باب پنجاه و نهم در باره كسى كه دريغ دارد از مؤمن چيزى را از خودش يا از ديگرى يا برادرش از او كمكى خواهد و كمكش نكند يا در انجام آن خيرخواه او نباشد

اخبار باب‏

:پ 1- امالى طوسى: بسندش از امام ششم (ع) كه هر مسلمانى كه مسلمان ديگر از او حاجتى خواهد و تواند بر آورد و دريغ كند خدا روز قيامت بسختى او را سرزنش كند و فرمايدش برادرت براى حاجتى كه من بر آوردنش را بدست تو نهادم نزد تو آمد و دريغش كردى براى آنكه ثوابش را نخواستى بعزتم كه در هيچ حاجتى بتو توجه نكنم چه در عذاب باشى يا آمرزيده گردى.

گويم: اخبارى هم در باب مواسات گذشت.پ 2- همان: بسندش تا پيغمبر (ص) كه اميدوارت را نوميد مكن تا خدايت دشمن گردد و بدخواه شود.

 

پ‏3- خصال: بسندش تا ابى هارون مكفوف كه امام ششم (ع) بمن فرمود: اى ابو هارون خدا تبارك و تعالى بخود سوگند خورده كه خائن در جوار او نباشد گويد: گفتم: خائن كيست فرمود: كسى كه يك درهم را از مؤمنى پس‏انداز كند، يا يك امر دنيا را از او باز دارد گويد:

گفتم: پناه بخدا از خشم خدا فرمود: راستش خداى تعالى بخود سوگند خورده كه جا ندهد در بهشتش سه دسته را: آنكه واپس زند حكم خدا عز و جل را يا رد كند قول امام بر حق را يا ندهد حق مؤمن را گويد: گفتم: از فزونى آنچه دارد باو دهد؟ فرمود: از خود و از روحش باو دهد و اگر خود را از او دريغ دارد از او نباشد و همانا تخم شيطانست.پ صدوق (رضي الله عنه) گفته بخشش از خود و روح همانا صرف آبرو براى انجام حوائج او است.پ 4- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) كه فرمود: هر مؤمنى دريغ دارد از مؤمن آنچه را بدان نياز دارد و او تواند از خودش يا ديگرى آن را بر آورده كند خدا عز و جل روز قيامت او را وادارد با روى سياه و دو چشم آبى و دو دست بگردن بسته و گفته شود اين است خائن بخدا و رسولش و آنگاه فرمان صادر شود برايش بدوزخ در محاسن مانند آمده.پ 5- ثواب الاعمال: بسندش تا اسماعيل بن عمار صيرفى كه بامام ششم (ع) گفتم:

قربانت مؤمن رحمت است بر مؤمن؟ فرمود: آرى، گفتم: چگونه؟ فرمود: هر مؤمنى براى نيازى نزد برادرش آيد همانا كه آن رحمتى است كه خدا بدو روانه كرده و وسيله سازى كرده برايش و اگر حاجتش را بر آورد آن را پذيرفته و اگر ردش كند با توانائى بر آوردن آن از خود رحمتى را كه خدا برايش فراهم كرده رد كرده و آن رحمت براى روز قيامت ذخيره شود و اختيارش بدست صاحب آن حاجت است اگر خواهد براى خودش باشد و اگر خواهد براى ديگرى اى اسماعيل چون در قيامت او اختياردار آنست و براى او مقرر است بنظر تو آن را براى كه مصرف كند؟ گفتم: قربانت گمان ندارم كه از خودش بگرداند فرمود گمان نداشته باش ولى يقين داشته باش كه آن را از خود رد نكند، اى اسماعيل هر كه برادرش براى حاجتى نزدش آيد و بر انجام آن تواناست و آن را بر نياورد خدا مارى بر او مسلط كند تا روز قيامت انگشت بزرگ او را در گورش بگزد چه آمرزيده گردد و چه عذاب كشد.پ 6- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: هر كه در حاجت برادر مسلمانش روانه شود و خير او را نجويد در آن بخدا و رسولش خيانت كرده و خدا عز و جل با او طرف باشد.

