باب دهم در باره موى سپيد و بريدن و كندن آن و در علت آن

 [اخبار باب‏]

پ‏1- خصال: تا امام ششم (ع) فرمود: سه باشند كه خدا روز قيامت با آنها سخن نكند و تبرئه‏اش نكند و عذاب دردناك دارند، آنكه موى سپيدش را بكند و آنكه خود را بگايد، و آنكه او را بگايند.پ 2- عيون: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: سپيدى در جلو سر ميمنت است، و در گونه‏ها

 

نشانه سخاوت، در گيسوها شجاعت و در پشت سر شوم است.پ 3- خصال: در اربعمائه كه على (ع) فرمود: موى سپيد را نكنيد كه نور مسلمانست و هر كه مو در اسلام سپيد كند نورا و باشد در قيامت.پ 4- علل: تا امام ششم فرمود: مردم مو سپيد نمى‏كردند و ابراهيم (ع) بود كه تا سپيدى در ريش خود ديد گفت پروردگارا اين چيست؟ فرمود: اين وقار است و او گفت: پروردگارا وقار مرا فزون كن.پ 5- همان: تا امام ششم (ع) كه شنيد ابو طفيل باز ميگويد: كه على (ع) ميفرمود: مرد در پيرى پير مى‏مرد و مو سپيد نميكرد و كسى با تخمينى مى‏آمد كه در آن مردى بهمراه پسرش بود و پدر از پسر نمى‏شناخت و ميگفت پدر كدام است و در زمان ابراهيم بود كه گفت:

 

بار خدا برايم نشانى نه كه شناخته شوم فرمود: پس موى سر و ريش او سپيد شد.پ 6- مكارم الاخلاق (همان شماره 2 را آورده و افزوده) مضمون شماره 3 را از قول پيغمبر با اندك اختلافى و از قول امام باقر (ع) ابراهيم (ع) صبح كرد و در ريش خود يك موى سپيد ديد و گفت: سپاس خدا را كه مرا باين سن رساند و خدا را چشم بهمزدنى نافرمانى نكردم،پ و از امام صادق (ع) (مضمون شماره 4 را آورده).پ و از پيغمبر (ص) كه موى سپيد نور است آن را نكنيد،پ و از امام صادق (ع) از على (ع) كه آن موى سپيد را پيرى باكى ندارد و بد داشت كندنش را.پ و از كتاب محاسن از امام ششم (ع) كه ستردن موى فلفلى باكى ندارد و نه كندنش و بريدنش را دوستتر دارم از كندنش.پ 7- مجالس شيخ: تا امام ششم (ع) (ميفرمود) چيزى را نديدم شتابانتر بچيزى از سپيدى مو بسوى مؤمن، و راستش وقار مؤمن است در دنيا و نورى درخشان در روز قيامت بدان با وقار كرد خداى تعالى خليلش ابراهيم را كه گفت: پروردگارا اين چيست؟ فرمودش اين وقار است و گفت: پروردگارا بوقارم بيفزا و فرمود: امام صادق (ع) كه از بزرگداشت خدا است بزرگداشت موى سپيد مؤمن.