باب همنشينى با گنهكاران

پ‏1- از امام صادق (ع)، فرمود:

سزاوار نيست براى مؤمن در مجلسى نشيند كه خدا در آن نافرمانى مى‏شود و او هم نمى‏تواند آن را تغيير دهد.پ 2- از جعفرى، گويد: شنيدم أبو الحسن (ع) مى‏فرمود:

چرا من مى‏نگرم كه تو نزد عبد الرحمن يعقوب هستى؟ در پاسخ گفت: راستش او خال من است. امام فرمود كه: او سخن ناهموارى مى‏زند، خدا را وصف مى‏كند (به صورت و اوصاف جسم) با اينكه خدا به وصف در نيايد يا با او بنشين و ترك ما كن، و يا با ما بنشين و ترك او كن! من گفتم: او هر چه خواهد بگويد چه مسئوليتى براى من دارد هر گاه من نگويم آنچه كه او مى‏گويد؟

أبو الحسن (ع) فرمود: آيا نمى‏ترسى كه به او عذابى فرود آيد و به شما همه (كه در گرد او هستيد برسد) آيا ندانستى آن كسى را كه خود از اصحاب موسى (ع) بود و پدرش از ياران فرعون بود و چون سواران فرعون به موسى (ع) رسيدند، از آن حضرت به جا ماند تا پدر خود را پند دهد و او را به موسى برساند، و پدرش به همراه او ستيزه‏كنان گذشتند تا به كنارى از دريا رسيدند و هر دو غرق شدند و خبر او به موسى (ع) رسيد و فرمود: او در رحمت خدا است ولى‏

 

چون بلا نازل شود از آن كسى كه نزديك گنهكار است دفاعى نمى‏شود.پ 3- از امام صادق (ع) كه فرمود:

با اهل بدعت هم صحبت نشويد و با آنها ننشينيد تا در نظر مردم چون يكى از آنها محسوب شويد، رسول خدا (ص) فرموده است:

مرد هم كيش دوست و رفيق خود است.پ 4- از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود:

هر گاه پس از من اهل ريب و بدعت را ديديد از آنها بيزارى جوئيد و بسيار به آنها دشنام بدهيد و در باره آنها بد گوئيد و طعن بزنيد و آنها را خفه و وامانده سازيد تا به فساد در اسلام طمع نكنند و مردم از آنها بر حذر شوند و از بدعت‏هاى آنها نياموزند تا خدا براى شما در برابر اين كار حسنات نويسد و درجات آخرت را براى شما بالا برد.پ 5- از امام صادق (ع)، فرمود:

شايسته نيست براى مسلمان كه برادرى كند با هرزه و نه با احمق و نه با كذّاب.پ 6- فرمود (ع) كه: امير المؤمنين (ع) چون بر منبر بر مى‏آمد

 

مى‏فرمود: مؤمن را سزد كه از رفاقت و برادرى با سه كس كناره ورزد:

1- بيباك و هرزه دارى. 2- احمق و نابخرد. 3- كذّاب، اما بيباك و هرزه دارى: كار خود را براى تو آرايش دهد و دوست دارد به مانند او باشى و به كار دين و آخرت تو با تو كمكى نكند و همراهى با او جفا و سخت دلى آرد و رفت و آمد تو با او عار و ننگ باشد، و اما احمق نابخرد: راستش اين است كه به خير و خوبى به تو دستور ندهد و براى دفاع از بدى از تو اميدى به او نيست و اگر چه خود را به رنج و تلاش اندازد براى تو و بسا كه خواهد ته تو سودى رساند و از نادانى به تو زيان بخشد، مرگش بهتر است از زنده بودنش و خموشيش به است از سخن‏گوئيش و دوريش به است از نزديكى او، و اما كذّاب: زندگى با او بر تو گوارا و راحت نيست، گفته تو را نزد ديگران برد و حديث ديگران را براى تو آورد و هر وقت داستانى را به پايان رساند، داستان ديگرى به دنبالش افزايد تا آنجا كه بسا راست گويد و باور نكنند و ميان مردم دشمنى افكند و كينه‏ها در سينه‏ها باديد آورد. از خدا بپرهيزيد و خود را بپائيد.پ 7- از امام باقر (ع) كه پدرم فرمود: على بن الحسين (ع) به من فرمود: پسر جانم! پنج كس را در نظر دار و به آنها همراه و هم سخن و رفيق راه مشو، گفتم: پدر جان! چه كسانند؟ فرمود:

بپرهيز از همراهى با كذّاب، زيرا كه او به مانند سراب است، نزديك كند به تو دور را و دور كند از تو نزديك را، بپرهيز از همراهى فاسق و بدكار، زيرا او است كه تو را به يك خوراكى بفروشد يا به كمتر از آن، مبادا با بخيل رفاقت كنى، زيرا او مالش را از تو دريغ دارد،

 

