باب دعا براى گرفتارى و همّ و اندوه و ترس

پ‏1- از ابى حمزه گويد: امام باقر (ع) فرمود:

اى ابا حمزه تو را چه شده كه هر گاه پيشامدى بيمناكت رخ دهد رو نمى‏كنى به يكى از گوشه‏هاى خانه‏ات- يعنى به سوى قبله- و دو ركعت نماز بخوانى و بگوئى‏

يا ابصر الناظرين و يا اسمع السامعين و يا اسرع الحاسبين و يا ارحم الراحمين‏

، تا هفتاد بار و هر بار كه اين دعا را خواندى حاجتى بخواهى.

 

پ‏2- رسول خدا (ص) فرمود:

به هر كسى غمّى يا گرفتارى يا بلائى يا تنگىِ معيشتى برسد بايد بگويد:

اللَّه ربى و لا اشرك به شيئاً، توكلت على الحى الذى لا يموت‏

.پ 3- از امام صادق (ع) فرمود:

چون به كسى ناگوارى يا سختى يا گرفتارى در كارى رخ داد بايد پا را تا بدو زانو و دستها را تا آرنج برهنه كند و به زمين چسباند و سينه به زمين سايد و سپس در حال سجده براى حاجتِ خود دعا كند.پ 4- از امام صادق (ع) گويد:

چون برادران يوسف او را در چاه انداختند جبرئيلش آمد و بر او وارد شد و گفت: اى پسرك، در اينجا چه مى‏كنى؟ گفت:

برادرانم مرا به چاه افكندند. گفت: دوست دارى كه از آن برآئى؟

پاسخ داد:

اين با خدا عز و جل است، اگر خواهد مرا بيرون آورد.

به او گفت: خدا تعالى به تو مى‏گويد: مرا با اين دعا بخوان تا تو را از چاه برآورم. به او گفت: آن دعا چيست؟ گفت: بگو:

اللهم انى اسألك بان لك الحمد لا اله الَّا انت المنّان بديع السموات و الارض ذو الجلال و الاكرام ان تصلى على محمد و آل محمد و آن تجعل لى مما انا فيه فرجاً و مخرجاً

.

 پس از آن داستانش همان شد كه خدا در كتاب خود ياد كرده.پ 5- از معاوية بن عمّار از امام صادق (ع) گويد:

آن دعا و نفرينى كه امام صادق (ع) به داود بن على كرد هنگامى كه معلّى بن خنيس را كشت و مال آن حضرت را از او گرفت اين است:

بار خدايا من از تو خواستارم بحق آن نورت كه خاموشى ندارد و به عزائمت كه نهان نيستند و به عزّتت كه تمامى ندارد و به نعمتت كه شماره ندارد و به همان سلطنت كه با آن فرعون را از موسى (ع) بازداشتى.پ 6- از اسماعيل بن جابر كه امام صادق (ع) فرمود:

براى رفع هم، غسل كن و دو ركعت نماز بخوان و بگو:

يا فارج الهم و يا كاشف الغم يا رحمان الدنيا و الآخرة و رحيمهما فرّج همّى و اكشف غمّى يا اللَّه الواحد الاحد الصمد الذى لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ  وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ

 

، مرا نگهدار و پاك كن و بلاء را از من ببر، و بخوان آية الكرسى را با دو سوره قل اعوذ- يعنى قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ.پ 7- از امام صادق (ع) فرمود: چون از امرى بترسى بگو: بار خدايا احدى از تو كفايت نكند و توئى كه از هر كسى كفايت مى‏كنى، از من كفايت كن چنين و چنان را.

و در حديث ديگر است كه مى‏گوئى: اى كه از هر چيز

 

كفايت كنى و چيزى از تو كفايت نكند در آسمان‏ها و زمين، كفايت كن از من آنچه را براى من مهم است از كار دنيا و آخرت و صلى اللَّه على محمد و آله.

و امام صادق (ع) فرمود: هر كه بر سلطانى وارد مى‏شود كه از او مى‏ترسد بايد بگويد:

باللَّه استفتح و باللَّه استنجح و بمحمد اتوجه،

بار خدايا سركشى آن را برايم رام كن و سختى آن را هموار كن زيرا تو محو كنى آنچه را خواهى و نزد تو است دفتر كل.

