داشتن در خوشيها و ناخوشيها. گفتند حرص چيست؟ فرمود بآنچه دارى ببالى و آنچه بخشيدى تلف شمارى. سؤال شد برادرى چيست؟ فرمود برادر بودن در گرفتارى و فراخى همت. پرسيدند ترس چيست؟ فرمود جرات داشتن بر دوست و خوددارى از دشمن. گفتند غنى و ثروت چيست؟ فرمود خشنودى نفس بآنچه قسمتش شده گرچه كم باشد.

پرسيدند فقر چيست؟ فرمود شدت علاقه نفس بهر چيز. پرسيدند جود چيست؟ فرمود بخشش بگرفتار. گفته شد پس كرم چيست؟ فرمود حفظ نمودن و نگاه‏

 

داشتن مراسم دوستى در هنگام خوشى و ناخوشى. گفته شد جرات چيست؟ فرمود هم‏آوردى و نبرد با همطرازان. گفتند عظمت و بزرگى چيست؟ فرمود هيبت داشتن و پيكار در راه خدا و برخورد شديد با شخصيتهاى بزرگ. گفتند خوارى چيست؟

فرمود ترس هنگام راستگوئى. گفته شد كار نابجا كردن چيست؟ فرمود دشمنى با فرمانروا كردن كسى كه ميتواند بتو ضرر بزند. گفتند بلند مقامى چيست؟ فرمود كار خوب كردن و ترك كار زشت. گفتند احتياط چيست؟ فرمود زياد حلم و سنگينى نمودن و مدارا با فرمانروايان، و مواظبت و بيم داشتن از همه مردم.

پرسيدند شرافت چيست؟ فرمود موافقت با برادران و نگهدارى همسايگان.

گفتند محروميت چيست؟ فرمود رها كردن سهم و قسمت خودت را وقتى بتو عرضه شده. پرسيدند نادانى چيست؟ فرمود پيروى از اشخاص پست نمودن و همنشينى با گمراهان. پرسيدند ناتوانى در سخن چگونه است؟ فرمود بازى كردن با ريش و زياد ان ان كردن موقع صحبت. گفتند شجاعت چيست؟ فرمود هم‏آوردى و نبرد با همطرازان و شكيبائى در هنگام تيراندازى و نيزه. گفتند مشقت چيست؟ فرمود سخن در باره چيزى كه مربوط بتو نيست. گفتند سفاهت و نادانى چيست؟ فرمود كسى كه در مورد مال خود احمق است و آبرو و حيثيت خود را بى‏ارزش ميكند. گفتند پستى چيست؟ فرمود: شخص خود را نگه دارد اما همسر خويش را رها سازد (تا هر كه هر كار خواست بكند).پ 3- تحف العقول و از پندهاى امام حسن (ع) است كه فرمود:

مردم، هر كس نصيحت كند براى خدا و فرمان او را راهنماى خود قرار دهد رهنمائى شده است بطريقى كه پايدارتر و استوارتر است و خداوند به او توفيق رستگارى داده و تائيدش نموده براى كارهاى نيك. كسى كه همسايه خدا باشد در پناه او محفوظ و در امن و سلامتى است. دشمن خدا ترسان و خوار و ذليل است. مواظب خدا باشيد با كثرت ذكر و از خدا بترسيد با تقوى، و بخدا نزديك شويد بوسيله اطاعت و بندگى، او نزديك و جواب‏دهنده است خداوند تبارك و تعالى فرموده است:

وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ «1».

 

