باب كفر

پ‏1- از داود بن كثير رقى، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:

سنّتهاى رسول خدا (ص) چون فرائض و مقررات خدا عز و جل است؟

در پاسخ فرمود: راستى خدا عز و جل فرائضى مقرر كرده كه بر بنده‏ها لازم شده‏اند، پس هر كه يك فريضه از فرائض لازم شده را ترك كند و به آن عمل نكند و آن را انكار كند، كافر باشد، (رسول خدا) به امورى فرمان داده كه همه آنها خوبند و كسى كه برخى از آنچه خدا عز و جل به بنده‏هاى خود امر كرده است از طاعتش ترك كند، كافر نباشد ولى ترك فضيلت كرده است و از خير كاسته است.پ 2- از زراره، از امام باقر (ع)، فرمود:

به خدا كه كفر قديم‏تر از شرك است و پليدتر و بزرگتر، گويد:

سپس يادآور كفر ابليس شد هنگامى كه خدا به او فرمود:

براى آدم سجده كن و خوددارى كرد از سجده كردن، پس كفر بزرگتر از شرك است، پس هر كه ديگرى را بر خدا عز و جل برگزيند و از طاعت و فرمانبرى سرباز زند و بر ارتكاب گناهان كبيره ايستادگى كند، او كافر است و هر كه دينى جز دين و كيش مؤمنان بر پا دارد پس او مشرك است.پ 3- از زراره، از امام باقر (ع)، گويد: سالم بن ابى حفصه و

 

اصحابش نزد امام يادآورى شدند و فرمود: راستى آنها منكرند كه هر كه با على (ع) جنگيده است مشرك باشد، و امام باقر (ع) فرمود:

آنها معتقدند كه محاربين با على (ع) كافرند، سپس به من فرمود:

راستى كفر از شرك پيشتر است، سپس يادآور شد كفر ابليس را گاهى كه خدا به او فرمود: سجده كن و سرباز زد از اينكه سجده كند، و فرمود: كفر پيشتر از شرك است پس هر كه بر خدا دليرى كند و از طاعت او سرباز زند و بر ارتكاب گناهان كبيره ايستادگى كند او كافر است يعنى اهانت‏ورزى است كافر.پ 4- از حمران بن اعين، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (3 سوره دهر): «به راستى كه او را به راه رهبرى كرديم يا شكرگزار و قدردان باشد يا ناسپاس و كفران ورز» در پاسخ فرمود: يا عمل كند پس او شاكر است و يا ترك عمل كند پس او كافر است.پ 5- زراره گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (5 سوره مائده): «و هر كس كفر ورزد از گرويدن محققاً عملش ساقط گردد» در پاسخ فرمود: يعنى ترك كند عملى را كه بدان اعتراف كرده است، از اين بابت است اينكه ترك كند نماز را نه از براى بيمارى و نه از اشتغال به كارى.پ 6- از موسى بن بكير، گويد: پرسيدم از أبو الحسن (ع) از كفر و شرك كه كدام پيشتر است، گويد: به من فرمود: من از تو سابقه نداشتم كه با مردم ستيزه كنى، گفتم: هشام بن سالم به من‏

 

دستور داده كه: اين را از شما بپرسم، به من فرمود: كفر پيشتر است و آن به معنى انكار است، خدا عز و جل فرموده است (34 سوره بقره) «جز ابليس كه سر پيچيد و كبر ورزيد و از كفّار گرديد».پ 7- از زراره، گويد: به امام باقر (ع) گفتم: مؤمن به دوزخ مى‏رود؟ فرمود: نه به خدا، گفتم: به دوزخ نرود جز كافر؟ فرمود:

نه، جز كسى كه خدا خواهد و چون چند بار تكرار كردم، به من فرمود: اى زراره! من راستى كه من گويم: نه، و مى‏گويم: جز هر كه را خدا خواهد و تو مى‏گوئى: نه، و نمى‏گوئى: جز كسى كه خدا خواهد. (راوى) گويد: هشام بن حكم و حماد از زراره نقل كرده‏اند كه: گفته: من با خود گفتم: استادى است كه علم بحث و مناظره ندارد، گويد: پس از اين خاطره به من فرمود: اى زراره! چه گوئى در باره كسى كه براى تو اعتراف كرده كه بر مذهب تو است و هر چه بگوئى بدان عقيده‏مند و متديّن است، آيا او را مى‏كشى؟ چه مى‏گوئى در باره خدمتكاران و خانواده خودتان، آيا آنها را مى‏كشى؟ گويد: پس من گفتم: به خدا منم كه علم بحث و مناظره ندارم.پ 8- از مسعدة بن صدقه، گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه در جواب اين پرسش: كدام يك از كفر و شرك او از نوع شرك نبود، زيرا او به پرسش ديگرى جز خدا دعوت نكرد و همانا پس از آن به اين موضوع دعوت كرد و مشرك شد.

 

پ‏9- از مسعدة بن صدقه، گويد: شنيدم امام صادق (ع) در پاسخ اين پرسش كه: شما را چه شده است كه زنا كار را كافر ننامى و تارك نماز را كافر مى‏خوانى، دليل فرق ميان اين دو چيست؟

فرمود: براى آنكه زناكار و هر كه به او مانند باشد همانا اين كار را به خاطر شهوت كند، زيرا شهوت بر او چيره گردد و تارك نماز تنها از راه خوار شمردن و بى‏ارزش دانستن آن است كه نماز نخواند و اين براى آن است كه زناكار از نزديك شدن با زن، كامياب شود و به واسطه طلب لذّت، قصد آن زن كند، و هر كه ترك نماز كند و به قصد ترك نماز برآيد، قصد ترك نماز براى او لذّتى ندارد و چون لذّت و كامجوئى در ميان نباشد، استخفاف و خوار شمردن و بى‏ارزش دانستن در ميان مى‏آيد و هر گاه استخفاف به ميان آمد، كفر واقع شود.