و نيز مى‏گوئى:

حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ و امتنع بحول اللَّه و قوّته من حولهم و قوّتهم و امتنع برب الفلق من شرّ ما خلق و لا حول و لا قوة الَّا باللَّه‏

.پ 8- حديث را به امام صادق (ع) رسانيدند كه فرمود: از دعاهاى پدرم در باره امرى كه رخ مى‏داد اين است: بار خدايا رحمت فرست به محمد و آل محمد و بيامرز مرا و به من رحم كن و پاكيزه كن كردار مرا و برگرد مرا آسان كن و دلِ مرا آرام كن و از ترسم آسوده ساز و در همه عمرم عافيت بخش و دليلم را بر جا دار و از خطاهايم در گذر و رويم را سپيد و دينم را نگهدار و مقصدم را آسان كن و روزيم را فراوان كن زيرا من ناتوانم و از بدى آنچه نزد من است بخوبى آنچه نزد تو است در گذر و مرا داغدار خويش مساز و خويشان مرا داغدار مكن و يك نظر رحمت خود را به من ببخش كه بدان همه گرفتارى‏هاى مرا برطرف كنى و به من برگردانى هر شيوه‏اى كه نزد تو بهتر است كه هر آينه نيرويم سست شده و چاره‏ام از دست شده و امدم از خلقِ تو بريده و نمانده است مگر همان اميد به تو و توكّل بر

 

پ‏تو و قدرتت بر من پروردگارا كه به من مهرورزى و مرا عافيت بخشى چونان كه توانى مرا عذاب كنى و گرفتار سازى، معبودا ذكر بخششهايت مرا آرام مى‏كند و اميد به انعامت مرا نيرو مى‏دهد از آن گاهم كه آفريدى بى‏نعمت تو نبودم توئى پروردگارم و آقايم و پناهم و داد رسم و نگهبانم و دفع‏كننده از من و مهرورز به من و كفيل روزيم، هر آنچه من در آنم، از قضا و قدرت تو است، اى آقا و مولاى من در ضمن قضا و قدر و تصميم تو رهائى من باشد از هر گرفتاريم كه دارم و عافيت من باشد زيرا من احدى را از براى دفاع آنها ندارم جز تو و اعتماد به كسى ندارم جز بر تو، يا ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ خوشبينى و اميد مرا منظور دار و زارى و ناتوانى و زبونى مرا ترحّم كن و بدان بر من منّت نه و بر هر دعاكننده به درگاهت يا ارحم الراحمين و صلى اللَّه على محمد و آله.پ 9- امام صادق (ع) فرمود:

هر گاه امرى تو را به اندوه افكنده بگو در آخر سجده‏ات:

يا جبرئيل يا محمد يا جبرئيل يا محمد

- آن را تكرار كن-

اكفيانى ما انا فيه فانّكما كافيان و احفظانى باذن اللَّه فانّكما حافظان‏

.پ 10- از امام صادق (ع) كه على بن الحسين (ع) مى‏فرمود:

چون اين كلمات را بگويم، باك ندارم اگر جن و انس بر عليه من جمع شوند:

 

بسم اللَّه و باللَّه و من اللَّه و الى اللَّه و في سبيل اللَّه و على ملة رسول اللَّه‏

، بار خدايا خود را به تو تسليم كردم و بس و به سوى تو رو كردم و بس تو را پشتيبانِ خود ساختم و بس و كارم را بس به تو واگذاردم، بار خدايا مرا به ايمان نگهبان باش از پيش رويم و پشت سرم و از سمت راست و چپم و از بالاى سر و زير پايم و از هر سو كه هستم، بحول و قوت خود از من دفاع كن زيرا حول و قوتى نباشد جز به تو.پ 11- از امام صادق (ع) كه: مردى به من گفت:

چون در ربذه (آرامگاه ابو ذر غفارى در آنجا است) نزد ابى جعفر (منصور عباسى) وارد شدى چه ذكرى گفتى؟

