باب نكوهش دنيا و بيان زهد در دنيا

پ‏1- از امام صادق (ع) فرمود:

هر كه نسبت به دنيا زاهد و بى‏رغبت باشد، خدا حكمت را در دلش بر جا دارد و زبانش را بدان گويا كند و او را به عيبهاى دنيا بينا سازد و درد و درمان آن را به او بفهماند و از دنيا درستش بيرون برد و به بهشت دار السلامش در آورد.پ 2- از حفص بن غياث، از امام صادق (ع)، گويد: شنيدمش مى‏فرمود:

همه خوبيها را در خانه‏اى نهادند و كليد آن را از زهد در دنيا ساختند، سپس فرمود كه: رسول خدا (ص) فرموده است: مرد شيرينى ايمان را در دل نچشد تا باكش نباشد كه دنيا در دست كيست و چه كسى آن را مى‏خورد، سپس امام صادق (ع) فرمود: بر دلهاى شما حرام است كه شيرينى ايمان را بدانند و بفهمند تا نسبت به دنيا زهد ورزند و بى‏رغبت باشند.پ 3- امير المؤمنين (ع) فرمود:

از بهترين اخلاق كمك كار دين، زهد در دنيا است.

 

پ‏4- مردى از على بن الحسين (ع) از زهد پرسيد، فرمود:

زهد 10 چيز است و بالاترين درجه زهد كمترين درجه ورع است و بالاترين درجه ورع كمترين درجه يقين است و بالاترين درجه يقين كمترين درجه رضا است، هلا به راستى زهد در يك آيه از قرآن خدا عز و جل است (23 سوره حديد): «تا آنكه افسوس نخوريد بر آنچه از دست شما رفت و شاد نشويد بدان چه به شما رسانيد».پ 5- از سفيان بن عيينه، گويد: شنيدم امام صادق (ع) را و او مى‏فرمود:

هر دلى در آن شك يا شرك باشد، ساقط است، همانا مقصودشان به زهد در دنيا براى اين است كه دلهاشان براى آخرت آماده و فارغ باشد.پ 6- فرمود كه:

امير المؤمنين (ع) فرموده است: نشانه مشتاق به ثواب آخرت زهد او است در نقد نمايش فريبنده دنيا، هلا بى‏رغبتى در اين دنيا براى زاهد از آنچه خدا عز و جل برايش قسمت كرده است نكاهد و اگر چه زهد ورزد، و حرص حريص به متاع دنيا قسمت او را نفزايد و گر چه حرص ورزد، مغبون كسى است كه از بهره آخرتش محروم گردد.پ 7- فرمود:

 

خوش نمى‏آمد رسول خدا (ص) را از دنيا چيزى جز اين كه در آن گرسنه و ترسان باشد.پ 8- فرمود:

پيغمبر غمنده بيرون رفت، يك فرشته‏اى كه همراهش كليدهاى گنجينه‏هاى زمين بود نزد او آمد و به او گفت: اى محمد، اينها كليدهاى گنجهاى زمين است، پروردگارت مى‏فرمايد: بازكن و هر چه خواهى از آنها برگير بى‏آنكه چيزى از آنها (از مقامت خ) كم شود در نزد من، رسول خدا (ص) فرمود: دنيا خانه كسى است كه خانه ندارد و كسى كه خرد ندارد براى آن جمع مى‏كند، آن فرشته گفت: بدان كه تو را به راستى مبعوث كرده، به راستى من اين سخن را از فرشته‏اى شنيدم كه در آسمان چهارم بود هنگامى كه اين كليدها را به من دادند.پ 9- از عبد اللَّه بن قاسم، از امام صادق (ع) فرمود:

رسول خدا (ص) به يك بزغاله گوش بريده كه مرده بود و بر زباله‏دانى افتاده بود گذر كرد و به اصحاب خود فرمود: اين به چه مى‏ارزد؟

در پاسخ گفتند: اگر اين زنده بود شايد يك درهم هم نمى‏ارزيد، پيغمبر (ص) فرمود: بدان كه جانم به دست او است، هر آينه دنيا نزد خدا از اين بزغاله مرده نزد صاحبش بى‏ارزش‏تر است.

