باب بيست و يكم: ديد و بازديد برادران، برخوردشان با هم، و همنشينى آنها در زنده كردن امر امامانشان عليهم السلام‏

پ 1- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه ديدن كند از برادرش براى خدا نه جز او بدرخواست وعده خدا و انجام آنچه نزد خداست خدا هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه فريادش دهند آگاه باش كه پاك شدى و بهشت برايت رواست.

بيان: نه جز او چون زيبائى يا خوشخوانى يا مال و جاه و جز آنها از مقاصد دنيوى‏

 

پ‏ولى اگر براى غرض دينى باشد چون آموزش يا رهنمائى يا دانش‏آموزى يا صلاح و زهد و عبادت با آن مخالفت ندارد، و دلالت دارد بر اينكه طلب ثواب اخروى با اخلاص مخالفت ندارد چنانچه در جاى خود گذشت زيرا آن هم بامر خدا و تنها از خداست نه ديگرى و قصد قربت علت غائى مقدم بر عمل است و درخواست وعده و ثواب علت غائى و وجودش بعد از عمل است و ميان آنها منافاتى نيست.

پاك شدى يعنى از گناهان و چركهاى روحى و بهشت و نعمتش بر تو روا گرديده، يا مقصود دعاى براى اين دو تا است و بقول نهايه طيب بمعنى طاهر است و باين معنى در حديث على (ع) آمده كه چون پيغمبر (ص) درگذشت، گفت پدر و مادرم قربانت پاكيزه بودى در زندگى و در مرگ، و طيبى در شرح قول آن حضرت گفته (ص) طبت و طاب ممشاك گفته طيب در اصل در اصل يعنى لذتبخش تن و جان و آدم طيب كسى است كه از نادانى و نابكارى پيراسته و بدانش و نيكوكارى آراسته است، و اين تعبير يا دعا است براى خوش بودن زندگى او در دنيا، و طاب ممشاك كنايه است از سلوك راه آخرت بدور بودن از بدمنشيها يا اينكه حكايت از آنست و چنين بوده است.پ 2- كافى: بسندش تا خيثمه كه رفتم حضور امام پنجم براى بدرود فرمود: اى خيثمه بهر كدام دوستان ما كه ديدى سلام مرا برسان و آنها را بتقوى خداى بزرگ سفارش كن، و با اينكه توجه كند توانگرشان به فقيرشان، و تواناشان به ناتوانشان، و باينكه زنده‏شان بر جنازه مرده‏شان حضور يابد، و در خانه‏هاشان همديگر را ديدار كنند كه آن مايه رواج كار ما است، خدا رحمت كند بنده‏اى را كه كار ما را زنده دارد، اى خيثمه برسان بدوستان ما كه به درگاه خدا هيچ سودى نبرند جز به كردار، و هرگز بولايت دست نيابند جز بورع و پارسائى، و افسوس‏خورتر مردم روز قيامت كسى باشد كه عدالتى را شرح دهد با آن براه خلاف رود.

روشنگرى: ... كار ما را زنده دارد يعنى دين و دانش و روايات و عقيده به امامت ما را زنده كند.

هيچ سودى ندارد يعنى عذاب خدا را دفع نكند، بيضاوى در شرح قول خدا (آيه 10 سوره آل عمران) هيچ سودى ندارد براشان اموال و اولادشان بدرگاه خدا گفته: يعنى از رحمت و طاعت خدا يا از عذاب خدا و در تفسير قول خدا عز و جل (آيه 10 سوره الجاثيه) و هيچ سودى نداردشان آنچه كسب كردند گفته: يعنى مال و فرزندشان به هيچ وجه عذاب خدا را از آنها نگرداند، و در تفسير قول خدا سبحانه (آيه 67 سوره يوسف) و من سودى ندارم براى شما هيچ گفته: يعنى از آنچه خدا براتان مقدر كرده، و در تفسير قول خداى تعالى‏

 

