باب در اينكه همه ائمه (ع) به دستور خدا تعالى بر سر كارند و به سوى او رهبرند

پ- 1- از حكم بن ابى نعيم كه گفت: من نزد امام باقر (ع) رفتم و او در مدينه بود، پس به او گفتم: من در ميان ركن و مقام (در مسجد الحرام) نذر كردم كه اگر تو را ديدار كردم از مدينه بيرون نروم تا بدانم كه قائم آن محمد (ص) توئى يا نه؟ امام (ع) هيچ پاسخى به من نداد، من سى روز در مدينه ماندم، پس روزى آن حضرت در راه جلوى من در آمد و فرمود: اى حكم، باز كه تو در اينجائى؟ در پاسخ گفتم: آرى من به شما از آنچه براى خدا بر گردن نهاده‏ام گزارش دادم، شما مرا نه دستورى داديد و نه غدقنى نهاديد و نه پاسخى فرموديد، فرمود: فردا بامداد مرا در خانه ديدار كن، من بامدادان نزد آن حضرت رفتم، فرمود: بپرس از نيازمندى خود، گفتم: من براى خدا بر گردن خود نذرى نهاده‏ام از روزه و صدقه در ميان ركن و مقام كه اگر شما را ديدار كردم، از شهر مدينه بيرون نروم تا بدانم كه شما قائم آل محمد (ص) هستيد يا نه، اگر شما او باشيد آماده جهاد و ملازم شما باشم، و اگر نباشيد در زمين بگردم و جستجوى روزى كنم؟ فرمود: اى حكم، ما همه قائم به امر خدا هستيم و به دستور او بر سر كاريم، گفتم: توئى مهدى؟

فرمود: ما همه به خدا رهبرى كنيم، گفتم: شما آن امام شمشير زن‏

 

پ‏هستيد؟ فرمود: همه ما شمشير زن هستيم و وارث تيغ پيغمبر (ص)، گفتم: شمائيد كه دشمنان خدا مى‏كشيد و دوستان خدا در سايه شما عزيز مى‏شوند و به وسيله شما دين حق خدا پيروز مى‏شود؟ فرمود:

اى حكم، چگونه من او هستم؟ با اين كه به چهل و پنج سالگى رسيدم و به راستى كه صاحب الامر (ع) به دوران شيرخوارگى از من نزديك‏تر و بر پشت زين از من چالاك‏تر است.پ 2- از ابى خديجه از امام صادق (ع) كه پرسش شد از قائم (ع)، و در پاسخ فرمود: ما همه قائم به امر خدا هستيم، يكى پس از ديگرى تا آنكه شمشيردار بيايد، و چون امام شمشيردار آمد، به دستورى آيد جز اينكه بوده است.پ 3- از عبد الله بن سنان گويد: به امام صادق (ع) گفتم (28 سوره اسراء): «روزى كه بخوانيم هر مردمى را با رهبرشان» فرمود:

 

مقصود همان رهبرى است كه در ميان آنها است و او امام قائم اهل زمان آنها است.