باب در اينكه ايمان بدون انجام واجبات و ترك محرمات پذيرفته نيست

پ‏1- محمد بن سالم از امام باقر (ع) فرمود: به راستى مردمى در باره قرآن ندانسته سخنها گفته‏اند و اين است كه خدا تبارك و تعالى مى‏فرمايد (7 سوره آل عمران): «او است آن كسى كه قرآن را به تو نازل كرده از آن است آياتى محكمه كه ام الكتابند و آيات ديگرى متشابهه و اما آن كسانى كه كج‏دلند پيرو آنند كه متشابه است براى فتنه‏جوئى و تأويل‏تراشى و تأويل آن را جز خدا نداند» تا آخر آيه «و راسخان در علم كه گويند ما بدان ايمان داريم همه از نزد پروردگار ما است و ياد آور نشوند جز صاحبان خرد» پس آياتى كه نسخ شدند از متشابهات هستند و آيات محكمه از نسخ‏كننده‏ها، به راستى خدا عز و جل نوح را به قومش مبعوث كرد كه خدا را بپرستيد و از او بپرهيزيد و مرا

 

پ‏اطاعت كنيد، سپس آنها را به پرستش خداى يگانه خواند و اين كه براى او شريكى نگيرند و سپس پيمبران را بر اين روش مبعوث كرد تا به محمد (ص) رسيدند و آنان را دعوت كرد كه خدا را بپرستند و شريك براى او نگيرند و فرمود (13 سوره شورى): «شريعت نهاد براى شما در ديانت آنچه نوح را بدان سفارش كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه به ابراهيم و موسى سفارش كرديم كه دين را بر پا داريد و تفرقه نشويد در آن، به مشركين ناگوار است آنچه آنها را بدان دعوت مى‏كنى، خدا به سوى خود برگزيند هر كه را خواهد و رهبرى كند هر كه بدو باز گردد».

و پيغمبران را به قوم خود مبعوث كرد بر اساس شهادت به يگانگى خدا و اقرار بدان چه آورند از نزد خدا و هر كه با اخلاص گرويد و بر آن مرد خدا او را به بهشت در آورد براى آن زيرا خدا به هيچ وجه به بنده‏ها ستمكار نيست و اين براى آن است كه خدا بنده‏اى را عذاب نكند تا در قتل و هر گناهى كه خدا آن را موجب دوزخ دانسته اصرار كند و چون هر پيغمبرى را دسته با ايمان قومش اجابت كردند براى هر پيغمبرى شرعى و برنامه‏اى مقرر كرد و شرع، برنامه همان راه و روش است و به محمد (ص) فرمود: (163 سوره نساء): «به راستى ما به تو وحى كرديم چونان كه وحى كرديم به نوح و پيغمبران بعد از او» و به هر پيغمبرى فرمان داد تا به راه و روشى كار كند، در ضمن روش و راهى كه خدا عز و جل موسى را بدان فرمان كرد اين است كه شنبه روز را براى آنها مقرر ساخت و هر كه شنبه را بزرگ شمرد و روا ندانست كه از بيم خدا در آن كارى حلال داند، خدا او را به بهشت برد و هر كه به حق شنبه سبكى كرد و در آن حلال دانست آنچه را خدا حرام كرده بود از كارى كه خدا او را در آن نهى كرده بود خداى عز و جل او را به دوزخ برد و اين براى‏

 

پ‏آن بود كه ماهيها را حلال شمردند و روز شنبه آنها را حبس كردند و خوردند و خدا به آنها خشم كرد بى‏آنكه به خدا شرك آورده باشند و يا در چيزى كه موسى (ع) آورده بود شك كرده باشند.