از خدا بخواهيد و باو ايمان آوريد شايسته نيست كسى كه عارف بعظمت خداست خود را بزرگ نشان دهد بزرگى و عظمت كسانى كه عارف بعظمت خدا هستند به اين است كه تواضع داشته باشند و عزت كسانى كه عارف بجلال خدايند اينست كه خود را در مقابل او خوار و كوچك انگارند. و سلامتى كسانى كه قدرت خدا را شناخته‏اند به تسليم شدن در مقابل خداست. منكر خويشتن نشوند پس از شناسائى خود و به گمراهى نگروند بعد از هدايت بدانيد كه بدون شك شما عارف به تقوى نميشويد مگر اينكه عارف به مشخصات هدايت باشيد. هرگز چنگ به پيمان قرآن نزده‏ايد مگر اينكه بشناسيد چه كسى قرآن را پشت سر انداخته. و تلاوت واقعى قرآن را درك نكرده‏ايد مگر اينكه بشناسيد كسى را كه تحريف نموده قرآن را وقتى اين مطلب را دريافتيد بدعتها و گزاف‏ها را تشخيص مى‏دهيد و عارف به افتراها كه بر خدا زده‏اند و تحريفات ميشويد و تشخيص خواهيد داد آنها كه منحرف شده‏اند چگونه بوده و نادانى ديگران شما را بجهل و نادانى نمى‏كشد. اين مطالب را بجوئيد از اهلش زيرا فقط آنهايند كه پرتو درخشان در طريق تاريك زندگى‏اند و رهبران قابل اعتمادند بوسيله آنها دانش زنده است و جهل مرده. آنهايند كه از حلمشان پى بجهل مخالفين مى‏بريد و پند و اندرز آنها در خاموشى ايشان نهفته است و از ظاهرشان به باطنشان راه مى‏يابيد مخالف حق نيستند و اختلاف در آن ندارند تكليف آنها از جانب خدا معين شده و حكم پروردگار در باره‏شان قبلا شده است.

در اين جملات توجه و تذكرى است براى كسانى كه متذكر شوند. و خواهيد يافت وقتى شنيديد يك نوع دريافتى كه همراه با عمل باشد نه دريافتى كه بخواهيد براى ديگران نقل كنيد زيرا راويان كتاب زيادند اما عاملان به آن كم خدا كمك‏كننده است.پ 4- از امام مجتبى (ع) در اين رابطه كلمات قصارى نيز نقل شده.پ 1- فرمود مشورت نكرده‏اند گروهى جز اينكه موجب راهيابى آنها شده.پ 2- و فرمود پستى اينست كه انسان سپاسگزار نعمت نباشد.پ 3- به يكى از فرزندان خويش فرمود با كسى برادرى نكن مگر اينكه خصوصيات زندگى او را از جهات دينى تشخيص داده باشى وقتى با تجربه اطلاع حاصل كرده و بمعاشرت و آميزش او راضى شدى با او برادرى كن مشروط به گذشت از لغزش و اشتباه و برابرى در هنگام تنگدستى و گرفتارى.

 

پ‏4- و فرمود در جستجوى روزى و بدست‏آوردن معيشت آنچنان كوشش نكن كه تمام وقتت را فراگيرد و بر مقدار مقدر چنان اعتماد منما كه خود را (بدون جنبشى و حركتى) در اختيار قدر قرار دهى. در جستجوى افزايش زندگى از سنت پيامبر است و در پى روزى بودن از راه آبرومند و صحيح از عفت بشمار ميرود. هرگز عفت و (خوددارى از حرص و طمع) جلو روزى را نميگيرد و حرص موجب افزايش زندگى نميشود. روزى قسمت شده است. بكار بردن حرص دچار شدن به گناهها است.پ 5- و فرمود شخص قريب و نزديك بانسان كسى است كه دوستى موجب نزديكى او شده باشد گرچه فاصله نژاديش زياد باشد. و بيگانه كسى است كه از دوستى دور شده باشد گرچه خويشاوند نزديك باشد. چيزى از دست به انسان نزديكتر نيست همان دست ميشكند، بعد بايد قطع شود و آن را بايد سوزاند و با آهن داغ كرد تا سالم بمانى.پ 6- و فرمود كسى كه اعتماد بحسن انتخاب خدا برايش داشته باشد. نبايد گمان كرد كه در غير حالتى است كه خدا برايش خواسته (يعنى كسى كه چنين اعتمادى بخدا داشته باشد حتما خداوند هم برايش وضعى را كه مى‏پسندد بوجود مى‏آورد).پ 7- و فرمود خيرى كه در او شرى وجود ندارد. سپاسگزارى و شكر با نعمت شكيبائى و صبر بر پيش‏آمد است.پ 8- فرمود بشخصى كه از بيمارى خوب شده بود خداوند ترا متوجه و متذكر نمود بياد او باش و بخشيد ترا سپاسگزارى كن.پ 9- و فرمود: تحمل عار و ننگ ساده‏تر از آتش جهنم است.پ 10- و فرمود هنگام صلح با معاويه: بخدا سوگند ما دست از شاميان بر نداشتيم (بواسطه شك و ترديدى كه در تكليف خود داشته باشيم) ما پيكار با آنها را بوسيله هماهنگى و شكيبائى آغاز نموديم اما هماهنگى تبديل باختلاف و دشمنى شد و صبر و تحمل به ناراحتى و اندوه. وقتى در صفين شما با شاميان پيكار ميكرديد دين راهنما و رهبر دنياتان بود اما امروز دنيا رهبر دين شما است «1».پ 11- و فرمود من احدى را نمى‏شناسم جز اينكه بين خود و خداى خويش احمق است.پ‏

