باب شكر

پ‏1- رسول خدا (ص) فرمود: خورنده شكرگزار، أجر روزه‏دار خداجو دارد؛ و تندرست شكرگزار، أجر گرفتار دردمند صابر دارد و عطا بخش شكرگزار، أجر محروم قناعتكار دارد.پ 2- رسول خدا (ص) فرمود: خداوند بر بنده‏اى درى از شكر نگشايد كه درى از فزايش را بر او بندد.پ 3- از امام صادق (ع) كه فرمود:

در تورات نوشته است: شكرگزار از هر كه به تو نعمت داد و نعمت بخش بر هر كه تو را شكر گزارد، زيرا با شكرگزارى نعمت نابود نگردد و با كفران نعمتى نبايد، شكرگزارى فزايش نعمت است و امان از ديگرگونى.پ 4- از امام باقر يا امام صادق (ع) كه فرمود:

تندرست شاكر، أجر دردمند صابر دارد و عطابخش شاكر،

 

أجر محروم قانع.پ 5- از فضل بقباق، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (11 سوره ضحى): «و اما به نعمت پروردگارت باز گو» فرمود: يعنى آن كسى كه به تو نعمت بخشيد به فضيلتى و به تو عطا داد و احسان كرد. سپس فرمود: رسول خدا (ص) دين او را باز گفت و آنچه خدا به او داده بود و آنچه بدو انعام كرده بود.پ 6- از امام باقر (ع) كه رسول خدا (ص) در شب مقرر نزد عايشه بود، عايشه به او گفت: يا رسول اللَّه، چرا خود را رنج مى‏دهى با اينكه خداوند تو را آمرزيده است نسبت بدان چه در پيش گناه كردى و آنچه در آينده؟

فرمود: اى عايشه، نبايد كه بنده شاكرى باشم؟ فرمود:

رسول خدا (ص) را شيوه آن بود كه بر نوك انگشتان پاهايش براى عبادت مى‏ايستد، پس خدا به او نازل فرمود: «اى طه* ما قرآن را به تو فرو فرستاديم تا در رنج افتى».پ 7- از عبيد اللَّه بن وليد، گويد: شنيدم از امام صادق (ع) كه مى‏فرمود:

سه چيز است كه با وجود آنها چيزى زيان نزند: دعاء در

 

موقع گرفتارى، و آمرزش‏جوئى هنگام گناه، و شكرگزارى هنگام نعمت.پ 8- از امام صادق (ع) كه فرمود:

به هر كه شكر داده شود فزونى داده شود، خدا عز و جل مى‏فرمايد (7 سوره ابراهيم): «هر آينه اگر شكر كنيد بيفزائيم براى شما».پ 9- فرمود:

هر نعمتى خدا به بنده‏اى دهد و از دل آن را و با زبان خود آشكارا خدا را سپاس گويد تا سخنش تمام شود، خدا فرمان فزايش براى او صادر كند.پ 10- فرمود:

شكر نعمت، كناره‏گيرى از حرامها است و نهايت شكر، گفتن الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ است.پ 11- مى‏فرمود:

شكر هر نعمتى گرچه بزرگ باشد، اين است كه خدا عز و جل را بر آن سپاس گوئى.پ 12- از أبى بصير، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: براى شكر اندازه‏اى است كه چون بنده آن را انجام دهد شاكر باشد؟

فرمود: آرى گفتم: آن چيست؟ فرمود: خدا را در هر نعمتى‏

 

كه دارد از اهل و مال، حمد گويد و اگر در مالى كه به او انعام كرده حقى باشد آن را ادا كند و از آن به حساب است قول خدا عز و جل (كه موقع سوار شدن كشتى يا چهارپا بگويد- 13- سوره زخرف): «سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ- منزه باد آنكه اين را براى ما مسخر نمود و ما خود تاب تسخير آن را نداشتيم» و آن است قول خدا تعالى (در موقع ورود به منزل و مسكن- 92- سوره مؤمنون) «رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ- پروردگارا مرا با بركت فرود آور و تو بهترين پذيرا هستى» و قول خدا (80 سوره اسراء): «رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً- پروردگارا مرا به درستى و راستى در آور و به درستى و راستى بر آور و از نزد خود برايم تسلط پيروزمندانه مقرر ساز».پ 13- از معمر بن خلاد، گويد: شنيدم أبو الحسن (ع) مى‏فرمود:

هر كه خدا را بر نعمتى حمد كند او را شكر كرده و حمد از آن نعمت برتر است.پ 14- از صفوان جمال، كه امام صادق (ع) به من فرمود:

خدا هر نعمتى به بنده‏اى دهد، خرد يا بزرگ و آن بنده بگويد: الحمد للَّه، شكرش را ادا كرده.پ 15- فرمود:

خدا هر نعمتى به بنده‏اى دهد و آن را از دل بفهمد، شكرش را ادا كرده.

 

پ‏16- فرمود:

به راستى مردى از شماها شربت آبى نوشد و خدا به وسيله آن بهشت را بر او واجب كند، سپس فرمود: جام را بگيرد و بر لبش نهد و نام خدا برد، سپس آن را دور كند و حمد خدا گويد با اين كه هنوزش مى‏خواهد، سپس باز بنوشد و آن را دور كند و حمد خدا كند، سپس باز بنوشد و آن را دور كند و حمد خدا كند و خدا عز و جل بدان بهشت را بر او واجب كند.پ 17- از عمر بن يزيد، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: به راستى من از خدا عز و جل خواستم كه به من مالى روزى كند، و روزى كرد، و از خدا خواستم فرزند به من روزى كند، روزى كرد، و از او خواستم خانه‏اى به من دهد، و خانه‏اى به من داد، و ترسيدم كه مبادا مرا نعمت گير كند.