 

پ‏10- فرمود:

هر گاه خدا براى بنده‏اى نيكى خواهد، او را به دنيا بى‏رغبت كند و در ديانت فهميده سازد و به عيوب دنيا بينا كند و هر كه را اين خصلتها داده شود، خير دنيا و آخرت به او داده شده، و فرمود:

هيچ كس حق را از درى نجسته كه از در زهد در دنيا بهتر باشد و آن ضد است مر آنچه را دشمنان حق مى‏جويند، گفتم: قربانت، آنها از چه راهى مى‏جويند؟ فرمود: از رغبت به دنيا، و فرمود: آيا شخص پر صبر ارجمندى وجود ندارد، به راستى اين دنيا چند روز اندك بيش نيست، هلا بر شما حرام است كه مزه ايمان را بچشيد تا نسبت به دنيا بى‏رغبت و زاهد شويد.

گويد: و شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: هر گاه مؤمن خود را از دنيا كنار كشد مقامش بالا رود و شيرينى دوستى خدا را دريابد و نزد دنياداران به ديوانه ماند و همانا به دين مردم حب خدا آميخته و به كارى جز آن دست نيندازند.

گويد: شنيدمش مى‏فرمود: به راستى چون قلب، پاك و مصفا شد، زمين بر او تنگ گردد تا بر فراز رود.پ 11- از زهرى محمد بن مسلم بن شهاب، گويد: از على بن الحسين (ع) پرسش شد، كدام عمل نزد خدا عز و جل بهتر است؟

در پاسخ فرمود: هيچ عملى بعد از معرفت خدا عز و جل و معرفت رسول خدا بهتر از بغض دنيا نيست و به راستى براى آن تيره‏هاى بسيار است و براى گناهان هم تيره‏هاى بسيار است، نخست چيزى كه براى آن، خدا نافرمانى شد، كبر و بزرگ منشى است كه نافرمانى شيطان است هنگامى كه سر باز زد و بزرگى به خود بست و

 

از كافران گرديد، و ديگر، حرص است كه گناه آدم و حوا است هنگامى كه خدا عز و جل به آنها فرمود (25 سوره بقره): «بخوريد از هرجا خواهيد و نزديك اين درخت نرويد تا از ستمكاران شويد» و آنها از چيزى كه بدان نيازى نداشتند برگرفتند و اين حرص در نژاد آنها تا روز قيامت به جا ماند و اين براى آن است كه بيشتر چيزى كه آدمى‏زاده مى‏جويد آن است كه بدان نيازى ندارد، سپس حسد است كه گناه پسر آدم است هنگامى كه به برادرش حسد برد و او را كشت و از اين حب زنان و حب دنيا و حب رياست و حب راحت و حب سخنورى و حب آقائى و ثروتمندى منشعب گرديد و هفت خصلت شدند و همه در حب دنيا گرد آمدند و پيغمبران و دانشمندان پس از دانستن آن گفتند: دوستى دنيا سر هر گناهى است، دنيا دو دنيا است، يكى براى رفع ضرورت زندگى و ديگر دنياى ملعون و نفرين شده.پ 12- از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود:

به راستى در دنيا دارى زيان به آخرت است و در طلب آخرت زيان به دنيا، شما به دنياى خود زيان بزنيد كه بهتر است از زيان رساندن به آخرت.پ 13- از ابى عبيده حذّاء، گويد: به امام باقر (ع) گفتم: براى من بازگو آنچه را بدان سود گيرم.

فرمود: اى ابا عبيده، بسيار ياد مرگ كن، زيرا آدمى نباشد

 

كه ياد مرگ كند جز آنكه در دنيا بى‏رغبت شود.پ 14- فرمود:

فرشته‏اى است كه هر روز جار مى‏زند: اى آدمى‏زاده، بزا براى مردن و گردآور براى نابود شدن و بساز براى ويران شدن.پ 15- على بن الحسين (ع) فرمود:

به راستى دنيا پشت كرده و مى‏رود و آخرت روى كرده و مى‏آيد و براى هر كدام فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد و نباشيد از فرزندان دنيا، هلا از زاهدان در دنيا باشيد و از راغبين در آخرت، هلا زاهدان در دنيا، زمين را بستر كنند و خاك را زير سر نهند و آب بوى خوش و عطر آنها است و به خوبى دل از دنيا بريده‏اند.