 

پ‏12- بآن جناب عرضكردند در شما يك بزرگ‏منشى است فرمود بلكه در من عزت و شرافت است خداوند ميفرمايد: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ.پ 13- امام مجتبى (ع) در ستايش برادر صالحى كه داشته درگذشته چنين ميفرمايد: او از همه مردم در نظر من بزرگتر بود بواسطه آنكه دنيا در نظرش خوار و بى‏ارزش مينمود. هرگز اسير نادانى نميشد. و دست بچيزى كه دراز ميكرد اعتماد داشت كه سودمند است. هرگز شكايت نمى‏نمود و نه خشمگين ميشد و نه افسرده و ملول، بيشتر اوقات ساكت بود اما وقتى سخن ميگفت بر سخن‏گويان پيروز بود و پيشتاز، ناتوان بود و ناتوان شمرده ميشد (يعنى متواضع بود) اما وقتى هنگام گوش فرامى‏رسيد همچون شير ژيان حمله ميكرد «1».

وقتى با دانشمندان مى‏نشست علاقه‏اش بگوش دادن بيشتر از حرف زدن بود اگر در سخن گفتن مغلوب ميشد ولى از سكوت مغلوب نبود (يعنى كسى نمى‏توانست آنقدر بسكوت بگذراند) آنچه را عمل نميكرد حرفش را نمى‏زد. انجام ميداد آنچه را كه ميگفت، هر وقت بين دو عمل قرار ميگرفت و نميدانست كدام در نزد خدا بهتر است دقت ميكرد كدام عمل بهواى نفس و ميل شخصى او نزديكتر است بر خلاف آن رفتار ميكرد، بر كارى كه گاهى امكان داشت پيش آيد و عذر فاعل آن پذيرفته است كسى را سرزنش نميكرد.پ 14- فرمود هر كس رفت و آمد بمساجد را ادامه دهد يكى از هشت امتياز نصيبش مى‏شود: 1- نشانه‏اى استوار و محكم (در دين). 2- برادرى قابل استفاده‏پ 3- علمى كمياب. 4- اميد رحمت. 5 و 6- سخنى كه موجب هدايتش شود يا از گمراهى بازش دارد. 7 و 8- ترك گناه يا از خجالت و يا از ترس. 15- براى امام حسن (ع) پسرى متولد شد. قريش براى تهنيت آن جناب آمدند. و چنين تهنيت گفتند قدم چابك‏سوار را تهنيت ميگوئيم. فرمود اين چه حرفى است كه ميزنيد شايد سواره نبود و پياده بود جابر عرض كرد پس چطور تهنيت بگوئيم؟ فرمود اگر براى يكى از شما پسرى متولد شد و براى تهنيت رفتيد

 

