باب تفويض در امر دين به رسول خدا ص و ائمه ع

پ‏1- ابى اسحاق نحوى گويد: خدمت امام صادق (ع) بودم شنيدم مى‏فرمود: به راستى خدا عز و جل پيغمبرش را به دوستى خود پروريد و فرمود (4 سوره قلم): «و به راستى كه تو داراى خلق عظيمى» سپس امر را بدو واگذارد و فرمود (7 سوره حشر): «آنچه را رسول (ص) به شما داد بگيريد و آنچه را بر شما غدقن كرد وانهيد» و باز خدا فرمود (80 سوره نساء): «هر كه از رسول خدا فرمان برد از خدا فرمان برده است» گويد: سپس امام (ع) فرمود كه: پيغمبر خدا كار را به على (ع) واگذارد و او را امين دانست، شما شيعه اين حقيقت را قبول كرديد و مردم ديگر منكر شدند، به خدا ما دوست داريم كه به همراه ما سخن گوئيد و به همراه ما خموشى گيريد و ما ميان شما و خدا عز و جل واسطه‏ايم و هم مسئول، خدا براى احدى در مخالفت امر ما خيرى مقرر نكرده است.پ 2- موسى بن أشيم گويد: من نزد امام صادق (ع) بودم مردى از آن حضرت يك آيه قرآن پرسيد و به او جواب داد

 

و ديگرى آمد و از همان آيه پرسيد و جوابى ديگر به او داد، در دل من آنچه خدا خواهد از اين اختلاف گوئى امام وارد شد تا آنجا كه گويا دل مرا با كارد تيكه تيكه مى‏كنند تا آنجا كه با خود گفتم: من أبا قتاده استاد خود را در شام واگذاردم با اينكه در يك واو خطا نمى‏كرد و آمدم اينجا خدمت اين امام كه تا اين حد مرتكب خطا و اشتباه مى‏شود، در اين ميان كه من در اين اوهام آتشين اندر بودم يكباره مرد ديگرى بر آن حضرت وارد شد و از همين آيه پرسيد به او جوابى داد جز جوابى كه به من و رفيق من داد (در روايت سؤالى از او مطرح نيست، مجلسى (ره) گفته شايد در سؤال اول شركت داشته و يا اينكه در روايت تحريفى شده و روايتى به سند ديگر از صفار شاهد تحريف آورده است) و دلم آرام شد و دانستم كه اختلاف در جواب براى تقيه است، گويد: سپس رو به من كرد و فرمود: اى پسر أشيم، به راستى خدا اختياراتى به سليمان بن داود داد و فرمود (40 سوره ص): «اين بخشش ما است بده يا دست نگهدار (اختيار با تو است) و حسابى نيست، و اختياراتى هم به پيغمبر خود داد و فرمود (7 سوره حشر):

 «آنچه رسول خدا به شما داد بگيريد و آنچه را غدقن كرد وانهيد» آنچه به رسول خدا واگذار شده آن را به ما واگذارده.پ 3- زراره گويد: از امام باقر و امام صادق (ع) شنيدم مى فرمودند:

براستى خدا عز و جل كار خلقش را به پيغمبرش واگذارد تا ببيند فرمان برى آنها چگونه است؟ سپس آيه را تلاوت فرمود (7 سوره حشر): ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

 

پ‏4- فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق به يكى از ياران قيس ماصر مى‏فرمود: به راستى خدا عز و جل پيغمبر خود را پرورش داد و او را خوب پروريد و پرورش او به حد كمال رسيد به او فرمود (4 سوره قلم): إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ سپس امر دين و كار امت را به او واگذارد تا بندگان او را تدبير كند و پرورش دهد و فرمود (7 سوره حشر): ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و به راستى رسول خدا مسدد و موفق بود، از روح القدس تأييد مى‏شد، و در پرورش خلق و تدبير آنها به هيچ وجه لغزش و خطائى نداشت و به آداب خدا پرورش يافته بود، سپس خدا عز و جل نماز را دو ركعت دو ركعت در هر وقتى واجب كرده و همه پنج وقت ده ركعت بود و رسول خدا به دو ركعت (ظهر و عصر و عشاء) دو ركعت افزود و به نماز مغرب يك ركعت و اين هم مانند همان فريضه الهى واجب شد و ترك آنها جز در سفر روا نيست و به مغرب همان يك ركعت افزود و آن را در سفر و حضر بر جا گذارد و خدا همه اين مقررات را اجازه كرد و نماز واجب يوميه هفده ركعت شد، سپس رسول خدا (ص) نمازهاى نافله را سنت نهاد در سى و چهار ركعت، دو برابر فريضه، و خدا اين را هم براى او اجازه كرد و همه نماز شبانه روزى از فريضه و نافله پنجاه و يك ركعت شد كه دو ركعت آن بعد از نماز عشاء است و نشسته است و به جاى يك ركعت است عوض نماز وتر (در صورتى كه به واسطه غلبه خواب ترك شود).

