باب دست به هم دادن و مصافحه

پ‏1- از أبى عبيده، گويد: من با امام باقر (ع) هم كجاوه بودم و نخست من سوار مى‏شدم و سپس او سوار مى‏شد و چون در كجاوه جا به جا مى‏شديم سلام مى‏كرد و احوال پرسى مفصلى مى‏نمود چون مردى كه مدّتها است رفيق خود را نديده است و دست مى‏داد و مصافحه مى‏كرد، گويد: و چون پياده مى‏شديم، آن حضرت پيش از من پياده مى‏شد و چون من با آن حضرت روى زمين استوار مى‏شديم، سلام مى‏كرد و احوال پرسى كسى را مى‏كرد كه از رفيق خود

 

خبرى نداشته، من گفتم: يا ابن رسول اللَّه، شما كارى مى‏كنيد كه نمى‏كنند آن را كسانى كه نزد ما هستند و اگر يك بار هم بكنند باز بسيار است. امام فرمود:

مگر تو نمى‏دانى در مصافحه چه فضيلتى است؟ به راستى دو مؤمن به هم بر مى‏خورند و يكى با ديگرى دست مى‏دهد و مصافحه مى‏كند و پيوسته گناه آنها فرو مى‏ريزد از آنها چنانچه برگ درخت فرو مى‏ريزد و خدا به هر دو نظر دارد تا از هم جدا شوند.پ 2- از امام باقر (ع) كه فرمود:

به راستى كه هر گاه دو مؤمن به هم برخورند و مصافحه كنند، خداوند دست خود ميان دو دست آنها در آورد و با هر كدام كه بيشتر رفيق ديگر خود را دوست دارد مصافحه كند.پ 3- از امام باقر (ع) كه فرمود:

چون دو مؤمن به هم بر خورند و به هم دست دهند، خدا عز و جل دست خود را ميان دست آنها در آورد و روى بدان يك تن كند كه رفيقش را بيشتر دوست دارد، و چون خدا عز و جل روى بدانها كند، گناهان از آنها بريزد چنانچه برگ از درخت مى‏ريزيد.پ 4- امام صادق (ع) فرمود:

چون دو مؤمن به هم برخورند و به هم دست دهند، خدا عز و جل رو به سوى آنها كند و گناهان از آنها بريزد چنانچه برگ‏

 

درخت مى‏ريزد.پ 5- از ابى عبيده حذّاء، گويد: با امام باقر (ع) هم كجاوه شدم و در يكتاى محمل با آن حضرت از مدينه به مكّه رفتم و در ميان راه پياده شد و چون قضاى حاجت كرد و برگشت گفت: دست خود را به من بده اى ابى عبيده، من دستم را به آن حضرت دادم و آن را فشرد تا درد آن را در انگشتان دريافتم، سپس فرمود: اى ابا عبيده، مسلمانى نباشد كه به برادر خود رسد و با او دست دهد و انگشتان خود را با انگشتان او درهم كند جز آنكه گناهان آنها بريزد از آنها چنانچه در روزِ زمستانى برگ از درخت فرو مى‏ريزد.پ 6- از مالك جهنى كه امام باقر (ع) فرمود:

اى مالك، شماها شيعه ما هستيد، نمى‏دانى (كه در باره ما مبالغه مى‏كنى خ ل) كه در كار ما تقصير مى‏كنى، به راستى كه توانائى بر كار و وصف خدا نيست و چنانچه توانائى بر كار و وصف خدا نيست، توانائى بر كار و وصف مخصوص ما هم نيست و چنانچه توانائى بر كار و وصف مخصوص ما نيست، توانائى بر كار و وصف مؤمن هم نيست، به راستى مؤمنى به مؤمن ديگر بر مى‏خورد و به او دست مى‏دهد و پيوسته خدا بدانها نگاه مى‏كند و گناهان از روى آنها فرو مى‏ريزد چنانچه برگ از درخت تا از هم جدا شوند. چگونه توانائى است بر وصف آنكه چنين است.پ 7- از ابى حمزه، گويد: من با امام باقر (ع) هم كجاوه شدم و بار را بر زمين گزارديم، سپس اندكى راه رفت و برگشت و دست مرا

 

گرفت و آن را به سختى فشرد، به آن حضرت عرض كردم:

قربانت، مگر من با شما در محمل نبودم؟

فرمود: مگر تو نمى‏دانى كه چون مؤمن يك گردشى كند و سپس دست برادرش را بگيرد، خدا بدانها با لطف خود نگاه كند و پيوسته بدانها متوجه مى‏باشد و مى‏فرمايد: به گناهان كه از آنها فرو ريزند، و گناهان فرو مى‏ريزند، اى ابا حمزه، چنانچه برگ از درخت فرو ميريزند و جدا شوند و گناهى بر آنها نيست.پ 8- از هشام بن سالم، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از اندازه جدائى كه مصافحه و دست دادن دارد؟ فرمود:

گردش دور يك نخله خرما است.پ 9- از امام باقر (ع) فرمود:

براى مؤمنان شايسته است كه چون يكى از آنها از رفيقش نهان شد به واسطه درختى سپس به هم بر خورند، به هم دست دهند و مصافحه كنند.پ 10- از امام باقر (ع) كه فرمود:

رسول خدا (ص) فرموده است: هر گاه يكى از شما به برادرش برخورد بايد به او سلام كند و به او دست بدهد، زيرا خدا عز و جل بدين روش فرشته‏ها را گرامى داشته، شما هم كار فرشته‏ها را بكنيد.