محاسن: مانندش را آورده.پ 7- ثواب الاعمال: بسندش تا ابى بصير كه شنيدم امام ششم (ع) ميفرمود: هر كه از ياران ما يا ديگرى از برادرانش از او يارى خواست در نيازى و او با همه توانش در انجام آن‏

 

نكوشيد البته كه بخدا و رسولش و مؤمنان خيانت كرده است.پ ابو بصير گويد: بآن حضرت گفتم: مقصودت از مؤمنين كيانند؟ فرمود: از خود امير المؤمنين (ع) تا پايان آنها.

محاسن: مانندش را آورده.پ 8- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كدام از شيعه، كه كسى از برادران ما در حاجتى از او يارى خواهد و با توانائى بدو يارى ندهد خدا عز و جل او را گرفتار كند بانجام حاجت يكى از دشمنان ما كه بدان عذاب كشد در روز قيامت.

محاسن: مانندش را آورده.پ 9- ثواب الاعمال: بسندش از امام باقر (ع) كه هر كه دريغ كند از كمك ببرادر مسلمانش و انجام حاجت او گرفتار شود بكمك كسى كه نه گناه دارد و نه ثواب.

محاسن: بسندى مانندش را آورده.پ 10- قصص الأنبياء: بسندى از وهب بن منبه كه روايت كردند مردى از بنى اسرائيل كاخى ساخت خوب و محكم و خوراكى ساخت و توانگران را بر آن دعوت كرد و مستمندان را وانهاد، و چون مستمندان آمدند بآنها گفته ميشد اين خوراك براى شما و همانند شما نيست گفت: خدا دو فرشته در شكل مستمندان فرستاد و بآنها همان گفته شد و خداى تعالى آنها را فرمود: تا بجست توانگران بر آن مجلس وارد شوند پس آنها را وارد كردند و گرامى داشتند و در صدر مجلس نشاندند و خدا بهر دو فرشته فرمود آن شهر و هر كه در آنست بزمين فرو برند.پ 11- اختصاص: از امام كاظم (ع) كه ميفرمود: هر كه را برادر مؤمنش براى حاجتى آيدش همانا آن حاجت رحمتى است از طرف خدا تبارك و تعالى كه بسويش روانه كرده و اگر پذيردش البته او را بولايت ما رساند و آن پيوسته بولايت خدا تبارك و تعالى است و اگر آن را رد كند با اينكه ميتواند آن را بر آورد خدا تبارك و تعالى بر او مارى آتشين در گورش مسلط كند و تا روز قيامت او را بگزد چه آمرزيده گردد و چه معذب و اگر حاجتخواه او را معذور دارد حالش سياه‏تر باشد.پ 12- حقوق صورى: امام صادق (ع) فرمود: مؤمن نيازمند فرستاده خداست نزد توانگر نيرومند و اگر رسول حاجت ناروا بدر آيد خدا گناهانش را بيامرزد و مسلط سازد بر آن توانگر نيرومند شيطانها كه او را بگزند، فرمود: آنها را بدنيا پرستان وانهد و بدان چه دارد خشنود نباشند تا در رنجش اندازند شاعرى بر آنان درآيد و شعر او را بشنود و هر

 

چه خواهد باو بدهد و ثوابى نبرد و اينست شيطانها كه او را بگزندپ و از آن حضرت است كه برفاعة بن موسى كه بر او وارد بود فرمود: اى رفاعه بتو خبر ندهم از پرگناه‏تر مردم؟