پ (21: ابراهيم) فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا گفته: يعنى آيا دفع كنيد از ما چيزى از عذاب خدا را (و بعد از شرح و تفسير لفظ عنا از قول مغرب و صحاح گويد:) و اينكه فرمود كسى كه عدالتى را شرح دهد الخ يعنى مذهب حقى را اظهار كند و آنچه را بايدش بكار بندد چنانچه موالات ائمه (ع) را اظهار دارد و از آنها پيروى نكند يا كار خوبى را براى مردم وصف كند و خود بدان عمل نكند.پ 3- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص) كه جبرئيل بمن باز گفت: خدا عز و جل فرشته‏اى بزمين فرستاد و آن فرشته روانه شد تا بدر خانه‏اى كشانده شد كه بر آن مردى از صاحب خانه اذن ورود ميخواست، فرشته باو گفت چه حاجتى با صاحب اين خانه دارى؟ پاسخش داد كه برادر مسلمان من است و براى رضاى خدا تبارك و تعالى بديدن او آمدم، فرشته گفت: براى همين آمدى؟ گفت جز براى آن نيامدم، فرشته گفت: بدان كه من فرستاده خدا هستم بسوى تو و خدا سلامت ميرساند و ميفرمايد: بهشت بر تو واجب است، و افزود كه خدا عز و جل ميفرمايد هر مسلمانى ديدن كند از مسلمانى، او را ديدن نكرده بلكه مرا ديدن كرده و پاداشش بر من بهشت است.

بيان: (پس از تفسير الفاظ گويد): دلالت دارد كه جز پيغمبر و وصى هم ميتواند فرشته را ببيند و بسا مخالف ظاهر اخبار گذشته باشد در باره فرق ميان نبى و محدث، و جواب اينكه بسا آن مرد ديدار كن هم نبى، يا محدث بوده كه نزد گفتگو و اظهار فرشته بودن از نظر او غائب بوده و آوازش بگوش او رسيده.

و چون ديدارش محض رضاى خدا بوده خدا ديدار او را بخودش وابسته است.

 (ديدار فرشته در كالبد بشرى كه بدان مجسم شود براى كافر هم رواست چنانچه كافران قوم لوط هم فرشته‏ها را ديدند كه براى هلاك آنها آمده بودند و اختصاص ديدار آنها به پيمبران نظر بصورت اصلى آنها دارد مترجم).پ 4- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه ديدن كند برادرش را در راه رضاى خدا، خداى عز و جل فرمايد: او را زيارت كردى و ثوابت بر عهده من است، و بثوابى برايت رضا ندهم كمتر از بهشت.

يعنى ثوابهاى دنيوى ناپايدار دنيا كافى نيست و بجز بثواب جاويدان ديگر سرا كه بهشت است برايت رضا ندهم.پ 5- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: هر كه ديدن كند از برادرش در يك سوى شهر براى رضاى خدا، او ديداركننده خدا باشد و بر خدا است كه گرامى دارد

 

ديداركننده خود را.پ توضيح: در يك سوى شهر درون شهر باشد يا برون از آن، و اين كنايه است از دورى مسافت ...پ 6- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: هر كه ديدن كند برادرش را در خانه او خدا عز و جل فرمايد: تو مهمان و ديدار كن من باشى و پذيرائى از تو بر عهده من است و من بهشت را بر تو بايست كردم براى دوست داشتن تو آن صاحب خانه را.

بيان: (شرح لفظ است).پ 7- كافى: بسندش تا ابى عزه كه شنيدم امام ششم (ع) ميفرمود: هر كه از برادرش ديدن كند در بيمارى او يا تندرستى او و بقصد فريب و عوض خواهى از او نباشد خدا هفتاد هزار فرشته بدو گمارد كه از پشت سر او ندا كنند: پاك شدى و بهشت برايت روا شد شما ديداركننده‏هاى خدا باشيد، شما مهمانان وارد بر خدا باشيد تا بخانه خود برگردد، پس يسير به بآن حضرت گفت: قربانت و گر چه جاى دورى باشد؟ فرمود: آرى اى يسير و گر چه يك سال راه باشد زيرا خدا بخشنده است و فرشته‏ها بسيار و او را بدرقه كنند تا بخانه‏اش برگردد.