به تو كمك مالى ندهد در آنگاه كه بينهايت بدان نيازمندى، مبادا با احمق رفاقت كنى، زيرا او مى‏خواهد به تو سود رساند و از نفهمى به تو زيان رساند. مبادا با كسى كه قاطع رحم است رفاقت كنى، زيرا من او را در سه موضع از قرآن خدا عز و جل يافتم كه به او لعن شده است: خدا عز و جل فرمايد (23 سوره محمد): «بسا باشد كه اگر پشت داديد در زمين تباهى به بار آوريد و قطع رحم كنيد (24) آنهايند آن كسانى كه خدا لعنتشان كرده است و آنها را از گوش و چشم‏هايشان كور نموده است» و فرموده است (24 سوره رعد): «آن كسانى كه بشكنند پيمان خدا را پس از بستن آن و ببرند از آنچه خدا فرمان داده كه پيوست باشد و فساد كنند در زمين، آنانند كه لعنت از آن آنها است و بد خانمانى» و در بقره فرموده است (27): «آن كسانى كه بشكنند عهد و پيمان خدا را پس از بستن آن و ببرند آنچه را خدا فرمان داده كه پيوست شود و فساد كنند در زمين هم آنانند زيان‏كاران».پ 8- از شعيب عقرقوفى، گويد: پرسيدم از امام صادق (ع) از قول خدا عز و جل (137 سوره نساء): «و به تحقيق نازل شده به شما در قرآن كه هر گاه شنيديد به آيات خدا كفرورزى و استهزاء شود» تا آخر آيه «با آنها ننشينيد تا در حديث ديگرى در آيند زيرا شما در اين صورت (همنشينى با آنها) به مانند آنهائيد، به راستى خدا منافقان را با كافران همه در دوزخ گرد آورد» در پاسخ فرمود: همانا مقصود از اين آيه اين است كه وقتى شنيديد كه مردى حق را انكار مى‏كند و دروغ مى‏شمارد و به ائمه (ع) بد مى‏گويد، از نزد او برخيز و با او همنشين مشو، هر كه خواهد باشد.

 

پ‏9- از امام صادق (ع)، فرمود:

هر كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارد، در مجلسى كه امام را كم شمارند و يا عيب كنند، ننشيند.پ 10- فرمود (ع): امير المؤمنين (ع) فرمود:

هر كه ايمان به خدا و روز جزا دارد، در محل ريبه و تهمت نايستد.پ 11- از عبد الأعلى، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:

هر كه ايمان به خدا و روز جزا دارد، نبايد در مجلسى نشيند كه در آن امام يا مؤمن عيب گفته شوند يا كم شمرده شوند.پ 12- فرمود (ع): سه مجلس است كه خدا دشمنشان دارد و عذاب بر اهل آنها ببارد، شما با آنها ننشينيد و هم مجلس نشويد:

مجلسى كه در آن كسى نشسته باشد كه در فتواى خود دروغ بافد، و مجلسى كه ذكر دشمنان ما در آن تازه و خرم است و ذكر ما در آن فرسوده و كهنه است، و مجلسى كه در آن كسى ما را شكست مى‏دهد (از پيروى ما باز مى‏دارد خ ل) و تو مى‏دانى، سپس امام صادق (ع) سه آيه از كتاب خدا را خواند كه گويا در مشت او بودند:

 

1- (108 سوره انعام): «دشنام ندهيد آن كسانى كه مى‏خوانند معبودى را جز خدا تا آنها هم ندانسته به خدا دشنام گويند» 2- (68 سوره انعام): «و هر گاه ديدى آن كسانى را كه در آيات ما در افتاده‏اند از آنها رو به گردان تا در حديث ديگرى در افتند» 3- (176 سوره نحل): «زبان خود را به دروغ ميالائيد كه اين حلال است و اين حرام تا به دروغ بر خدا افتراء بزنيد».پ 13- از امام صادق (ع)، فرمود:

هر گاه گرفتار شدى به ناصبى‏ها و همنشينى آنها چون كسى باش كه روى سنگ سرخ شده در آتش باشد تا برخيزى، زيرا خدا آنها را دشمن دارد و لعنت مى‏كند و چون ديدى در باره يكى از امامان بد گويند، بى‏درنگ برخيز كه خشم خدا در اين جا بر آنها فرود آيد.پ 14- امام صادق (ع) فرمود:

هر كه نزد دشنام گوئى به اولياء خدا نشيند، خداى تعالى را نافرمانى كرده است.پ 15- از امام باقر (ع)، فرمود:

هر كه در مجلسى نشيند كه به امامى از ائمه در آن دشنام گويند و مى‏تواند برخيزد و نكند، خدا در دنيا او را خوار كند و در

 

 

آخرت عذاب كند، و معرفت خوبِ ما را كه بدان بر او منّت نهاده است از او بگيرد.پ 16- از يمان بن عبد اللَّه، گويد: يحيى پسر ام طويل را ديدم در كناسه (ميدان بزرگ كوفه) ايستاده است و سپس با بلندترين آوازش جار كشيد: اى گروه اولياء اللَّه! راستى كه ما بيزاريم از آنچه شما مى‏شنويد، هر كه على (ع) را سبّ كند، لعنت خدا بر او باد، ما بيزاريم از آل مروان و آنچه جز از خدا مى‏پرستند، سپس آهسته‏تر مى‏گفت: هر كه به اولياء خدا بد مى‏گويد با او همنشينى نكنيد، و هر كه شكّ كند در آنچه ما بدان عقيده داريم با او هم آهنگى نكنيد، و هر كه از برادران دينى شما نيازمند گردد كه از شما خواهش و گدائى كند، به او خيانت كرده‏ايد، سپس اين آيه را مى‏خواند (29 سوره كهف): «ما آماده كرديم براى ستمكاران آتشى كه سراپرده‏هايش آنان را فرا گرفته و اگر فريادرسى خواهند به آنها فريادرسى شود با آبى سوزان چون سرب گداخته كه چهره‏ها را كباب كند، چه بد نوشابه‏اى است و چه بد تكيه گاهى است و متّكائى».