باب در اينكه عهد امامت نسبت به هر يك از ائمه از طرف خدا اعلام شده است

پ‏1- ابى بصير گويد: من خدمت امام صادق (ع) بودم اوصياء را نام بردند و من هم اسماعيل را نام بردم، فرمود: نه- به خدا- اى ابا محمد اين با ما نيست، امر امامت نيست مگر با خدا عز و جل كه در باره يكى بعد از ديگرى نازل مى‏كند.پ 2- عمرو بن اشعث گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

شما گمان مى‏كنيد وصيت‏كننده از ما ائمه به هر كه خواهد مى تواند به امامت وصيت كند؟ نه- به خدا- بلكه امامت عهد و فرمانى است از طرف خدا و رسولش براى مردى پس از مردى تا برسد امر امامت به صاحبش كه مستحق آن است.

 

پ‏3- معاويه بن عمار از امام صادق (ع) فرمود: امامت عهد معهودى است از طرف خدا عز و جل براى مردانى به نام معين، امام حق ندارد آن را دريغ دارد و پنهان كند از آنكه بعد از او معين شده، به راستى خدا تبارك و تعالى به داود (ع) وحى كرد: از خاندانت يكى وصى معين كن زيرا در علم من گذشته كه پيغمبرى مبعوث نكنم جز اينكه از خاندانش يك وصى باشد، داود فرزندانى بسيار داشت، در ميان آنها پسر بچه‏اى بود كه مادرش نزد داود بود و او را دوست مى‏داشت، داود پس از دريافت اين وحى نزد آن محبوبه خود آمد و به او گفت: به راستى خدا عز و جل به من وحى كرده و فرمان داده كه از خاندانم يك وصى معين كنم، آن همسرش به او گفت: پس خوب است پسر من باشد، داود گفت: من هم همين را خواستارم ولى در علم خدا گذشته بود كه وصىّ او سليمان است، خدا به داود وحى كرد تا فرمان من نرسد شتاب مكن، ديرى نپائيد كه دو مرد نزد او آمدند و در باره گوسفندى نزاعى داشتند، به داود خطاب رسيد كه: پسران خود را گرد آور و هر كدام در اين قضيه، به حق حكم كردند، او بعد از تو وصىّ تو باشد، داود فرزندان خود را جمع كرد و چون دو طرف مرافعه شرح قضيه را دادند (قضيه اين بوده كه گوسفند به باغِ مو انگورِ ديگرى ريخته و آن را خورده بود) سليمان رو به صاحب باغ كرد و گفت: اى صاحب باغ انگور، كَى گوسفندان اين مرد به باغ تو ريخته‏اند؟

گفت: دَر شب به باغ من آمده‏اند، فرمود: اى صاحب گوسفند، من حكم دادم كه همه اولاد گوسفندان تو با پشم آنها امسال مال صاحب باغ است. داود فرمود: چرا حكم ندادى كه خود گوسفندها

 

پ‏از او باشد؟ با اين كه عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ قيمت كرده‏اند و بهاى مو انگور برابر بهاى گوسفندها است؟ سليمان گفت: موهاى انگور از ريشه كنده نشده‏اند و تنها بار آنها را خورده‏اند و در سال آينده باز بار مى‏دهند.

خدا به داود وحى كرد كه: حكم به حق همين است كه سليمان صادر كرده، اى داود تو چيزى را خواستى و ما چيز ديگرى را. داود نزد همسر خود رفت و گفت: ما چيزى خواستيم و خدا چيزى ديگر خواست و نمى‏شود جز آنچه خدا عز و جل خواسته، ما به امر خدا عز و جل راضى هستيم و تسليم شديم و همچنين هستند اوصياء (ع)، حق ندارند در اين أمر امامت تجاوزى كنند و آن را از صاحبش به ديگرى واگذارند.

 

كلينى (ره) گويد: معنى حديث اين است كه اگر گوسفند در روز به باغ مو رفته بود بر صاحب گوسفند غرامتى نبود، زيرا صاحب گوسفند حق دارد در روز، گوسفند خود را سر دهد تا بچرد و صاحب باغ بايد باغِ خود را پاس دهد و نگهدارد و بر عهده صاحب گوسفند است كه شب گوسفند خود را ببندد و نگهدارى كند و صاحب باغ حق دارد در خانه‏اش بخوابد.پ 4- عمرو بن مصعب گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى فرمود: به نظر شما آن كه از ماها وصيت به امامت مى‏كند به هر كه خواهد مى‏تواند وصيت كند؟ نه به خدا، امامت عهدى است از طرف رسول خدا (ص) به مردى پس از مردى تا آن را به شخص‏ خود رسانيد.