خدا عز و جل فرمايد (62 سوره بقره): «و محققاً شما دانستيد آن كسانى را از شما كه در شنبه تعدى كردند و ما به آنها گفتيم كه باشيد ميمونهاى رانده شده» سپس خدا عيسى‏ را مبعوث كرد به شهادت ان لا اله الا الله و اقرار بدان چه از جانب خدا آورده و براى آنها شرع و برنامه‏اى مقرر داشت و قانون شنبه را كه پيش از آن مأمور بودند احترام كنند منهدم كرد و همه آنچه را كه بر عهده آنها بود از راه و روش چنانه‏اى كه موسى آورده بود از ميان برداشت و هر كه از راه عيسى‏ (ع) پيروى نكرد، خدا او را به دوزخ برد و اگر چه آن را كه همه پيغمبران آوردند اين بود كه براى خدا شريك نگيرند سپس خدا محمد (ص) را مبعوث كرد و او ده سال در مكه زيست و در اين ده سال هر كه گواهى به يگانگى خدا و رسالت محمد (ص) داد خدا او را به بهشت برد براى اقرار او كه ايمان تصديق نبوت بود و خدا كسى را كه پيرو محمد (ص) مرد عذاب نكرد مگر آنكه مشرك به خداى رحمان بود و تصديق آن اين است كه خدا در مكه ضمن سوره بنى اسرائيل به آن حضرت نازل كرد كه (23 سوره اسراء): «و حكم كرد پروردگارت كه نپرستيد جز او را و به پدر و مادر احسان كنيد تا قول خدا تعالى‏: به راستى او آگاه و بينا است» ادب و پند و آموزش و نهى سبك، نسبت به آن وعده نداد و وعيدى ننهاد بر ارتكاب آنچه غدقن كرده است و نسبت به چيزهائى نهى كرد و بر حذر نمود و سخت نگرفت و تهديد نكرد و فرمود (31 سوره اسراء): «فرزندان خود را نكشيد از بيم تهى دستى ما به آنها روزى دهيم و هم به شما زيرا

 

پ‏كشتن آنان خطاى بزرگى (32) نزديك زنا نرويد زيرا آن هرزگى است و چه بد راهى است (33) و نكشيد نفس محترم از طرف خدا را مگر به حق و حساب و هر كه به ستم كشته شود محققاً به ولى او تسلط (بر قصاص) داديم او اسراف نكند در كشتن به راستى كه او يارى شده است (34) به مال يتيم نزديكى نكنيد مگر به وجهى كه براى او بهتر باشد تا برسد به بلوغ خود بعهد بپائيد زيرا عهد مسئوليت دارد (35) و چون كيل كنيد پيمانه را پر كنيد و با ترازوى درست جنس را بكشيد، اين بهتر و خوش‏عاقبت‏تر است (36) دنبال چيزى كه ندانى مرو، به راستى گوش و چشم و دل همه آنها باعث مسئوليتند (37) روى زمين متكبرانه راه مرو زيرا تو زمين را نتوانى شكافت و به درازى كوه‏ها نتوانى رسيد (38) همه اينها نزد خداى تو بد است (39) اين است آنچه پروردگارت از حكمت به تو وحى كرده و با خدا معبود ديگرى مقرر مدار تا در دوزخ افتى سرزنش شده و مطرود». و در سوره و الليل اذا يغشى نازل كرد: «من شما را بيم دهم از آتشى شعله‏ور كه در آن در نگيرد جز اشقى‏ آنكه تكذيب كند و رو گرداند» و مقصود از آن مشرك است و در سوره إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ نازل كرده: «اما كسى كه نامه او را از پشت سرش به او دهند در آينده فرياد واى واى كشد و به دوزخ افتد زيرا او در ميان خاندانش شاد بود به راستى او گمان مى‏كرد كه برگشت نكند، آرى» مقصود از آن هم مشرك است، و در سوره تبارك نازل كرد: (8): «هر آنگاه كه فوجى در آن افكنده شوند خازنان دوزخ از آنها پرسند كه بيم دهنده براى شما نيامد (9) گويند چرا محققاً آمد براى ما بيم دهنده و او را تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى نفرستاده» مقصود از اينها هم مشركانند و در سوره واقعه نازل كرد:

 (آيه 29- 30): «و اما اگر از مكذبان و گمراهان است، با آب جوشيده پذيرائى گردد و به دوزخ رود، اينها هم مشركانند».

 

پ‏و در سوره الحاقه نازل كرد (25): «و اما كسى كه نامه عملش به دست چپش آيد گويد اى كاش كه به من نامه عملم نرسيده بود (26) اى كاش نمى‏دانستم حسابم چيست (27) اى كاش كارم گذشته بود (28) دارائيم به درد من نخورد تا آنكه فرمايد به راستى او بود كه ايمان به خداى بزرگ نداشت» اين هم مشرك است، و در طسم (90 سوره شعراء):