 

پ‏11- رسول خدا (ص) فرمود:

هر گاه بر خورد كرديد با درود و دست به هم دادن با هم برخورد كنيد و چون از هم جدا شويد، به آمرزش جستن، از هم جدا شويد.پ 12- از امام صادق (ع) فرمود:

شيوه مسلمانان بود كه هر گاه با رسول خدا (ص) به جنگى مى‏رفتند و به جاى پر درختى گذر مى‏كردند و سپس از آنجا به فضاى بازى بيرون مى‏شدند، به هم نگاه مى‏كردند و دست هم ديگر را مى‏گرفتند و مصافحه مى‏كردند.پ 13- از امام باقر (ع) كه فرمود:

هر گاه مردى به رفيق خود دست دهد، آنكه در دست دادن بپايد اجر بزرگترى دارد از آنكه دست خود را از ميان دست او مى‏كشد، هلا به راستى كه گناهان فرو مى‏ريزند در ميان آنها تا هيچ گناهى به جا نماند.پ 14- از اسحاق بن عمار، گويد: من خدمت امام صادق (ع) وارد شدم با روى ترش و درهمى به من نگاه كرد، گفتم: چه تو را بر من ديگر گون و خشمگين كرده است؟ فرمود:

آنچه تو را نسبت به برادرانت ديگر گون ساخته، اى اسحق، به من خبر رسيده كه تو دربانانى به در خانه خود نشانده‏اى تا فقراء شيعه را از تو برانند، من گفتم: قربانت، به راستى من از شهرت ترسيدم، فرمود: از شهرت مى‏ترسى و از بلا نمى‏ترسى؟ آيا نمى‏دانى كه چون مؤمنان به هم برخورند و به هم دست بدهند و مصافحه‏

 

كنند، خدا عز و جل رحمت بدانها فرو فرستد و نود و نه قسمت از آن، آن يك باشد كه رفيق خود را بيشتر دوست دارد و چون با هم موافقت كنند (با هم بايستند خ ل) رحمت آنها را فرو گيرد و چون با هم بنشينند تا صحبت كنند و گفتگو نمايند، نگهبانان فرشته آنها به هم گويند: بايد ما به كنارى برويم، شايد اينها با هم گفتار محرمانه‏اى دارند و خدا بر آنها پرده كشيده است، من گفتم: مگر اين نيست كه خدا عز و جل مى‏فرمايد (18 سوره ق): «دم نزند به هيچ گفتارى جز آنكه نزد او رقيب و عتيد باشند»؟ فرمود:

اى اسحاق، اگر نگهبانان وى سخن آنها را نشنوند، به راستى كه داناى اسرار بشنود و ببيند.پ 15- از امام صادق (ع) فرمود:

رسول خدا (ص) هرگز با مردى مصافحه نكرد كه دست خود را از دست او بيرون كشد و ادامه داد تا او باشد كه دست خود را از دست آن حضرت به در آورد.پ 16- از زراره، كه شنيدم امام باقر (ع) مى‏فرمود: به راستى خدا عز و جل به وصف در نيايد و چگونه به وصف درآيد با اين كه در كتاب خود فرمايد (21 سوره انعام): «اندازه نكردند خدا را به حق اندازه وى» خدا به هيچ اندازه وصف نشود جز آنكه از آن بزرگتر است و به راستى پيغمبر هم وصف نشود و چگونه بنده‏اى را توان وصف كرد كه خدا در پس هفت حجاب است و طاعت او را در زمين چون طاعت خود (در آسمان) لازم دانسته و فرموده است (7 سوره حشر): «و آنچه را رسول به شما داد بگيريد و از آنچه غدقن كرد باز

 

ايستيد» و هر كه اين پيغمبر را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده و هر كه او را نافرمانى كرده، مرا نافرمانى كرده، و دين را به او واگذاشت و به راستى ما را هم نتوان وصف كرد و چگونه وصف شوند مردمى كه خدا پليدى را از آنها برداشته و آن شك و ترديد است و مؤمن هم وصف نشود و به راستى مؤمن به برادرش برخورد و به او دست دهد و پيوسته خدا به آنها نگاه كند و گناهان از روى آنها بريزد چنانچه برگ از درخت مى‏ريزد.پ 17- از ابى عبيده، گويد: از امام باقر (ع) شنيدم مى‏فرمود:

چون دو مؤمن به هم رسند و با هم دست بدهند، خدا بدان‏ها روى كند و گناهان از چهره او بريزند تا از هم جدا شوند.پ 18- از امام صادق (ع) كه فرمود:

مصافحه كنيد زيرا مصافحه كينه و حسد را ببرد.پ 19- امام صادق (ع) فرمود كه:

پيغمبر (ص) حذيفه را ملاقات كرد و دست به سوى او دراز كرد و حذيفه دست خود را باز گرفت، پيغمبر (ص) فرمود: اى حذيفه، دست به سويت باز آورم و تو دست خود را از من باز گرفتى، حذيفه عرض كرد: يا رسول اللَّه، شوق فراوان به دست شما فراهم است ولى من جنب بودم و نخواستم در جنابت دستم به دست شما بسايد، پيغمبر (ص) فرمود: آيا نمى‏دانى كه چون دو مسلمان به هم‏

 

برخورند و به هم دست بدهند، گناهانشان بريزد چنانچه برگ از درخت بريزد.پ 20- امام صادق (ع) فرمود كه:

به راستى كسى قدر خدا عز و جل را نداند و همچنين قدر پيغمبر او را، و هم چنان قدر و اندازه مؤمن هم دانسته نيست، راستى كه او به برادر مؤمن خود برخورد و با او دست بدهد و خدا به آنها نظرى كند و گناهان آنها از چهره‏شان فرو ريزد تا از هم جدا شوند چنانچه باد تند برگ را از درخت بريزد.پ 21- از رفاعه، كه شنيدمش مى‏فرمود:

 

مصافحه مؤمن بهتر است از مصافحه او با فرشته‏ها.