و خدا در همه سال روزه ماه رمضان را واجب كرد و رسول خدا (ص) روزه ماه شعبان را سنت نهاد و روزه سه روز در هر ماه را كه دو برابر فريضه مى‏شود (10 2- 12 و 30 3* 10) خدا اين را هم برايش اجازه كرد و خدا عز و جل خصوص خمر (شراب انگور)

 

پ‏را حرام كرد و رسول خدا (ص) هر نوشابه مست‏كننده را حرام كرد و خدا برايش اجازه نمود و رسول خدا از چيزهائى كناره كرد و آنها را بد شمرد و بطور غدقن از آنها نهى نكرد و همانا براى بد بودنِ آنها، از آنها نهى كرد و سپس در ارتكابِ آنها رخصت داد و اخذ به رخصت هم بر بندگان لازم شد مانند وجوب أخذ و عمل به غدقن او و تصميمات او، ولى رسول خدا نسبت به آنچه به طور غدقن حتمى نهى كرد و يا در آنچه به طور حتم دستور داد رخصتى نداده، پس از شرب مقدار زياد از هر مُسكِرى نهى حتمى كرده و به أحدى در ارتكاب آن رخصت نداده.

و رسول خدا به أحدى رخصت نداده آن دو ركعت كه به دو ركعتِ واجب از طرف خدا افزوده ترك كند بلكه به طور لزوم آن را بر همه واجب كرد و رخصت نداده به احدى در ترك چيزى از آن جز براى شخص مسافر و أحدى حق ندارد رخصت دهد نسبت به چيزى كه رسول خدا در آن رخصتى نداده و أمر رسول خدا (ص) موافق امر خدا عز و جل است و نهى او موافق نهى خدا عز و جل، و واجب است بر بندگان تسليم بدان مانند تسليم براى خداى تبارك و تعالى.پ 5- زراره گويد: از امام باقر و امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمودند:

به راستى خدا تبارك و تعالى كار خلقش را به پيغمبرش وانهاد تا ببيند فرمانبرى آنها چون است، سپس اين آيه را تلاوت كرد (7 سوره حشر):

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

 

پ‏6- امام صادق (ع) فرمود: به راستى خدا تبارك و تعالى پيغمبر خود را پرورش داد و چون به آنجا رسيد كه خدا خواست در باره او فرمود (4 سوره قلم): إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ و دين خود را بدو واگذارد و فرمود (7 سوره حشر): ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» خدا فريضه‏هاى ارث را مقرر كرد به جد قسمتى نداد و رسول خدا (ص) شش يكِ مالِ ميت را به او داد و خدا آن را اجازه كرد برايش و اين است معنى فرموده خدا عز و جل (40 سوره ص): «اين است بخشش بى‏حساب ما، بده يا نده (اختيار با تو است) و حسابى هم نيست».پ 7- امام باقر (ع) فرمود: پيغمبر (ص) ديه چشم و ديه خون را معيّن كرد و نبيذ (شراب خرما) و هر مُسكِرى را حرام كرد، مردى به آن حضرت عرض كرد: بى‏آنكه دستورى در آنها آمده باشد، پيغمبر وضع قانون كرد؟ فرمود: آرى تا دانسته شود چه كس فرمانبر پيغمبر است و چه كس نافرمان او.پ 8- امام صادق (ع) فرمود: نه- به خدا- وانگذارده است خدا به أحدى از خلقش جز به رسول خدا (ص) و به ائمه عليهم السلام، خدا عز و جل فرموده است (106 سوره نساء): «به راستى ما فرو فرستاديم به تو قرآن را به راستى و درستى تا حكم كنى در ميان مردم‏

 

 

بدان چه خدايت بنمايد» اين آيه در باره اوصياء هم جارى است.پ 9- محمد بن ميثمى گويد: از امام صادق (ع) شنيدم، مى فرمود: به راستى خدا عز و جل پيغمبرش را تربيت كرد تا چنانچه خواست او را آراست، سپس به او واگذار كرد و فرمود عز ذكره (7 سوره حشر): «هر چه رسول خدا (ص) به شما داد بگيريد و از هر چه شما را غدقن كرد باز ايستيد» و هر چه را خدا به رسولش تفويض كرده آن را به ما تفويض نمود.پ 10- زيد شحام، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم در باره قول خدا تعالى (40 سوره ص): هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ فرمود: به سليمان سلطنت عظيمى داده شد، سپس اين آيه در باره رسول خدا (ص) مجرى شد، او حق داشت هر چه را خواهد به هر كس بدهد و از هر كس بخواهد دريغ دارد، و خدا به او بهتر از اختيارات سليمان را داده براى آنكه فرموده (7 سوره حشر): ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.