باو ميگوئيد خداى بخشنده را سپاسگزارى خواهى كرد و اين نعمت براى تو مبارك باشد. خداوند او را بسن كمال برساند و از نيكوكارى اين فرزند ترا بهره‏مند كند.پ 16- از جوانمردى و مروت سؤال شد فرمود حريص بودن شخص بدين خود و اصلاح مال و پرداخت حقوق.پ 17- بيناترين چشمها چشمى است كه بينائى او در كارهاى خوب باشد. و شنواترين گوشها، گوشى است كه تذكر را بگوش گيرد و از آن بهره‏مند شود، سالمترين دلها دلى است كه پاك از شبهات باشد.پ 18- مردى تقاضاى پند و اندرز نمود. فرمود: بپرهيز از ستايش نمودن من زيرا من خود را بهتر از تو مى‏شناسم يا دروغ بمن مى‏گوئى چون سخن دروغگو و اظهار نظرش پذيرفته نيست يا احدى را پيش من غيبت كنى. مردك عرضكرد اجازه ميفرمائيد مرخص شوم فرمود هر وقت مايلى برو.پ 19- و فرمود هر كس در جستجوى عبادت باشد خود را براى آن پاك ميكند وقتى نافله‏ها موجب زيان نمازهاى واجب شود. نافله را ترك كنيد. يقين پناهگاه سلامت است. هر كه متوجه دورى راه باشد خود را آماده ميكند (براى سفر آخرت) دانا غش در نصيحت كسى كه با او مشورت ميكند نخواهد كرد. احساس شخصيت فاصله مى‏شود بين شما و موعظه. قطع علم بهانه‏ايست براى دانشجويان. هر كس كه عجله در مطلب خود داشته باشد از او تقاضاى مهلت خواهند نمود. و هر تاخيراندازى بآينده موكول ميكند.پ 20- و فرمود بپرهيزيد بندگان خدا، و كوشش بخرج دهيد در جستجوى هدف و روبرو شدن با فرار سرعت بگيريد در انجام كار قبل از فرارسيدن گرفتاريها و روبرو شدن با مرگ زيرا نعمت دنيا دوام ندارد و از گرفتارى آن كسى در امان نيست و از بديهايش راه چاره‏اى نيست فريبنده‏اى تغييرپذير و تكيه‏گاهى غير قابل اعتماد است. پند بگيريد از گذشته‏ها و عبرت بگيريد از باقيمانده‏ها. نفرت بيابيد با گرفتاريها از موعظه‏ها بهره بگيريد خدا كافى است در پناه بودن و يارى كردن و قرآن كافى است بعنوان دليل و بازخواست‏كننده. بهشت كافى است از نظر پاداش و جهنم نيز كافى است از لحاظ كيفر و عذاب.پ 21- و فرمود وقتى هر كدام از شما برادر خود را ملاقات كرد محل نور پيشانى او را ببوسد (منظور جلو پيشانى است).

 

پ‏22- در روز فطر گذشت بچند نفر كه بازى ميكردند و مى‏خنديدند روى سر آنها ايستاد و فرمود خداوند ماه رمضان را جولانگاه مردم قرار داده كه به وسيله اطاعت و بندگى مسابقه ميدهند تا به خشنودى خدا برسند. گروهى در اين مسابقه مى‏برند رستگار ميشوند و گروهى كوتاهى ميكنند نااميد ميگردند. تعجب و شگفت واقعى از كسى كه در روز پاداش گرفتن نيكوكاران، به بازى و خنده مشغول است و زيان مى‏برند تبهكاران. بخدا سوگند اگر پرده برداشته شود خواهند ديد كه نيكو كار مشغول بهره‏بردارى از نيكوكارى خويش است و تبهكار دچار كيفر كار زشت خود اين سخن را فرمود و رفت.پ 5- تحف العقول يك موعظه از امام حسن (ع).

بدانيد خداوند شما را بيهوده نيافريده و هرگز شما را مهمل رها نخواهد كرد. اجلهاى شما را معين نموده و ارزاقتان را تقسيم كرده تا هر خردمندى موقعيت خويش را دريابد و آنچه مقدر برايش نموده باو خواهد رسيد و هر چه بهره او نيست هرگز بآن نميرسد. شما را از صرف خرج دنيا آسوده كرده و آسايش خاطر داده براى پرستش او. و وادار نموده به سپاسگزارى و ذكر را بر شما لازم و واجب كرده و سفارش به تقوى كرده. و تقوى را نهايت درجه خشنودى قرار داده. تقوى باب هر توبه است و سرآمد هر حكمت و شرف هر عمل است بوسيله تقوى رستگار شدند رستگاران متقى خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد:

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً «1». و فرموده: وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «2».