 «دوزخ خود را نمود براى گمراهان (91) به آنها گفته شد شما در كجاها پرستش مى‏كرديد (92) جز خدا را آيا شما را يارى كردند و يا ياورى جستند (93) پس به رو در افتادند در آن با گمراهان (94) و با لشكرهاى ابليس همگى» جنود ابليس نژادهاى او است از شياطين و فرموده او كه (گويند) «ما را گمراه نكرد جز مجرمان» مقصود از آن همان مشركانند كه اينان بدانها اقتداء كردند و در شريك از آنها پيروى كردند و ايشان همان قوم محمدند (ص) احدى از يهود و نصارى در آنها نيست، مصدق آن قول خدا عز و جل است (12 سوره ص): «پيش از آنها قوم نوح تكذيب كردند» (176 سوره شعراء): «اصحاب؛ ايكه؛ تكذيب كردند» (160 سوره شعراء): «قوم لوط تكذيب كردند» در ميان اينان نبود يهودى‏ها كه گفتند: عزيز پسر خدا است، و نه نصارى كه گفتند: مسيح پسر خدا است. محققاً خدا يهود و نصارى را به دوزخ برد و هر قومى را به عملشان به دوزخ برد، اين است گفته آنها كه گمراه نكرد ما را جز مجرمان، زيرا ما را به روش خودشان دعوت كردند.

اين است معنى قول خدا عز و جل در باره آنها چون همه را در دوزخ گرد آورد (36 سوره اعراف): «گويند دسته‏هاى بعدى به دسته‏هاى نخست خود پروردگارا اينانند كه ما را گمراه كردند آنها را عذاب دو چندان بده در دوزخ».

 

پ‏و فرمود خدا كه: «چون هر امتى در آيند در دوزخ لعنت كنند همكار خود را تا آنكه همه در آن فراهم آيند» و از هم بيزارى جويند و همديگر را لعنت كنند، برخى مى‏خواهند به اميد نجات و رستگارى نزد ديگران روند و از بزرگى عذابى كه بر آنها رخ داده در مانند و ديگر موقع آزمايش و تجربه و عذر پذيرى نيست و نيست در اين موقع راه نجات و اين آيات و امثالش در مكه نازل شده است و خدا به دوزخ نبرد جز مشرك را.

و چون خدا به محمد (ص) اجازه داد كه از مكه به مدينه رفت اسلام را بر پنج پايه استوار كرد:

1- شهادت ان لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله.

2- بر پا داشتن نماز.

3- دادن زكاة.

4- حج خانه كعبه.

5- روزه گرفتن در ماه رمضان.

و حدود را بر او نازل كرد و تقسيم ارث را و به او خبر داد از گناهانى كه خدا به وسيله آنها و بدانها دوزخ را لازم كند براى هر كه مرتكب آنها شود و در بيان قاتل نازل كرد (95 سوره نساء)* «و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد سزايش دوزخ است در آن جاويد است و خدا به او غضب كند و او را لعنت كند و براى او عذاب بزرگى فراهم سازد» خدا مؤمن را لعنت نكند، خدا عز و جل فرموده است (65 و 66 سوره احزاب): «به راستى خدا كافران را لعنت كند و براى آنها دوزخ را آماده كند در آن جاويد به مانند هميشه، نيابند ولى و ياورى»، چگونه متعلق به مشيت باشد با اين كه به سزاى در دوزخ افزوده غضب و لعنت را و آن را از ملعونان در قرآن خود ثبت كرده است و در باره خوردن‏

 

پ‏مال يتيم به ستم فرموده است (10 سوره نساء): «به راستى كسانى كه مال يتيمان را به ستم بخورند همانا در شكم خود آتش خوردند و محققاً به دوزخ در گيرند» و اين براى آن است كه خورنده مال يتيم روز قيامت مى‏آيد و در شكمش آتش شعله‏ور است تا زبانه آتش از دهانش در آيد تا اينكه همه اهل محشر او را بشناسند كه مال يتيم خورده است، و در باره كيل نازل كرد (2 سوره مطففين): «واى بر كم فروشان» و ويل را به كسى متوجه نكرده است تا او را كافر ناميده است، خدا عز و جل فرموده است (38 سوره مريم): «واى بر آن كسانى كه كافرند از مشاهده جميع خلايق در روز بزرگى»، و در باره عهد و پيمان نازل كرد (71 سوره آل عمران): «به راستى كسانى كه عهد و پيمان خدا را به بهاى اندكى بفروشند آنان در آخرت بهره‏اى ندارد و خدا با آنها سخن نگويد و به آنها نگاه نكند در روز قيامت و آنها را پاك نسازد و برايشان عذاب دردناكى است»؛ خلاق؛ بمعنى بهره است هر كه در آخرت بهره‏اى ندارد با چه وسيله به بهشت در آيد، و در مدينه نازل كرد (4 سوره نور): «مرد زانى در نياميزد جز با زن زانيه يا مشركه و زن زانيه را در آغوش نكشد جز مرد زانى يا مشرك و اين بر مؤمنان حرام است» خدا مرد زانى را مؤمن نناميده و زن زناكار را مؤمنه نام نداده و رسول خدا (ص) فرموده است- اهل دانش در اين گفته شك ندارد- كه: زنا كار هنگام زنا كردن، مؤمن نيست، و دزد در هنگام دزدى مؤمن نيست، زيرا چون اين كار زشت را مرتكب است ايمان از او بر كنده شود، چون پيراهن از تن.