روشنگرى: بقصد فريب كه او را دوست ندارد و خواهد فريبش دهد و عوض خواهى يعنى پاداش دنيوى و گر چه با زايد باشد يا چيز ديگر، يا مقصود اينست كه در دل نداشته بجاى او دوست ديگرى گيرد، و اين معنى بخاطر من رسيد و گر چه بيشتر همان اولى را گفتند (يا اينكه استبذال باشد بذال نقطه‏دار يعنى بطلب بخشش و جائزه نباشد، اين بخاطر من رسيد، از پاورقى ص 346) ...

و اينكه از پشت سرش، اشاره دارد باينكه او را بزرگ شمارند و بر او پيش نگيرند و همدوش نشوند، وفد بقول نهايه كسانى را گويند كه در خانه امراء روند براى ديدن يا مهمانى و يا ماوى گرفتن و جز آن.

و اگر چه جاى دورى باشد گويا پرسنده دور شمرده كه از جاى دور او را بدرقه كنند و ندا دهند و حضرت جواب او را داده چه نظر به بدرقه و يا نداء) و يسير كه اين پرسش را كرده گويا همان دهان باشد كه گاهى از او به بشر تعبير شود.پ 8- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر كه ديدن كند از برادر دينى خود براى خدا روز قيامت بيايد خرامان در ميان جامه‏هاى قبطى‏گون از نور و نگذرد به چيزى جز كه بر آن پرتو افكند تا بايستد برابر خدا عز و جل و خدا عز و جل باو ميفرمايد: مرحبا (خوشامدى) و چون خدا باو مرحبا گويد عطاى فراوان باو دهد.

 

پ‏بيان: (پس از تفسير الفاظ و احتمالات كه ترجمه آن سود عمومى ندارد گويد) قبطى جامه كتانى نازكى است كه در مصر بدست قبط ساكنان اصلى آن ساخته ميشده و گويا مقصود اينست كه ميخرامد شاد و فرخنده در درون نورى سفيد كه بسيار سفيد است بمانند جامه‏هاى قبطى يا اينكه جامه‏هاى سفيد از نور پوشيده بمانند جامه قبطى و از اين رو هر چيزى بدان درخشان شود و بقولى مقصود پرده نازكى است كه فرشته‏ها در گرد او گيرند تا كسى با بى‏ادبى باو نزديك نشود ...پ 9- كافى: بسندش تا امام پنجم (ع) كه بنده مسلمان خدا چون از خانه‏اش براى ديدن برادر دينى خود نه بقصد ديگر بيرون آمد براى رضاى خدا و روى آوردن بدان چه نزد او است خدا عز و جل هفتاد هزار فرشته باو گمارد كه در برگشت بخانه‏اش از پشت سرش باو ندا كنند، آگاه باش كه پاك شدى و بهشت براى تو پاك و رواست.

بيان: در اعراب الفاظ است و ترجمه‏اش سودى ندارد).پ 10- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: ديدن نكند مسلمانى برادر مسلمانش را در راه خدا و براى خدا جز كه خدا عز و جل باو نداء كند اى ديداركننده پاكى و پاك است بهشت براى تو.پ 11- كافى: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: خدا عز و جل را بهشتى است كه در آن در نيايد جز سه تا: مرديكه در باره خودش بحق قضاوت كند، و مرديكه براى خدا برادر مؤمنش را ديدار كند، و مرديكه در حوائج برادر مؤمنش را بر خود مقدم دارد.پ 12- كافى: بسندش تا امام پنجم (ع) فرمود: مؤمن بيرون شود بسوى برادرش تا او را ديدن كند و خدا عز و جل فرشته‏اى باو گمارد كه يك بال خود را روى زمين نهد و بال ديگر را بر آسمان گيرد تا باو سايه افكند، و چون بمنزل آن برادر دينى در آيد خدا جبار تبارك و تعالى ندا در دهد ايا بنده حق‏شناس من پيرو آثار پيغمبر من بر من بايست است بزرگ داشت تو از من بخواه تا بتو بدهم، مرا بخوان تا پاسخت دهم، خاموش باش تا خودم بخشش و عطا را آغاز كنم، و چون برگردد بسوى خانه خودش باز هم خداى تبارك و تعالى باو ندا كند: اى بنده حقشناس من بر من بايد كه تو را گرامى دارم، من بهشتم را براى تو واجب كردم و تو را ميان بندگانم شفيع ساختم و شفاعت تو را پذيرايم.