بندگان خدا تقوى را پيشه سازيد بدانيد هر كس از خدا بپرهيزد براى او راه فرارى از هر گرفتارى خواهد بخشيد و در كارش او را استوار ميسازد و وسيله رشد و پيشرفت او را فراهم مى‏آورد و او را به حجت خويش توانا ميكند و چهره‏اى درخشان باو مى‏بخشد و آرزويش را ميدهد بهمراه كسانى كه خداوند بآنها نعمت بخشيده از قبيل پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين كه اينها خوب رفيقهائى هستند.پ 6- كشف الغمه: حسن بن على عليهما السلام فرمود كسى كه عقل نداشته باشد ادب ندارد، و جوانمردى ندارد كسى كه همت نداشته باشد. و حياء نيست براى كسى كه دين ندارد، اصل عقل معاشرت نيكو با مردم است بوسيله عقل انسان بتمام هر دو جهان ميرسد و هر كه عقل نداشته باشد از تمام هر دو جهان محروم است.

 

پ‏و فرمود بمردم علم خود را بياموز و از ديگران علمشان را ياد بگير، در نتيجه هم علم خود را محكم كرده‏اى و هم چيزى كه نميدانستى فراگرفته‏اى.پ پرسيدند خاموشى چه فايده‏اى دارد؟ فرمود پرده‏ايست بر كورى و نادانى و آرايشى است براى عرضه داشتن شخص خاموش آسوده است و همنشين او از او در امان است.پ و فرمود هلاك مردم در سه چيز است كبر و حرص و حسد. كبر موجب نابودى دين است و بواسطه كبر شيطان ملعون شد. حرص دشمن جان است و بواسطه حرص آدم از بهشت خارج گرديد. حسد رهنماى بديها است بواسطه رشك بود كه قابيل هابيل را كشت.پ و فرمود رفت و آمد مكن مگر با كسى كه يا از نعمتش برخوردار ميشوى و يا از دست او ميترسى و يا از علمش سود مى‏برى و يا اميد بركت دعايش را دارى و يا پيوند خويشاوندى ميكنى كه بين شما است.پ و فرمود خدمت امير المؤمنين (ع) رسيدم موقعى كه داشت از دنيا ميرفت به واسطه ضربت ابن ملجم جزع و زارى كردم بر اين مصيبت فرمود زارى ميكنى؟ گفتم ناراحت نشوم با اينكه شما را در اين حال مشاهده ميكنم؟ فرمود بتو چهار خصلت نياموزم كه اگر آنها را حفظ كنى نجات مى‏يابى و اگر نابود نمائى هر دو جهان را از دست خواهى داد فرمود پسرم، ثروتى بزرگتر از عقل نيست و فقرى همانند جهل نه. هيچ وحشتى شديدتر از خودپسندى نيست و هيچ زندگى لذت‏بخش‏تر از خوش اخلاقى نه.پ و فرمود نديدم ظالمى را كه شبيه‏تر به مظلوم باشد از حسود.پ و فرمود آنچه را از دنيا جستجو كردى و بآن نرسيدى قرار بده بصورتى كه به خاطرت خطور نكرده و بدان كه جوانمردى در قناعت و رضا بيشتر از جوانمردى در بخشش است تمام نمودن كار نيك بهتر از شروع نمودن آن است.پ از عقوق سؤال كردند فرمود باين صورت است كه پدر و مادر را محروم نمائى و از آنها جدا شوى.پ روايت شده كه امير المؤمنين (ع) بامام حسن فرمود حركت كن سخنرانى بنما تا سخن ترا بشنوم از جاى حركت نموده گفت ستايش خدائى را كه هر كس سخن بگويد سخنش را مى‏شنود و هر كه ساكت باشد از دل او اطلاع دارد. هر كه زندگى كند خدا

 

بايد باو روزى بدهد. و هر كه بميرد بازگشتش بسوى اوست.

اما بعد بدانيد كه قبرها محله ما است و قيامت وعده‏گاه‏مان و به پيشگاه پروردگار خواهيم رفت. على (ع) دربى است هر كه داخل در آن درب شد مؤمن است و هر كه خارج گرديد كافر است.