گويد: از امام صادق (ع) پرسش شد، به او عرض شد: چه فرق است ميان كسى كه به زنى نگاه كند و با او زنا كند و يا مى بنوشد و ميان كسى كه نماز را نخواند تا زناكننده و مى‏خوار استخفاف كن و خوار شمار نباشند چنانچه نماز نخوان استخفاف كن و خوار شمارنده است و حجّت و دليل در اين باره چيست؟ و چه علّتى دارد كه تو ميان آنها فرق گذارى؟ فرمود: حجّت و دليل در اين جا اين است كه هر آنچه تو خود را در آن وارد كنى (و از روح تو خيزد) داعى و غلبه شهوت تو را بر آن وانداشته كه در مورد زنا و مى خوارى وجود دارد و تو خودت باشى كه خويش را به ترك نماز بخوانى و در اين جا شهوت نيست و اين همان استخفاف و بى‏اعتنائى است و اين است فرق ميان آن دو قسم.پ 10- از امام صادق (ع)، فرمود:

 

هر كه در خدا و رسولش شكّ كند، او كافر است.پ 11- از منصور بن حازم، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:

كسى شكّ دارد در رسول خدا (ص)، فرمود: كافر است، گفتم:

كسى كه شكّ دارد در كفر شاكّ، او هم كافر است؟ پاسخى به من داد و من تا سه بار پرسش خود را باز گفتم و از چهره او خشم دريافت كردم.پ 12- از عبيد بن زراره، گويد: پرسيدم از امام صادق (ع) از تفسير قول خدا عز و جل (5 سوره مائده): «هر كه كفر ورزد به ايمان محققاً عملش سقوط كند» در پاسخ فرمود: مقصود، كسى است كه ترك كرده است عملى را كه بدان اقرار و اعتراف داشته، گفتم:

زمينه ترك عمل چيست؟ همه آن را وانهد و از دست بدهد؟ فرمود:

از آن است آن كسى كه عمداً بى‏اينكه مست باشد و يا عملى در ميان نباشد را وانهد.پ 13- از ابى مسروق، گويد: امام صادق (ع) از من وضع مذهبى اهل بصره را پرسيد، فرمود: چه مذهبى دارند؟ گفتم: مرجئه هستند و قدريّه و حروريّه، در پاسخ فرمود: خدا لعنت كند اين ملّتهاى كافر و مشرك را كه به هيچ وجه خداپرست نيستند.پ 14- از فضيل، گويد: نزد امام باقر (ع) رفتم و مردى خدمت‏

 

او بود و چون من نشستم، آن مرد برخاست و رفت و امام به من فرمود: اى فضيل! اين كى بود نزد تو؟

گفتم: چه مذهبى داشت؟ فرمود: حرورى بود.

من گفتم: او كافر است؟ فرمود: آرى به خدا، مشرك است.پ 15- از محمد بن مسلم، گويد: از امام باقر (ع) شنيدم مى‏فرمود:

هر چه را اقرار و تسليم به بار آورد ايمان است، و هر چه را انكار و جحود به بار آورد پس آن كفر است.پ 16- از ابى حمزه، گويد: شنيدم امام باقر (ع) مى‏فرمود:

راستى على (ع) درى است كه خدا گشوده، هر كه از آن درآيد مؤمن است و هر كه از آن برآيد كافر است.پ 17- رسول خدا (ص) فرمود:

طاعت على (ع) خوارى دارد و نافرمانى او كفر به بار آورد، گفته شد: يا رسول اللَّه! چگونه فرمانبرى على (ع) خوارى دارد و نافرمانيش كفر به بار آرد؟ فرمود: على (ع) شما را به حق وامى‏دارد، اگر فرمان او را ببريد خوار مى‏شويد (يعنى در دنيا و در نظر خودتان) و اگر نافرمانى او كنيد، به خدا عزّ و جلّ كافر مى‏شويد.

 

پ‏18- امام كاظم (ع) مى‏فرمود:

راستى على (ع) بابى است از ابواب هدايت، هر كه از راه على (ع) وارد شود مؤمن است و هر كه از آن بيرون رود كافر است و هر كه در آن وارد نشود و بدان پشت ندهد در آن طبقه‏اى باشد كه كار آنها با خدا است.پ 19- از امام صادق (ع)، فرمود:

اگر بندگان در هنگامى كه نمى‏دانستند، ايست مى‏كردند و به انكار نمى‏پرداختند، كافر نبودند.پ 20- از امام باقر (ع)، فرمود:

خدا عز و جل على (ع) را ميان خود و خلقش براى رهبرى بر پا داشته، هر كه او را بشناسد مؤمن است و هر كه او را انكار كند كافر است و هر كه او را نفهمد گمراه است و هر كه با او امام ديگرى را برپا دارد مشرك است و هر كه با ولايت و دوستى او آيد به بهشت رود و هر كه با دشمنى او آيد به دوزخ رود.پ 21- از امام كاظم (ع)، فرمود:

 

راستى كه على (ع) يكى از درهاى بهشت است و هر كه به آستانش درآيد مؤمن است و هر كه از آن برآيد كافر است و هر كه نه در آن درآيد و نه از آن برآيد، در آن طبقه‏اى باشد كه كارشان با خدا است.