بيان: يك بال بر زمين تا بر آن گام نهد و يك بال بهوا تا او را فرا گيرد و حفظ كند، و بقولى كنايه از تعظيم و تواضع براى او است.پ 13- كافى: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: ديدار مؤمن براى خدا بهتر است از

 

آزاد كردن ده بنده مؤمن، و هر كه يك بنده مؤمن آزاد كند خدا بهر عضو آن بنده عضوى از او را از آتش حفظ كند تا آنجا كه فرج حافظ فرج باشد.پ بيان: (در باره اختلاف لفظ حديث كه در ترجمه سودى ندارد).پ 14- كافى: بسندى تا امام ششم (ع) كه فرمود: هر آن سه مؤمنى كه گرد آيند نزد برادر خود كه آسوده باشند از شر او و نترسند از نيرنگ او، و اميدوار باشند بدان چه دارد اگر به درگاه خدا دعا كنند از آنها اجابت كند، و اگر خواهش كنند بآنها عطا كند، و اگر بيشتر خواهند بآنها بيفزايد، و اگر خاموش مانند بدانها آغاز بخشش كند.

بيان: و اميدوار باشند بدان چه دارد يعنى از فوائد دينى چون روايت حديث و علوم دينى و بسا كه فراگير منافع دنيوى حلال هم باشد.پ 15- كافى: بسندش تا عبد صالح (امام كاظم ع) مى‏فرمود: هر كه ديدار كند برادر مؤمنش را براى خدا نه جز او، و بخواهد بدان پاداش خدا را و انجام شدن آنچه خدا عز و جل وعده داده خدا عز و جل از وقتى از منزلش بدر آيد تا بدان برگردد هفتاد هزار فرشته باو گمارد كه آوازش دهند، آگاه باش پاكى و رواست برايت بهشت، در يك منزل بهشتى جاى گيرى.

بيان: (شرحى دارد در تشخيص عبد صالح كه امام كاظم بوده يا امام صادق باعتبار ترديد در حال راوى كه ابو حمزه ثمالى است) ..پ 16- كافى: بسندش تا امير مؤمنان (ع) كه فرمود: برخورد با برادران غنيمت بزرگى است و گر چه شمار كمى باشند.

توضيح: غنيمت بمعنى سود است، و گر چه كم باشند، يعنى برادران شايسته برادرى كم هستند و يا اينكه برخورد كم باشد و معنى يكم روشنتر است.پ 17- قرب الاسناد: بسندش تا امام ششم (ع) ميفرمود: ديدن نكند مسلمانى از برادر مسلمانش در راه خدا و براى خدا جز كه خدا تبارك و تعالى باو ندا كند: ايا ديدار كن پاك شدى و بهشت برايت روا شد.

ثواب الاعمال: بسندى مانندش را آورده.پ 18- همان: بسندى از امام ششم (ع) كه به فضيل فرمود، با هم مجلس ميكنيد و حديث ميگوئيد؟ گفت: آرى قربانت شوم فرمود: من اين مجالس را دوست دارم، اى فضيل امر ما را زنده داريد، خدا رحمت كند هر كه امر ما را زنده دارد، اى فضيل هر كه ما را بزبان آورد، يا ما نزد او نامبرده شويم و از چشمش باندازه بال مگسى اشك آيد خدا گناهانش را مى‏بخشد اگر چه بيش از كف دريا باشد.

 

پ‏ثواب الاعمال: بسندى مانندش را آورده.پ 19- امالى صدوق: بسندش از امام باقر (ع) كه يك فرشته بمردى گذر كرد كه به در خانه‏اى ايستاده بود، باو گفت: اى بنده خدا چه تو را بر در اين خانه واداشته؟ فرمود: در پاسخ گفت: برادرى در آن دارم و ميخواهم باو سلامى بدهم، فرشته گفت ميان شما پيوند خويشاونديست، يا نيازى تو را باينجا كشانده؟ گفت: نه خويشاوندى دارم با او نه براى حاجتى آمدم جز براى همان برادرى در اسلام و احترام بآن، و من از او احوالپرسى كنم و به او سلام دهم در راه خدا پروردگار جهانيان، فرشته گفت: راستش من فرستاده خدايم بسوى تو كه او بتو سلام ميرساند و ميفرمايد: جز اين نيست كه مرا خواستى و از من وارسى كردى، و من بهشت را بر تو واجب كردم، و از خشمم تو را معاف كردم، و از دوزخت در پناه گرفتم.