هر كه شوق بهشت دارد از شهوات دل بر دارد و هر كه از دوزخ هراسد، گرد محرمات نپلاسد و هر كه از دنيا روگردان است هر مصيبتى بر او آسان است.

هلا به راستى براى خدا بنده‏هائى است كه چونان كسى كه اهل بهشت را در بهشت ديده جاويدانند و چونان كسى كه اهل دوزخ را در دوزخ ديده در عذابند، از بدى آنان آسوده باشند و دلشان غمنده است، روحى پارسا دارند و نيازى سبك و رسا، روزى اندك شكيبائى كردند و به سرانجامى كه آسايش طولانى دارد گرائيدند، اما در شب گام خود را در صف كنند و اشك بر گونه‏

 

پ‏ريزند و به پروردگارشان پناه برند و در آزاد شدن خود بكوشند و اما روز بردباران، دانشمندان، نيكان و متّقيان باشند گويا چوبه تيرى هستند كه ترس از خدا آنها را سر تا پا تراشيده و لاغر و نزار كرده از پرستش و عبادت، بيننده بدانها نگرد و گويد: بيمارانند و آن مردم را بيمارى نيست يا گويند: ديوانه‏اند؟ محققاً هراس بزرگى از ياد دوزخ و آنچه در آن است در نهاد آنها آميخته شد.16- از جابر، گويد: نزد امام باقر (ع) رفتم، فرمود:

اى جابر، به خدا من غمنده‏ام و به راستى من دلم مشغول است، گفتم: قربانت، چه گرفتارى دارى و چه غمى در دل دارى؟

فرمود: اى جابر، هر كه در دلش صافى خالص دين خدا در آمد دلش از آنچه جز آن است منصرف گردد، اى جابر، دنيا چيست؟ اميد دارى دنيا چه باشد و به كجا برسد؟ آيا دنيا جز خوراكى است كه خوردى، يا جامه‏اى كه پوشيدى، يا زنى كه بدان رسيدى؟

اى جابر، به راستى مؤمنان به دنيا دل ننهادند كه در آن بپايند و از ورود خود به آخرت هم خاطر جمعى و امان ندارند، اى جابر، آخرت خانه زيستن است و دنيا خانه رخت بر بستن و نابودى، ولى دنياداران به غفلت اندرند و گويا همان مردم با ايمانند كه فقيه و با فهم و اهل انديشه و عبرتند، آنچه به گوش شنوند آنها را از ياد خدا عز و جل كر نكند و آنچه از زيور و آرايش دنيا به چشم خود بينند، آنان را كور نسازد و به ثواب آخرت رسند چنانچه بدين مقام از دانش و علم كامياب شدند.

اى جابر، بدان كه اهل تقوى كم هزينه ترين اهل دنيايند

 

پ‏و نسبت به تو از همه بيشتر كمك كارند (كم خرج و پركارند) يادشان آورى و به تو كمك دهند و اگر از يادشان ببرى يادت كنند، پر گفتارند به فرمان خدا، پر جهشند در فرمان خدا، براى دوستى با پروردگارشان دل از همه چيز برداشته‏اند و براى فرمان‏برى مالك خود از دنيا در هراسند به سوى خدا عز و جل و به دوستى او از دل نگريسته‏اند و دانسته‏اند كه همين را بايد منظور داشت كه مقامش بزرگوار است، دنيا را چون باراندازى منزل ساز كه در آن بار نهى و سپس بكوچى يا چون مالى كه در خواب بينى و چون بيدار شوى چيزى از آن با تو نباشد، به راستى من همانا اين را براى مثلى آوردم، زيرا دنيا در چشم خردمندان و خداشناسان چون سايه، پس از ظهر بى‏پايه است.

اى جابر، نگهدار آنچه را خدا عز و جل رعايتش را خواسته از دين و حكمت او و خواستار مشو از آنچه برايت نزد او است جز آنچه را از آن او در نزد خود دارى.

