باب كتمان و حفظ اسرار

پ‏1- از على بن الحسين (ع)، فرمود:

من دوست دارم براى دو خصلت بد كه در شيعه ما هست، گوشت استخوان دستم را عوض بدهم تا رفع شوند: كج خلقى و كم‏سرنگهدارى (تنگ حوصله‏اى و كمى سرپوشى).پ 2- از امام صادق (ع)، فرمود:

مردم به دو خصلت فرمان يافتند و هر دو را ضايع كردند و به وسيله ضايع كردن آنها بى‏همه چيز شدند، و آن دو: صبر است و راز نگهدارى.پ 3- به سليمان بن أبى خالد فرمود: اى سليمان، شما كيشى داريد كه هر كه آن را از دشمنان، نهان داشت، خدايش عزيز سازد، و هر كه آن را فاش كند، خدايش خوار كند.پ 4- از مردمى كه گويد: جمعى بوديم و خدمت امام باقر (ع) رسيديم پس گفتيم: يا ابن رسول اللَّه، ما آهنگ عراق كرديم، به ما سفارش كنيد، امام (ع) فرمود:

بايد تواناى شما به ناتوانتان نيرو بخشد و توان گرانتان از

 

مستمندانتان دستگيرى كند و راز ما را فاش نكنيد و كار ما را شهرت ندهيد و هر گاه حديثى از ما به شما رسيد و يك گواه يا دو گواه از قرآن خدا بر صحت آن يافتيد، بدان عمل كنيد و گر نه در برابر آن توقف كنيد و آن را به ما بازگردانيد تا براى شما روشن شود و بدانيد كسى كه منتظر اين امر است (يعنى ظهور دولت امام قائم (ع)- از مجلسى ره) ثواب روزه‏دارِ شب زنده‏دار دارد و هر كه قائم (ع) ما را دريابد و با او خروج كند و دشمن ما را بكشد، اجز بيست شهيد دارد و هر كه به همراه قائم جهاد كند و كشته شود، ثواب 25 شهيد را دارد.پ 5- از عبد الأعلى كه شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

راستش اين است كه پذيرش امامت تنها همان باور كردن و قبول داشتن نيست، از پذيرفتن امامت: نهان كردن آن و حفظ آن از نااهل است، به آنها سلام برسان و به آنها بگو: خدا رحمت كند بنده‏اى را كه دوستى مردم را به خود جلب كند، با مردم چيزى را بگوئيد كه مى‏فهمند و مى‏شناسند و از آنها نهان كنيد آنچه را منكرند، سپس فرمود:

به خداوند سوگند آنكه شمشير دشمنى به روى ما بكشد، به ما ناگوارتر تمام نمى‏شود از آنكه سخن بر زبان ما بگويد كه ما آن را بد داريم، چون از بنده‏اى بفهميد كه راز را فاش مى‏كند، نزد او برويد و او را از آن باز داريد و اگر از شما بپذيرد (كه بسيار خوب) و گر نه كسى را بر او وادار كنيد كه بر او گران آيد و از او بشنود، به راستى از شما هر كه حاجتى دارد، در باره آن خرده بينى كند تا بر آورده شود، شما در حاجت من هم خرده بينى و چاره‏جوئى كنيد

 

چنانچه براى حوائج خود خرده بينى و چاره‏جوئى مى‏كنيد و اگر او از شما بپذيرد (چه بهتر) و گر نه سخن او را زير پاى خود خاك كنيد و مى‏گوئيد كه: او مى‏گويد و او مى‏گويد: زيرا اين بر من و شما هر دو گران بار مى‏آيد، هلا به خدا اگر شماها بگوئيد آنچه من مى‏گوئيد آنچه من مى‏گويم، اقرار دارم كه ياران منيد، اين ابو حنيفه يارانى دارد و اين حسن بصرى يارانى دارد، من مردى از قريشم و زاده رسول خدايم و قرآن خدا را خوب مى‏دانم و در آن بيان هر چيزى هست، آغاز آفرينش، امر آسمان، امر زمين، امر اولين و امر آخرين و امر آنچه بوده و امر آنچه مى‏باشد، گويا من در برابر چشم خود به آن نگاه مى‏كنم.پ 6- از عبد اللَّه بن سليمان، از امام صادق (ع)، گويد: فرمود به من:

هميشه راز ما نهان بود تا به دست اولاد كيسان افتاد و آن را در سر راه و در دهات كوفه باز گفتند (و آشكار كردند).پ 7- از ابى عبيده حذّاء، گويد: از امام باقر (ع) شنيدم مى‏فرمايد:

به خدا دوست‏ترين يارانم نزد من پارساترين و داناترين آنها به دين و راز نگهدارترين آنها نسبت به حديث ما و بدترين آنها نزد من در وضع و مبغوض‏تر آنها كسى است كه چون بشنود حديثى را، به ما نسبت دهند و از ما روايت كنند و دل‏پذير او نيست از آن اظهار تنفّر كند و آن را منكر گردد و هر كه پيرو آن باشد، او را كافر داند با اينكه نمى‏داند، شايد حديث از ما باشد و به ما مستند باشد و به اين سبب از ولايتِ ما بيرون رود.پ 8- از معلّى بن خنيس، گويد: امام صادق (ع) فرمود:

 

اى معلّى، امر ما را نهان دار و فاش مكن، زيرا هر كه ما را نهان داشت و فاش نكرد، خدايش در دنيا عزيز دارد و آن را در آخرت نورى ميان دو چشم او سازد تا او را به بهشت كشاند.

