باب نسب اسلام و ماده و بنياد آن

پ‏1- امير المؤمنين (ع) فرمود: هر آينه من نسب و نژاد اسلام را به وجهى بيان كنم كه هيچ كس پيش از من و بعد از من جز به مانند آن بيانى نداشته باشد. به راستى اسلام همان تسليم است و تسليم همان يقين است و يقين همان تصديق است و تصديق همان اقرار است و اقرار هم كردار است و كردار هم انجام وظيفه مقرر است، به راستى مؤمن دينش را از رأى خود به دست نياورده ولى از پروردگار برايش آمده و آن را دريافت كرده، يقين خود را در كردار خود مى‏نمايد و كافر هم انكار خود را در كردار خود ارائه مى‏كند. سوگند بدان كه جانم به دست او است كه آنان امور دين خود را نفهميدند، شما انكار كافران و منافقان را در كردارهاى بد آنان بسنجيد.پ 2- رسول خدا (ص) فرمود:

اسلام حقيقتى است لخت و برهنه، جامه‏اش حياء است و زيورش وقار و مردانگيش كار خوب و ستونش ورع و پارسائى، هر

 

 

چيزى بنيادى دارد و بنياد اسلام دوستى ما خاندان است.پ 3- رسول خدا (ص) فرمود: خدا اسلام را آفريد و براى آن ميدانى ساخت و چراغى افراخت و دژى بر آورد و ياورى مقرر كرد، ميدانش قرآن است و چراغ فروزانش حكمت و دژ نگهدارش كار خوب و اما ياورانش منم و خاندانم و شيعيان ما، پس دوست بداريد خاندانم را و شيعه آنها را و ياوران آنها را زيرا چون مرا به نزديكتر آسمان شب هنگام بالا بردند و جبرئيل مرا به اهل آسمان به نسب معرفى كرد خدا دوستى من و دوستى خاندانم و شيعيان آنها را در دل فرشته‏ها سپرد و آن در نزد آنان تا روز قيامت سپرده است سپس مرا نزد اهل زمين فرود آورد و بر اهل زمين به نسب معرفى كرد خدا عز و جل دوستى من و دوستى خاندانم و شيعه آنها را در دلهاى مؤمنان امتم سپرد و مؤمنان امتم تا روز قيامت، سپرده مرا در باره خاندانم نگه مى‏دارند، هلا اگر مردى از امتم تا دنيا است عمر كند و خدا را بپرستد و عبادت كند و سپس با خدا برخورد كند دشمن خاندان و شيعه من، خدا دلش را نگشايد جز به نفاق (دوروئى و بى‏ايمانى).