باب اشاره و نص بر على بن الحسين ع

پ‏1- از ابى الجارود كه امام باقر (ع) فرمود: چون هنگام شهادت حسين (ع) در رسيد دختر بزرگ ترش فاطمه بنت الحسين (ع) را طلبيد و كتاب سر بسته و وصيت ظاهره‏اى به او داد، على بن الحسين (ع) در اين حال، سخت بيمار بود و به خود مشغول بود و فاطمه آن كتاب را به على بن الحسين (ع) داد، به خدا آن كتاب به ما رسيده است، اى زياد. گويد: من گفتم: خدا مرا قربانت كند در آن كتاب چيست؟ فرمود: به خدا هر چه اولاد آدم از روز آفرينش خدا مر حضرت آدم (ع) را تا فناء دنيا نياز دارند در آن است، به خدا تمام حدود و مجازاتها در آن ثبت است تا برسد به مجازات يك خراش در تن.پ 2- به ابى الجارود فرمود: چون شهادت حسين (ع) در رسيد وصيّت خود را در يك كتاب در هم پيچيده به دخترش فاطمه سپرد

 

و چون كار حسين (ع) بدان جا كه مقدّر بود كشيد آن كتاب را به على بن الحسين (ع) داد، به آن حضرت گفتم: در آن چه بود- يرحمك الله-؟ فرمود: هر چه فرزندان آدم بدان نيازمندند از روزى كه دنيا به وجود آمده تا تمام شود.پ 3- ابو بكر حضرمى از امام صادق (ع) فرمود: چون حسين (ع) آهنگ عراق كرد كتب و وصيّت امامت را به ام سلمه سپرد و چون على بن الحسين به مدينه برگشت ام سلمه آنها را به وى داد.

در نسخه صفوانى است:پ 4- فليح بن ابى بكر شيبانى گويد: به خدا من خدمت على بن الحسين (ع) نشسته بودم و فرزندانش نزد او بودند كه جابر بن عبد الله انصارى خدمت او آمد و بر او سلام كرد و دست ابى جعفر امام باقر (ع) را گرفت و با او خلوت كرد و پس از آن گفت: به راستى رسول خدا (ص) به من خبر داده كه من محققاً مردى از خاندان او را درك مى‏كنم كه او را محمد بن على گويند و كينه‏اش ابا جعفر است و چون او را درك كردى سلام مرا به او برسان، گويد: جابر رفت و ابو جعفر نزد ما برگشت و با پدرش على بن الحسين (ع) و برادرانش نشست و چون نماز مغرب را خواند، على‏

 

 

بن الحسين (ع) به ابو جعفر فرمود: جابر بن عبد الله انصارى با تو چه گفت؟ پاسخ داد كه به من گفت: رسول خدا (ص) فرموده: تو محققاً مردى از خاندان مرا كه نامش محمد بن على و كينه‏اش ابو جعفر است درك مى‏كنى، سلام مرا به او برسان، پدرش به او فرمود: گوارا باد بر تو اى پسر جانم آنچه را خدا از طرف رسولش در ميان خاندان نبوت به تو اختصاص داده است، مبادا برادران خود را از اين موضوع مطّلع كنى تا برايت مكرى انديشند چنان كه برادران يوسف براى يوسف نمودند.