باب بى‏شرمى

پ‏1- از امام صادق (ع) فرمود:

از نشانه‏هاى شرك شيطان كه در آن ترديدى نيست اين است كه كسى فحّاش باشد و باكى نداشته باشد كه چه گويد و چه به او گويند.پ 2- رسول خدا (ص) فرمود:

چون ديديد مردى در باره هر چه گويد و به او گفته شود باكى ندارد، راستش اين است كه از زنا است يا از شرك شيطان.پ 3- از امير المؤمنين (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: به راستى خدا حرام كرده است بهشت را بر هر فحّاش و بى‏آبرو و كم شرم كه‏

 

باك ندارد چه بگويد و چه به او گفته شود، زيرا راستى چون از او بازرسى كنى يا از زنا است يا از شرك شيطان است، عرض شد:

يا رسول اللَّه! در ميان مردم شرك شيطان هم هست؟ رسول خدا (ص) فرمود: گفته خدا عز و جل را نخواندى (64 سوره اسراء):

 «و تو اى شيطان شريك آنها باش در دارائى و فرزند».

راوى گويد: مردى از فقيهى پرسيد كه آيا در ميان مردم كسى است كه باك ندارد هر چه در باره او گويند؟ در پاسخ گفت:

هر كه به مردم دست اندازد و به آنها دشنام گويد و مى‏داند كه او را رها نكنند، اين است كسى كه باك نمى‏دارد چه گويد و چه در باره او گويند.پ 4- از امام باقر (ع) كه فرمود:

به راستى خدا دشمن دارد دشنام گو و دشنام جو را.پ 5- از عمرو بن نعمان جعفى گويد: براى امام صادق (ع) دوستى بود كه از او جدا نمى‏شد به هر جا كه مى‏رفت، و روزى در بازار كفش دوزان به همراه آن حضرت بود و پشت سرِ خود يك غلام سندى به همراه داشت، تا سه بار رو به دنبالِ خود كرد و غلام خود را مى‏خواست، و هر بار او را نديد و در بار چهارم كه او را ديد، گفت: اى زنا زاده! كجا بودى؟ امام سر برداشت و دست به پيشانى خود گرفت و فرمود: سبحان اللَّه، مادرش را به زنا متّهم كنى؟ من پنداشتم تو خوددار و پارسائى و اكنون پديدار است كه با ورع و پارسا

 

نيستى، عرض كرد: قربانت، مادرش زنى سنديّه و مشركه است، فرمود: نمى‏دانى كه هر ملّتى دستور ازدواجى براى خود دارند، از من دور شو، گويد: من ديگر نديدم آن مرد به همراه امام راه برود تا آنكه مرگ ميان آنها جدائى انداخت.

در روايت ديگر است كه: براى هر امّتى نكاح و ازدواجى است كه به وسيله آن از زنا خوددارى كنند.پ 6- رسول خدا (ص) فرمود:

راستى اگر دشنام مجسّم شود، نمونه بدى باشد.پ 7- از امام صادق (ع)، فرمود:

در بنى اسرائيل مردى بود و تا سه سال پيوسته به درگاه خدا دعا كرد كه به او پسرى روزى كند و چون ديد كه خدا خواهش او را بر نياورد عرض كرد: پروردگارا! من از تو دورم و سخن مرا نمى‏شنوى يا به تو نزديكم و به من پاسخ نمى‏دهى؟ گوينده‏اى در خواب نزد او آمد و به او گفت: راستى تو سه سال است كه خدا را با زبانى هرزه و دلى سركش و ناپرهيزگار و نيّتى نادرست مى‏خوانى، بايد از هرزه دارائى خود ببرى و دلت پرهيزكار گردد و نيّتت درست شود، گويد: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خدا دعا كرد و پسرى براى او زائيده شد.پ 8- از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود:

از بدترين بنده‏هاى خدا كسى است كه براى هرزه گوئى وى،

 

از همنشينى او كناره مى‏شود.پ 9- امام صادق (ع) فرمود:

هرزه گوئى از جفا كارى است، و جفاكارى در آتش است.پ 10- امام صادق (ع) فرمود:

دشنام و هرزه گوئى و بد زبانى از نفاق و دوروئى است.پ 11- رسول خدا (ص) فرمود:

راستى خدا دشمن مى‏دارد دشنام گوى بى‏آبروى و گداى مبرم را.پ 12- به عايشه فرمود (ص):

اى عايشه! اگر دشنام مجسّم شود، نمونه بدى باشد.پ 13- فرمود: هر كه به برادر مسلمان خود، دشنام دهد، خدا بركت از روزى او بردارد و او را به خود واگذارد و زندگى او را تباه سازد.

 

پ‏14- از سماعه، گويد: نزد امام صادق (ع) رفتم و با من آغاز سخن كرد و فرمود:

 

اى سماعه! اين چه جنجالى بود كه ميان تو و شتردارت پديدار گشته، مبادا دشنام گو و بد زبان و لعنت فرست باشى، در پاسخ گفتم: به خدا كه چنين بوده است، زيرا كه او به من ستم كرد، فرمود: اگر او به تو ستم كرد تو به او سرافتادى، راستش اين است كه اين كردار از كردارهاى من نيست و من به شيعيانِ خود نفرمايم كه بكنند، از پروردگارت آمرزش جو و بدان باز مگرد، من گفتم: از خدا آمرزش خواهم و بدان بازنگردم.