اختصاص: بسندى مانندش را آورده.پ امالى طوسى: بسندى با اندك تغيير مانندش آورده، و هر دو را در باب صفات الملائكه آوردم.پ 20- همان: بسندش از عقرقوفى كه شنيدم امام ششم (ع) با حضور من باصحابش ميفرمود: خدا را بپائيد، و با هم برادرانى نكوكار بهم باشيد، در راه خدا همدگر را دوست داريد، با هم پيوسته و مهربان باشيد، ديد و بازديد كنيد، و بهم برخوريد، و با هم گفتگو كنيد و امر ما را زنده داريد.

گويم: اخبارى در باب حقوق مؤمن گذشت.پ 21- خصال: بسندش تا خيثمه كه امام باقر (ع) بمن فرمود: در خانه‏هاتان ديد و بازديد كنيد زيرا در آن زنده شدن امر ما است رحمت كند خدا بنده‏اى را كه امر ما را زنده دارد.پ 22- همان: بسندش تا اينكه در ضمن سفارش رسول خدا (ص) به على است كه اى على سه تا مايه شادى مؤمنند برخورد به برادران، و افطار روزه، و نماز در آخر شب.پ 23- همان: بسندش تا اينكه امام صادق (ع) مى‏فرمود: كه مهمانان خدا عز و جل:

مرديكه حج و عمره بجا آورد مهمان خداست تا بخانه‏اش برگردد، و كسى كه در نماز است در پناه خداست تا فارغ شود، مرديكه ديدن كند از برادر مؤمنش در راه خدا عز و جل كه زائر خدا باشد نظر بثواب او و گنجينه‏هاى رحمت او.پ همان: بسندش تا امام باقر (ع) كه خدا عز و جل را بهشتى باشد كه در نيايد در آن مگر سه تا، مرديكه در باره خود ديدن كند، و مرديكه ديدن كند از برادر مؤمنش براى خدا، و كسى كه برادر مؤمنش را بر خود مقدم دارد براى خدا عز و جل.

 

پ‏همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه مى‏فرمود: زنى از پريان بود بنام عفراء كه نزد پيغمبر (ص) رفت و آمد ميكرد و سخن آن حضرت را مى‏شنيد و نزد پريان خوب مى‏آمد و بدست او مسلمان ميشدند، و پيغمبر او را ناياب دريافت، و از جبرئيل در باره او پرسيد و پاسخ داد كه او بديدن خواهرى رفته كه براى خدا او را دوست دارد، پيغمبر (ص) فرمود: خوشا بحال دوستان يك ديگر در راه خدا چه كه خدا تبارك و تعالى در بهشت ستونى آفريده از ياقوت سرخ كه هفتاد هزار كاخ دارد، در هر كاخ هفتاد هزار غرفه است كه خدا آن را براى دوستداران يك ديگر و ديداركنندگان از هم مقرر داشته كه در راه خدا باشد.پ 26- مجالس مفيد: بسندش از امام هادى (ع) كه فرمود: برخورد برادران نشاط آور است و خردزا گر چه كم كم باشد.پ 27- امالى طوسى: بسندش از امام ششم (ع)، فرمود: كه از نسيم رحمت خداى تعالى سه تا است، عبادت در شب و افطار روزه‏دار، و برخورد برادران.پ 28- خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: هفت كس در سايه عرش خدا عز و جل باشند، روزى كه جز سايه او سايه‏اى نباشد: امام عادل، و جوانى پرورده در عبادت خدا عز و جل، و مردى با دست راست صدقه دهد و از دست چپش هم آن را نهان دارد، و مردى كه در خلوت ياد خدا عز و جل كند و از ترس خدا چشمانش گريان شود، و مرديكه به برادر مؤمنش برخورد و باو گويد: راستش من تو را البته دوست دارم در راه خدا عز و جل، و مردى كه از مسجد در آيد و در دل دارد كه بدان باز گردد و كسى كه زنى زيبا او را بخود بخواند و پاسخ دهد كه من از خداى پروردگار جهانيان ميترسم (و او را اجابت نكند).پ گويم: اين حديث بسند ديگرى تا ابى هريره گذشت و در آن بود، و دو كس كه در طاعت خدا همكارند و در آن گردانيد و جدا شوند.پ 29- ثواب الاعمال: بسندش تا امام صادق (ع) كه فرمود: هر كه نتواند صله بما رساند بدوستان خوب ما رساند و هر كس نتواند بديدار ما آيد دوستان خوب ما را ديدن كند كه ثواب زيارت ما برايش نوشته شود.پ 30- همان: بسندش تا امام باقر (ع) كه يكى از فرشته‏ها بدر خانه‏اى گذر كرد كه مردى در آن ايستاده بود و باو گفت اى بنده خدا چه تو را بر در اين خانه واداشته؟ فرمود: در پاسخ گفت: برادرى در آن دارم كه ميخواهم باو سلام دهم، آن فرشته گفت: خويشاوند نزديك تو است يا حاجتى باو دارى؟ گفت: نه اين و نه آن جز برادرى در مسلمانى و احترام آن كه از او وارسى كنم و بر او سلام دهم در راه خدا پروردگار جهانيان پس فرشته گفت: راستش من‏