اگر دنيا بجز آنچه براى تو ستودم باشد (يعنى در نظر تو غير از آن جلوه كرده و تو را به خود مطمئن ساخته است) بايد نقل مكان كنى به خانه‏اى كه در آن رضايت خدا را توانى جست و عذر از تقصيرات خود توانى خواست، به جان خودم بسا كس به چيزى حريص و آزمند است كه چون به دستش آيد بدان بدبخت شود، و بسا ناخواه امرى كه چون فراهمش گردد بدان سعادتمند گردد و اين است گفتار خدا عز و جل پ 141 سوره آل عمران): «و هر آينه بيازمايد خدا كسانى را كه گرويدند و محو كند كافران را».پ 17- ابو ذر (رحمه اللَّه) خدا دنيا را از طرف من نكوهش كناد پس از دو قرصه نان جو كه يكى را چاشت سازم و ديگرى را

 

شام و پس از دو پارچه پشمين كه يكى را به كمر بندم تا لنگ من باشد و ديگرى را رداى دوش خود سازم.پ 18- از امام صادق (ع) كه ابو ذر- رضي الله عنه- در سخنرانى خود مى‏گفت: اى دانشجوينده، گويا هيچ چيز دنيا نبوده جز آنچه خوبش سودى دهد و بدش زيانى رساند جز به كسى كه خدايش مهر ورزد (براى دفع شر و زيان آن)، اى دانشجوينده، هيچ اهل و مالى تو را از خود بازنگيرد و به خود مشغول نسازد، تو در روزى كه از آنها جدا شوى چون مهمانى باشى كه شب را نزد آنها گذرانيده و بامدادان از نزد آنها به سوى ديگرى بسيج كرده، دنيا و آخرت چون منزلى است كه از آن به منزل ديگرى نقل مكان كنى و ميان مردن و محشور شدن جز خوابى نيست كه به خوابى و سپس از آن بيدار شوى، اى دانشجوينده، براى ايستگاه خود در برابر خدا عز و جل پيش فرست زيرا توبه كردارت ثواب برى چنانچه بدهى بستانى اى دانشجوينده.پ 19- رسول خدا (ص) فرمود:

مرا با دنيا چه كار؟ همانا مثل من با او چون مثل شتر سوارى است كه درختى بر فراز او باشد در روز گرمى و زير آن استراحت نيم روز را بگذراند و سپس برود و آن را به جا گذارد.پ 20- از يحيى بن عقبه، از امام صادق (ع) كه امام باقر (ع) فرمود:

 

پ‏مثل آزمند به دنيا چون كرم ابريشم است هر آنچه بيشتر بر خود بتند ديرتر تواند از آن برآيد تا از غم بميرد، گويد: امام صادق (ع) فرمود: در آنچه لقمان پسرش را پند داد اين بود كه: اى پسر جان، به راستى مردم پيش از تو براى فرزندان خود گرد آوردند نه آنچه گرد آوردند به جا ماند و نه آنكه برايش گرد آوردند و همانا تو بنده مزدورى باشى كه به كارى گمارده شدى و مزدى بر آن نويد داده شدى كارت را به پايان رسان و مزدت را دريافت كن و در اين دنيا چون گوسپندى مباش كه در كشتزار سبزى افتد و بخورد تا فربه شود و مرگش در فربهى او فرا رسد ولى دنيا را چون پلى دار كه بر چوئى است و از آن بگذرى و آن را وانهى و تا پايان روزگار بدان برنگردى، آن را ويران كن و آباد مساز كه تو فرمان ندارى آبادش كنى.

و بدان تو فردا كه برابر خدا عز و جل بازداشته شوى محققاً از چهار چيز باز خواست شوى: جوانيت كه در چه برگزار كردى؟

عمرت كه در چه به سر بردى؟ دارائيت كه از كجا آوردى و به كجا هزينه كردى؟ براى آن آماده باش و پاسخى برايش فراهم ساز، افسوس مخور بدان چه كه از دنيايت از دست رفت زيرا اندك از دنيا نپايد و بيش از آن آسودگى از گرفتارى را نشايد بر حذر باش و در كار خود بكوش، پرده از رخ برافكن و در بخشش پروردگارت در آويز، در دلت بازگشت به خدا را تازه‏دار، در فراغت خود بشتاب پيش از آنكه آهنگ تو شود و مرگت در رسد و ميان تو و آنچه خواهى پرده افتد.