اى معلّى، هر كه كار ما را فاش كند و آن را نهان ندارد، خدا بدين وسيله او را در دنيا خوار كند و نور ايمان را از ميان دو ديده او در آخرت بر كند و آن را تاريكى سازد تا به دوزخش اندازد.

اى معلّى، راستى كه تقيّه از دين من است و از دين پدرانم، دين ندارد هر كه تقيّه ندارد.

اى معلّى، خدا دوست دارد در نهان عبادت شود چنانچه دوست دارد در عيان عبادت شود.

اى معلّى، آنكه امر ما را فاش كند، چون كسى باشد كه منكر آن است.پ 9- از عمّار، گويد: امام صادق (ع) به من فرمود:

خبر دادى بدان چه من به تو خبر دادم احدى را؟

گفتم: نه، جز به سليمان بن خالد.

فرمود: خوب كردى، آيا نشنيدى گفته شاعر را:

         راز من و تو به سوّمى سر نزند             هر راز كه بگذرد ز دو فاش شود

 

 

پ‏10- از احمد بن محمد بن ابى نصر، گويد: از امام رضا (ع) مسأله‏اى پرسيدم، پاسخ نداد و خوددارى كرد و سپس فرمود:

اگر هر چه بخواهيد به شما بگوئيم، براى شما بدتر باشد و گردن صاحب الامر را بگيرند.

امام باقر (ع) فرمود: ولايت خدا است كه آن را رازى به جبرئيل سپرده و جبرئيل رازى به محمد (ص) سپرده و محمد (ص) رازى به على (ع) سپرده و على رازى به هر كه خدا خواسته سپرده، سپس شما آن را فاش مى‏كنيد، كيست كه سخنى را بشنود و آن را نگهدارد؟

امام باقر (ع) فرموده است: در حكمت آل داود است كه شايسته است براى مسلمان كه خود دار باشد و به كار خود اندر شود و مردم زمان خود را بشناسد، از خدا بپرهيزيد و حديث ما را فاش نكنيد، پس اگر نبود كه خدا از اولياء خود دفاع مى‏كند و براى دوستانش از دشمنانش انتقام مى‏كشد (رشته امامت گسسته مى‏شد) آيا نديدى كه خدا با خاندان (برمك) چه كرد؟ و خدا چه انتقامى براى امام كاظم (ع) گرفت و محققاً بنى اشعث در خطر بزرگى بودند و خدا به واسطه دوستى آنها با امام كاظم (ع) خطر را از آنها دفع كرد؟ شما در عراق به چشمِ خود كردار اين فرعون‏ها را مى‏بينيد و ملاحظه مى‏كنيد خدا چه مهلتى به آنها داده؟ بر شما باد به تقوى از براى خدا، مبادا دنيا شما را بفريبد و گول نخوريد به وضع كسانى كه خداوند به آنها مهلتى داده، پس گويا كار حكومت به دست شما افتاده است.پ 11- از ابى بصير، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

رسول خدا (ص) فرموده است: خوشا بر بنده گم نام، خدا او

 

را شناسد و مردم او را نشناسد، آنانند چراغهاى هدايت و سرچشمه‏هاى دانش، به واسطه آنها هر فتنه تيره و تارى بر طرف گردد، فاش كن و پرده بردار از اسرار نيستند و ناسپاس و رياكار و خود نما نيستند.پ 12- امير المؤمنين (ع) فرمود:

خوشا بر هر بنده گمنامى كه به او اعتناء نكنند، مردم را بشناسد و مردم او را نشناسند، خدا او را به رضامندى از وى بشناسد، آنان چراغهاى هدايتند، هر فتنه ظلمانى از آنها بر طرف گردد و در هر رحمت به روى آنها گشوده شود، پرده در و فاش كن نيستند و نه ناسپاس و نه خودنما و فرمود:

سخن خير بگوئيد تا به خير معروف شويد، كار خوب كنيد تا اهل آن باشيد، شتاب زده و راز فاش كن نباشيد، به راستى كه خوبان شما آنهايند كه چون به آنها نظر شود، ياد خدا در خاطر آيد و بَدان شما آنهايند كه براى سخن چينى بدوند و ميان دوستان جدائى افكنند و براى پاكان عيب جويند.پ 13- امام صادق (ع) فرمود:

زبانتان را نگهداريد و در خانه خود بنشنيد كه هرگز مصيبتى مخصوص به شما نرسد، و پيوسته زيديه براى شما وسيله دفاعى باشند.

 

پ‏14- از أبو الحسن (ع) فرمود:

اگر در اين دست تو چيزى هست و مى‏توانى كه از دست ديگرت پنهان دارى، دريغ مكن.

نزد آن حضرت مردمى بودند و موضوع فاش كردن مذهب را به ميان آوردند، آن حضرت فرمود:

زبانت را نگهدار تا عزيز شوى، و مردم را بر گردن خود سوار مكن تا خوار شوى.پ 15- از امام صادق (ع) كه فرمود:

راستى كه امر ما زير پرده است، و به وسيله پيمانى كه خدا گرفته، روپوش دارد، هر كه پرده آن را به زبان بدرد، خدا خوارش كند.پ 16- از عيسى بن ابى منصور، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

نفس كسى كه براى مهموم است و از ستمى كه بر ما شده غمناك است، تسبيح است و توجه او به امر ما عبادت است و راز نگهدارى او براى ما جهاد در راه خدا است (محمد بن مسلم يكى از روات خبر) گويد: محمد بن سعيد (راوى حديث) به من گفت:

 

اين حديث را با طلا بنويس كه چيزى بهتر از آن ننوشتى (ننوشتم خ).