باب آنچه پيغمبر در باره خير انديشى نسبت به ائمه مسلمين و ملازمت جمعيت آنان فرمان داده است

پ- 1- رسول خدا (ص) در مسجد خيف براى مسلمانان سخنرانى كرد، فرمود:

خُرّم كند خدا بنده‏اى را كه گفتار مرا بشنود و آن را در دل جاى دهد و نگهدارد و به كسى كه نشنيده برساند چه بسا كسى كه دستور بينائى و فهم با خود دارد و خود بينا و با فهم نيست و چه بسا

 

كسى كه چنين دستورى را به بافهمتر از خود نقل مى‏كند سه چيز است كه دل مرد مسلمان در آنها دغلى روا نمى‏دارد، (كينه‏ورزى نمى‏كند خ ل) (شرانگيزى نمى‏كند خ ل):

1- كردار پاك و بى‏غرض براى خدا.

2- خير انديشى براى پيشوايان و رهبران مسلمين.

3- پيوست و پايدارى در جماعت مسلمانان، زيرا دعوت جامعه مسلمانان فراگيرنده است هر آنكه را در دنبال آنان باشد (دعاى ائمه فراگيرد هر كه را در دنبال آنان باشد خ ل) (دعاى پيغمبر فراگيرد مسلمانان را و هر كه دنبال آنان باشد خ ل).

مسلمانان همه برادرند و خونشان با هم برابر است، كوچكترين فرد مسلمان براى اجراى پيمان امان جامعه مسلمانان كوشا است (پيمان امان كوچكترين فرد مسلمان بر همه مسلمانان مجرى است و بايد براى اجراى آن شتاب شود خ ل).پ 2- يكى از مردان قرشى ساكن مكه گويد: سفيان ثورى گفت: بيا ما را ببر خدمت جعفر بن محمد (ع)، گويد: من با او خدمت آن حضرت رفتيم و وقتى رسيديم كه سوار مركب خود شده بود، سفيان به آن حضرت عرض كرد: يا ابا عبد الله حديث خطبه رسول خدا (ص) را در مسجد خيف براى ما باز گو، فرمود: اكنون بگذار دنبال كار خود بروم چون سوار شدم، و چون برگشتم براى تو باز مى‏گويم، عرض كرد: تو را به قرابت رسول خدا (ص) سوگند كه اين حديث را بفرمائيد براى من، آن حضرت پياده شد و سفيان عرض كرد: دستور بدهيد تا دوات و كاغذ براى من بياورند و آن را از زبان شما بنويسم، دوات و كاغذ خواست و سپس فرمود:

بنويس:

 

پ‏بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، اين خطبه رسول خدا در مسجد خيف، خُرَّم باد بنده‏اى كه بشنود گفتار مرا و آن را در دل جاى دهد و حفظ كند و به هر كس نشنيده برساند، أيا مردم بايد حاضران به غائبان برسانند بسا كسى كه دستور بينائى و فهم با خود دارد و بينا و با فهم نيست (يعنى بدان معتقد نيست مانند مستشرقان خارجى كه اسلام و تاريخ آن را مى‏دانند ولى بدان عقيده ندارند) و بسا كسى كه دستور فقه را به بافهمتر از خود نقل مى‏كند، سه چيز است كه دل مرد مسلمان در آن دغلى روا ندارد:

1- اخلاص در كردار براى خدا.

2- خير انديشى براى ائمه مسلمين.

3- ملازمت در جماعت مسلمانان، زيرا دعوتشان فرا گيرد هر كس را كه در پشت سر آنها است، مؤمنان برادرند و خونشان برابرند و آنان هم دستند بر همه ديگران، مى‏كوشد براى اجراى پيمان آنها كوچكترشان.

سفيان آن را نوشت و بر آن حضرت باز خواند و امام صادق سوار شد، من و سفيان آمديم تا آن كه در ميان راه به من گفت: تو با خود باش و بايست تا من در اين حديث نگاهى و انديشه‏اى كنم، و من به او گفتم: به خدا ابا عبد الله الصادق با ذكر اين حديث به گردن تو حقى انداخته كه هرگز از گردنت نرود، گفت: كدام حق؟ گفتم: در اين جمله كه:

سه چيز است كه دل مسلمان در آن خيانت و دغلى روا ندارد، يكى اخلاص عمل براى خدا كه ما آن را فهميديم ولى دومى كه خير انديشى براى ائمه مسلمين است، اين ائمه‏اى كه خير انديشى آنها بر ما لازم است چه كسانند؟ معاويه بن ابى سفيان و يزيد بن‏

 

پ‏معاويه و مروان بن حكم و همه آن كسانيند كه گواهى آنان را در دست نداريم و نماز دنبال آنها نخوانيم؟ و سومى كه ملازمت با جماعت آنها است مقصود كدام جماعت است؟

مقصود جماعت مرجئه است كه مى‏گويند هر كه نماز هم نخواند و روزه هم نگيرد و غسل جنابت هم نكند و خانه كعبه را هم خراب كند و مادرش را هم بگايد به محض نام مسلمانى كه بر خود نهاده است در ايمان هم درجه جبرئيل و ميكائيل است؟

مقصود جماعت قدرى‏ها است؟ كه مى‏گويند: آنچه خدا خواست نشد و آنچه ابليس خواست مى‏شود؟

مقصود جماعت حرورى‏ها و خوارج است؟ كه از على بن ابى طالب (ع) بيزارند و او را كافر مى‏دانند؟

مقصود پيروان جهم است؟ كه مى‏گويد: ايمان همان خداشناسى است و ديگر چيزى جز آن نيست؟

سفيان گفت: واى بر تو در معنى اين دو جمله حديث چه مى‏گويند؟

گفتم: مى‏گويند مقصود از امامى كه خير انديشى براى او واجب است بر ما، على بن ابى طالب (ع) است.

و مقصود از جماعتى كه ملازمت آنها واجب است خاندان او است. گويد: آن نامه را گرفت و دريد و سپس به من گفت: از آن به احدى خبر مده.پ 3- امام باقر (ع) فرمود كه رسول خدا (ص) فرموده است:

خدا عز و جل به دوستدارى از خود نگاه نكند كه در طاعت و خير انديشى امام خويش كوشا است جز آن كه او همراه ما است در رفيق‏

 

 

اعلى.پ 4- امام صادق (ع) فرمود: هر كس به فاصله يك وجب از جماعت مسلمانان جدائى كند رشته اسلام را از گردن خود بر كنده.پ 5- فرمود: هر كه از جماعت مسلمانان جدائى گزيند و بيعت امام را بشكند و بگسلد نزد خدا عز و جل دست بريده آيد.