 

پ‏21- امام صادق (ع) مى‏فرمود:

در آنچه خدا عز و جل بدان با موسى (ع) راز گفت اين بود كه:

اى موسى، به مانند ستمكاران به دنيا تكيه مكن و نه چون كسانى كه آن را پدر و مادر خود گرفتند، اى موسى، اگر به خودت باز گذارم تا مصلحت خويش انديشى، در اين صورت دوستى و شگفت دنيا بر تو چيره گردد، اى موسى، در كار خير با اهل خير رقابت كن و بر آنان پيشى گير زيرا خير چون نامش نكو است و آنچه از دنيا كه از آن بى‏نيازى وانه و چشم خود را به فريب خورده‏هاى دنيا و كسانى كه به خود واگذار شدند مدوز و بدان كه آغاز هر فتنه دوستى دنيا است و براى فراوانى مال به كسى رشك مبر، زيرا با فراوانى مال گناه فراوان گردد، نظر به حقوق واجبه به كسى كه مردم از او خشنودند رشك مبر تا بدانى كه خدا هم از او راضى و خشنود است، مبادا رشك برى بر آفريده‏اى براى آنكه مردم در فرمان اويند، زيرا فرمان برى مردم از او و پيرويشان از وى به ناحق هلاكت خود او است و هر كس پيرو او است.پ 22- فرمود كه:

در كتاب على است (ع) همانا نمونه دنيا چون مار است، وه چه نرم است سايش بدان با اين كه زهر كشنده در درون خود دارد، مرد خردمند از آن دور باش دارد و كودك نادان شيفته آن است.پ 23- فرمود: امير المؤمنين (ع) به يكى از يارانش نوشت و او

 

پ‏را پند داد: سفارش كنم تو را با خودم به پرهيز نسبت بدان كه نافرمانيش روا نيست و اميد و توان‏گرى جز به او نيست، زيرا هر كه خدا جل و عز را به تقوى منظور دارد، عزيز و نيرومند گردد و سير بخورد و سير بنوشد و خرد خود را از دنياداران بر كند، تنش با دنياداران است و دل و خردش نگران به ديگرى سراى باتابش دلش آنچه را ديده‏اش از دلبريهاى دنيا بيند خاموش و خنثى كند، حرامش را پليد شمارد و از شبهه ناكش كناره كند و به خدا همان حلال پاكش را هم از دست بنهد جز آنچه از آن ناچار است از پاره نانى كه بدان تنش را نيرو بخشد و جامه‏اى كه عورتش را بپوشاند، آن هم از سطبرترين جامه و ناهموارترين خوراك و براى او در آنچه از آن چاره‏اى نيست بازهم اعتماد و اميدى نيست بلكه اعتماد و اميدش به آفريننده همه چيز است، پس تلاش كند و بكوشد و تنش را در رنج اندازد تا دنده‏هايش بر نمايد و دو چشمش به گودى درافتد و خدا به جاى آن نيروئى به تنش دهد و توانائى در خردش بخشد و آنچه در ديگر سراى برايش، پس انداز بيشتر است، دنيا را به دور انداز زيرا دوستى دنيا كور كند و كر كند و لال نمايد و مردم را خوار كند، آنچه از عمرت به جا است درياب و نگو فردا يا پس فردا، همانا آنها كه پيش از شما بودند و براى دل دادن به آرزوهاى بى‏جا و پس انداختن كارهاى آخرت هلاك شدند تا آنكه فرمان كوچ خدا ناگهان بدانها رسيد و اندر غفلت بودند و بر چوبه تابوت خود به گورهاى تنگ و تاريك خويش در سپرده شدند و فرزندان و خاندانشان آنها را به خود وانهادند، خود را با دلى بازشونده و توبه كار به سوى خدا انداز به وسيله ترك دنيا با تصميمى كه در آن شكست و پى بريده‏گى نباشد، يارى كند خدا، ما را با تو بر طاعتش، و توفيق بخشد ما را با تو براى‏

 

پ‏خشنودى و رضايتش.پ 24- از امام صادق (ع) كه فرمود:

نمونه دنيا چونان آب شور دريا است، هر آنچه تشنه از او بنوشد به تشنگى او بيفزايد تا او را بكشد.پ 25- از وشاء، گويد: از امام رضا (ع) شنيدم مى‏فرمود:

 

عيسى بن مريم (ع) به حواريين خود گفت: اى زاده‏هاى اسرائيل، افسوس مخوريد بدان چه از دست داديد از دنيا چنانچه دنياداران بدان چه از دينشان از دست دهند افسوس نخورند هر گاه به دنياى خود برسند.