باب نود و دوم در باره تعارف كردن خوراك و غيره به برادر مؤمن

. اخبار باب‏

:پ 1- محاسن: تا جعفرى از پدرش كه رسول خدا (ص) در يك غزوه بود و نماز ميكرد كه كاروانى بآن حضرت گذر كردند و در برابر اصحاب آن حضرت ايستادند و از حال رسول خدا پرسيدند و بر آن حضرت دعا و ثنا كردند و گفتند: اگر شتابزده نبوديم بانتظار آن حضرت مى‏مانديم سلام ما را بآن حضرت برسانيد و رفتند، و رسول خدا (ص) خشمناك از نماز برگشت و بآنها گفت: كاروان در بر شما بايستد و از من بپرسد و بمن سلام برساند و شما بآنها تعارف چاشت نكنيد سخت است بر مردمى كه در ميان آنها دوستم جعفر باشد كه از او بگذرند تا نزد او چاشت نخورند.پ 2- همان: بسندى تا امام ششم (ع) كه فرمود: چون برادرت بتو وارد شد خوراك باو عرضه كن و اگر نخورد آبش بده و اگر ننوشيد، وضوء باو تعارف كن (يعنى دست و رو شستن).پ 3- همان: بسندش كه يكى از دوستان امام صادق (ع) نزدش آمد و سلامش داد و به پسرش اسماعيل هم همراهش بود سلام داد و نشست و چون آن حضرت برگشت (گويا از مسجد) آن مرد هم با او برگشت و چون آن حضرت بدر خانه‏اش رسيد وارد شد و آن مرد را رها كرد و پسرش گفت: پدر جان باو تعارف نكردى كه وارد شود، فرمود: در خور من نبود كه او را وارد كنم، گفت او هم بى‏تعارف وارد نشود، فرمود: پسر جانم من بد دارم خدا مرا از تعارفى‏ها بنويسد (يعنى كسانى كه مردم را بخود خوانند).