باب در اينكه هر گاه گويند در آن مرد چيزى هست و در خود او نباشد و در فرزند و يا فرزندزاده او باشد، پس همان است كه گفته‏اند در او است‏

پ- 1- از ابى بصير از امام صادق (ع) فرمود: خداوند تبارك و تعالى به عمران وحى كرد كه من به تو يك پسر درست و با بركت مى‏دهم كه كور مادر زاد و پيس را درمان كند و مُرده را به اذن خدا زنده كند و او را رسول بر بنى اسرائيل سازم، عمران اين را به زن خود حنّه، كه مادر مريم بود باز گفت، پس چون آبستن شد پيش‏

 

خود بار خود را پسرى مى‏دانست، و چون زائيدش گفت:

 

پروردگارا به راستى من او را دختر زائيدم، نيست پسر بمانند دختر، يعنى دختر رسول خدا نشود، كه خدا عز و جل مى‏فرمايد (32 سوره آل عمران): «و خدا داناتر بود بدان چه زائيده»، چون خدا تعالى عيسى را به مريم داد او همانى بود كه به عمران مژده داده بود و با او وعده كرده بود، چون بگوئيم در مردى از ماها چيزى هست و از آن چيز در فرزند يا فرزندان او هم باشد شما منكر آن نباشيد (و آن را دروغ نشماريد).پ 2- از امام صادق (ع) فرمود: چون بگوئيم كه در مردى چيزى هست و در او نباشد و در فرزند يا فرزندزاده او باشد آن را منكر نشويد، زيرا خدا تعالى مى‏كند هر چه مى‏خواهد.پ 3- ابى خديجه گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: گاه باشد كه براى مردى شهرتى پديد آيد از نظر داد پژوهى، يا ستم كشى، و به او نسبت عدالت يا ستم دهند و خود او چنين نيست، و اين صفت در پسرش و يا پسر پسرش، پس از او با ديد آيد و آن همان ارزيابى در پدر و نيا است.