گفتم: چرا قربانت فرمود كسى كه كمك كند مؤمنى را با سخن خوبى، سپس فرمود: بشما خبر ندهم بكمتر ثواب مردم؟ گفتم: چرا قربانت فرمود: كسى است واگيرد از برادرش آنچه نيازمند آنست در كار آخرت يا دنيايش، سپس فرمود: بشما خبر ندهم به پرگناه‏تر مردم؟ گفتم: چرا قربانت فرمود كسى كه چيزى از گفتار يا كردارش بر او عيب گيرد يا او را واپس زند براى حقير شمردن او و تكبر بر او، سپس فرمود: اى رفاعه حرف ديگرى هم برايت افزايم اى رفاعه: ايمان ندارد بخدا و نه محمد و نه على كسى كه برادر مؤمنش براى نيازى نزد او آيد و در روى او نخندد و اگر آن نزد او باشد بزودى بر آورد و اگر نه از ديگرى آن را بخواهد تا آن را بر آورد و اگر بر خلاف اين باشد پيوندى ميان ما و او نيست.پ 13- امالى طوسى: بسندش از امام ششم (ع) كه هر مؤمنى از برادر مؤمنش حاجتى خواهد و او ميتواند آن را بر آورد و ردش كند خدا مسلط كند بر او در گورش مارى كه انگشتانش را بگزد.پ 14- دعوات راوندى (همين مضمون را آورده ولى گفته گوشتش را بگزد).پ 15- عده الداعى (صدر حديث شماره 5 را آورده تا آنجا كه: ذخيره شود آن حاجت و بر آن افزوده كه) و هر كه روانه شود در انجام حاجت برادرش و خيرخواهى نكند برايش بهمه توانش بخدا و رسولش و مؤمنان خيانت كرده، و هر كه از شيعه ما كسى از برادرانش نزدش آيد و از او يارى طلبد در حاجتش و ياريش نكند با اينكه ميتواند خدايش گرفتار كند بانجام حوائج دشمنان ما تا بدان عذابش دهد، و هر كه حقير شمارد مؤمن فقيرى را و او را سبك گيرد براى اينكه كم دارد خدا روز قيامت در برابر همه مردم او را انگشت‏نما كند و حقيرش سازد و پيوسته بدخواه او باشد و هر كه در برش بدگوئى از برادر مؤمنش شود و او را ياد كند و كمك كند خدايش او را در دنيا و ديگر سرا يارى كند و هر كه ياريش ندهد و از او دفاع نكند خدايش بخود وانهد و حقيرش كند در دنيا و آخرت.پ 16- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه فرمود: هر مؤمنى دريغ دارد از مؤمن چيزى را كه بدان نياز دارد با اينكه بدان تواناست از نزد خودش يا ديگرى خدا عز و جل روز قيامت او را وادار سياه رو و زاغ چشم و دستها بگردن بسته و گفته شود اينست خائنى كه بخدا و رسولش خيانت كرده سپس او را بدوزخ فرمان دهند.پ بيان: زاغ چشم گويا اشاره است بقول خداى تعالى (102 سوره طه) و محشور كنيم‏

 

مجرمان را آن روز زاغ چشم.پ بيضاوى گفته: اين وصف براى آنست كه زاغى بدترين رنگ چشم است و بدخواه‏تر نزد عرب چون روميان چنين دشمنتر دشمنانشان بودند و از اين رو در وصف گفتند سياه جگر و سرخ سبيل، و زاغ چشم از قول طيبى گويد: بسا مقصود زشتى چهره و بدنمائى صورت باشد.

تا گويد: دلالت دارد بر اينكه برآوردن حاجت مؤمن واجب است با توانائى، و بسا تفسير شود برد حاجت او براى اينكه مؤمن است يا اينكه بقصد خوار كردن او باشد، و گويا مقصود مؤمن كامل باشد.پ 17- كافى: بسندش تا يونس بن ظبيان كه امام ششم (ع) فرمود: اى يونس هر كه حق مؤمن را نگهدارد و باو ندهد خدا عز و جل روز قيامت او را پانصد سال بر سر پا دارد كه عرقش چند وادى سيل براه اندازد، و جارچى از طرف خدا جار كشد كه اين ستمكاريست كه حق خدا را نداده فرمود چهل روز توبيخ شود و فرمان دوزخ باو دهند.پ بيان: مقصود از حق مؤمن بستانكارى و حقوق لازم او است و بسا فراگيرد آنچه را حق دينى او است كه مضمون اخبار ديگر است، و پانصد سال بحساب سال دنياست و مطابق نسخه‏اى واديها از عرقش يا خونش روان شوند كه بقولى يعنى اگر ستمش كم است از عرق او و اگر بيش است از خون او.

و توبيخ كن مؤمنانند يا پيغمبران و اوصياء يا همه آنها و دلالت دارد بر اينكه حق مؤمن حق خدا عز و جل است براى قرب او بخدا كامل است يا اينكه خدا بدان فرمان داده.پ 18- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كس خانه‏اى دارد و مؤمنى نياز دارد به نشيمن در آن و از آتش دريغ دارد خدا عز و جل فرمايد: اى فرشته‏هايم بنده من از مسكن دنياى خود دريغ كرد بعزت و جلالم هرگز در بهشتم سكنا نكند.پ بيان: ظاهر اين اخبار وجوب يارى مؤمن است تا هر چه توانائيست و سكنا دادن به آنها و جز آن كسى از اصحاب بوجوب قائل نشده بلكه ظاهرشان اينست كه تركش گناه كبيره است و آن حرج عظيمى است كه مخالف با دين آسانست و بسا تفسير شود كه منع بخاطر ايمانست و از طرف كافر است يا در صورتيست كه اضطرار مؤمن تا آنجاست كه بيم تلف يا ضرر عظيم مؤمن رود و واجب است كمك باو يا اينكه مقصود از بهشت ممنوع بهشتهاى خاص مقربانست.پ 19- كافى: (مضمون شماره 11 را آورده و بدان افزود كه) كه هر كه يكى از برادرانش‏