فرمود كه: گفتم: بار خدايا تو از هر چيز كفايت كنى و چيزى از تو كفايت نكند، كفايت كن از من به آنچه خواهى و هر گونه خواهى و از هر سو خواهى و از هر جا خواهى (هر زمانى خواهى خ ل).پ 12- از على بن ميسر گويد: چون امام صادق (ع) نزد ابى جعفر منصور وارد مى‏شد، ابو جعفر يكى از غلامان خود را بر سر او واداشت و به او گفت: چون وارد شد گردنش را بزن، و چون امام صادق (ع) وارد شد به منصور نگاهى كرد و زير لب سخنى گفت كه ندانست چه بود! و سپس اين جمله را آشكارا گفت: اين كسى كه از همه خلق خود كفايت كنى و كسى از او كفايت نتواند شرّ عبد اللَّه بن على را از من دفع كن. فرمود: ديگر چشم منصور غلامش را نمى‏ديد

 

و چشم غلامش منصور را نمى‏ديد، و منصور گفت: اى جعفر بن محمد راستى در اين گرما شما را به رنج انداختم، برگرد. و امام صادق (ع) از نزد او بيرون شد و منصور به غلامش گفت: چرا دستور مرا در باره او اجراء نكردى؟ گفت: بخدا من او را نديدم و پرده‏اى ميان من و او كشيده شد. منصور گفت: بخدا اگر اين داستان را به كسى بازگوئى هر آينه تو را خواهم كشت.پ 13- از عبيد اللَّه بن عبد الرحمن كه: امام باقر (ع) به من فرمود: آيا به تو دعائى نياموزم كه بدان دعا كنى كه ما خانواده را چون گرفتارى رخ دهد و از طرف سلطان پيش آمدى شود كه تاب آن را نداريم با آن دعا كنيم؟

گفتم: چرا يا بن رسول اللَّه، پدرم و مادرم قربانت.

فرمود: بگو:

يا كائناً قبل كل شي‏ء

- اى كه پيش از هر چيز بودى و هر چيز را پديد آوردى، اى پاينده پس از هر چيز صلّ على محمد و آل محمد و با من چنين و چنان كن.14- از على بن مهزيار كه محمد بن حمزه غنوى به من نوشت و از من خواست كه به امام جواد بنويسم كه به او دعائى بياموزد كه به وسيله آن اميدوار فرج باشد.

در پاسخِ من نوشت: امّا آنچه محمد بن حمزه خواسته كه به او دعائى آموخته شود براى فرج و گشايش، به او بگو ملازم اين دعا باشد:

يا من يكفى من كل شي‏ء، اكفنى ما اهمّنى مما انا فيه‏

. كه من اميدوارم از غم و گرفتارى خود كفايت شود ان شاء اللَّه‏

 

تعالى. من اين دعا را به او اعلام كردم و اندكى بر او نگذشت كه از زندان بيرون آمد.پ 15- از ابن ابى حمزه گويد: على بن الحسين (ع) مى‏فرمود به پسرش:

اى پسر جانم به هر كدام شما مصيبتى رسيد و ناگوارى رخ داد بايد وضوء سازد و وضوى خود را كامل كند سپس دو ركعت يا چهار ركعت نماز بخواند و در آخرش بگويد:

يا موضع كلّ شكوى و يا سامع كلّ نجوى و شاهد كلّ ملاء و عالم كلّ خفيّه و يا دافع ما يشاء من بليته و يا خليل ابراهيم و نجيّ موسى و يا مصطفى محمد (ص) ادعوك دعاء من اشتدّت فاقته و قلّت حيلته و ضعفت قوّته دعاء الغريق الغريب المضطر الذى لا يجد لكشف ما هو فيه الَّا انت يا ارحم الراحمين‏

. زيرا احدى بدان دعا نكند جز اينكه خدا به او گشايش دهد ان شاء اللَّه.پ 16- از سعيد بن يسار گويد: به امام صادق (ع) گفتم:

غمگين مى‏شوم، فرمود: بسيار بگو:

اللَّه اللَّه ربّى لا اشرك به شيئاً،

و هر گاه از وسوسه يا انديشه‏هاى بيهوده (حديث نفس) بترسى بگو:

بار خدايا من بنده و بنده‏زاده توام و مهارم به دستِ تو است حكمِ تو در باره من عادلانه است و فرمانت در باره من مجرى است، بار خدايا من از تو خواهش كنم بحق هر نامى كه دارى و آن را در قرآنت فرو فرستادى يا به يكى از آفريده‏هايت آموختى يا در علم غيب به خود اختصاص دادى كه رحمت فرستى بر محمد و آل محمد و قرآن را نور

 

چشم من سازى و بهار دل من و بر طرف شدن اندوه و برنده همّ من گردانى‏

اللَّه اللَّه ربّى لا اشرك به شيئاً

.پ 17- امام باقر (ع) فرمود: دعاء پيغمبر (ص) در شب جنگ احزاب اين بود:

يا صريخ المكروبين (اى دادرس گرفتاران) و يا مجيب دعوة المضطرين و يا كاشف غمّى اكشف عنّى غمّى و همّى و كربى فانّك تعلم حالى و حال اصحابى و اكفنى هول عدوّى‏

.پ 18- از ابراهيم بن ابى اسرائيل از امام رضا (ع) كه فرمود:

يك دختركى از ما بود كه در گردنش خنازير بر آمد و كس نزد من آمد و گفت: اى على (نام امام رضا است) به آن دخترك بگو تا بگويد:

يا رءوف يا رحيم يا رب يا سيدى‏

، آن را تكرار كند. فرمود:

آن را گفت و خدا عز و جل بيمارى او را از ميان برد.

گويد: فرمود: اين دعائى است كه جعفر بن سليمان با آن دعا كرد (شايد جعفر بن سليمان هم به اين بيمارى گرفتار شده و به وسيله اين دعا شفا يافته است- از مجلسى ره).پ 19- از حسين گويد: از ابى الحسن (ع) دعائى خواستم و در دنبال آن حضرت بودم، فرمود:

اللَّهم انّى اسألك بوجهك الكريم و بعزتك التى لا ترام و بقدرتك التى لا يمتنع منها شي‏ء ان تفعل بى كذا و كذا.

گويد در نامه‏اى به خط خودش به من نوشت كه بگو:

 

يا من علا فقهر و بطن فخبر، يا من ملك فقدر و يا من يحيي الموتى و هو على كلّ شي‏ء قدير صلّ على محمد و آل محمد و افعل بى كذا و كذا

 (بجاى كذا و كذا حاجت خود را بگويد) سپس بگو:

يا لا اله الّا اللَّه ارحمنى بحق لا اله الّا اللَّه ارحمنى.

و در رقعه ديگر به من نوشت و دستور داد كه بگويم:

اللَّهم ادفع عنّى بحولك و قوّتك، اللَّهم انّى اسألك في يومى هذا و شهرى هذا و عامى هذا بركاتك فيها و ما ينزل فيها من عقوبة او مكروه او بلاء فاصرفه عنّى و عن ولدى بحولك و قوّتك انّك على كلّ شي‏ء قدير، اللَّهم انّى اعوذ بك من زوال نعمتك و تحويل عافيتك و من فجأة نقمتك و من شرّ كتاب سبق (خدايا به تو پناهم از زوال نعمت و دگرگونى عافيت و از عذاب ناگهانت و از شرّ سرنوشت بد) اللَّهم انّى اعوذ بك من شرّ نفسى و من شرّ كل دابّة انت آخذ بناصيتها انّك على كلّ شي‏ء قدير و انّ اللَّه قد احاط بكلّ شي‏ء علماً و احصى كل شي‏ء عدداً

.پ 20- از عمر بن يزيد:

يا حى يا قيّوم يا لا اله الَّا انت برحمتك استغيث فاكفنى ما اهمّنى و لا تكلنى الى نفسى.

