باب اينكه او را جز به خود او نتوان شناخت

1- امام صادق (ع) از قول امير المؤمنين (ع) فرمود: خدا را به خدائى بشناسيد و رسول را به شأن رسالت و كارگزاران را به نيك رفتارى و عدالت و احسان.

مقصود از گفتار امام (ع): «خدا را به خدائى بشناسيد» اين است كه خدا، اشخاص و انوار و جواهر و اعيان را آفريده و مقصود از اعيان ابدان است (هر موجود جسمانى) و جواهر عبارت از ارواحند و آن خداى جل و عز مانند جسم و روح كه آفريده اويند نيست، براى احدى در آفرينش روح حساس و دراك مداخله‏اى نيست همان خدا است كه در آفرينش ارواح و اجسام تنها و بى‏همتا است، چون خداشناس هر دو شباهت را كه شباهت به ابدان و ارواح باشد از خدا نفى كرد و او را از اين هر دو شباهت منزه دانست، خدا را به مقام شايسته خدائى شناخته است و اگر او را به روح يا بدن يا نور شبيه دانست خدا را به مقام شايسته خدائى نشناخته. 2- على بن عقبه ... گويد: از امير المؤمنين (ع) پرسيدند: به چه نحو پروردگار خود را شناختى؟ فرمود: به نحوى كه خود را به من معرفى كرده، عرض شد: چگونه خود را معرفى كرده است؟

فرمود: هيچ نقش و صورتى به او نماند، به حواس احساس نشود، به مردم سنجيده نگردد، نزديك است در عين دورى و دور است در عين نزديكى، برتر از هر چيز است و نتوان گفت چيزى برتر از او

 

 

است، جلوى هر چيز است و نتوان گفت جلوى دارد، در همه چيز وارد است نه مثل آنكه چيزى درون چيزى است و از همه چيز فراست نه چون چيزى كه بيرون چيزى است، منزه باد آنكه همچنين است و جز او همچنين نيست، هر چيز را سر آغازى است. 3- منصور بن حازم گويد: به امام ششم گفتم: من با مردمى بحث كردم و به آنها گفتم: به راستى خداى جل جلاله والاتر و عزيزتر و گرامى‏تر است از آنكه به خلق خود شناخته شود بلكه بندگان به او شناخته شوند، فرمود: خدايت رحمت كناد.