در مدينه نازل شده است كه (5 و 6 سوره نور): «و آنان كسانى كه زنان پارسا را به زنا متهم كنند و سپس چهار گواه نياورند هشتاد تازيانه به آنها بزنيد و گواهى آنها را هرگز نپذيريد و آنان فاسقند جز كسانى‏

 

پ‏كه پس از آن بازگردند و اصلاح شوند زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است»، خدا بر كنار دانسته آن را كه به افتراء بپايد از اين كه مؤمن بنامد، خدا عز و جل فرموده (18 سوره سجده): «آيا كسى كه مؤمن است چون كسى باشد كه كافر است برابر نباشند» و خدا او را منافق دانسته، خدا عز و جل فرمود (67 سوره توبه): «به راستى منافقان همان فاسقانند» و خدا عز و جل او را از دوستان ابليس مقرر كرده، فرموده است (48 سوره كهف): «جز ابليس كه بوده است از جن و فاسق شده نسبت به امر پروردگارش» و او را ملعون ساخته و فرموده است (23 و 24 سوره نور): «به راستى آن كسانى كه زنان پارسا، و بى‏خبر مؤمنه را متهم به زنا در دنيا و آخرت لعن شوند و از آن آنها است عذاب دردناك، روزى آيد كه گواه شود بر آنها زبانهاشان و پاهاشان بدان چه كه بودند مى‏كردند» جوارح بر عليه مؤمن گواه نشوند و همانا گواه شوند بر عليه آنكه كلمه عذاب بر او ثابت شده و اما مؤمن نامه عملش به دست راستش آيد، خدا عز و جل فرمايد (74 سوره اسراء): «پس اما آن كسانى كه داده شود نامه عملش به دست راستش هم آنان بخوانند كتاب خود را و ستم نشوند به اندازه نخى»، سوره نور بعد از سوره نساء نازل شده است و دليلش اين است كه خدا عز و جل در سوره نساء نازل كرده است (14 سوره نساء): «و آنان كه از زنان شما هرزگى كنند چهار گواه بر آنها بگيريد از خودتان و اگر به هرزگى آنها گواهى دادند آنها را در خانه‏ها زندانى كنيد تا مرگ آنان را فرا گيرد يا خدا براى آنها راه نجاتى فراهم كند» و راهى كه خدا براى نجات آنها فراهم كرد اين است كه فرمود: «سوره‏اى است نازل كرديمش و فرضش نموديم و در آن آيات روشنى فرو فرستاديم شايد شما ياد آور شويد* زن زناكار و مرد زناكار را بهر كدام صد تازيانه بزنيد و شما را نسبت به آنها مهرورزى نگيرد در برابر

 

پ‏دين خدا اگر شما مؤمن هستيد به خدا و روز قيامت و بايد جمعى از مؤمنان گواه كيفر آنها باشند».پ 2- از امام باقر (ع) كه فرمود به امير المؤمنين (ع) گفته شد:

هر كه گواهى دهد به يگانگى خدا و رسالت محمد (ص) مؤمن است؟

فرمود:

پس واجبات خدا كجا است؟ (ابى الصباح كنانى راوى خبر) گويد: و شنيدم كه مى‏فرمود: على مى‏فرمود: اگر ايمان همان كلامى بود در باره آن روزه و نماز و حلال و حرامى نازل نمى‏شد، من به امام باقر (ع) گفتم به راستى نزد ما جمعى هستند كه مى‏گويند همين قدر كسى به يگانگى خدا و رسالت محمد (ص) گواهى داد، مؤمن است.

فرمود:

چرا به گنه‏كار حدّ زنند و دستش را ببرند و آفريده‏اى نيست كه نزد خدا از مؤمن گرامى‏تر باشند زيرا فرشته‏ها خدمتكار مؤمنان باشند، مؤمنان در پناه خدايند و بهشت از آن مؤمنان است و حور العين از آن مؤمنان است، سپس فرمود: پس چرا كسى كه منكر واجبات الهيه است كافر است؟.پ 3- از اسلام جعفى گويد، از امام جعفر صادق (ع) از ايمان پرسيدم.

 

فرمود: ايمان، اين است كه خدا اطاعت شود و نافرمانى نشود.