اين دعا را صد بار در سجده بخوان.پ 21- از سماعه، گويد: أبو الحسن (ع) به من فرمود: اى سماعه، چون به خدا عز و جل حاجتى دارى بگو:

بار خدايا از تو خواهم به حق محمد و على زيرا آنها در نزد تو

 

مقامى ارجمند و قدر و اعتبارى بسزا دارند، بحق آن مقام و بحق آن مقدرة كه رحمت كن محمد و آل محمد را و با من چنين و چنان كن.

زيرا چون روز رستاخيز شود هيچ فرشته مقرّب و پيغمبر مرسل و مؤمنى آزموده نماند جز اينكه بدانها نياز دارند در آن روز.پ 22- از معاوية بن عمّار و علاء بن سيابه و ظريف بن ناصح كه: چون منصور عبّاسى به دنبال امام صادق (ع) فرستاد، آن حضرت دست به آسمان برداشت و گفت: بار خدايا تو آن دو پسر بچه را بخاطر خوبى پدر و مادرشان نگه داشتى، مرا هم بخاطر خوبىِ پدرانم محمد و على و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على (ع) نگهدار، بار خدايا من به وسيله تو گلوى او را بگيرم و از شرّ او به تو پناه برم.

سپس به شتربان فرمود: حركت كن، و چون ربيع حاجب درِ خانه منصور خدمت آن حضرت رسيد به او گفت: وه، چه اندازه دلش به تو سختگير است، من از او شنيدم مى‏گفت: به خدا هر چه نخل خرما دارند مى‏برم و هر چه دارائى دارند چپاول مى‏كنم و هر چه كودك دارند به اسيرى مى‏گيرم، گويد: زير لب چيزى نهانى فرمود، و چون به منصور وارد شد سلام كرد و نشست و منصور جواب داد به آن حضرت و گفت: به خدا تصميم گرفته بودم نخلى برايت نگذارم و همه را ببرم و هر چه دارى بگيرم. امام صادق (ع) فرمود:

يا امير المؤمنين راستى خداوند ايّوب را گرفتار كرد و او صبر كرد و به داود نعمت داد و او شكر كرد و به يوسف قدرت انتقام از برادران عطا كرد و او هم گذشت كرد و تو هم از اين نژادى و اين نژاد كارى‏

 

پ‏نكنند جز آنچه بدان ماند، گفت: راست گفتى من از شماها در گذشتم، پس امام صادق (ع) به او گفت: يا امير المؤمنين هيچ كس از خاندان ما خونى نريخته است جز اينكه خداوند ملك او را برگرفته است. پس براى اين سخن بخشم آمد و آتش گرفت، امام فرمود: آرام باش يا امير المؤمنين راستى اين سلطنت در خاندان ابى سفيان بود و چون يزيد حسين (ع) را كشت خدا از آنها برگرفتش و به آل مروان رسيد و چون هشام زيد را كشت به دست مروان بن محمد افتاد و چون مروان ابراهيم را كشت ملك او را گرفت و به شماها داد. منصور گفت: راست گفتى مهمترين حاجتِ خود را بخواه، فرمود: اذن در برگشت است، منصور گفت: آن به دست خودِ شما است هر وقت بخواهى برگرد. امام صادق (ع) بيرون آمد و ربيع حاجب به او عرض كرد: دستور ده هزار درهم براى شما داده است، امام فرمود: من بدان حاجتى ندارم، گفت: در اين صورت به تو خشمگين مى‏شود، آن را بگير و در راه خدا صدقه بده.پ 23- از امام صادق (ع) كه بارها على بن الحسين (ع) مى‏فرمود:

من باك ندارم هر گاه اين كلمات را بگويم از اينكه جن و انس در برابرم گرد آيند:

 

بسم اللَّه و باللَّه و الى اللَّه و في سبيل اللَّه و على ملة رسول اللَّه (ص) اللَّهم اليك اسلمت نفسى و اليك وجّهت وجهى و اليك الجأت ظهرى و اليك فوّضت امرى اللَّهم احفظنى بحفظ الايمان من بين يدى و من خلفى و عن يمينى و عن شمالى و من فوقى و من تحتى و من قبلى و ادفع عنّى بحولك و قوّتك فانّه لا حول و لا قوّة الَّا باللَّه‏