در پاسخ فرمود: اما به خدا كه با حمد كردن، اين وضع در ميان نيست.پ 18- از حماد بن عثمان، گويد: امام صادق (ع) از مسجد بيرون شد و مركوب او گم شده بود، فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند، شكرِ خدا بگزارم چنانچه شايسته شكر او است.

گويد: درنگى نشد كه مركوب او را آوردند، آن حضرت فرمود: الحمد للَّه.

گوينده‏اى بدو گفت: قربانت، نفرموديد كه شكر خدا گزارم چنان كه شايسته شكر او است؟

 

امام صادق (ع) فرمود: نشنيدى كه گفتم: الحمد للَّه؟پ 19- از امام صادق (ع) فرمود:

رسول خدا (ص) را شيوه اين بود كه چون أمرى برايش پيش مى‏آمد كه شادش مى‏كرد، مى‏فرمود: حمد خدا را بر اين نعمت، و چون أمر غم آورى برايش رخ مى‏داد مى‏فرمود: حمد خدا را به هر حال.پ 20- از امام باقر (ع) كه:

چون نگاه تو به گرفتارى افتاد، چنانچه به او نشنوانى سه بار بگو: حمد خدا را كه مرا عافيت داد از آنچه تو را بدان گرفتار كرد و اگر مى‏خواست مى‏كرد، هر كه چنين گويد: خدا او را هرگز گرفتار نكند بدان بلا.پ 21- از امام صادق (ع) فرمود:

بنده‏اى نيست كه گرفتارى بيند و بگويد: «سپاس خدائى را سزا است كه از من برگرفت آنچه را كه تو را بدان گرفتار كرد و مرا بر تو به عافيت برترى داد، بار خدايا، به من عافيت بخش از آنچه او را بدان گرفتار كردى» جز آنكه بدان بلا گرفتار نشود.پ 22- از امام صادق (ع) فرمود:

چون مردى را گرفتار ديدى و خدا به تو نعمت عافيت داده بگو: «بار خدايا، نه من مسخره كنم و نه بر خود ببالم ولى تو را

 

سپاس گزارم بر بزرگترين نعمتها كه به من داده‏اى» يعنى نعمت عافيت و تندرستى».پ 23- فرمود كه:

رسول خدا (ص) فرموده: چون گرفتارها را ديديد، خدا را حمد كنيد و آن‏ها نشنوند كه غمنده گردند.پ 24- فرمود كه:

رسول خدا (ص) در سفرى بر پشت شتر ره مى‏سپرد، به ناگاه پياده شد و پنج بار سجده كرد و چون سوار شد گفتند: يا رسول اللَّه، ديديم كارى كردى كه نمى‏كردى؟ فرمود: آرى، جبرئيل پيش من آمد و از طرف خدا عز و جل مژده‏ها به من داد و من براى خدا سجده شكر كردم براى هر مژده يك سجده.پ 25- فرمود:

هر گاه يكى از شماها نعمت خدا عز و جل را ياد آورد، بايد گونه بر خاك نهد به شكرانه خدا و اگر سوار باشد، پياده شود و گونه بر خاك نهد و اگر بيم شهرت نتواند كه پياده شود، گونه خود بر غاشيه زين نهد و اگر نتواند، بر كف خود نهد، سپس خدا را بدان چه بر او نعمت بخشيده است سپاس گويد.پ 26- از هشام بن أحمر، گويد: من به همراه أبى الحسن (ع)

 

در حومه مدينه گردش مى‏كردم، به ناگاه پاى از مركب خود پائين نهاد و به سجده افتاد و به درازا كشيد و به درازا، سپس سر برداشت و سوار مركبش شد، من گفتم: قربانت، سجده را بسيار طول دادى؟

فرمود: من به ياد نعمتى افتادم كه خدا به من عطا كرده و خوش داشتم كه پروردگارم را شكر گزارم.پ 27- از امام صادق (ع) فرمود:

در آنچه خدا عز و جل به موسى (ع) وحى كرد، فرمود: اى موسى، حق شكر مرا به جاى آور، عرض كرد: پروردگارا، چگونه حق شكرت را به جا آورم و شكرى نگزارم جز آنكه همان شكر هم نعمتى است كه تو به من ارزانى داشتى؟ فرمود: اى موسى، اكنون حق شكر مرا ادا كردى كه دانستى آن هم از من است.پ 28- فرمود:

چون بامداد كنى يا شام، ده بار بگو: «بار خدايا هر چه به همراه من بامداد كرده است از نعمت تندرستى نسبت به دين يا دنيا از تو است يگانه‏اى، شريك ندارى، از آن تو است حمد و از آن تو است شكر بدانها بر گردن من اى پروردگارم تا خشنود شوى و پس از خشنودى» زيرا چون تو چنين گفتى شكر هر چه را خدا در آن روز و شب به تو نعمت داده انجام كردى.پ 29- فرمود كه:

 

نوح، هر بامداد اين را مى‏گفت: و بدان بود كه بنده پر شكر ناميده شد، فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هر كه راست گفت نجات يافت.پ 30- على بن الحسين (ع) مى‏فرمود:

به راستى خدا دوست دارد هر بنده غمنده را دوست دارد هر بنده پر شكرگزار را، خدا تبارك و تعالى به يكى از بنده‏هايش در روز رستاخيز مى‏فرمايد: آيا تو فلانى را شكر كردى؟ در پاسخ مى‏گويد:

 

بلكه من تو را شكر كردم پروردگارا، پس خدا مى‏فرمايد: مرا شكر نكردى، چون او را شكر نكردى، سپس فرمود: قدردان‏ترين شما نسبت به مردم شكرگزارترين شما است نسبت به خدا.