 

 

پ‏فرستاده خدايم بسوى تو و او است كه بتو سلام ميرساند و ميفرمايد: همانا مرا خواستى و از من وارسيدى و من بهشت را بر تو واجب ميدارم و از خشمم ترا معاف كردم و از دوزخ ترا پناه دادم.پ 31- بشارة المصطفى: بسندش تا معتب آزاد كرده امام ششم (ع) كه شنيدم به داود بن سرحان ميفرمود: اى داود بدوستانم سلام مرا برسان و اينكه من ميگويم: رحمت كند خدا بنده‏اى را كه با ديگرى همراه شود، و امر ما را گفتگو كنند كه سومى آنان فرشته‏اى است كه براى هر دو آمرزشخواهد، و هر جا گرد آئيد و بياد ما مشغول شويد گرد آمدن و گفتگوى شما امر ما را زنده ميدارد، و بهتر مردم پس از ما كسى است كه مذاكره كند در امر ما و باز گردد به ياد كردن ما.پ 32- اختصاص (قريب بمضمون شماره 30 را آورده و در پايانش افزوده) راستى كه خدا تبارك و تعالى ميفرمايد: مسلمانى نباشد كه مسلمانى را ديدار كند جز كه او را ديدن نكرده بلكه مرا ديدن كرده و ثواب او بهشت است.پ 33- همان: از عمر بن يزيد كه شنيدم امام ششم (ع) ميفرمود: هر چه را چيزى باشد كه بدو آسايش كند و راستش مؤمن به برادر خود آسايش كند چنانچه پرنده بهمگنان خود، آيا آن را نديدى.پ 34- همان: امير مؤمنان (ع) فرمود: هر كه ديدن كند از برادر مؤمنش براى خدا، خداوندش ندا دهد ايا ديدن‏كننده پاكى تو و بهشت برايت رواست.پ 35- عده الداعى: امام صادق (ع) فرمود: هر دو يا سه مؤمن كه گرد هم آيند نزد برادرى كه دارند و از زيان او در امانند و از نيرنگ او ترسى ندارند و اميدوارند بدان چه نزد او است، اگر بدرگاه خدا دعا كنند اجابت كند، و اگر خواهشى كنند بآنها بدهد و اگر بيشتر خواهند براشان بيفزايد و اگر دم بندند خدا بدانها آغاز بخشش و رحمت كند.پ و فرمود (ع): هر كه ديدن كند از برادرش براى خدا نه چيز ديگر بلكه براى درخواست آنچه خدا وعده كرده و دريافت آنچه نزد او است خدا هفتاد هزار فرشته بدو گمارد كه آوازش دهند آگاه باش پاك شدى و بهشت برايت رواست.پ 36- كتاب الامامه و التبصره: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: ديدار دوستى‏آور است.پ و فرمود (ص): نوبت به نوبت ديدار كن تا دوستى را فزون كنى.