باب ششم: آن خدمتها كه شود بر خدمتكار و ديگران بار كرد

پ‏136- بصائر الدرجات: بسندش از عمر بن يزيد كه من شبى از شبها نزد امام ششم (ع) بودم و ديگرى با او نبود، و پايش را بدامن من دراز كرد و فرمود: اى عمر آن را بمال، گفت:

پايش را ماليدم و ديدم يكى از عضله‏هاى ساقش پريشانست و خواستم او را از امام پس از او بپرسم، بمن اشاره كرد و فرمود: امشب چيزى از من نپرس كه من بتو پاسخ ندهم.

 

همان بسند ديگر مانندش را آورده. 137- همان: بسندش تا اسماعيل بن عبد العزيز كه امام ششم (ع) فرمود: اى اسماعيل برايم آبى در وضوء خانه بگذار و برخاستم و برايش آب گذاشتم، تا آخر خبر.