باب ديگرى از آن و در اين باب وقوع تكليف نخست، فزون است

پ‏1- از امام باقر (ع) فرمود: اگر مردم مى‏دانستند چگونه آفرينش آغاز شده است دو كس با هم اختلاف نداشتند، به راستى خدا عز و جل پيش از آنكه خلق را بيافريند فرمود: آبى خوش‏گوار باش تا من بهشت و فرمانبرانم را از تو آفرينم، و آب شور و تلخى باش تا من دوزخ و نافرمانانم را از تو بيافرينم. اين دو با هم آميختند و از اين است كه مؤمن كافر زايد و كافر مؤمن، سپس سرشتى از روى زمين بر گرفت و سختش در هم ماليد بناگاه مردمى پديد شدند و چون مورچه بجنبيدند، به اصحاب يمين فرمود: با سلامتى به سوى بهشت، و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ و من باكى ندارم، سپس آتشى را فرمان داد تا بر افروخت و به اصحاب شمال فرمود: در آن درآئيد، از آن هراس كردند، به اصحاب يمين فرمود:

در آن درآئيد، بدان در آمدند و فرمود: سرد و سلامت باش، و آن آتش بر آنها سرد و سلامت شد، پس اصحاب شمال گفتند:

پروردگارا قرار ما را تجديد كن، فرمود: تجديد كردم اكنون در آن درآئيد، رفتند كه درآيند و باز در هراس شدند و سپس طاعت و معصيت ثبت شد و تنوانند اينان از آنان باشند و نه آنان از اينان.

 

پ‏2- از زراره كه مردى از امام باقر (ع) پرسيد از قول خدا عز و جل (172 سوره اعراف): «و آنگاه كه برگرفت پروردگار تو از آدمى‏زاده‏ها نژادشان را از پشتشان و آنان را بر خود گواه گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند چرا» تا آخر آيه (گواهيم، تا نگوئيد روز قيامت كه ما بوديم از اين بى‏خبر و غافل).

در پاسخ فرمود- و پدرش هم مى‏شنود- كه: پدرم برايم باز گفت: به راستى خداى عز و جل مُشتى از خاكى كه آدم را از آن آفريد بر گرفت و از آب گوارا بر آن ريخت و آن را چهل صباح وانهاد و سپس از آب تلخ و شور بر آن ريخت و آن را چهل صباح وانهاد، و چون خمير مايه شد آن را بر گرفت و به سختى در هم ماليد و از راست و چپ آن چون مورچگان بر آمدند و به همه فرمان داد در آتش روند و اصحاب يمين رفتند و آتش بر آنها سرد و سلامت شد و اصحاب شمال سرباز زدند از رفتن در آن.پ 3- از امام صادق (ع) فرمود:

به راستى خدا عز و جل چون خواست آدم را آفريند آب را بر خاك روان كرد و سپس مُشتى از آن بر گرفت و آن را مالش داد و با دست خود از هم جدا كرد و دو بخش نمود و آنها را در پاشيد و بناگاه به جنبش در آمدند و سپس آتشى براى آنها برافراشت و به اهل شمال فرمان داد در آن درآيند و به سوى آن رفتند و از آن هراس كردند و در آن در نيامدند و سپس به اهل يمين دستور داد تا در آن در آيند و رفتند و در آن در آمدند و خدا به آتش دستور داد تا بر آنها گلستان شد و چون اهل شمال چنان ديدند گفتند: پروردگارا براى ما تجديد قرار كن و از ما در گذر، و خدا از آنها در گذشت و

 

 

سپس فرمود: در آن در آئيد و رفتند بر سر آن ايستادند و در آن در نيامدند و خدا آنان را به حال گِل باز گردانيد و آدم را از آن آفريد، امام صادق (ع) فرمود: هرگز نتوانند اينان از آنان باشند و نه آنان از اينان شوند، فرمود: بدانند (يعنى اهل بيت (ع) از مجلسى ره) كه رسول خدا (ص) اول كس بود كه در آن آتش در آمد و از اين راه خدا جل و عز فرمايد (81 سوره زخرف): «بگو اگر براى خدا پسرى بود من اول پرستنده بودم».