 

در وضع خاصى بدو پناهنده و با توانائى باو پناه ندهد از ولايت خداى تعالى بريده است.پ بيان: بهمين سند رفتن در باب قضاء حاجت مؤمن گشته تا گفته آن حضرت حالش بدتر باشد تا گويد: و بيان بيشترى برايش گوئيم مقصود اينست كه كارش بولايت ما پيوند و سبب محبت ما باو شود و بسا مقصود اين باشد كه اين كار او را بولايت ما رساند.پ 20- كافى: بسندش تا امام باقر (ع) كه هر كه كمك خود را از برادرش دريغ كند يا اقدام بدان را در نيازش خدا گرفتارش كند بكمك كسى كه گناه باشد و ثوابى ندارد.پ بيان: و اقدام كند بسا مقصود از آن دريافت كمك براى او از ديگرى باشد (شرحى در باره تفسير الفاظ و اعراب و احتمالات آن دارد كه ترجمه‏اش سود عمومى ندارد مترجم)پ 21- كافى: بسندش از امام ششم (ع) كه فرمود: هر كه از شيعه ما نزد برادرش آيد و در حاجتى از او كمك خواهد و او را كمك ندهد با اينكه تواند جز كه خدايش گرفتار كند باينكه حوائج شمارى از دشمنان ما را برآورد و عذاب كند خدايش بدان در روز قيامت.پ بيان: ... دلالت دارد بر حرمت بر آوردن حاجت مخالفان و مى‏شود مقصود نواصب باشند كه دشمن ائمه‏اند يا جز مستضعفان، و تفسيرش باعانت بر حرام بعيد است.پ 22- كافى: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: كسى از يارى برادر مسلمانش بكوشش و همدردى با او دست نكشد جز كه خدايش گرفتار كند بكمك دادن بكسى كه گناه دارد و ثواب ندارد.پ 23- كافى: بسندش از امام كاظم (ع) كه مى‏فرمود هر كه توجه كند باو يكى از برادرانش تا در وضع خاصى باو پناهنده باشد و او با توانائى پناهش ندهد ولايت خدا عز و جل را بريده است.پ بيان: پناهنده شود براى رفع ستم يا يك حاجت لازم ولايت خدا را بريده يعنى محبت خود را بخدا يا محبت خدا را بخود يا نصرت خدا را از خود بريده يا مقصود اين است كه ايمانش نابود شده زيرا خدا سرپرست و ولى مؤمنانست و حاصل آنكه خدا سرپرست كارهاى او نباشد و او را برهنمائى خصوصى نرساند و كمك نصرت باو ندهد.پ 24- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص) كه هر كه در باره حاجت روانه شود و خوب در آن كوشش نكند البته بخدا و رسولش خيانت كرده.پ بيان: (بعد از شرح الفاظ گويد:) دلالت دارد كه خيانت بمؤمن خيانت بخدا و رسول است.پ 25- كافى: بسندش (مضمون شماره 7 را آورده و در تفسير از خود امير المؤمنين تا

 

 

پا نشان گفته: مى‏شود كه مقصود ائمه (ع) باشند چنانچه در اخبار بسيارى مؤمنين آيات قرآن بآنان تفسير شده زيرا مؤمنان بحق كسانيند كه از طرف خدا امان ميدهند و خدا اجازه ميكند و بسا كه مؤمنان ديگر را هم فرا گيرد.پ 26- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) (بمضمون شماره 24 و در آخرش افزوده و خدا خصم او است يعنى از طرف مؤمن با او طرف شود در آخرت يا در دنيا هم و براى او در هر دو انتقام كشد.پ 27- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كه با برادرش مشورت كند و او راى پاك و بى‏غرض بوى ندهد خدا عز و جل راى او را بگيرد و نابود كند.پ بيان: در شرح الفاظ حديث و اعراب آنست.