على (ع) از جاى حركت نمود و او را در آغوش گرفت فرمود پدر و مادرم فدايت ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.پ از سخنان امام حسن (ع) است كه فرمود: پسر آدم از محارم خدا خوددارى كن عابد خواهى بود و بآنچه خدا بهره تو قرار داده خشنود باش غنى و ثروتمند هستى. نيكو همسايه‏دارى كن مسلمان خواهى بود. با مردم مصاحبت كن به نوعى كه مايلى با تو مصاحبت كنند عادل خواهى بود. در مقابل شما گروهى بودند كه بسيار اندوختند و ساختمانهاى محكم ساختند و آرزوهاى دراز داشتند. همه هلاك شدند و كارشان فريب بود و خانه‏هاى آنها قبرستان شد.

اى پسر آدم روزى كه از مادر متولد شدى پيوسته در راه نابودى عمر خويش هستى از آنچه در اختيار دارى بهره‏بردارى كن براى آينده‏ات. مؤمن توشه بر ميدارد و كافر در دنيا برخوردار است بعد اين موعظه را ميخواند:

وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏.پ از سخنان آن جناب است: اين قرآن داراى چراغهاى نورانى است و شفاى دلها. در پرتو قرآن جولان دهيد و صفات قرآن‏داران را بر خود لازم شماريد، زيرا تلقين موجب حيات دل بينا است همان طورى كه چراغ‏دار در تاريكيها با نور حركت ميكند.پ 7- فرمود عقل عبارت است از حفظ نمودن دل آنچه باو امانت داده مى‏شود و احتياط اينست كه انتظار فرصت بكشى و باندازه مقدر عجله نمائى و بزرگوارى تحمل غرامتها و پايه‏گذارى اخلاق پسنديده است. سخاوت پاسخ دادن به سائل و بذل موجود و پستى درخواست چيز كم و جلوگيرى از چيز حقير است. مشقت چنگ زدن به كسى كه با تو آمد رفت ندارد و توجه بچيزى كه بدردت نميخورد و نادانى اگر چه زبان‏آور باشى.پ و فرمود هرگز خداوند درب سؤال و درخواست را بر روى بنده‏اى نمى‏گشايد و درب اجابت را بر او ببندد و نه شخص درب عملى را باز ميكند كه درب قبول‏

 

بر او بسته باشد و درب شكر را براى كسى نمى‏گشايد كه درب افزايش را بر او ببندد.پ باو عرض شد يا ابن رسول الله چگونه صبح كردى؟ فرمود صبح كردم در حالى كه پروردگارى بالاى سرم دارم و جهنم در پيش و مرگ در جستجويم و حساب مرا احاطه نموده و من در گرو عمل خويشم نه آنچه دوست دارم مى‏يابم و نه آنچه از آن بيزارم ميتوانم جلوگيرى كنم. كارها بدست ديگرى است اگر بخواهد عذاب ميكند و اگر بخواهد مى‏بخشد، كدام فقيرى از من ناتوان‏تر است.پ و فرمود نيكى آن است كه مسامحه و سرگردانى در موردش قبلا نكرده باشى و پشت سر آن منت نگذارى، بخشيدن قبل از سؤال از بزرگترين بزرگواريها است.پ از بخل سؤال شد فرمود اينست كه شخص انفاق خود را تلف شده بداند و آنچه نگه‏داشته شرافت‏پ و فرمود هر كس نعمتهاى خود را بشمارد كرم خويش را نابود كرده.پ و فرمود وحشت از مردم باندازه توجه و زيركى نسبت بآنها است.پ و فرمود: وعده بيمارى جود است و پرداخت و انجام آن وعده دواى اوست.پ و فرمود: پرداخت وعده و انجام كمك دواى كرم و بخشش است.پ و فرمود: عجله در كيفر گناه مكن بانتقام‏گيرى و شكنجه، بين گناه و كيفر فاصله‏اى براى عذرخواهى و پوزش بگذار.پ و فرمود: مزاح و شوخى هيبت و شخصيت را از بين مى‏برد چقدر شخصيت آن كس كه خاموش است زياد مى‏شود.پ و فرمود: كسى كه از او تقاضا مى‏شود آزاد است تا وعده بدهد وقتى وعده داد بنده و برده است تا وفا كند.پ و فرمود: مصيبت كليدهاى پاداش هستند. و فرمود: نعمت محنت و رنج است وقتى سپاس آن را داشتى و شكرگزاردى نعمت مى‏شود اگر كفران كردى نقمت و بلا ميگردد. و فرمود: فرصت زودگذر و دير بازگشت است. و فرمود: نظر و عقيده شخص شناخته نميشود مگر هنگام خشم. و فرمود: هر كه تهيدست شد خوار شده. و بهترين ثروت قناعت است و بدترين فقر كوچكى كردن است. و فرمود: زبانت همان مقدار برايت كافى است كه راه رستگاريت را از گمراهى‏

 

توضيح دهد.پ شماره 8 در شماره 6 تكرار شده كه على (ع) امام حسن را دستور به خطبه و سخنرانى ميدهد.پ 9- كتاب عدد: امير المؤمنين (ع) مريض شده بود روز جمعه امام حسن (ع) براى انجام نماز خارج شد و نماز صبح را خواند پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پيامبر اكرم (ص) فرمود خداوند پيامبرى را مبعوث ننمود مگر اينكه براى او نفس و قبيله و خانواده‏اى برگزيده قسم بآن خدائى كه محمد (ص) را بحق مبعوث كرد از حق ما احدى ناقص نميكند جز اينكه خداوند از علم او ميكاهد. و هيچ كس بر ما حكومت نخواهد كرد مگر اينكه براى ما عاقبتى خواهد بود. اين جريان را بعدها خواهيد فهميد.پ 10- كتاب عدد: مولا امام حسن (ع) فرمود خداوند عزيز و بزرگ پيامبرش را به بهترين وجه ادب نموده فرموده است:

خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ.

وقتى كه حفظ كرد پيامبر اكرم آنچه خدا دستور داده بود فرمود: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. جبرئيل پرسيد عفو چيست؟ فرمود اين است كه وصل نمائى بكسى كه قطع نموده و ببخشى بكسى كه ترا محروم نموده و بگذرى از كسى كه بتو ستم نموده وقتى اين دستورات را انجام داد خداوند باو وحى كرد:

إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ.پ و فرمود استوارى اينست كه جلوگيرى از كار زشت بوسيله كار خوب بكنى.

بزرگوارى كمك بفاميل و تحمل خطاى آنها است مروت عبارت از عفت و اصلاح مال است بقيه اين شماره در شماره 7 و صفحات قبل گذشته است.پ 11- حضرت امام حسن (ع) فرمود كار نيك و كمك در صورتى نيك است كه قبلا مسامحه و سردوانى در آن نكرده باشى و بعد هم منت پشت سر آن كرده نشود بخل عبارت است از اينكه آنچه خرج كرده‏اى تلف بدانى و هر چه نگهداشته‏اى به عنوان شرف بحساب آرى. هر كه نعمت خويش را برشمارد كرم خود را از دست داده، پرداخت دواى كرم است. عجله در انتقام براى گناه نداشته باش بين اين دو راهى براى عذر و پوزش بگذار. انديشه نمودن حيات دل بينا است. بهترين موقعى كه كريم بايد چشم‏پوشى كند موقعى است كه گناهكار برايش پوزش خواستن‏

 

در او دشوار است.پ بامام حسن عرضكردند در شما يك نوع بزرگ منشى است فرمود نه بلكه در من عزت است كه خداوند ميفرمايد عزت متعلق بخدا و پيامبر و مؤمنين است.پ و فرمود با مردم چنان معاشرت كن كه مايلى با تو معاشرت كنند.پ پيوسته ميفرمود پسر آدم تو از وقتى از مادر متولد شدى عمر خويش را نابود ميكنى آنچه در اختيارت هست براى آينده‏ات ذخيره كن. مؤمن توشه برميدارد و كافر از دنيا بهره‏ور مى‏شود و گاهى اين پند را ميداد:

 

وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏.